جریان جدید اسلامستیزی در ایران
طی ده روز گذشته دو تن از مسئولین جمهوری اسلامی دربارۀ لزوم توجه به ریشههای اسلام و فرهنگ اسلامی سخنانی ایراد کردهاند.
1- وزیر جدید آموزش و پرورش علیرضا کاظمی گفته بود:
با خود و خدای خود عهد بستهام ترویج نماز مهمترین ماموریتم در این وزارتخانه باشد. البته ماموریتهایی دیگری هم هست که از آنها غافل نیستم (...) دو راهبرد نماز و انفاق از مهمترین فضائل قرآنی به شمار میآیند زیرا نماز انسان ساز، جامعه ساز است و انفاق جامعه ساز نیز انسانساز محسوب میشود.
این سخنانی از سر علم و اصالت و ریشههای ایرانی و اسلامی است و باید به دولت پزشکیان تبریک گفت که چنین وزیری که لااقل عقل و خردش به این پایۀ بدیهی از حکمت و فرهنگ توحیدی میرسد در وزارتخانۀ بسیار مهمی مثل آموزش و پرورش معرفی و منصوب کرده است. طبعا این تفکّر در تعارض با آباد کردن و توسعۀ فیزیکی و مادی آموزش و پرورش نیست.
2- گفتار سردار رادان رئیس پلیس را مختصر نقل میکنم:
دورانی که ما با سختیهای فراوان فرهنگی روبهرو هستیم، بر چادر ما میتازند، چادری که یادگار حضرت زهرا (س) است و حضرت زینب (س) از حضرت زهرا (س) این یادگاری را به ما منتقل کرده است. چرا به چادر میتازند؟! برای اینکه اگر چادر را بگیرند، پرچم را میگیرند و هنگامی که پرچم را گرفتند، هر کاری میشود کرد. وقتی که زن ما و دختران و مادران ما پرچمدار شدند، مرد ما و پسر ما در زیر این پرچم میتوانند علمدار باشند؛ اگر پرچمی نباشد، علمی نیست، پرچم را که بگیرند، علم میافتد.
این موضوع، کوچکترین سهم تهاجم فرهنگی است. وقتی با مشکلات مختلف روبهرو هستیم، وقتی باید باشیم که بمانیم برای آنکه پرچم را با حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی به حضرت مهدی (عج) ارائه دهیم، الزاماتی که باید بتوانیم بمانیم تا باشیم را باید بدانیم.
چند نوع واکنش به این اظهارات رخ داده است، با توجه به محدودیتهای حرف و تصویر در تلگرام، جستجوی این محتوا را به شما خواننده محترم میسپرم:
🔘 محمدتقی فاضل میبدی، ظاهرا آخوندی از رستۀ ظاهرا روشنفکران است که وزیر مکلّای آموزش و پرورش را در نوشتۀ خود در شبکۀ X از اولویت دانستن نماز نهی کرده. که اخیرا شرح آن در همین کانال رفت.
🔘 حجتالإسلام سابق زم، در شبکههای اجتماعی به وزیر آموزش و پرورش تاخته که یک وزیر حق ندارد چنین اهتمامی داشته باشد.
🔘 مجری شبکۀ ورشکستۀ منوتو که معلوم الحال است در صفحۀ اینترنتی خود، ادعا کرده که اکثریت اهتمام به نماز در مدارس را نمیپسندند.
🔘 یک جوان ریشوی فعال توئیتری به نام هاتف صالحی که تصور میشد ریشهای در حکمت و شریعت و مذهب دارد، سرداران رادان را تمسخر کرده که شأن چنین حرفهائی رئیس پلیس نیست بلکه مجری یک برنامۀ تلویزیونی مذهبی باید چنین فکر کند و سخن بگوید.
🔘 در شبکههای اجتماعی یک خانم چادری سِمَتدار در بازی روشنفکری خود اظهارات رئیس پلیس را خلاف شأن جایگاه حکومتی دانسته بود که این چون در گروه عمومی نبوده از اظهار نام این فرد خودداری میکنم.
