eitaa logo
کانال شهید احمد حاجیوند الیاسی و شهید مهدی نظری نظری
568 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
174 ویدیو
2 فایل
🌷 #شهید_احمد_حاجیوند_الیاسی🌷 ولادت:1369/10/26 شهادت:1394/11/12 🌷 #شهید_مهدی_نظری🌷 ولادت:1364/1/1 شهادت:1395/3/20 شهادت دو شهید:سوریه،حلب زیرنظر قرارگاه فرهنگی مسجد قرآن وعترت(ع) استان خوزستان ، شهرستان اندیمشک
مشاهده در ایتا
دانلود
2⃣1⃣ 🌷 ❣ یک روز در خانه هیئت داشتیم. عصر همان روز پدرم کمی استراحت کرد. بعد با نگرانی از خواب پرید.فهمیدیم خواب دیده پدرم کمی به اطراف نگاه کرد و گفت: الآن حسن اینجا بود ❣ بهش گفتم حسن جان امشب هیئت داریم شما تشریف دارید؟ حسن گفت : نه امشب باید برم پیش فلانی که یکی از همسایگان قدیم است حسن ادامه داد : او امروز از دنیا رفته و امشب شب اول قبر اوست این شخص حقی گردن من دارد که باید امشب پیش او باشم پدرم با تعجب گفت: آن کسی که حسن می گفت اهل مذهب و دین و ... نبود. ❣ برای همین بهش گفتم : حسن جان این آدمی که میگی اهل دین نبود او چه حقی به گردن تو داره!؟ حسن لبخندی زد و گفت : روز تشییع جنازه من هوا بسیار گرم بود. این آقا در جلوی در خانه اش ایستاده بود و به جمعیت نگاه می کرد. وقتی گرمی هوا و تشنگی مردم را دید. یک شیلنگ آب از خانه اش به بیرون کشید و بایک سینی و چند لیوان به تشییع کنندگان پیکر من آب داد. 👌 ❣ او همین قدر به گردن من حق پیدا کرده پدرم بعد از اینکه این حرف را زد از جا بلند شد و گفت: باید بروم ببینم خواب من راست بوده یانه. باید بروم ببینم فلانی واقعا فوت کرده یا نه. پدرم رفت و ساعتی بعد برگشت گفت : بله وارد محل آنها که شدم حجله اش را دیدم.او همین امروز تشییع شده بود. راوی_برادر_شهید 🌺کانال شهید احمد حاجیوند الیاسی ومهدی نظری🌺 https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ داشتـم تو جـادہ می‌رفتـم دیـدم یہ ڪنـار جـادہ دارہ پیـادہ میـرہ زدم ڪنار سـوار شد. سلام و علیـڪ ڪردیـم و راہ افتادیـم. داشتـم با دنـدہ سہ می‌رفتـم و سـرعت ۸۰ تـا. بهم گفت: اخـوے شنیـدے گفتـہ ماشینـا حق ندارن از ۸۰ تا بیشتـر بـرن ؟! یہ نـگاہ بهش ڪردم و زدم دنـدہ چهــار ! گفتم اینـم بہ ! سرعتُ بیشتـر ڪـردم تو راہ ڪہ میرفتیـم دیـدم خیلے تحویلش می‌گیـرن می‌خواست پیـادہ بشـہ بهش گفتـم اخـوے خیلے بـرات درنوشابـہ باز می‌ڪنـن، لااقل یہ اسم و آدرس بهم بـدہ شایـد بدردت خـوردم ؟! یہ لبخنـدے زد و گفت: همون ڪہ بہ زدے دنـدہ چهـار !😉😂 🌷 🌺کانال شهید الیاسی ونظری🌺 https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
🌷 💠خاطره ای از خواهر سالخورده برای 🔸دی ماه ۹۶ بود و تولد دعوتنامه ی💌 مراسم تولدشون رو ، که قرار بود کنار مزارشون برگزار بشه ،توی کانالشون دیدم. 🔹خیلی دلـ❤️ـم می خواست منم برم به همسرم گفتم، امروز تولد ، میریم ؟همسرم عذرخواهی کرد و گفت شرمنده امروز خیلی کار دارم 😞، اصلاً امکانش نیست🚫 . 🔸منم چون مشغله شو دیدم، اصرار نکردم ⚡️ اما خیلی دلم گرفته بود💔.... بعد از مدتی رفتم آشپزخونه که ناهار🍲 درست کنم،همینجور که مشغول برنج درست کردن بودم، با صحبت و درد دلـ❤️ میکردم.... 🔹گفتم ، اگه تو بخوای که من امروز بیام ، همه ی برنامه ها ردیف میشه😊، کافیه تو ...🌷 🔸همزمان که برنج رو میریختم توی آبکش، سرمو برگردوندم طرف و با شوخی گفتم، خیلی بدی....همسرم خندید 😄گفت چرا!!!!!! 🔹گفتم چرا منو نمیبری ؟ گفت: باشه......باشه..... آماده شو بریم.. اصلاً باورم نمیشد😍😃، ، به این سرعت جوابمو بده!!!!! 🔸موضوع درد دل کردن و جواب گرفتن از رو به همسرم گفتم..همسرم گفت من کی باشم که بخوام رو حرف ، حرفی بیارم....😊 🔹زنگ بزن 📞برای پدر و مادرت، که باهم بریم، امروز ما شده ی 🌷 در عرض چند دقیقه⏱ همگی آماده شدیم 🔸همش بعد از اینکه از خواهش کردم، همه ی برنامه ها ردیف شد👌 و همگی به طرف به راه افتادیم. واقعاً حس قشنگی داشتم، اون روز🌸 ما دعوتی بودیم🌷 شهید محمد سالخورده 🌺کانال شهید احمد حاجیوند الیاسی ومهدی نظری🌺https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
