eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
379 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
5.2هزار ویدیو
488 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی کدپستی3739115659 شناسه ملی 14013514594 حساب حقوقی درآمد وجاری مسجد 5892107047156958 💳 IR050150000003101103064788
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️واکنش کیهان به سخنان اخیر روحانی درباره گرانی 🔹روزنامه کیهان در نقد سخنان اخیر رئیس جمهور نوشت: رئیس‌جمهور در جلسه ستاد اقتصادی دولت در واکنش به گرانی‌ها اخیر در بازار مسکن، خودرو و لوازم‌خانگی به‌گونه‌ای از این نابسامانی‌ها انتقاد کرد و در موضع منتقد سخن گفت که گویی فرد دیگری ۷ سال است که بر مسند ریاست‌جمهوری کشور نشسته و باید پاسخگو این وضعیت باشد. ✅کانال اخبار 20:30👇 http://eitaa.com/joinchat/1684144128C592f3e217d
🌺🌺 پایـی که جا مانـد 🌺🌺 🇮🇷 قسمت نهم 🇮🇷 سه، چهار نظامی عراقی از سنگر بالا آمدند . . . از نگاهشان فهمیدم از این طرف سنگر، یعنی جایی که من بودم، می‌ترسیدند. چند نارنجک در فاصله‌ی ده، دوازده متری‌ام پرتاب کردند. ترکش یکی از نارنجک‌ها به دست راستم خورد. یکی از آن‌ها چشمش به من افتاد، تیربارش را به طرفم نشانه رفت و با صدای بلند گفت : لاتتحرک! تکان نخور! نگاهم به نگاهش بود که ادامه داد: ارفع یدیک، دست‌هاتو ببر بالا! دست‌هایم را بالا بردم با صدای بلند گفت: ارمی سلاحک، سلاحتو بنذاز. دیگر نظامی کنارش پرچم عراق را روی نوک سنگر به زمین کوبید. تصویری از اولین نظامی عراقی که اسیرم کرد، در ذهنم نقش بسته است، آدم لاغراندام با چشمان ریز و صورت سبزه که لباس پلنگی پوشیده بود و خال سیاهی روی پیشانی‌اش بود. وقتی دست‌هایم را بالای سرم بردم، سخت‌ترین لحظه برای هر سربازی در هر گوشه‌ای از جهان است. در آن لحظه بدجوری پیش خودم و عراقی‌ها شکستم. به دلیل خونریزی، عطش و شدت گرمای سوزان ضعف شدیدی پیدا کرده بودم. شرجی هوا اذیتم می‌کرد. تنگی نفس و خفگی بهم دست داده بود. پشه‌ها و مورچه‌ها دور زخم پایم جمع شده بودند و خونم را می‌مکیدند. دیگر در هیچ نقطه‌ای صدای تیراندازی به گوش نمی‌رسید. یکی از عراقی‌ها نزدیکم شد و با اسلحه به سینه‌ام کوبید. از پشت به زمین افتادم. همه‌ی حواسم به پایم بود که ضربه نبیند. یکی‌شان دستم را با سیم تلفن صحرایی از پشت بست. سی، چهل نظامی دور تا دورم ایستاده بودند. آن‌ها ساعت مچی، انگشتر، تسبیح، پول، و سایل شخصی شهدا را بر‌می‌داشتند. دو نفرشان سر تقسیم وسایل شهدا دعوایشان شده بود. تعدادی از آن‌ها وسایل شهدا را که برمی‌داشتند، به جنازه مطهرشان گلوله می‌زدند. سرم گیج می‌رفت. ضعف شدیدی داشتم. یکی از آن‌ها که جثه‌ی لاغر و قد نسبتا کوتاهی داشت، گلنگدن کشید و در حالی که به طرفم نشانه رفته بود، گفت: اقتلک؟ بکشمت؟! ترجیح دادم نگاهم به طرف نیزار‌های جزیره باشد تا چشمم به صورتشان نیفتد. موهایم را می‌کشیدند تا بهشان نگاه کنم. آرنجم از ضربه پوتین یکی از عراقی‌ها بدجوری درد می‌کرد. یکی‌شان به طرفم اسلحه کشید. فکر کردم جدی جدی قصد کُشتنم را دارد. به عربی فحش ‌میداد. چشمانم را به انتظار تیر خلاص بستم و شهادتین را گفتم. ◀️ ادامه دارد . . . با ما همراه باشید هر روز یک قسمت از کتاب بی‌نظیر پایی که جا ماند قسمتهای قبلی در: https://eitaa.com/joinchat/364838962C9a26860858
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باسلام سالروز ورود شهداء غواص صلوات نثارشان داشته باشیم، حداقل کار ماست. کار دیگری که . . .
