eitaa logo
اشعار آیینی احمد علوی
931 دنبال‌کننده
61 عکس
30 ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین کانال @gaeiniroholla
مشاهده در ایتا
دانلود
40.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی فاطمی احمد علوی جهان افتاده از پا و علی از پا نیفتاده شکسته قامت هفت آسمان، اما نیفتاده شکسته ساقه‌ی یاس کبود، اما بگو «اسما» نگاه باغبان بر صورتش آیا نیفتاده؟! علی آیینه‌ی خاک است و زهرا مادر آب است پس این آتش به جان حضرت دریا نیفتاده لگد، تهدید، سیلی، تازیانه، هیزم و آتش در این فهرستِ خونین، هیچ ظلمی جا نیفتاده چگونه آب را با آب می‌شویند نه جز اشک از اوجِ آبشاران بر تن دریا نیفتاده من از تفسیرهای سوره‌ی «زلزال» می‌ترسم بگیرد «فضه» ای‌کاش آسمان را، تا نیفتاده! همین که ماهِ کامل پشت در روی زمین افتاد نمی‌دانم چرا خورشید ازآن بالا نیفتاده چهل جنگاور وحشی‌تر از کفتار در آن سو در این سو بر زمین جز مادری تنها نیفتاده تفاوت دارد اینجا با زمینِ کربلا، یعنی کسی اینجا نیفتاده؛ کسی آنجا نیفتاده در این بیت از گریزی کربلایی ناگزیرم، آه... که هرگز اتفاقی مثل عاشورا نیفتاده نباید بی طهارت از حدود کربلا رد شد مگر اکبر تنش بر کل این صحرا نیفتاده؟! عمو جان هست! پس لشکر هنوز از هم نپاشیده علم از دست‌های خسته‌ی سقا نیفتاده بنازم چشم زیبابینِ زینب را که می‌فرمود: به عالم اتفاقی این چنین زیبا نیفتاده... https://eitaa.com/ahmadealavi
اینجا بستک است شهری نزدیک بندرلنگه تمام اهالی این شهر، اهل سنت هستند اما عجیب اینکه بیشتر آنان از سادات حسینی و موسوی اند. بعد از احداث حوزه علمیه ای بزرگ و جامع برای اهل سنت، روز به روز امامزادگان این شهر بیشتر در غربت و انزوا فرو می‌روند هرچه هست درشب شهادت حضرت مادر با حضور یگان ویژه انتظامی در این بلوار، روضه و شور و سینه زنی با شکوهی ترتیب دادیم... https://eitaa.com/ahmadealavi
شعر شهادت حضرت ام البنين (س) ➖بسم الله الرحمن الرحیم➖ جز با زلالِ نورِ الهـی نسب نداشت … ذکری به غیر نام علی روی لب نداشت دردی به غیرِ غربتِ شاهِ عرب نداشت هرگز کسی شبیه به این زن ، ادب نداشت آماده کرده بود سپر های خویش را تعلیم داده بود پسر های خویش را تا پاسـدار خیمه ی آل عـبا شوند … با راه و رسم عشق و جنون آشنا شوند هم داستان ماه ترین ماه ها شوند مردان پاکـباخته ی کربلا شوند ام البنین که چار یل بی قرینه داشت تنها مدال عشق علی را به سینه داشت بانوی خانه ای است که هم ایلیایی اند هم پای تا به سر همگی مصطفی ایند اهل مدینه اند ولی کـربلایی اند از نسل کوثرند سراپا خدایی اند عمری است دل به ساحتِ خورشید داده است سرمایه اش محبتِ این خانواده است تا روز حشر مکتب او مکتب علیست لب وا نکرد و دید که جان بر لب علیست او آشنای تاب و تبِ هر شب علیست با افتخار ، خادمه ی زینب علیست بر سفره ای که داشت فقط آب و نان جو لبریز بود از مـیِ اِیّـاکَ نـَعْبُدو … سر مست بود از خمِ اِیّاکَ نَسْتَعین بی شک رسیده بود به سرمنزلِ یقین ام البنین چه کرد