#محمودرضا در کلاس دوم دبیرستان؛ یک روز دفترچه‌ای را که برای ثبت #خاطرات_شهدا بود و از بنیاد #شهید گرفته بود، به خانه آورد. دو #شهید را انتخاب کرده بود برای کار جمع آوری خاطرات؛ یکی #شهیدعبدالمجیدشریف_زاده، که دانش آموز و هم محله‌ای بود و دیگری #شهیداحدمقیمی، بی‌سیم‌چی #شهید_باکری که در کربلای پنج #شهید شد. 🔸رفیق #شهید داری؟ #شهید، #شهیدت میکنه #شهید_محمودرضا_بیضایی 🌺کانال شهید الیاسی ونظری🌺
🔺 شب بود 🍉؛ 🔰قرار شد من و و یکی دیگه از رفقا برای انجام کاری تو ساختمون میقات ظهور بمونیم. یک ساعتی⏰ از رسیدن ما گذشت ولی از خبری نشد.😥 🔰ما هم بهش زنگ نزدیم☎️. گفتیم هم شب هست و هم 🎂 ؛ حتماً خواسته کنار خانواده باشه😌 🔰خیلی طول نکشید که با هندوانه 🍉و آجیل و کیک 🍰و تنقلات دیگه وارد ساختمون شد. اون شب خیلی بهمون خوش گذشت🎈 ؛ مثل همیشه ما رو غافلگیر کرد.😇 🔰حالا شب که میشه ، ماییم و خاطرات طلایی ... نیست که بهش بگیم داداش مبارک😥😔 ✍راوی: مصطفی سلطانی و دوست 🌺کانال رسمی دانشجوی شهید احمد حاجیوند الیاسی وسروان پاسدار جاویدالاثر شهید مهدی نظری🌺https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
2⃣8⃣9⃣ 🌷 🔻 به نقل از یکی از : 🌷 احمد خیلی با ادب ومهربون بود ادمو با حرف زدنش جذب خود میکرد درس خون و زیرک بود..... 🌷باهم ارتباط داشتیم موقع امتحان ها بود چند روزی دانشگاه نیومده بودم وخبری هم از نبود نه پیامی نه زنگی ومنم که پیام یا زنگ میزدم میگفت خاموشه... 🌷سرجلسه امتحان هم نیومده بود باخودم گفتم خدایا چرا از خبری نیست.... 🌷بعد امتحان ها برگه های امتحان ولیست حضور غیاب رو برام اوردن دیدم رو زده خیلی نگران شدم فردا صبح اومدم دانشگاه از رفقا دوستان اشنایان واساتید سراغشو گرفتم که گفتن برا دفاع از حرم عازم سوریه شده برا مقابله با داعش و.... 🌷داشتم دق میکردم فقط یه چیزی بر لبم اومد که با خودم میگفتم احمد احمد احمد..... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
کانال شهید احمد حاجیوند الیاسی و شهید مهدی نظری نظری
#تو از آسمـــــان بودی و فقط برای اینکه زمیـ🌎ـن لحظه ای داشتنتــ👤 را تجربه کند آمدی و حـــال زمین
0⃣9⃣9⃣ 🌷 💠فرشته_نجات 🔰بنده در سنین جوانی(حدود ۱۸ سالگی) قبل از اینکه وارد علمیه امام جعفر صادق(ع) اندیمشک بشوم توسط عده ای از افراد شهر👥 وارد وادی شده بودم بگونه ای که نسبت به و بسیار بدبین شده و جزء مخالفان شده بودم 🔰تا اینکه احمد حاجیوند الیاسی آشنا شدم. او در چند باری که همدیگر رو دیده بودیم😍 باهام صحبت میکرد بگونه ای که عقیده ام از این رو به اون رو شد و عاشق مقام معظم رهبری و دین و حکومت شده بودم ، انگار این شخص را برای نجات من👤 فرستاده است 🔰بعد ها که وارد حوزه علمیه شدم بارها رو دیدم و خداروشکر میکردم که با چنین شخصی دوست شده ام💞 نمیدونم اگر او نبود الان وضعیتم چگونه بود⁉️(شاید ضد دین و خداو...) 🔰زمانی که رو شنیدم باور نمیکردم که رفته است و خیلی ناراحت شدم😔 شهادت 🌷 باعث قویتر شدن عقیده ام در این مسیر شد. الان هر موقع به سرمزارش میروم، نمیتوانم تحمل کنم و شروع به گریه کردن میکنم😭 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