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
امروز سالگرد شهادت شهید غلام‌حسین کبیری است، رعنا جوان ۱۸ ساله‌ای که پیران فتنه‌گر را تا ابد شرمنده عمر کم اما پر عمق خود کرد! از این شهید بزرگوار به عنوان اولین شهید فتنه ۸۸ یاد می‌کنند، امیدواریم این مدافع حریم ولایت همنشین با صلحا و سید‌الشهدا باشند @Bisimchimedia
هدایت شده از صدای ایران | VOI
اونی نیست که را به نامت کنه ... ✅ اونیه که تا همراهت باشه ... 🆔 @voinews☑️
هدایت شده از کانال حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◽️واڪنش مردم به یڪ‌سوال‌خاص➰ آخرین‌باری‌ڪه‌به‌یادِامام زمان‌افتادید ڪِی بود؟! و جواب های شوڪ آور مردم...😔 ♥️ 🗞 ما به اندازه (یڪ‌لیوان) آب خوردنی، ما را نمیخواهند، اگر بخواهند و دعا میکنند فرج ما میرسد...😔 👇 http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a
هدایت شده از اکبر ابدالی
📚 کتاب اقتصاد مقاومتی در آمریکا روانه بازار شد موضوعات اصلی کتاب: ۱- چگونه آمریکا به یک قدرت اقتصادی تبدیل شد؟ ۲- بررسی اجمالی تاریخ اقتصادی ۲۵۰ ساله آمریکا ۳- بررسی زمینه‌های پیدایش افول اقتصادی آمریکا خرید در سایت پاتوق کتاب فردا👇 https://b2n.ir/USeconomy 🆔 @mashgh626
هدایت شده از 🏴روزی یک حدیث🇵🇸
پرسش رسول الله از مسلمانان 🖌 (ص) فرمود: من نخستین کسى هستم که روز قیامت بر خداى عزیز جبار وارد شوم و با کتابش و اهل بیتم، سپس امتم (وارد شوند) پس از ایشان بپرسم چه کردید با کتاب خدا و اهل بیت من؟. 🖌قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَا أَوَّلُ وَافِدٍ عَلَى الْعَزِیزِ الْجَبَّارِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ كِتَابُهُ وَ أَهْلُ بَيْتِی ثُمَّ أُمَّتِی ثُمَّ أَسْأَلُهُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ بِأَهْلِ بَيْتِی‏؟ 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 400 روایة: 4
🌺🌺 پایـی که جا مانـد 🌺🌺 🇮🇷 قسمت دهم 🇮🇷 چشمانم را به انتظار تیر خلاص او بستم و شهادتین را گفتم. فکر می‌کنم متوجه شده بود که از مرگ نمی‌ترسم. به رنج‌ها، دردها و تحقیرهای اسارت که فکر می‌کردم، دلی به زنده ماندن نداشتم. در حالی که سرم پایین بود، کنارم نشست، موهایم را گرفت و سرم را بالا آورد، چنان به صورتم زُل زده بود، احساس کردم اولین بار است ایرانی می‌بیند. چند نظامی جدید آمدند. یکی از آنها با پوتین به صورتم خاک پاشید، چشمانم پُر از خاک شد. دلم می‌‌خواست دست‌هایم باز بود تا چشم‌هایم را بمالم. ساعت مچی‌ام توجه یکی از نظامیان را جلب کرد. سیم تلفن صحرایی را از دستم باز کرد، نفس راحتی کشیدم.از بس دست‌هایم را محکم بسته بودند، جای سیم‌ها روی دستم کبود شده بود. نظامی‌ای که جوان‌تر بود، دستم را گرفت تا ساعتم را درآورد. با اشاره دستم بهش فهماندم که درش می‌آورم و بهت می‌دهم ! دستش به طرفم دراز بود تا ساعتم را بگیرد. ساعت را که درآوردم، انداختمش توی آب! بعد از شهادت برادرم تصمیم گرفته بودم ساعت او را برای یادگاری نگه دارم ! برایم سخت بود ساعت مچی برادر شهیدم روی دست کسانی باشد که قاتلان او بودند. برایم مهم نبود به خاطر این کارم چه برخوردی با من می‌کند.