eitaa logo
احمد ایرانی نسب
816 دنبال‌کننده
158 عکس
45 ویدیو
2 فایل
کانال اشعار احمد ایرانی نسب @ahmadiraninasab این کانال توسط ادمین اداره می‌شود. ارتباط با ادمین @noroz_ad ارتباط با شاعر @ahmad_iraninasab
مشاهده در ایتا
دانلود
برای عزت جمهوری اسلامی ایران سزاوار است فروردین کنی هر سال بهمن را ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ @ahmadiraninasab
قصیده‌ی حضرت اباالفضل علیه السلام نوشته ام به مقامش دلاور و دلبر که بارور بشود نطق من از این باور منِ کویر چه گویم که مدح حضرت آب مقدس است چنان آیه‌ آیه‌ی کوثر به واژه واژه‌ی هر بیت میخورم سوگند شروع منقبت اوست انتهای هنر چنان به مدحت نامش قلم به وجد آمد که مست واژه‌ و احساس می‌شود دفتر علی چه گفت به ام البنین؟ که می‌روید به دشت دامن گلدار تو چهار پسر چه کهکشان قشنگی‌ شود به خانه‌ی نور سه تا ستاره‌ی پر نور در کنار قمر رسید قصه به آنجا که بعد چندین سال خدا به نخل ولایت دوباره داده ثمر زبان علم نجوم از قیاس در مانده‌ست گرفت حضرت خورشید، ماه را در بر بغل گرفت کسی را که برق چشمانش شد از خزانه‌ی الماس عرش زیباتر گرفت لحظه‌ای آیینه را مقابل خود صدف چگونه گرفته‌ست در بغل گوهر بنازمش که فقط طرح سیب لبخندش به کام عاطفه آورد طعم قند و شکر چه خنده ها که به روی پدر کند عباس چه بوسه ها که به بازوی او زند حیدر علی خودش که یدالله بود و عباسش به روی دست خداوند بوده انگشتر روا بود که ملائک به محضرش آیند چنانکه حضرت جبریل نزد پیغمبر که جبرئیل سراسیمه با وضو آمد و ریخت در پر قنداقه‌ی شریفش پر می‌آورند که خوشبو کنند جان‌ها را ملائک از ختن عرش یک جهان عنبر زمان بارش نقل و بلور و نور رسید که اوست از همه‌ی آسمانیان انور به صورت ملکوتش که کاشف الکرب است برادرانه همیشه حسین کرده نظر همیشه نزد برادر چنان ادب می‌کرد چنانکه که محضر مولای ما بُود قنبر همان که کوه ادب بوده است سر تا پا همان که کوه حیا بوده است پا تا سر همان که با نگهش کیمیاگری بلد است اگر ز روی محبت کند به خاک نظر کسی که گرد و غبار عبا و نعلینش گران تر است برای جهان ز قیمت زر فقط نبود اباالفضل صاحب شمشیر که بود حضرت علامه صاحب منبر به نور رحمت او ارمنی مسلمان است به دین معجزه اش نیست یک نفر کافر چنان کریم که لایمکن الفرار از مهر چنان رحیم که باران شود به هر آذر دلم خوش است که در کشتی نجات حسین به روز حشر اباالفضل می‌شود لنگر بنازم آن خم ابروش را که در صفین چگونه لرزه برانداخت بر تن اشتر قیام کرد و قیامت شده‌ست بسم الله که تیغ تیغ پسر بود و حکم حکم پدر چنان علی که چنان درب قلعه را انداخت نمانده است به دیوار قلعه هیچ اثر علی عذاب برای یهود آورده‌ست! خدا به جنگ یهود آمده‌ست یا که بشر؟ صدای اشهد ان لااله الا الله بلند می‌شود از سوی مردم خیبر پدر هرآنچه که باشد پسر همانگونه ست همیشه ارث پدرها رسد به دست پسر چنان حسن که جمل را ز فتنه خوابانید چنان حسین که در کربلا کند محشر رسید قصه به آنجا که در دل تاریخ امامزاده شود بر امام ها یاور چه لقمه‌های حرامی که چشم و گوش همه زمان خطبه‌ی ارباب کور بوده و کر دوباره قصه به آیات انشقاق رسید نشست تیر قضا بین چشم‌های قدر بعید نیست که زهرا به علقمه برسد همان که از نفس افتاد در حوالی در بعید نیست که او را صدا زند پسرم بعید نیست که او را صدا زند مادر نوشته‌اند سرش رفته بود و قولش نه گواه اوست لب تشنه‌ی علی اصغر بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد بلند مرتبه ماهی در آن سوی دیگر بگو که شمر چه کرده؟ چرا نفس تنگ است؟ نشسته بود بر آن سرزمین پهناور قسم به‌ صفحه‌ی سرخ تمام مقتل ها قسم به حرمت عباس و غیرت اکبر حسین سر دهد اما به فاطمه سوگند نمی‌رود ز سر دختران او معجر صدا زند رحم الله عمی العباس که بود کوه وفادار لحظه های خطر به صفحه صفحه‌ی تاریخ نام او پیداست از اولین نفس واژه ها الی آخر هزار سال گذشت و دخیل می‌بندند به سفره های اباالفضل مردم مضطر برای از نفس افتاده ها تنفس اوست به هر کویر ترک خورده اوست آب آور چه گویمش که کُمیتم همیشه می‌لنگد که اوست حضرت آب و ز قطره ام کمتر قسم به کاسه‌ی آبی که دست مادرهاست که نام اوست موثرتر از دعای سفر همیشه زندگی‌ام از امید لبریز است و پر شده‌ست جهانم ز عشق سرتاسر چرا که در سفر عشق بُعد منزل نیست رسیده ام به حریمش چنان نسیم سحر دلم به کرببلا رفت و برنخواهد گشت نوشته ام به مقامش دلاور و دلبر @ahmadiraninasab
47.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"آقازاده" 💠تقدیم به حضرت علی اکبر(ع)💠 شاعر و نفمه پرداز : احمد ایرانی نسب - امیر طاهری باصدای: سینا فضل اله نژاد @ahmadiraninasab
اختتامیه جشنواره شعر ایران جان
برای عزت ایران و این خاک غرورانگیز بیا تا واژه‌های "ما" بگیرد جای هر "من" را @ahmadiraninasab
قلب شکسته‌ی تو به دنبال چاره نیست!؟ آن روح خسته منتظر یک اشاره نیست!؟ فرمود رهبرم به تمام مُرَدَّدین در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست @ahmadiraninasab
بیانیه‌ی هیات داوران سومین کنگره‌ی ملی شعر مروارید عمان _ استان مازندران _ اسفندماه ۱۴۰۲ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم برپایی سومین کنگره‌ی ملی شعر مروارید عمان که امروز در مراسم پایانی آن هستیم، فرصتی برای تماشای خلاقیت شاعرانی است که در عرض ارادت به ساحت شهدای عزیزمان و بصورت ویژه شهید مدافع امنیت، مصطفی نوروزی، همیشه با قلم خویش جهاد کرده اند. با احترام به خون شهدای والامقام جبهه‌ی مقاومت و با سپاس از همه شاعران پرتلاش این جبهه، برای استقبال خوب از سومین کنگره ملی شعر مروارید عمان، که با ارسال حدود ۷۰۰ اثر در دو بخش ویژه‌: اشعار شهید مصطفی نوروزی، و بخش عمومی: اشعار پیرامون فلسطین و عملیات طوفان الاقصی، و شهدای مدافع امنیت استان مازندران همراه بود؛ هیئت داوران، به رسم همه‌ی جشنواره های ادبی، پس از بررسی آثار به صورت فردی و سپس تشکیل جلسه جمع بندی داوری،‌ نظر خود را به شرح ذیل اعلام می‌دارد: شاعران برگزیده در بخش ویژه بدون ترتیب: آقای مهدی قنبری نوشابادی از کاشان خانم محدثه آشتیانی از تهران شاعران شایسته‌ی تقدیر بدون ترتیب: آقای بهرام مژدهی از رشت خانم سمیرا یکه تاز از زرندیه آقای محمد خادم از اصفهان آقای مجتبی خرسندی از قم شاعران برگزیده در بخش عمومی بدون ترتیب: آقای محسن کاویانی از قم آقای علی سلیمیان از اصفهان آقای حسن اسحاقی از کرج در پایان، با آرزوی این که چراغ پر فروغ این کنگره همچنان روشن بماند، به رسم ادب از تمامی زحمت‌کشان برگزاری این جلسه، سپاسگذاریم، و توفیق و سربلندی همه این خوبان را در خدمت به فرهنگ و ادب این مرز و بوم، از درگاه حضرت احدیت خواهانیم. با احترام دبیر کنگره‌‌ ملی شعر مروارید عمان احمد ایرانی نسب @ahmadiraninasab
هر شب قنوت او مسیر کهکشان می شد یک راه نوری از زمین تا آسمان می شد آری خدیجه هم مطهر هم معطر بود پس آب در دستش گلاب و زعفران می شد تا "یا رسول الله" از لبهاش برمی‌خاست آقای او، سر تا به پای خویش، جان می شد او تا قیامت سربلند از ابتلائات است حتی اگر صدبار دیگر امتحان می شد من مطمئن هستم اگر عمرش به دنیا بود مادربزرگی بی نهایت مهربان می شد خواندند ام‌المؤمنین او را، ولی ای کاش این ذکر نورانی، فرازی از اذان می شد یا مصحفی از عرش نازل می‌شد و در آن هر آیه اش مدح عیان او بیان می شد او سوره‌ ی مهر است و قلبش آیه ی نور است هر شب قنوت او مسیر کهکشان می شد @ahmadiraninasab
