eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
398 دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
489 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی کدپستی3739115659 شناسه ملی 14013514594 حساب حقوقی درآمد وجاری مسجد 5892107047156958 💳 IR050150000003101103064788
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 📡قم بروز
⭕️ این عکس‌ها از راهپیمایی گسترده چند روز پیش علیه شیعیان در پاکستان است در این راهپیمایی یک فیلم به جمعیت نشان داده شده که شیعیان در روز عاشورا در حال لعن و توهین به بزرگان اهل سنّت هستند. در این مراسم علامه عبید شیعیان را به بریدن سر تهدید کرد. قاری عثمان گفت ما دیگر هیچ افترایی را تحمل نخواهیم کرد. این تظاهرات در نزدیکی مقبره محمد علی جناح بنیانگذار کشور پاکستان برگزار شد و شرکت کنندگان شیعیان را کافر خطاب کردند. آقایون شیرازی! خودتان خجالت بکشید. شرم کنید از این دین تحریف شده‌ای که نشر می‌دهید. این اتفاق در پاکستان نتیجه‌ی فعالیت‌های شماست. منبری‌های معروف که در توهین به مقدسات اهل سنّت سرآمد روزگار هستند مثل که بین هیأتی‌ها مشروعیت زیادی دارد، هم خودش و پامنبری‌هایش در عالم قیامت باید پاسخگو باشند/ آنتی روباه 🔻درقم بروز باشید🔻 🚩 https://t.me/joinchat/AAAAAD9QdKoCvpperK3e1g 🎯 🚩 http://eitaa.com/joinchat/195690501C9373542362 🎯
🛑 آمار صعودی کرونا در قم- فوت ۷ شهروند دیگر 🔹طی ۲۴ ساعت گذشته و تا امروز ۲۷ شهریور ماه: 🔹پذیرش: ۲۰۹ نفر تغییر: ۷۴+ 🔹بستری: ۱۱۲ مورد تغییر: ۲۲+ ▪️فوت: ۷ شهروند تغییر: ۰ 🔹ترخیص: ۹۳ نفر تغییر: ۲۰+ 🔹کل‌بستری‌‌ها: ۵۹۰ نفر تغییر: ۱۷+ 🔹وضع وخیم: ۱۱۳نفر تغییر: ۷+
سلام نکنید! 🖌 حضرت (ع) مى‏ فرمود: به سه نفر سلام نکنند: کسى که در حال تشییع جنازه است، و کسی که به نماز جمعه مى ‏رود، و در حمام. 🖌 قَالَ كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ ثَلَاثَةٌ لَا يُسَلَّمُونَ الْمَاشِی مَعَ الْجَنَازَةِ وَ الْمَاشِی إِلَى الْجُمُعَةِ وَ فِی بَيْتِ الْحَمَّامِ‏. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 461 روایة: 11
قبل از اینکه صحبت کنید کلمات را از سه دروازه عبور دهید اولین دروازه، از خود بپرسید: آیا این حرفی که می خواهم بزنم حقیقت است؟ دومین دروازه بپرسید آیا لازم است الان مطرحش کنم؟ سومین دروازه بپرسید آیا حرفم نیش و کنایه ندارد که کسی را برنجاند ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از سالن مطالعه
🌺🌺پایی که جاماند🌺🌺 🇮🇷 قسمت صد و چهارم قسمت قبل: hhttps://eitaa.com/salonemotalee/360 🔹️حوالی ساعت دوازده ظهر وارد گچساران شدم. سیل عظیم مردمی که به استقبال آمده بودند، دردها و رنج های اسارت را از تنم می‌زدود. تصورم از آزادی چیز دیگری بود. فکر می‌کردم روزی که آزاد شوم، هلال احمر به اندازه کرایه و تو راهی، مقداری پول بهمان می‌دهد و می‌گویند که هر کس برود خانه‌اش. تصور نمی‌کردم این طوری وارد گچساران شوم. حدود بیست روز قبل از ازادی‌ام در بیمارستان ۱۷ تموز به جعفر دولتی مقدم گفته بودم: «آزاد که شدم برای مردم شهرم در یکی از مساجد و یا نماز جمعه صحبت می‌کنم .» البته این انگیزه را جعفر در من به وجود آورد. متن و شالوده سخنرانی‌ام را در رمادیه آماده کرده بودم. می‌دانستم باید به مردم چه بگویم. بیش از پنج، شش هزار گچسارانی برای استقبال جلوی ساختمان بسیج جمع شده بودند. بیشتر مردم باشت و طوایف بزرگ باوی برای استقبال به گچساران امده بودند. جلوی بسیج تا چشم کار می‌کرد زن و مرد بود. بچه‌های سپاه کولم کردند و بالای ساختمان بسیج‌ بردند. برای امام جمعه، فرماندار، مسئولان شهر روی ساختمان بسیج صندلی چیده بودند. پایین را که نگاه کردم از جلوی ساختمان بسیج تا مسجد صاحب الزمان، از چهار راه فرمانداری تا محله سادات جمعیت سر پا ایستاده بود. درست مثل متینگ‌های انتخاباتی گچساران. راستش را بخواهید تصوری از چنین استقبالی نداشتم. حاج آقا متقی، امام جمعه شهر گفت: "برای مردم از اسارت بگو از سختیها، شهادت دوستانت، مقاومت و ایستادگی بچه‌ها، و هر حرفی که در زندگی این مردم تاثیر داشته باشد." احساس کردم نمی توانم در برابر این جمعیت