8⃣3⃣0⃣1⃣ 🌷 💠مسجدی که با دستان مهربان احمد پا گرفت 🔰خانه پدری🏡 ما در یک منطقه و فقیرنشین واقع است و تا سال 1385 از فقدان یک مسجد🕌 مناسب محروم بود 🔰سرانجام با پیگیری‌های گسترده و کمک‌های مردمی💰 و دولتی، نخستین منطقه و محل ما ساخته شد تا مردم این منطقه به آرزوی چندساله خود دست یابند😍 🔰همزمان با آغاز به کار این مسجد، از همان روزهای اول حضوری فعال👌 در این مسجد و انجام کارهای و مذهبی آن داشت و شاید ساعت‌ها⏰ و روزهای بسیاری را برای این کار وقف کرده بود و از این مسیر خسته نمی‌شد❌ 🔰پس از آغاز به کار این مسجد و حضور پرشور در برگزاری مراسم‌های مختلف فرهنگی، احمد به‌عنوان مسئول پایگاه مسجد انتخاب و جوانان بسیاری👥 را با روحیه بالای خود به حضور در و بسیج تشویق کرد👏 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
در سال ۹۴ موکبی به همراه تعدادی از دوستان همرزم در زده بودند، علی آقا یکی از ارکان آن موکب بود و برای خدمت به زوار امام حسین (ع) سراز پا نمی شناخت. ✨بعد از بازگشت از کربلا عازم شد و به عنوان یک موثر در جنگ با داعشیان مزدور شناخته شد. ✨بعد از پایان ماموریتش در سوریه مجددا ًبرای پیداکردن اجساد مطهر شهدا، عازم منطقه غرب کشور و خاک عراق شد ✨و در ۹۵ در آخرین سفرش برای پیداکردن شهدای لشکر ۲۷ حضرت رسول الله(ص) در عملیات والفجر ۴ در منطقه کانی‌مانگا، پنجوین عراق، چندین شهید پیدا می کند و در پیامش در شبکه مجازی نیم ساعت قبل از شهادت مےگوید «اینجا شهید باران است» که به روی مین والمری رفته و یکی ازپاهایش قطع و پای دیگر هم خرد میشود و در همانجا به خیل همان عملیات می پیوندد و به آرزوی دیرینه اش میرسد. 🌷 🌺کانال رسمی دانشجوی شهید احمد حاجیوند الیاسی وسروان پاسدار جاویدالاثر شهید مهدی نظری🌺https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
📖 #خاطرات_شهدا ( نامحرم ) چند خانم رفتند جلو سؤالاتشان رو بپرسند . در تمام مدت سرش رو بالا نیاورد ... نگاهش هم بہ زمین دوختہ بود . خانم ها ڪه رفتند ، رفتم جلو گفتم : تو اونقدر سرت پایینہ نگاه هم نمیڪنی بہ طرف ڪه داره حرف میزنہ باهات ، اینا فڪر نڪنن تو خشڪ و متعصبی و اثر حرفات ڪم شہ ?! گفت : من نگاه نمیڪنم تا خدا مرا نگاه ڪند ! #شهید_عبدالحمید_دیالمه #نگاه_به_نامحرم #شهداسنگ‌نشانند‌ڪه‌ره‌گم‌نڪنیم 🌺کانال رسمی دانشجوی شهید احمد حاجیوند الیاسی وسروان پاسدار جاویدالاثر شهید مهدی نظری🌺https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
🕊 عاشق گمنامی بود روزهای قبل شهادت شعری را زمزمه می‌کرد : خواهم که در غمکده آرام بگیـرم گمنـام سفر کرده و گمنـام بمیرم .. و آخر به آرزویش رسید .. 🌷 🌺کانال رسمی دانشجوی شهید احمد حاجیوند الیاسی وسروان پاسدار جاویدالاثر شهید مهدی نظری🌺https://eitaa.com/ahmadelyasi1369
📖 (نماز شب) اومد بهم گفت : " میشه ساعت 4 صبح بیدارم کنی تا داروهام رو بخورم ؟ " ساعت 4 صبح بیدارش کردم ، تشکر کرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون ... بیست الی بیست و پنج دقیقہ گذشت ، اما نیومد ... نگرانش شدم ؛ رفتم دنبالش و دیدم یه قبر کنده و توش نماز شب می خونه و زار زار گریه می کنه ! بهش گفتم : " مرد حسابی تو که منو نصف جون کردی ! می خواستی نماز شب بخونی چرا به دروغ گفتی مریضم و می خوام داروهام رو بخورم ؟! " برگشت و گفت : " خدا شاهده من مریضم ، چشمای من مریضه ، دلم مریضه ، من 16 سالمه ! چشام مریضه ! چون توی این 16 سال امام زمان عج رو ندیده ... دلم مریضه ! بعد از 16 سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار کنم ... گوشام مریضه ! هنوز نتونستم یه صدای الهی بشنوم ... " ✍ « ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﻬﯿﺪ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻧﯽ »