😆👈 🔮طنز 🔮
زن: عزیزم کجا میری؟
مرد: امشب فوتباله میخوام برم خونه دوستم
زن: چرا خونه نمی بینی؟
مرد: آخه قراره همه رفقا جمع بشیم با هم تماشا کنیم
زن: یعنی اینقدر به درد نخورم که حاضر نیستی یه فوتبال باهام ببینی؟
مرد: مگه تو فوتبال می بینی؟
زن: امشب میخواستم باهات ببینم😞
✅ وقت بازی:
زن: این مرده که اینقد حرف میزنه کجاس؟
مرد: توی یه اتاق جدا نشسته داره بازی رو گزارش میکنه
زن: اسمش چیه؟
مرد: پیمان یوسفی
زن: چجوری اسم این همه بازیکن رو بلده؟
مرد: شغلشه دیگه، مجبوره بلد باشه
زن: یعنی براش پولم میگیره؟
مرد: آره
زن: چقدر میگیره؟
مرد: نمیدونم شاید یه میلیون
زن: چقدر زیاد، ماهی چند تا گزارش میکنه؟
مرد: نمیدونم حداکثر چهار تا
زن: منم میتونم، به منم اینقدر میدن؟
مرد: شاید به تو یه پرس چلوکباب بدن
زن: میگم... مگه اسپانیا جز اروپا نیست؟
مرد: بعله مال اروپاس
زن: پس اون بازیکنا چرا بعضی هاشون سیاه پوستن
مرد: اونا هم هستن دیگه
زن : چجوری میشه؟
مرد: باشه نمیشه🧐
زن: چی شد، دوباره عصبی شدی؟
مرد: نه عزیزم عصبی نشدم
زن: کی اون لباس ها رو براشون انتخاب کرده؟
مرد: از بازار خریدن
زن: چرا همه ش رو یکرنگ خریدن؟
مرد: نمیدونم 😰
زن: خیلی هم بی نظمه! پیرهن یه رنگ... شورت یه رنگ... جوراب یه رنگ ...
مرد: راس میگی نمیشه
زن: چی نمیشه؟
مرد: منظورم اینه حق با توعه بی نظمه
زن: گللللل
مرد: گل نبود آفساید بود
زن: آفساید چیه؟
مرد: شوخی کردم گل بود😊
زن: پس چرا هنوز اون بالا نوشته صفر-صفر
مرد: خطای شبکه ست ، حتما یادشون رفته
زن: تو رو خدا آفساید چیه؟
مرد: اسم دوم سرمربیه
زن: آفساید کجاس؟
مرد: بیرون نشسته رو نیمکت🤕
زن: چرا بازی نمیکنه؟
مرد: اون فقط بازیکن ها رو تعویض میکنه
زن: داور رو هم عوض میکنه؟
مرد: نه عوض نمیکنه🤨
زن: این دو تا مرد کنار زمین پرچم زرد دستشونه چیکار میکنن؟
مرد: داور آفسایدن
زن: یعنی داور سرمربی؟
مرد: اره
زن: با سرمربی فامیلن؟
مرد: اره این پسرشه، اون یکی هم برادر زاده ش
زن: تو رو خدا راستش رو بهم گفتی دیگه؟
مرد: آره، تو رو خدا بزار فوتبال رو ببینم😭
زن: به خدا این آخرین سواله
مرد: بفرما
زن: مارادونا کجاس، چرا بازیش ندادن ؟
مرد: مارادونا خودش رو کشت😡
زن: آخی بیچاره، ناراحت شدم...
چرا آخه؟
مرد: چون داشت با زنش فوتبال نگاه میکرد🤬😡🤬💀💀😡😡😡
❣️
هدایت شده از بهشتیان 🌱
امام صادق علیه السلام فرمودند:
سوره ی «حمد» سوره ای است که ابتدایش «حمد» خدا و وسطش «اخلاص» و آخرش دعا است.