اگر یادتان باشد، قبلها که گفته میشد نیروی انتظامی نباید با مسألۀ فرهنگی حجاب، برخورد فیزیکی کند، تقریبا همین طیف میگفتند که: « این مسأله فقط با فرهنگ قابل حل است ». حالا که بالاخره با زحمات و افکار همین عده حرمت بیحجابی شکسته شد، آنان حتی به روشنگری لفظی و عمومی رئیس پلیس یا برنامهریزی فرهنگی وزیر هم معترضند. نتیجۀ رفتار آنان این است که حاکمیت اسلامی حتی وظیفۀ فرهنگی برای ترویج اصالتهای اسلامی ندارد. وقتی حمله به حجاب آسان شد، چرا حمله به نماز آسان نباشد؟
دقت کنید، در برابر دو اظهار نظر مسئولین، چند واکنش دیده میشود! در ده روز گذشته من بیشتر مشغول کار بودهام و ساعات اندکی به گشت و گذر اینترنتی پرداختهام، ممکن است خیلی بیشتر باشد. این معکوس کردن فلسفۀ امر به معروف و نهی از منکر است، آنان امر به منکر و نهی از معروف میکنند.
جامعۀ مذهبی در برابر این حیلهگری نیازمند بیداری است. میتوان تا ابد نشست و زبان درازی این طیف را به تماشا نشست؟ طیف اپوزیسیون، از دشمنی خود با اسلام سود میکنند و حقوق میگیرند و طیفی که اکنون مشغول ارتزاق از مزایا در حکومت حاصل از خون شهدای مسلمان هستند، با وسط بازی و برای اطیاف معترض و "صدا بلند" خود را شیرین میکنند.
مادامی که مطالبه، توجه و اعتراضی از سوی جامعۀ مذهبی نباشد، آنها خیالشان جمع است که خطری از جامعۀ انقلابی و مذهبی تهدیدشان نمیکند و طبق معمول، سر به زیر و چشم بسته به پای صندوق رفته و به منفعت طلبی و وسط بازی فسق و فساد آنان ولو علیه خدا و اسلام و مسلمین باشد، رای خواهند داد.
مشخصا این یک جریان اسلامستیزی در ایران است که ائتلافی از منوتو تا پروژهبگیران و سمت بازان داخل حکومتی را در بر گرفته. این جریان، نیازمند واکنش بیداری اسلامی مجددی در ایران است.
@ahmadkhoei
ایرانی هستید؟ خیلی مواظب باشید!
نقش یگانۀ ایران را در تحولات دنیا شاهدید؟ آیا میبینید ملتها چگونه فریاد غزه میدهند و دولتها گوش شنوا ندارند. بلکه جرأت عمل کردن علیه "اسرائیل" را ندارند؟ آیا شاهدید که حامیان "اسرائیل" و تظاهراتشان در دنیا در مقابل تظاهرات حامیان فلسطین بسیار ناچیز است؟ آیا دیدهاید در همان تظاهرات چندده نفرۀ حامی "اسرائیل"در دنیا تنها گروهکهای حامی این موجودیت سرطانی، دشمنان حاکمیت ایران با پرچمهای شیر و خورشیدند؟ آیا روشن است تنها کسی که در دنیا جرأت کرده به فلسطین زیر نسلکشی و آپارتاید، سلاح برساند و از آن دفاع جدی کند، ایران است؟ آیا پس از عملیاتهای موشکی ایران، به سرزبان افتادن نام ایران را بین جریانهای حامی غزه شاهدید؟
این یک دوقطبی آشکار در دنیاست. دو قطبی ظالم و مظلوم! دو قطبی فرعون و پیامبر. که ایران، سرآمد و پیشروی یک قطب از آن است. در چنین حالتی به شما شهروند ایرانی حداکثر تهاجم ممکن میشود تا شما را قانع کند باید دست کشید. میتوان گفت سرانۀ سرمایهگذاری برای اقناع یک فرد ایرانی برای پشیمان شدن از رفتار حق، صحیح و خداپسندانه مبارزه با صهیونیستها، دهها بلکه صدها برابر یک نفر عادی غیر ایرانی در سراسر دنیاست.