سخنرانی کنم. از اضطراب قلبم تند تند میزد. ترسیدم نکند خراب کنم، هرچند خودم را باور داشتم. دردها و حرف‌های زیادی توی دلم تلنبار بود. دوست داشتم حرف هایم را با دیگران تقسیم کنم. دوست داشتم به مردم شهرم بگویم؛ ما چه کشیدیم به مردم که نگاه می‌کردم، همه منتظر شنیدن صحبت‌های یک اسیر آزاد شده از زندان عراق بودند. کم سن و سال بودن، و قطع عضوم انگیزه آنها را برای شنیدن بیشتر می‌کرد. در اوج احساسات پاک و زلال مردم، مجری برنامه گفت: "در این قسمت از برنامه گوش جان می‌سپاریم به صحبت‌های برادر آزاده سید ناصر حسینی پور. او از نسل خاک و خاکریز و باروت است، از جماعت خندقی هاست. یاد و خاطرات فرزندان شهید این استان را در سینه دارد. فرزندان شهیدی که برای دفاع از عزت و آب و خاک این ملت سینه‌هاشان آماج گلوله‌های بعثی‌ها شد. مردانی که رفتند تا ایران پاینده باشد. با عصا پشت تریبون رفتم. و این اولین سخنرانی من در ایران بود. "به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان. سلام بر امام بت‌شکن، خمینی عزیز. امامی که آرزو داشتیم وقتی برمی‌گردیم وطن، برای دیدنش به جماران برویم. ما آمدیم اما امام رفته بود. شاید به قول دوستم هادی گنجی؛ امام از ما ناراحت بود. شاید ما در جنگ، بسیجی‌های خوبی برای او نبودیم. امام عزیز! من به عنوان یک مسافر جامانده از قافله شهدا، در حضور این مردم عرض می‌کنم؛ فرزندان شما در جزیره مجنون، تا آخرین گلوله جنگیدند. بچه‌ها تکه‌تکه شدند. دشمنان با ماشین روی جنازه شهدای خندق تاختند. درست مثل عصر عاشورا ... ◀️ ادامه دارد... قسمت بعد:https://eitaa.com/salonemotalee/370
🌷🌷 "معرفی کتاب وقتی مهتاب گم شد" کتاب وقتی مهتاب گم شد تالیف حمید حسام شرح زندگی سردار شهید علی خوش‌لفظ و روایتی عینی از یک واقعه‌ی تاریخی است که موجب شد سرنوشت خیل وسیعی از مردمان ایران تغییر کند. وقتی مهتاب گم شد قصه نیست. داستان پردازی و اسطوره سازی هم نیست، بلکه واقعیتی است شبیه اساطیر. واقعیت زندگی و رزم مردی که «خود واقعی اش» را در «شبی که مهتاب گم شد»، پیدا کرد. علی خوش لفظ که نامش را بخاطر نزدیکی تولدش با ولیعهد پهلوی، جمشید گذاشته‌اند، سال‌ها بعد در نوجوانی، همزمان با وقوع انقلاب اسلامی خود نیز دچار تحول و دگرگونی در اهداف و آرمان‌ها می‌شود. همین انقلاب درونی باعث می‌شود که او در اولین اعزام به جبهه نام خود را به علی خوش لفظ تغییر دهد و سرانجام زندگی‌اش هم تغییر کند. علی خوش لفظ یک قهرمان ملی است. این را زخم های نشمرده ای که از او «علی خوش زخم» ساخته گواهی می دهد. علی خوش زخم، نیازی به مدال ملی شجاعت ندارد. بچۀ بازیگوش محلۀ «شترگلوی همدان»، که روزگاری از دیوار راست بالا می رفت، پس از یازده بار مجروحیت با تیر و ترکش و موج و شیمیایی، حالا نمی تواند روی تخت بیمارستان بنشیند. تیر کالیبر تانک در آوردگاه شلمچه و کربلای 5، پس از ۲۶ سال، همسایۀ نخاع اوست. سردار شهید علی خوش لفظ پس از سال‌ها تحمل درد و رنج ناشی از مجروحیت و صبر در برابر دوری یاران و دوستان، ۲۹ آذر ماه سال ۱۳۹۶ آسمانی شد و به کاروان عظیم شهدا پیوست. او به تعبیر هم‌رزمانش «علی خوش رفیق» بود. طی هشت سال جنگ، هشتصد نفر از رفقایش شهید شده اند که با نود نفر از آنان رفیق تر و عقد اخوت بسته بود. از این جماعت هشت نفرشان پارۀ تن او بوده اند. برادرانی چون علی محمدی، نادر فتحی، حبیب مظاهری، رضا نوروزی، عباس علافچی، بهرام عطائیان، جمشید اصلیان، و علی چیت سازیان که به رفیق اعلی رسیدند. علی خوش رفیق برای هیچ کدام از آن ها رفیق نیمه راه نبود. کتاب خاطرات او مرام نامۀ برادری است. علی خوش لفظ، پای دو برادر شناسنامه ای، جعفر و امیر، را نیز به جبهه باز کرد. آن دو نیز خدایی شدند و شیرازۀ کتاب خاطرات علی با آن دو بسته می شود. "وقتی مهتاب گم شد" اثری است که رهبر معظم انقلاب در تقریظی این کتاب را چنین توصیف کردند: «کام دل مشتاق را غرق لذّت میکند و آتش شوق را در آن سرکش‌تر میسازد». هر روز یک قسمت از این کتاب در کانال "سالن مطالعه محله زینبیه" با آدرس: https://eitaa.com/salonemotalee/308 بارگزاری می‌شود. بخوانید، در گروه‌ها نشر دهید و به دوستانتان توصیه کنید. با شهدا باشید یاعلی