╔═💞🍀════╗
@behestiyan
╚════💞🍀═╝
هدایت شده از دانش آموزان تراز
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷
🎥 روزمان را با #قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۴۲۳ قرآن کریم ( آیات ۳۶ تا ۴۳ سوره مبارکه احزاب )
🍃🌹🍃
🌺 پیامبر (ص) میفرمایند: «لِکُلِّ شَیءٍ حِلیَةٌ وَ حِلیَةُ القرآنِ الصَّوتُ الحَسنُ» هرچیزی را زیوری باشد و زیور قرآن صدای خوش است. (اصول کافی ۲/۶۱۵)
🎙 استاد پرهیزگار
#ثامن | #پایان_مماشات | #لبیک_یا_خامنه_ای
@Tarazbartare02240317
هدایت شده از دانش آموزان تراز
8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷
🎥 اتصال انقلاب ایران به قیام امام عصر
🍃🌹🍃
✅ پیشگویی مرحوم آیت الله سید علی قاضی درباره سرانجام انقلاب اسلامی و اتصال به قیام حضرت مهدی(عج) بعد از نائب امام خمینی رحمهالله علیه
🎙پخش شده از شبکه قرآن از زبان آیت الله ناصری درتاریخ ۹۷/۰۳/۱۳
#ثامن | #برای_ایران | #لبیک_یا_خامنه_ای
@Tarazbartare02240317
هدایت شده از بهشتیان 🌱
بازی ایران و آمریکا شب میلاد حضرت زینب 👌🏻
یه برگ برنده برای ما، توسل به حضرت زینب ،که حروف ابجد شون ۶۹ هست
کمترین کاره ممکن اینکه امشب نفری ۶۹ صلوات برای برد ایران بفرستیم ان شالله
یا حضرت زینب (س)
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
ان شاءالله از حضرت زینب عیدی بگیریم 😊♥
هدایت شده از بهشتیان 🌱
⭕️جهت آرامش قلبی و دفع شر از اعضای تیم ملی،نثار حضرت زینب کبری(س) صلوات هدیه کنیم
هدایت شده از بهشتیان 🌱
سلام عمه ی سادات مادر شهدا
سلام معنی و مفهوم عُروة الوُثقی
سلام اَمنیة الله، معدن الرّحمة
سلام فخر علی نازدانه ی زهرا
#میلاد_حضرت_زینب(س)💫💞
#روز_پرستار💫💞
#تبریڪ_و_تهنیٺ_باد💫💞
هدایت شده از بهشتیان 🌱
5.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میلاد بانوی عقلیه بنی هاشم
قائم مقام حضرت مادر مبارک😍😍😍😍
عیدتون مبارک😍
التماس دعا🙏♥️
👌چند راه بازگشت انرژی
از نگاه سنتی :
تو نیکی میکن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
از نگاه قرآن :
هر کس ذرهای بدی و خوبی کند به او بازمیگردد.
از نگاه بودا :
قانون " کارما " یعنی هرچیزی کار ماست
و به ما برمیگردد.
از نگاه متافیزیک :
انرژی در طبیعت از بین نمیرود
انرژی که رها میکنی
حالتش عوض میشود و برمیگردد
#حکایت ✏️
چوپانی گله را به صحرا برد و به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختی در گرفت. خواست فرود آید، ترسید. باد شاخهای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف میبرد. دید نزدیك است كه بیفتد و دست و پایش بشكند. مستاصل شد و صوتش را رو به بالا کرد و گفت: «ای خدا گلهام نذر تو برای اینکه از درخت سالم پایین بیایم.»
قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه قویتری دست زد و جای پایی پیدا كرد و خود را محكم گرفت. گفت: «ای خدا راضی نمیشوی كه زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو میدهم و نصفی هم برای خودم.»
قدری پایینتر آمد. وقتی كه نزدیك تنه درخت رسید گفت: «ای خدا نصف گله را چطور نگهداری میكنی؟ آنها را خودم نگهداری میكنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو میدهم.»
وقتی كمی پایینتر آمد گفت: «بالاخره چوپان هم كه بیمزد نمیشود. كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.»
وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به آسمان کرد و گفت: «چه كشكی چه پشمی؟ ما از هول خودمان یك غلطی كردیم. غلط زیادی كه جریمه ندارد.»