حرفهائی که بعضا در همسایگی شما در ایران زده میشود، رادیکالترین و شیطانیترین حرفهائی است که در سراسر دنیا به نفع "اسرائیل" زده میشود. حرفهائی که الزاما حتی یک تبعۀ اشغالگر "اسرائیلی" نمیزند. گوئی شما درست در اردوگاه نتانیاهو نشسته باشید. چون برای شکستن ایران لازم است حرفهائی که "اسرائیل" نیاز داشته باشد، تکرار کنید.
به طور مشخص ، اولیای شیطان، مشغول کار بر روی مردم جبهۀ مقاومت هستند تا "اسرائیل" را از دست این جبهه در امان بدارند. فرد فرد شهروندان ایران به روش اختصاصی و ویژهای زیر حمله و وسوسۀ بد شدن و شیطانی شدن و عاقبت به شر شدن هستند و میزان حمله به تک تک شهروندان ایران با پشتوانۀ پولهای غارت و کشورگشائی صهیونیستها، به انحاء مختلف فیلم و خبر و آموزش حقوقی و غیره، بسیار بالاتر از هر انسانی در دنیاست.
شاید بتوان گفت هیچ قومی مثل ایران بخاطر کارهای خیرش، زیر فشار شرّ نبوده، ایران غیر از اینکه تحت شدیدترین محاصرههای اقتصادیاست، زیر بمباران روحی و اعتقادی و مسخ شدن و دعوت به دور شدن از حق بوده است. چون نفس و حرکت ایرانی در دنیا نقشآفرین است ولی نفس و حرکت یک شهروند تحت کنترل در اروپا برای هیچ طاغوتی گزنده نیست. آخرش یک تظاهرات است و تمام میشود و فوقش از دانشگاه اخراج میشود و قانون طاغوت، زندگیاش را سیاه میکند!
شهروند ایران بودن در این دنیا، ایستادن در مرزی پررنگ و متمرکز از بهشت و جهنّم است؛ سایر مردم دنیا در این آزمایش سخت گرفتار نیستند. ممکن است شما در حالی که درست در همسایگی جبهۀ دفاع از حق مظلوم زندگی میکنید، جزو بازندهترین انسانهای روزگارتان و دورترین از رحمت خدا بشوید. خیلی مواظب باشید!
@ahmadkhoei
این یک نمونۀ کوچک از کمک ما مردم مسلمان ایران به جبهۀ لبنان و فلسطین است. توجه کنید، این به جای خرج شدن برای یک شام مختصر در وان و آنتالیا یا غیر از آن در کشورهای دیگر، یا بسیار کمتر از خرج یک شب هتل و خوشگذرانی در هر جائی است که اینجا و برای انسانیت و شرافت انسانها و دفاع از مظلوم به عنوان وظیفۀ روزمرۀ دینی و انسانی مصرف میشود.
فردا آن عدۀ شستشوی مغزی شده نروند بگویند آقای خامنهای چون رهبر حکومت است به لبنانیها از جیب آنها پول داده! این پول شرافتمندی و معنویت و دینداری مردم ایران است. و وظیفۀ تک تک ما در درگاه باریتعالی است که کمک کنیم و الا در این مورد پرسش خواهیم شد. این تصویر کمک من نیست و من عمدا تصویر کمک شخص دیگری را گذاشتم.
@ahmadkhoei
جهت کمک به مردم ستمدیده لبنان و رزمندگان اسلام میتوانید به لینک زیر مراجعه نمایید:
https://www.leader.ir/fa/monies
میگفتید به غاصبان و اشغالگران و جنایتکاران کاری نداشته باشید، دخالت نکنید، سرتان در کار خودتان باشد تا صلح برقرار شود، مقصّر آنان نیستند که به اشغال منطقۀ شما آمدهاند بلکه شمائید که مقاومت میکنید! این دیکتهی ناحقی است که از زبان شما بیرون میآید!
این تصویر، جواب تزویر و گمراهی شماست، آیت الله العظمی سیستانی، به همراه یک مگسک هدف بمب و موشک روی سر، در شبکۀ 14 رژیم صهیونیستی در کنار تصاویر سران مقاومت و آیت الله العظمی خامنهای با همین وضعیت نمایش داده میشود!
آیت الله سیستانی به چه جرمی هدف این وحوش است؟ به جرم صدور یک بیانیه در حمایت از مردم مظلوم لبنان و درخواست کمک انسانی به آنان! به چه جرمی؟ به جرم عقیدۀ اشغالگر بودن رژیم صهیونیستی! آیا آیت الله سیستانی حکومتی تشکیل داد، موشک ساخت، حزب الله و حماس را حمایت کرد؟ نه! فقط همین حد کافی است که هدف باشد.
این درست همان تاریخ انقلاب اسلامی است، شعار حقوق و انسانیت دادن هم برای آمریکا و اسرائیل جرم است. سلاح به دست گرفتن برای مطالبۀ حقوق بشری که هیچ!
جنایتی که شما علیه مظلوم و نیروی مقاوم و مدافع میکنید از جنایتهای خود اسرائیل کمتر نیست!
@ahmadkhoei
سانتیمانتالیسم ملی!
ز بهر بر و بوم و پیوند خویش
زن و کودک خرد و فرزند خویش
همه سر به سر تن به کشتن دهیم
به آید که گیتی به دشمن دهیم
شاهنامه فردوسی
این یکی از ابیات شاهنامه است وقتی که رزم نیاز میشود و برای حفظ کیان وطن، فردوسی جان در کف گذاشتن و یکی یکی کشته شدن را بهتر از این میداند که فرصت تسلط دشمن بر "گیتی" و نه حتی "وطن" تحمّل شود، اما عدهای در حالی که همین ادعاها و اشعار روی در و دیوار خانۀ آنها نصب است و در زبان خود را متعلق به این مبنا میدانند در عمل ارتباطی با آن نگرفتهاند.
اخیرا آیتالله میرباقری درست همین مفهوم مشهورترین اشعار ملیگرایانه شاهنامه فردوسی را برای حفظ کیان ایران اسلامی به کار برده، به مضمون میگوید اگر نصف ما هم کشته شویم برای رسیدن به مقصد و حفظ کیانمان (از گزند دشمن) میارزد.
اما واکنش برخی از جریانهای مدعی ملیت و فردوسی و شاهنامه چیست؟
آنطور که توقع است خوشحال شدهاند حماسۀ وطنی فردوسی در شاهنامه به جامعه برگشته و اقامه شده است؟ در کمال تعجب، خیر!
آنها با خشم علیه او موضع گرفته و حرفهای او را جنگ طلبی و غیر قابل قبول دانستهاند! که میرباقری میخواهد همه ما کشته شویم! جریانهای سیاسی گوناگون و رسانههای مربوطه نیز زیر تابلوی ظاهری ملیگرایی، مشغول مبارزه با رشادتهای تمدنی شدهاند و هرگونه مقاومت و دفاع در زمان لازم را تضعیف میکنند تا اشغالگران بیگانه به هدف خود برسند.
ناگهان حماسه ایرانی فرو میریزد، اصل دفاع از کیان ملت و تمدن با جان در کف ساقط میشود و مدعیان زبانی ایران، تسلیمچی و فراری از دفاع و مقاومت و حماسه ظاهر میشوند.
سوال این است که آیا فردوسی و میراث او در شاهنامه، فقط یک لاشه توخالی برای ریاکاری و تظاهر است یا بخاطر مفاهیم درونش قابل احترام است؟ و اگر به جای میرباقری امروز فردوسی این اشعار را میخواند آنها چه بلایی سر او میآوردند؟
چـو ایـران نباشد تن من مـبـاد
در این بوم و بر زنده یک تن مباد
همـه روی یکسر بجـنگ آوریــم
جــهان بر بـداندیـش تنـگ آوریم
همه سر به سر تن به کشتن دهیم
بـه از آنکه کشـور به دشمن دهـیم
بخشی از یکی از معروفترین اشعار ملی رایج که در میان عامه مردم منتسب به فردوسی شناخته میشود
@ahmadkhoei
دیدید که این یک جنگ تمدنی است؟
ما خیلی دوست نداریم از مسئولین پر اشتباه و خطا حمایت کنیم ولی وقتی که مخالفین پر از فسق و فساد آنها را میبینیم، خود را مجبور میبینیم که از شرارت سرشار مخالفین، به همان مسئولین پناه ببریم.
دم خروس بیرون زد ... دیدید مشکل با گشت ارشاد فقط خشونت نبود و اصلا اینها از اول هم حجاب و حکم الهی را محترم نمیدانستند و خطاها را بهانه کرده بودند تا اساسا فرهنگ اسلام و حجاب را ریشه کن کنند؟ دیدید که حالا خشونت زدائی شد و قانونی شبیه به قوانین مدنی اروپا در برابر با مرتکب بیقانونی تمهید شد، همۀ این جبهۀ دینستیز، بسیج شدند تا اساسا هیچ برخوردی با سونامی انقلاب جنسی آنان که مقدمۀ اشغالگری فیزیکی است نباشد؟
جامعۀ مسلمین باید در برابر این شبیخون فرهنگی تمام عیار بیدار باشد، ننه من غریبم بازی این جریان توسعۀ فساد که دیگر منحصر به سه تار مو نیست را زیر نظر داشته باشیم. این هیچ فرقی با فتح و اشغال شهر حلب نمیکند. این هیچ فرقی با اشغال فلسطین نمیکند، این یک جنگ تمدنی است و مخالفین برقراری حجاب هم سربازان اشغالگر تمدن و مفاهیم فرهنگی آنند، که هیچ چیزی کمتر از اشغال خاک وطن و منطقه ندارد.
هیاهوی کاپیتولاسیون و برتری جوئی جریان فساد درست همان تداوم آن چیزی است که در جشنهای رقاصی ریاض بر روی نماد کعبه دیدید، اینجا هم توسط همان نوع سربازهای اشغالگر فرهنگ و تمدن و وطن پیگیری میشود. به نوعی دیگر!
@ahmadkhoei
منتظرید رژیم صهیونی دوباره حمله کند؟
در حالی که وعدۀ صادق سوم مسکوت مانده است، چند روزی است تهدیدهای شدید اسرائیل مبنی بر حمله به تاسیسات هستهای ایران به عنوان فرصتی از میان ادعای تضعیف پدافند ایران، از سر گرفته شده است. بدهکار، طلبکار شده. وضعیت کنونی نسبت به این تهدیدات، از دو حالت خارج نسیت، دولت و ملت ایران یا خیلی قوی است که این خطر را جدی نگرفته است، یا دیگر از ایستادن خسته شده است و آمادۀ تسلیم است. تسلیمی که به معنای نابودی کامل ایران تاریخی است. علائم این ضعف، سقوط و تجزیه، قبلا در لیبی دیده شده و اکنون آغازش در سوریه دیده میشود.
وعدۀ صادق سوم با فرض ویرانگری و گستردگی و قاطعیت، میتوانست از چنین تهدیداتی جلوگیری کند. اما به تاخیر افتادنش، عملا دعوت به این حمله صهیونی است. پس از حملۀ مجدد رژیم به ایران، ما مجبور خواهیم شد که هم هزینههای غیرضروری بابت ترس از جنگ و تضییع ثروات انسانی و مادی بدهیم و هم درست در وضعیتی ضعیفتر در جنگی که از آن فرار میکردیم بیافتیم.
بهانهکردن اقتصاد، غیر عقلانی است. درست است که وضع اقتصادی خراب است، خود دشمن تحریم کرده و منتظر این وضعیت اقتصادی خراب بوده. واقعیت عینی و عملی این است که دشمن به خانۀ ما یورش برده و باید از این خانه با چنگ و دندان دفاع کرد. اتفاقا دشمن از همین هراس برای ضربۀ قاطعتر استفاده خواهد کرد. و اینکه در انتظار رحم دشمن باشیم، چیزی جز خطا نیست. این ترکیب هراس و ضعف و ترس از نان، درست بهترین فرصت دشمن برای حمله است. با این ضعف، نه اقتصادی خواهند ماند، نه ایرانی و نه آیندهای؛ چیزی جز زمینی سوخته نخواهد ماند.
مسئولین مشغول پاسکاری مسئولیت خود «از دولت» و «به دولت» هستند. اما گویا مسئولین هنوز باور نکردهاند اسرائیل وحشی است و مثل داعش از عملیات وحشتافکنی برای پیشرفت خود استفاده میکند.
بوئی که به مشام میرسد یک کودتا و فتنه داخلی، به موازات کمک حملۀ نظامی خارجی اسرائیل و بلکه آمریکا در یک غافلگیری است. اسرائیل خوابی درست مثل سوریه برای ایران دیده است که بتواند دو روزه از شرّ همۀ مخالفینش راحت شود.
اهمال مسئولین مؤمن و انقلابی و سکوت جامعه و مردم مسلمان در برابر این وضعیت برای همۀ تمدن ایران اسلامی گران تمام خواهد شد. کارد حتما نباید به استخوان برسد و بقیۀ کار برای خرد کردن استخوان به ساطور سپرده شود تا بیدار شویم.
رهبرانقلاب: فریاد انتقامی که از ملت بلند شد سوخت موشک های نابودگر پایگاه آمریکایی را تامین کرد.
@ahmadkhoei
تلک قضية... و تلک قضية ...
نکاتی در مورد فیلم کوتاه انیمیشنی «در سایۀ سرو»
در نظم غرب، برای مومشکیهای دنیا، هم خودشان اهمیتی ندارند، هم خاطرههایشان، و هم مظلومیتهایشان.
همانطور که "نجات جان یک لاکپشت در اسرائیل" خبر مهمتری است از "به خاک و خون کشیده شدن دهها هزار کودک غزهای".
تلک قضية... و تلک قضية ...
حالا آکادمی اسکار از "قضيه"ای که تفکری خودباخته و خودتحقیر برای ایران تعریف کرده، خوشش آمده و جایزۀ همیشه سیاسی و استعماری خود را به آن اعطا کرده، اینچنین که: «خاطرات جنگ خوب نیستند؛ آنها رو دور بریز تا زندگی کنی!».
اگر چنین است چرا برای هولوکاست در تمام دنیا، صدها موزه ساختهاید و دنیا را با تکههای سوخته تن و لباس قربانیان، شکاف میدهید؟ چرا لنچ هولوکاست خود را تا کنون بعد از هشتاد سال غرق نکردهاید؟ تا چند سال مردم باید خاطرات شما را مرور کنند و رنج بکشند و زندگی بر آنان حرام بشود؟
فقط فرض کنید، همین مضمون، همین انیمیشن برای یک بیمار روانی حاصل از هولوکاست ساخته میشد. و هولوکاست، نمادهای آن، تابلوهای آن، خاطرات آن، بخاطر زندگی به قعر دریا فرستاده میشد و دفن میشد. همین صهیونیستهای آکادمی، چه واکنشی داشتند؟
کدامیک را غرق کنیم؟ هولوکاست را، یا خاطرۀ رنجهای ملت خود را؟ یا عبرتهای قوی نبودن خودمان را؟ یا عبرتهای جانی بودن شما و دوستان را؟
احترام خود را نگاه داریم. فراموش نکنیم ما انسانی آزاد و شریف هستیم و رنجمان نیز رنج است ... من هانت علیه نفسه، لا تأمن شره - هر کس خود را حقیر شمرد، از شرّ او بر حذر باش. امام هادی علیه السلام.
پیام آکادمی به شما این است: شما ایرانیان بهتر است یادبود رنجهای خود و عبرتهای خود را رها کنید... لا یوم کیوم هولوکاست ... هولوکاستی وجود دارد که در آن به شدت اغراق میشود، صدها موزه برای آن درست میشود، گردهمائیهای زنده و تازه بعد از هشتاد سال برای آن یک دقیقه، دو دقیقه سکوت میکنند تا یاد مردم مظلوم حاصل از آن زنده بماند! مرگ و رنج فقط آن مرگ و رنج است و رنج دیگری وجود ندارد. شناور هولوکاست هرگز نباید غرق شود. لنچ و کشتی هولوکاست هر روز باید رنگ شود و تازه شود و هیچ پرندهای نباید روی آن تغوط کند. برای یهودیان صهیونیست: «یادبودهای جنگ، موزه ها، فیلم ها، جراحت ها و ذکر آن ها، زاری کردن برای آن ها، خوب است ... خیلی خوب است ... هر چه بیشتر ... یاد کن، تا زنده بمانی و زندگی کنی».
"نهنگ زندگی" برای یهودیان و صهیونیستها و ایوانجلیستهای صاحب آکادمی اسکار، گرامیداشت حادثۀ غمانگیز هولوکاست با صدها فیلم و محتوای روزمره است. ولو این حادثه خیلی PTSD خلق کرده باشد و آثار روانی وحشتناکی به جای گذاشته باشد. اما مقصّر این جراحتها هرگز قربانی معرفی نمیشود. حرجی بر قربانی نیست ... این دنیاست که باید دور قربانی جمع شود و بدهکار زندگی بخشیدن به او باشد. اما در مورد ایران و مردم کلهمشکی، خودشان بدهکار گذشته هستند و باید قربانی بودن خود را فراموش کنند تا به زندگی برگردند.
در بخشی از فیلم، وقتی مرد در حال نجات نهنگ و باز کردن طناب است، سعی میکند با چاقو طناب را از تن نهنگ جدا کند، نهنگ زندگی او و چاقویاش را پرت میکند: "حتی برای نجات زندگی از سلاح استفاده نکن". سلاحت را زمین بگذار ... سلاح مال یهودیان صهیونیست است، تا دهها هزار به خاک و خون بکشند... مال تو نیست.
این است دنیای مضحک پیرامون ... ومیزان احترام آن به شما کلهمشکیها. حیلهگری روباه صهیونیسم مرز ندارد.
@ahmadkhoei
قاعدۀ مندرآوردی "تنفیر"، عوامفریبی، برای نابودی اسلام!
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «أنا أقاتل على تنزيل القرآن، وعلي يقاتل على تأويل القرآن» : من بر سر نزول قرآن جنگیدم و علی بر سر تأویل قرآن خواهد جنگید.
نه قاعده است و نه اصل، و در طول تاریخ اسلام هیچ عالم و دانشمند دینی به چنین چیزی اشاره نکرده است. اندک مدتی است که به شکل بدعتی در دین مطرح شده تا حکومت اسلامی را از وظیفۀ اقامۀ دین باز دارد. این صرفا یک تأویل عوامفریبانه با عنوان برداشت از آیات قرآن است.
این مسمّی به "قاعدۀ تنفیر"، بیان میدارد که شارع در صورتی که احساس کند اجرای دین موجب ایجاد تنفر، در مردم(!) میشود، باید از اجرای آن اجتناب کند. کدام مردم؟ حاکم اسلامی و عالم مسلمان، مسئول و ولی مردم مسلمان است، نه وکیل مدافع کفّار. آیا مردم مسلمان میتوانند از حکم خدا متنفر باشند و با حکم عالم اسلامی دشمن؟ یا بحث بر سر جماعتی غیر مسلمان است که نسبت به قانون خدا کافرند؟
این درست که دین باید با اخلاق و آرامش ترویج شود، اما این با نیّت ترویج است، نه آن که از قضا، سرکنگبین صفرا بیافزاید ... نه این که به اسم اخلاق و عدم خشونت یا عدم ایجاد تنفر، دین برای همیشه حذف شود، و میدان به جولان قوانین کفر و شرک و نفاق سپرده شود. که اینطور، دینی برای کسی باقی نمیماند. قاعدۀ باصطلاح دینی تراشیدن، برای نابود کردن همیشگی حضور دین، تردستی جالبی است.
فرقی مثل مو، میان سیاستورزی تدریجی برای برقراری رضایت الهی با اجرای حکم الهی در جامعه، با این نوع بوسیدن و کنار گذاشتن دین وجود دارد که این تأویل روی این فرق مویین، مشغول عوامفریبی است.
بله! درست است که مثلا حرمت نوشیدن شراب در تاریخ اسلام، به تدریج آمد و روندی اقناعی به موازات قدرتمندتر شدن حاکمیت اسلامی داشت. ولی نقشۀ راهی حکمت آمیز، پشت این تدریج و صبر و نه تعطیلی، برای حاکمیت دین وجود داشت، بر خلاف ترویجدهندگان این مفهوم بدعت آمیز تنفیر، که به جای یک نقشۀ راه برای حاکم کردن قانون و رضایت الهی بر جامعه، مشغول برنامه ریزی برای حذف کامل دین از جامعه و استقبال از دوام ابدی حاکمیت کفر هستند. آن ها اساسا دین را با این بدعتهای خود تخته کردهاند؛ آیا آنها هرگز با این بدعتهای خود ایدهای برای بازگشت حاکمیت دینی دارند؟ خیر! نسخههائی از اردوغان که از اسلام فقط نامی یدک میکشد و در عمل در کشور او خبری از وظایف حاکم و شارع در خصوص اسلام نیست.
سوال این است که در شرع، جایگاه کسی که حکم خدا را منفور میداند، چیست؟
در احکام اسلامی کسی که ضروریات دین را (احکام بارز الهی را) منکر است، کافر است. این که فقط (منکر) است موجب کفر او میشود، چه برسد به این که اعلام جنگ و تنفر هم بکند؛ در اسلام چنین جبههای جبهۀ کفار محارب است. عمامه به سرانی امروز برای این کافر محارب وکیل شدهاند.
این دفاع و پرورش سلیطهگری جریان کفر یا همان جریان متنفر از دین آیا باید از یک مسلمان در بیاید؟ ما مسلمان شدهایم که قوانین کفر میان ما جولان بدهند؟ چرا ما هیچ وقت از رواج فساد و فحشا حق تنفر نداریم تا شارع مقدس و رهبر جامعۀ اسلامی با احترام مسلمین و مؤمنین بساط فساد و فحشا را با قاطعیت جمع کند؟ این کلاه برداری چیست؟ که ما مسلمین باید در برابر فساد و گردنکشی کفر سر به زیر باشیم و جریان کفر باید هر آن و هر چه بیشتر میتواند نسبت به هر چیزی که مایل است متنفر باشد؟ این ها که این قاعدههای ظالمانه را نرمال و عادی میکنند، خود خود ابلیس نیستند؟
اساسا وضع کنندگان چنین نظریاتی گویا هیچ تعلقی به حاکمیت اسلام و حکم خدا نداشته باشند و تردستان ماهری هستند که سیاه را سفید نشان بدهند و نتیجۀ حاکمیت و تعیین سرنوشت حقوق جامعۀ اسلامی را به کفر بسپرند. اینان حقوق جامعۀ اسلامی و حقوق الهی را زیر پا گذاشتهاند و مثل ته ماندۀ سیگار لگد میکنند. آنان مسلمانان و مؤمنین را مردم نمیدانند! نزد این بدعتگذاران، مردم فقط کسانی هستند که دشمن خدا و متنفر از دین هستند.
قاعدۀ تنفیری که میگوید تا هر وقت که جماعت کفر، از دین خوششان نیاید، هیچ حاکم و عالم مسلمانی نباید مادامی که این جماعت همیشه متنفر، بدشان بیاید حکمی بدهد یا حرفی بزند، اساسا این قاعده به معنای تسلط دادن کافران بر مسلمین و به معنای حذف اسلام و دامنه دادن به حکومت طاغوت است. معنای حسن اخلاق و آرامش در ترویج احکام الهی، بوسیدن و کنار گذاشتن حدود الهی، گلی به جمال متنفرین از خدا و رسول و شریعتشان نیست. عملا تعریف قاعدۀ تنفیر با این سیاق مندرآوردی، ترک حدود الهی است. " ومن يتعد حدود الله فأولئك هم الظالمون" ... کسانی که به هر نحوی از حدود احکام الهی عبور کنند، ظالمند.
اخیرا گزارشهای مفصلی از سرمایهگذاری آمریکا روی جریانات حوزوی و روحانیون مخالف جمهوری اسلامی منتشر شده است و در گوگل قابل جستجوست.
@ahmadkhoei