اینکار آن‌قدر او را عصبانی کرد که با لگد به چانه‌ام کوبید و با قنداق اسلحه‌اش به کتفم زد. آن لحظه، در خیالم به برادرم فکر می‌کردم که بهم می‌گفت : ناصر! ساعت من دست عراقی‌ها چه می‌کنه ؟! یکی از نظامی‌ها دوباره دست‌ هایم را بست ! یکی از نظامیان کنارم ایستاد و گفت :«سب الخمینی؛ به خمینی فحش بده!» دیگر نظامی همراهش لوله اسلحه‌اش را روی ‌پیشانی‌ام گذاشت و این حرف افسر را تکرار کرد. ستوان ازینکه حاضر نبودم به امام توهین کنم، عصبانی شده بود. یکی‌شان کمپوت و دیگری پوست میوه‌اش را به طرفم پرت کرد. یکی از نظامی‌ها با لگد به پهلویم کوبید، نفسم گرفت! خدا خدا می‌کردم به پایم نزنند. نظامی دیگری زیر چانه‌ام را گرفت، سرم را بالا آورد، کشیده‌ی محکمی زد! یکی از آن‌ها که آدم چاق و هیکلی بود، با پوتین به پای مجروحم کوبید.از شدت درد فریادم بلند شد. تشنگی امانم را بریده بود. از شدت ضعف روی طرف راست بدنم در کانال دراز کشیدم. دو نظامی که یکی از آن‌ها سرگرد بود کنارم ایستادند. سرگرد به قیافه و زخم‌هایم خیره شد و گفت : «عطشان، تشنه‌ای؟!» گفتم: «نعم، بله.» با اشاره‌اش، سربازی از فانسقه‌اش قمقمه‌اش را در آورد و به سرگرد داد. سرگرد درِ قمقمه را باز کرد، مقدار کمی آب ریخت روی سرم، طوری که سردی آب را حس کردم. نگاهم به دستش بود که آب قمقمه را در مقابل زبان عطش‌زده‌ام به زمین ریخت ! ◀️ ادامه دارد . . . با ما همراه باشید هر روز یک قسمت از کتاب بی‌نظیر پایی که جا ماند قسمتهای قبلی در: https://eitaa.com/joinchat/364838962C9a26860858
سلام و عرض ادب مجلس عزای شب شهادت امام صادق علیه السلام سخنران: حجه‌الاسلام استاد خورشیدی امشب پس از نماز عشا مسجد حضرت زینب علیهاالسلام
هدایت شده از بیداری ملت
💢 تشکّر مریم رجوی از شورای شهر تهران‼️ 🔴 بیداری ملت @bidariymelat @bidariymelat
هدایت شده از اکبر ابدالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💹 نگاه به ورود مردم به اقتصاد که باعث شدن افراد می‌شود. 85/11/30 🔻 چرا برخی ابهاماتی را در ذهن مردم وارد میکنند ... نه به نه به 🆔 @mashgh626
هدایت شده از اکبر ابدالی
🔰چه شغلی بهترین مقام در روز قیامت را دارد؟ علیه السلام 🆔 @mashgh626
هدایت شده از 🏴روزی یک حدیث🇵🇸
این صفحه به همت جمعی از دلسوزان فرهنگی قم در درخواست از مسئولین برای عمل کردن به مسئولیت خود در قبال وضعیت فرهنگی قم ایجاد شده. با مراجعه به نشانی https://www.farsnews.ir/my/c/26619 از ایشان حمایت کنید. متاسفانه از ۱۳ خرداد تا امروز که ۲۹ خرداد است فقط ۱۴۰۰ نفر حمایت کردند. بعضی میگن تو خیابون امر به معروف ونهی از منکر خطر داره و... و ترکش میکنند اینجا چی؟ نکند
