eitaa logo
کانال شهید احمد حاجیوند الیاسی و شهید مهدی نظری نظری
568 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
174 ویدیو
2 فایل
🌷 #شهید_احمد_حاجیوند_الیاسی🌷 ولادت:1369/10/26 شهادت:1394/11/12 🌷 #شهید_مهدی_نظری🌷 ولادت:1364/1/1 شهادت:1395/3/20 شهادت دو شهید:سوریه،حلب زیرنظر قرارگاه فرهنگی مسجد قرآن وعترت(ع) استان خوزستان ، شهرستان اندیمشک
مشاهده در ایتا
دانلود
👇👇 تولدمهدی همزمان با شهادت داییم ام پاسدارشهیدعباس الیاسی بود آقا مهدی متولد۶۴.۱.۱فرزندهفتم خانواده بود داییم در جنگ تحمیلی جزیره مجنون شهیدشددرسال۶۴. تولدمهدی همزمان با شهادت داییم بوده مهدی که متولدشدهمان شب خبر شهادت دایی را دادند.مادرم روی مهدی خیلی حساس بود میگفت جانشین برادرم میشه همین باعث شد بیشتر به مهدی اهمیت بده و مهدی یادمه اسباب بازی هاش تفنگ بودند.میگفت میخواهم مثل دایی ام پاسدارباشم دیپلم راکه گرفت رفت خدمت سربازی بلافاصله رفت امتحان داد برای پاسداری که با بالاترین نمره قبول شد.وقتی آموزشهای لازم را دید اعزام شدبه پادگان ولیصر(عج)اندیمشک.بعدازچندوقت دوباره برا دوسال به اروندکنارروفت وقتی رسید محل کارش دیدگردان عمار است همانجایی که دایی آنجا بود یک روز اومد کنارم و دست گذاشت روی شانه ام و گفت خواهر اگر گفتی کارم کجاست گفت جایی که دایی عباس بود میدونم که دایی هوامو داره گفتم مهدی یعنی چی وخندید گفت یعنی اینکه نمیدونم چرا حس میکنم مثل دایی شهیدمیشم. خندیدم و گفتم تو و شهادت الان که نه جنگی چطورشهیدمیشی ؟بعد این عکس رو نشونم داد
کانال شهید احمد حاجیوند الیاسی و شهید مهدی نظری نظری
‏عکس از سرباز وظیفه
👇👇👇 گفت اینو نگاه کن این همان اتاق دایی است.وهمان گردانی که دایی آنجا بود.گردان عمار گذشت تا اینکه آقا مهدی بعدازدو یا سه سال رفت لشکر ولیعصر(عج)اهواز وقتی اومد خونمون دیدم دوباره اومد پیشم گفت یه خبر دیگه دارم برات اما به مادرنگی .گفتم چیه؟گفت میدونی جایی که هستم الان هم همان گردانی هست که دایی آنجا بود بهش گفتم مهدی ازبس که خودت بهش نیرومیدی اینطور میشه گفت بخدا نمیدونم چرا. من شهید میشم اما میدونم تومسخره میکنی گذشت تا اینکه رفت سوریه وقتی از سوریه اومد گفت حالا چی میگی گفتم فعلا که سالمی و توهم شهیدنمیشی. با خنده گفت خواهرمن شهید میشم.حقیقتاکمی ترسیدم اما چیزی نگفتم . @ahmadelyasi1369
کانال شهید احمد حاجیوند الیاسی و شهید مهدی نظری نظری
#قسمتی_اززندگی_وخاطرات_شهیدمهدی_نظری👇👇👇 گفت اینو نگاه کن این همان اتاق دایی است.وهمان گردانی که دا
👇👇👇 ❤️ آقا مهدی وقتی ازاهوازمیومدخونمون اون شب همه خواهرام هم میومدن اونجا. شب همه دورمادرجمع شدیم دیدم مهدی دست گذاشت روشونه مادرم و گفت مادرخوشبحالت خواهرشهیدهستی .بهت افتخار میکنم ،مهدی بهش گفت مادردوست دارم یه روزی هم باافتخارسرتوبلندکنی و بگی مادرشهیدهم هستم،مادرم اشک از چشمش اومد گفت مهدی من برادرم رو تقدیم امام حسین کردم.پسربزرگم هم رضاجانباز۶۵درصدهست نمیخوام دیگه دوباره غم دیگه ایی داشته باشم من دینمواداکردم. مهدی پیشانی مادرم روبوسیدوگفت مادرمرگ وزندگی هر انسانی دست خداست پس چه بهترآدم شهادت نصیبش بشه.مادرم دیگه چیزی نگفت و گفت هرچه خدابخواد