زمانی که شاه دین یعنی عزیزِ فاطمه افتاد بر زمین … با اینکه بعدِ روزِ دهم یک پسر نداشت یک لحظه از حسین و حسن دست بر نداشت آغاز روضه بود نظر کردنش به آب شرمنده بود مثل ابالفضل از رباب مثل رباب ماند پس از آن در آفتاب ای کاش رفته بود علی اصغرش به خواب هرچند مثل حضرت زینب صبور شد آنقدر گریه کرد از این غم که کور شد الحق که جایگاهِ علی را شناخته در کوره ی محبتِ مولا گداخته هرگز به زرق و برقِ جهان دل نباخته با نانِ خشک و خالی این خانه ساخته ما تشنه ایم تشنه ی لحنِ حماسی اش صد مرحبا به این همه زهرا شناسی اش از راه دور ، محو تماشای کربلا است دلواپسِ عمیق ترین جای کربلا است آموزگارِ حضرت سقای کربلا است او مادرِ شهید ترین های کربلا است این زن که خاک را به نظر کیمیا کند آیا شود که روزیِ ما کربلا کند https://eitaa.com/ahmadealavi
امیرالمؤمنین روز وشب بر لب خود آیه ی لبخندی داشت در فراوانی غمها دل خرسندی داشت عرش از روز ازل خانه ی او بود ولی در شگفتیم که با خاک چه پیوندی داشت از در قلعه بپرسید خودش خواهد گفت فاتح قلعه چه بازوی تنومندی داشت شرط توحید حقیقی ست ارادت به علی هر که شد بنده ی مولا چه خداوندی داشت مادرم در شرف مرگ فقط گفت علی پدرم موقع مردن به لبش پندی داشت که به این طایفه در هر دو جهان راغب باش پسرم طالب فرزند ابوطالب باش https://eitaa.com/ahmadealavi
قصیده علوی چه می‌کِشد آن پرنده ای که، در آسمانت رها نگردد در این حرم آشیان نگیرد، به گِرد صحن شما نگردد رفیق کهنه شرابمان کن، بساز و دائم خرابمان کن دعا کن و مستحابمان کن، که بی تو حاجت، روا نگردد نباشد عشقت اگر که در دل، چگونه سالِک رسد به منزل چگونه کشتی رسد به ساحل، اگر علی ناخدا نگردد شب آمد و منجلی شدی تو، سکوت کردی، جلی شدی تو شکوه نادعلی شدی تو، دلم اسیرت، چرا نگردد خموش گردد دم مسیحا، عصا می افتد ز دست موسی نمی رهد نوح از آن بلایا، اگر اسیر شما نگردد چرا که در دل بدون نورت، بدون عشقت، بدون یادت ضیا نباشد، صفا نباشد، دل آشنا با دعا نگردد نجف مدینه، نجف خراسان، نجف قم است و نجف گلستان ز دیدگاه حرم شناسان، نجف چرا کربلا نگردد؟ در این میانه، چه عاشقانه، طواف کردم به دور خانه قبول حجّ کسی نگردد، که دور ایوان طلا نگردد علی امیر و علی موحد، علی دلیر و علی مجاهد چگونه ممکن شود به مسجد،دری از این خانه وا نگردد؟ علی‌ست شمسِ هماره روشن، در آستانِ به جنگ رفتن به جان مولا قسم که دشمن، حریف نون لنا نگردد حریف حیدر نبوده مردی،نموده طوفان به هر نبردی عقیده دارم که هیچ دردی، بدون نامش دوا نگردد چه خانه‌ای و چه خانواری،چه جایگاهی، چه اعتباری محیط رشد چنین تباری، چگونه دارالشفا نگردد؟ چگونه مالک از او نگوید؟ قدوم بوذر رهش نپوید نگاه سلمان علی نجوید، چگونه میثم فدا نگردد؟ الهی از غم جهان بسوزد، زمین بخشکد، قمر بمیرد ستاره از آسمان بیفتد، اگر علی مقتدا نگردد غمش چنان مبتلا کند که، مرا اسیر بلا کند که به خود بگویم خدا کند که، خدا نکرده خدا نگردد فدای یک جلوه از جمالش، پر است شعر من از خیالش خدا کند لحظه‌ی وصالش، که بند بندم جدا نگردد نبی‌ست اول، زکیّه دوم، علی‌ست سوم، حسن چهارم حسین پنجم، به غیر از اینها کسی شریکِ کسا نگردد به پای عشقش نشسته‌ام من، سفالی‌ام دل شکسته ام من اگر چه وصف جناب دریا، میان این کوزه جا نگردد جنون گرفتم در این هیاهو، به حقّ یا حیّ به حق یا هو الهی از ریشه دشمن او، چنان بیفتد که پا نگردد قَسیم نار و قَسیم جنت، زلال سرچشمه‌ی ولایت امام عشق و امام رحمت، کسی به جز مرتضا نگردد ابوتراب این کتاب ناطق، ابوتراب این امیر عاشق به سرزمین دل خلایق، چگونه فرمانروا نگردد؟ منی که عشقی جز او ندارم، به غیر از این آرزو ندارم برای یک لحظه دست‌هایم، ز دست مولا جدا نگردد کسی که با او سفر نکرده، به کهکشانش گذر نکرده برای وصلش خطر نکرده، به عشق او مبتلا نگردد اگر مرام علی نباشد، شکوه نام علی نباشد شهیدی از کربلا نیاید، سری جدا از قفا نگردد زمان تدفین یاس شب بو، چه ها گذشته به حضرت او که تا زمان ظهور مهدی، حقیقتش برملا نگردد https://eitaa.com/ahmadealavi
چهل سال پیش در برفی که تا زانو آمده بود، پدرم را به خاک سپردیم، با انگشت‌هایم خاک را کنار می‌زدم تا " مشهدی حسین" نفسش نگیرد... سال‌ها کار کردن در چاه برایش رمقی باقی نگذاشته بود... عجیب آنکه پدر و مادرم هر دو زیر بارش برف، هر دو با وضو. بعد از نماز صبح و هر دو در سحرگاه پنج شنبه و هر دو در بهمن ماه - یکی در دوازدهم وگ دیگری هم در بیست و دوم - آسمانی شدند و هر دو شب آخر وصیت کردند و می دانستند که شب آخر است... روحشان با فرزند شهیدشان محشور باد فاتحه مع الصلوات https://eitaa.com/ahmadealavi
تقدیم به حضرت علی اکبر علیه السلام و تقدیم به خاک پای حضرت لیلا( علیها سلام ) حضرت لیلا ابر مردی دلیر آورده بود یک علی را باخودش سمت غدیر آورده بود جد لیلا مثل عیسی بود(۱)و با شبه نبی هم مسیحا هم محمد هم امیر آورده بود همسرش دریا و فرزندش زلال چشمه سار روح باران را به بالین کویر آورده بود مادر شبه پیمبر بود و عاشورا که شد اکبرش لات و هبل هارا به زیر آورده بود بر لبش «یا رادّ یوسف الی یعقوب»بود(۲) کربلا در کربلا جوشن کبیر آورده بود از کنار خیمه تا آرام جانش رفت، دید لشکری از گرگ اورا تشنه گیر آورده بود یاد آن هنگام می افتد که دستان نسیم پیکرش را از دل باران تیر آورده بود قطعه قطعه قطعه قطعه قطعه قطعه آه آسمان در آسمان خیر کثیر آورده بود شهر سر تا سر پر از سر بود و سر را نیزه دار از حدود کوفه تا باب الصغیر آورده بود https://eitaa.com/ahmadealavi (۱) شمائل النبی ترمذی ص ۳۰ (۲) معالی السبطین ج ۱ ص ۲۵۵
ای غریبی که غربت چشمت غزل ناب آشنایی شد حس و حالت به شعر جان بخشید حُسن تو آیتی خدایی شد  چهل و هفت گردش کامل سهم دنیای توست؛ اما دل آن‌قدر حول محورت چرخید که دل آسمان هوایی شد صلح تو جنگ نابرابر بود قلم عهدنامه خنجر بود شاهد این مثال آوردم پسرت را که کربلایی شد ای نگاهت به سبزی قرآن صوت بارانی تو المیزان هرکه از جام تو عسل نوشید چشم‌هایش طباطبایی شد دو برادر نگو! دو نیمۀ سیب هر دو بودید کم‌سپاه و غریب پس چرا آستان تو خاکی‌ست او چرا گنبدش طلایی شد؟ کربلا و مدینه و کوفه با زیارات غیر معروفه همه را گشتم و نفهمیدم این غزل عاقبت کجایی شد https://eitaa.com/ahmadealavi
شاعری با نسیم با باران در دل صحن ها قرار گذاشت زیر باران رحمت مولا چتر را ساعتی کنار گذاشت عشق بارید و کوچه ها تر شد علی آیینه پیمبر شد مرکز ثقل عرش حیدر شد دست خود را به دست یار گذاشت دل خورشید و ماه تنها بود و خدا شاهد قضایا بود دید کار جهانیان لنگ است زهره را هم در این مدار گذاشت و کویری که داشت شوق چمن لحظه دیدن حسین و حسن مثل غنچه درید پیراهن نام پاییز را بهار گذاشت بیت پنجم مسافر خورشید تا ابد دور پنج تن چرخید و نگاه غریبشان بر شعر اثری ناب و ماندگار گذاشت این غزل در مسیر بیت ششم مدتی رفت تا رسید به قم دختر هفت آسمان ملکوت در دلش نور هشت و چار گذاشت سخت مبهوت این فضا شد و رفت محو معصومه و رضا شد و رفت هرکسی که از این دیار گذشت هرکسی پا در این دیار گذاشت مدتی بعد جمکرانی شد دل او صاحب الزمانی شد تک سواری که رد شد از جاده سهم او را کمی غبار گذاشت نور خود را به شهر تاباند و دل من در هوای او ماند و پدرم بارها فرج خواند و مادرم آش رشته بار گذاشت رشته هامان گسسته اند از هم مردم شهر خسته اند از هم تا به کی راه دارد ای ساقی اینهمه مست را خمار گذاشت؟ بی تو جمعه غروب دلگیریست زود از جاده ها بیا دیریست که خدا بعد بیت یازدهم چشمها را در انتظار گذاشت https://eitaa.com/ahmadealavi
تقدیم به شهید خدمت سید ابراهیم رئیسی تو را که با صفایی می‌شناسند شهیدان خدایی می‌شناسند تو را در جاده‌ی خدمت به مردم بهشتی و رجایی می‌شناسند https://eitaa.com/ahmadealavi
تقدیم به رئیس جمهور شهید رضا در روز میلادش تو را در عرش مهمان کرد خبر در کمتر از یک لحظه دلها را پریشان کرد میان کوه در مه در هوایی سرد و نا آرام خدا چشم سحر خیز تورا لبریز باران کرد تمام مردم ایران بدهکار کسی هستند که جان پاک خود را این چنین تقدیم ایران کرد مدال افتخارت نوکری در آستان اوست خوشا آن کس که خود را وقف سلطان خراسان کرد بهشتی می شوی مثل رجایی ها و می‌دانم تمام دردها را می شود با عشق درمان کرد تمام عمر مانند شهیدان زندگی کردی و دست حق تورا اینگونه مهمان شهیدان کرد شبیه حاج قاسم پر کشیدی سید ابراهیم شهادت برتو آتش های دنیا را گلستان کرد ز جا برخیز ای خدمتگزار ساده و محبوب ببین پروازت ایران را چگونه غرق طوفان کرد وجودت خستگی را لحظه ای نشناخت‌ در دنیا خدا هم عاشقی های تورا اینگونه جبران کرد جدایی از تو تا روز قیامت باورش سخت است چگونه می شود این داغ را در سینه پنهان کرد https://eitaa.com/ahmadealavi
30.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم به رئیس جمهور شهید رضا در روز میلادش تو را در عرش مهمان کرد خبر در کمتر از یک لحظه دلها را پریشان کرد میان کوه در مه در هوایی سرد و نا آرام خدا چشم سحر خیز تورا لبریز باران کرد تمام مردم ایران بدهکار کسی هستند که جان پاک خود را این چنین تقدیم ایران کرد مدال افتخارت نوکری در آستان اوست خوشا آن کس که خود را وقف سلطان خراسان کرد بهشتی می شوی مثل رجایی ها و می‌دانم تمام دردها را می شود با عشق درمان کرد تمام عمر مانند شهیدان زندگی کردی و دست حق تورا اینگونه مهمان شهیدان کرد شبیه حاج قاسم پر کشیدی سید ابراهیم شهادت برتو آتش های دنیا را گلستان کرد ز جا برخیز ای خدمتگزار ساده و محبوب ببین پروازت ایران را چگونه غرق طوفان کرد وجودت خستگی را لحظه ای نشناخت‌ در دنیا خدا هم عاشقی های تورا اینگونه جبران کرد جدایی از تو تا روز قیامت باورش سخت است چگونه می شود این داغ را در سینه پنهان کرد https://eitaa.com/ahmadealavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضور و توضیح شاعر اهل بیت آقای احمد علوی در شهر زیبای در ایام عید غدیر ۱۴۰۳ https://eitaa.com/ahmadealavi
اشعار آیینی احمد علوی
شب عاشقانگی است و من شده ام گدای تو یاعلی به امید آن که صدای من برسد به اهل سما علی چه کنم اگر که در آن میان نرسد صدا به صدا علی؟ تو که‌ای که نام بلند تو به خدا رسانده مرا علی؟ به خدا که با تو رسیده ام به زلال ذات خدا علی تو که‌ای که برتری از مکان و چنین گذشته‌ای از زمان؟ تو که‌ای که از برهوت تن، زده پل به مرکز بی کران؟ تو همان که در تو به حیرتم، تو همان که إنس و فرشتگان تو همان که درک همه جهان شده در صفات تو ناتوان تو همان که قبله‌ی اهل دل، تو همان که قبله نما علی نه عجب که درّ نجف شود قطرات اشک زلال تو ظلمات بود و تو آمدی، «کَشَفَ الدّجی» به جمال تو تو محمدی و به این سبب «بَلَغَ العُلی» به کمال تو حسنی ی و فاطمه وحسین «حَسُنَت جمیع خصال» تو صلوات بر تو و آل تو، همه وقت، در همه جا علی تو چگونه آمده‌ای بگو که نه حاضری و نه غایبی؟! چه بگویم از جلوات تو، تو که جلوه گاه عجایبی ... تو ابوتراب و ابوالیم و طلوع کل مطالبی پدر مکرّم زینبی و شریک هرچه مصائبی برسان مرا به جوار خود، پس از آن به کرب‌و‌بلا علی به خدا قسم که بدون تو همه جا همیشه مشوّشم به بهشت بی تو نمی‌روم که بدون تو پُر آتشم نخورم می از خُم دیگران که خمار کوثر بی غشم به کدام شیوه بیان کنم که چه می کشم که چه می‌کشم؟! نفسی اگر نکنی نظر به گدای بی سر و پا علی چه خوش است در تصور من که تو «نون» بین «لـنـا» شوی چه خوش است ای شه لافتی که شکوه نقطه با شوی تو رسیده ای به وصال حق که امیر هر دو سرا شوی همه ترس من بود از همین که خدا نکرده خدا شوی شده ذکر هر شب قدر من «بِکَ یاعلی بِکَ یا علی» نه فرشته‌ای و نه آدمی، تو فقط تجلّی ایزدی تو نگین حلقه‌ی انبیا و شکوه حضرت سرمدی چه در آسمان و چه در زمین تو سرآمدی، تو زبانزدی تو عزیز خانه‌ی فاطمه، تو عزیز جان محمدی و تویی که وقت مباهله شده شرح «أنفسنا» علی که علیست «یَحکُمُ ما یُرید»، علیست «یُثبِت ما یشاء» که علیست کُنه سوره «روم» و علیست معنی «هَل أتی» که علیست «مُنتَهِیُ الهِمَم»، که علیست سایه‌ی ماسوا که علیست سعی به سوی حق و علیست مروه‌ی با صفا نشود قبول حج کسی به خدا بدون ولا علی به خدا به اذن خدا فقط ابدی شدی، ازلی شدی و به کام مردم میکده می ناب لم یزلی شدی ملکوت نابِ غزل شد و تو در آن عجب غزلی شدی خبری رسید و در آن خبر تو فقط امیر و علی شدی لِتُرابِ مَقدَمِکَ الفِدا دل و جان عاشق ما علی بنشین دوباره رجز بخوان که زمان کف زدن آمده در قلعه‌ای که تو کنده ای ز هراس در سخن آمده بروید از سر راه او که امیر بت شکن آمده چه بد است عاقبت کسی که به جنگ تن به تن آمده به سپاهیان و یلان بگو بدهند آب طلا علی شده اند در مقابل تو همه شیرِ بی سر و یال و دُم همه گفته اند و شنیده ام که شدند «مُعتَرِفٌ بِکُم» نگران آن همه «مرحبم» که فرار کرده و گشته گم دل بی قرار و هوایی‌ام شده رهسپار غدیر خُم به چهارده خُم می قسم احدی نرسیده تا علی اسداللها، اذن اللها، به شب بلند عبادتت به کدام رتبه رسیده ای که خداست شاهد رتبتت به نجف رسیده مسافری که رسد به فیض زیارتت به عنایتت به کرامتت به محبتت به شفاعتت تو بگو به غیر حریم تو به کجا رود به کجا علی؟ همه شب نشسته خیال تو سر راه من، سر راه من چه شود اگر که نگاه تو برسد شبی به نگاه من به دو چشم غرق خیانتم، به دو چشم غرق گناه من و تو ای سپیده نظر کنی به من و به روی سیاه من چه غم از عذاب خدا اگر که تویی شفیع جزا علی ثقلین مدح دو چشم تو شده روشنایی دفترم که علیست ذکر مداومم، صلوات قند مکرّرم به جهان مرید ابوذرم، مدیون مالک أشترم نروم به زیر بیرق کس ، که غلام خادم قنبرم همه عمر بنده‌ی حیدرم به حقیقت «إنّما» علی
هم اکنون جشن مباهله سرچشمه تهران https://eitaa.com/ahmadealavi
اشعار آیینی احمد علوی
شب اول محرم و پیراهن خونین حسین علیه السلام بر فراز آسمان اول به امام صادق علیه السلام عرض شد: آقای
تقدیم به پیراهن امام حسین علیه السلام میان انبیا از تارو پود آن سخن بوده ست به دست آدم و نوح و خلیل بت شکن بوده ست زمانی که خدا مشغول خلق پنج تن بوده ست نه! حتی پیش از آن هم صحبت از این پیرهن بوده ست تجلی گاه آن در آیه های نور پنهان است میان مصحف و تورات و انجیل است قرآن است بر ابراهیم با این پیرهن آتش گلستان شد و نوح و کشتی اش آسوده از گرداب طوفان شد زلیخا شد جوان و هجر بر یعقوب آسان شد پس از داود عزت بخش ایوب و سلیمان شد قمیصی که کراماتش فقط تقریب ادیان نیست قمیصی که برایش نقطه ی آغازو پایان نیست پیمبرهای خود را حق به سمت کربلا آورد و هر پیغمبری آنجا نماز خون بجا آورد شفای دردها بودو به آن دارالشفا آورد همان پیراهنی که از بهشت آن را خدا آورد همان پیراهنی که بادبان کشتی نوح است همان پیراهنی که برتن هفت آسمان روح است دخیل توبه را بستند برآن آدم و حوا در آن پیچیده بوده حضرت مریم مسیحارا که تارش بوده از یاقوت و پودش بوده اعطینا بخوان این فصل را در پیشگویی های یوحنّا قیامت میرسد از راه و در متن روایات است که این پیراهن خونین به دست ام سادات است به دست انبیاء وقتی خدا جامی لبالب داد به عالم چلچراغ روشنی در ظلمت شب داد امیرالمومنین درباره ی آن شرح مطلب داد شبی پیراهن خورشید را زهرا به زینب داد شبی که فاطمه لبریز از شوق شهادت بود برای زینبش با اشک مشغول وصیت بود که بعد از من زمانه صبر زیبا از تو میخواهد شکوه سبزی از الا جمیلا از تو میخواهد در اوج تشنگی چشم تو دریا از تو میخواهد زمانی که حسین این پیرهن را از تو میخواهد مهیا باش و پا در جاده ی هفت آسمان بگذار تمام رازها را با برادر درمیان بگذار خدا میخواست تا از چشم دشمن در امان باشد پلی از نور مابین زمین و آسمان باشد شبی در کربلا باشد شبی در جمکران باشد فقط در دستهای مهدی صاحب زمان باشد شبیه نور در سرتاسر گیتی پراکنده ست چقدر این پیرهن بر قامت مهدی برازنده ست
80.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی احمد علوی در همایش پیرغلامان حسینی محرم الحرام ۱۴۰۳ شهرکرمان https://eitaa.com/ahmadealavi
حضرت رقیه سلام الله علیها بیابان در بیابان دربیابان گریه می‌کردم تمام راه را از تو چه پنهان گریه می‌کردم تمام راه را با حرمله طی کرده ام بابا کمان در دست او بود و کماکان گریه می‌کردم خبر دارم که می‌دانی مرتب زجر می‌دیدم پیاپی زخم میخوردم، فراوان گریه می‌کردم صدای گریه هایم زجر را آزار می‌داد و هراسان بی صدا با چنگ و دندان گریه می‌کردم تو روی نیزه ها غرق تلاوت بودی اما من بدون وقفه با صوتت به قرآن گریه می‌کردم سرت خورشید بود و در میان آسمان بودی ولی من ابر بودم مثل باران گریه می‌کردم نمی‌خندند لبهایی که با آن ذکر می‌گفتم نمی‌بینند چشمانی‌که با آن گریه می‌کردم در آن ساعات پایانی شبیه مادرم زهرا چه مشکل راه میرفتم، چه آسان گریه می‌کردم https://eitaa.com/ahmadealavi
ای غریبی که غربت چشمت غزل ناب آشنایی شد حس و حالت به شعر جان بخشید حُسن تو آیتی خدایی شد  چهل و هفت گردش کامل سهم دنیای توست؛ اما دل آن‌قدر حول محورت چرخید که دل آسمان هوایی شد صلح تو جنگ نابرابر بود قلم عهدنامه خنجر بود شاهد این مثال آوردم پسرت را که کربلایی شد ای نگاهت به سبزی قرآن صوت بارانی تو المیزان هرکه از جام تو عسل نوشید چشم‌هایش طباطبایی شد دو برادر نگو! دو نیمۀ سیب هر دو بودید کم‌سپاه و غریب پس چرا آستان تو خاکی‌ست او چرا گنبدش طلایی شد؟ کربلا و مدینه و کوفه با زیارات غیر معروفه همه را گشتم و نفهمیدم این غزل عاقبت کجایی شد https://eitaa.com/ahmadealavi
ای قهرمان عرصه پیکار نصرالله ای چشمهایت روز و شب بیدار نصرالله بیروت با باروت وقتی آسمانی شد پا در مسیر کربلا بگذار نصرالله دلواپس مردم نباش و در بهشتی سبز این بار را از دوش خود بردار نصرالله راه تو از امروز شد آغاز و با خونت آیات نصرت میشود تکرار نصرالله حالا ابو مهدی و مغنیه، سلیمانی هستند در تاب و تب دیدار نصرالله در راه حزب ا... فتحی سرخ در پیش است در جنگ با خیل سگان هار نصرالله غزه، یمن، سوریه با لبنان چه فرقی داشت ای باورت الجار ثم الدار نصرالله یک عمر مانند شهیدان زندگی کردی ای نام تو تنهاترین سردار نصرالله https://eitaa.com/ahmadealavi هرگونه استفاده در کانال ها و سایت ها بدون نام شاعر و آیدی کانال شاعر، شرعا حرام میباشد و از طریق مراجع ذیصلاح پیگیری خواهد شد