🌺🌺 پایـی که جا مانـد 🌺🌺 🇮🇷 قسمت یازدهم 🇮🇷 سرگرد سلاح کمری‌اش را به طرفم نشانه رفت و گفت: «اجم، اگله الموت للخمینی، گوسفند بی‌شاخ! بگو مرگ بر خمینی!» سرگرد با تکرار واحد، اثنین، ثلاث،(یک، دو، سه) برای اینکه به امام توهین کنم، برایم مهلت تعیین کرد. وقتی گلنگدن را کشید، احساس کردم تعادل روحی ندارد. ناگهان شلیک کرد! در یک لحظه جا‌خوردم، می‌توانستم تصور کنم می‌خواهد مرا بکشد، اما چون هر دو پایم مجروح بود، تصور نمی‌کردم به پای مجروحم شلیک کند! دو گلوله به هر دو پایم شلیک کرد ! در عین ناباوری خیره نگاهش کردم. می‌ خواستم قیافه‌اش را برای همیشه به ذهن بسپارم. سرگرد دوباره تکرار کرد : «سِب الخمینی؛ به خمینی فحش بده» دیگر حرف‌هایش برایم اهمیتی نداشت. چند دقیقه بعد جای سوزش و درد گلوله‌ها شروع شد. کلافه و عصبی شدم، می‌خواستم داد بکشم، اما احساس کردم کسی گلویم را گرفته و صدایم در نمی‌آید ! دردآورترین صحنه زمانی بود که عراقی‌ها با ماشین‌های خودمان جنازه‌ها را زیر می‌گرفتند! با دیدن این صحنه آنچه از عاشورا در روضه‌ها شنیده بودم برایم مجسم می‌شد. در عاشورا یزیدیان با اسب بر جنازه‌ها تاختند و اینجا بعثی‌ها با ماشین‌‌ها و تانک تی‌۷۲ ! هر عراقی که مرا با آن جراحت در میان جنازه‌ها می‌دید، تفاوت من با دیگر جنازه‌ها را تشخیص نمی‌داد! عراقی‌ها مشغول پاکسازی جاده بودند و به جنازه مطهر شهدا تیر خلاص ‌می‌زدند. بعثی‌ها شهدایی را که ریش داشتند از روی نی‌ها و چولان‌ها، توی آبراه جزیره می‌انداختند. یکی از بعثی‌ها که پرچم عراق دستش بود کنار یکی از شهدا که وسط جاده بود ایستاد، جنازه از پشت به زمین افتاده بود. نظامی سیاه سوخته‌ی عراقی یک‌ دفعه پرچم عراق را به پایین جناق سینه‌ی شهید کوبید، طوری که چوب پرچم درون شکم شهید فرو رفت! آرزو می‌کردم بمیرم و زنده نباشم ! همه‌ی آنچه در جاده می‌دیدم، به عقده تبدیل شده بود. هیچ صحنه‌ای به اندازه نصب پرچم عراق روی شکم این شهید زجرم نمی‌داد. در اثر ضربه‌ی پوتین یکی از نظامیان به صورتم، لخته‌های خون توی دهان و حلقم جمع شده بود. با تکرار صلاة از آن‌ها خواستم اجازه دهند نماز ظهر و عصرم را بخوانم، همان‌جا تیمم کردم و اولین نماز اسارتم را خواندم. یاد ندارم در تمام طول عمرم نمازی به آن دلچسبی خوانده باشم ! احساس می‌کردم از همیشه به خدا نزدیکترم. یک سرهنگ دوم آنجا حاضر شد. وضعیتم را که دید دستور داد مرا از آنجا ببرند. برانکاردی نبود مرا روی آن حمل کنند. وقتی از روی زمین بلندم کردند، برای اینکه درد کمتری را تحمل کنم، زیر لب قرآن می‌خواندم. پاشنه‌ی پایم را توی دست‌هایم گرفتم و مرا سوار قایق کردند. ◀️ ادامه دارد . . . با ما همراه باشید هر روز یک قسمت از کتاب بی‌نظیر پایی که جا ماند قسمتهای قبلی در: https://eitaa.com/joinchat/364838962C9a26860858
هدایت شده از اکبر ابدالی
◀️ سیاستهای کلی مرتبط با سرمایه 🔸 مرکز ارزیابی و نظارت راهبردی اجرای سیاست های کلی نظام مجمع تشخیص مصلحت، در گزارشی تکالیف دستگاه‌های کشور در رابطه با را در قالب ۲۰ راهبرد و ۷۴ راهکار مبتنی بر سیاست‌های کلی ابلاغی رهبر انقلاب منتشر کرد. 🔸 بخشی از این سیاستهای در خصوص گسترش و تعمیق بازار سرمایه () و افزایش سهم بورس در تامین مالی واحدهای تولیدی است. 👈 میتواند در خدمت تولید ملی و اقتصاد مقاومتی قرار گیرد. متن کامل گزارش👇 https://t.co/SNOskh0jSA?amp=1 🆔 @mashgh626