اگر در سرنوشتت نیست تا "ام البنین" باشی فقط زهرای تو کافیست "ام المؤمنین" باشی شده دامان تو شأن نزول سوره ی کوثر خدا میخواست بانوجان، تو زهرا آفرین باشی زنی بالاتر از حوّا ، زنی همسایه ی مریم یقینا آمدی همکُفو ختم المرسلین باشی تو قبل از هر زنی اسلام آوردی و پس باید برای خاتمِ "پیغمبرِ خاتم" نگین باشی فقط میخواستی از دوش پیغمبر عبایش را که در آغوش مهر رحمة للعالمین باشی همیشه نیمه ی ماه خدا از عرش میایی برای تک تک جامانده ها حبل المتین باشی @ahmadiraninasab
بگو که آرزویش را به گور خواهد برد کسی که خواسته ایران‌مان سقوط کند @ahmadiraninasab
به روی دست آوردم دل غم پرور خود را صدف از سینه اش بیرون کشیده گوهر خود را دلم را ساده اندیشانه از پیکر در آوردم چنان اندیشه ای که اشعری انگشتر خود را منم آن واعظی که سالها با نان دین خوردم شبیه موریانه پایه های منبر خود را و روز حشر ، مانند مسلمانی که از غفلت به جمع انبیاء نشناخته پیغمبر خود را به جای نافله با شعرهایم توبه میخوانم به اشک خویش میشویم تمام دفتر خود را سرم بر شانه ی مُهر است ، در آغوش سجاده و غسلِ اشکهایم میکنم پا تا سر خود را بر این سجاده ی تب دار از شرم پشیمانی میان سجده چون ققنوس سوزاندم پر خود را به این امید که جان می‌سپارم بین آغوشت کشاندم تا سحر این سجده های آخر خود را @ahmadiraninasab
با هماهنگی های صورت گرفته، سهميه‌ی برای دیدار با در نیمه‌ی ماه مبارک رمضان، از یکی دو نفر به حدود ۷ نفر رسید. (هرچند شاعران مازندرانی که سعی میکنن از راه‌های غیررسمی و از طریق تهران وارد جلسه بشن باعث میشن از اونطرف سهميه‌ی استان کم بشه، فکر می‌کنم حق الناس باشه) پ‌ن: استاد و استاد شعر خوندند. دوشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۱۴:۳۰، شاعران قطره قطره در حوزه‌ هنری تهران جمع شدند، رودهایی که آمده بودند تا به اقیانوسی آرام برسند. فضایی پر از مهربانی و لبخند با دوستانی قدیمی که دیدار تازه می‌کردند. اتوبوس شاعران ساعت ۱۷ به سمت حسینیه امام خمینی(ره) حرکت کرد. سلام ، سلام ، سلام صف های نماز تشکیل شده، سربازهایی که سلاحی جز قلم و اندیشه ندارند، صفوف نماز رو تشکیل دادند. صدای تپش قلب توی سر می‌پیچید، نبض ها با ثانیه شمارها مسابقه گذاشتند. خبر آمد که ز معشوق خبر می‌آید حضرت آقا به حسینیه تشریف آوردن، باز هم تلاقی اشک ها و لبخندها، باز هم شاهد لبخند پدری مهربان به فرزندانش هستیم. آقا نزدیک شدند که کنارم بودند چند قدم جلو رفتند و در آغوش آقا قرار گرفتند. عزیز کتاب شاعران رو معرفی می‌کرد و شاعران چهره به چهره با حضرت ماه روبرو می‌شدند. هر چه گشتیم کتاب و که به حوزه هنری فرستاده بودم در جمع کتاب‌ها نبود!!! هرچه هم گفتم و گشتند پیدا نشد!! نمیدانم عجیب بود یا قسمت نبود!! شاعران همسفره‌ی افطار کریمانه‌ی حضرت آقا بودند. با طعم جلسه‌ی شعرخوانی در طبقه‌ی بالای حسینیه رسما شروع شد طبق معمول خیلی از شاعران پیشکسوت و همیشگی، در کنار چند شاعر جوان خانم آذرمی‌دخت صفوی از هندوستان گفتن امشب با چشم خودم دیدم که رهبر معظم چقدر نسبت به شعر و ادب ذوق دارند و واقعا یک شخصیت منفرد هستند. سیاستمداران و کشورداران مختلف به امور اجتماعی و اقتصادی میپردازن و به امور ادبی و شعری اینقدر توجه ندارند. حضرت آقا فرمودند: عقلشون نمی‌رسه😁😁 خنده‌ی حضار😀😀 ۳۰ نفر شاعر اصلی شعر خوندند، قرار بود ۱۰ شاعر ذخیره هم شعر بخونند، ۳۷مین نفر لیست که شعرش رو خوند، آقای قزوه اعلام کرد، خب همه‌ی شاعران لیست، شعر خواندند! جلسه دراختیار حضرت آقاست... آقا فرمودند: آقای علا بخونند . . آقای مؤدب هم نخوندن مثل آقای سیار خنده‌ی حضار😀😀 یاعلی🌱 @ahmadiraninasab