eitaa logo
سید احمد مدارایی
128 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
940 ویدیو
53 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
⁉️اين ماييم كه غوغاى درون‏مان را نمى‏توانيم براى يك لحظه هم تحمل كنيم😔 و مجبوريم كه سر و صدا راه بيندازيم 🤪و شادى و نشاط را 🥳روپوش شلوغى و غوغاى درونمان كنيم 😭و از خود فرار نماييم.😱 📚کتاب صراط صفحه 10
📚داستان استارت ماشین🚙 استارت مداوم بود و جرقه‌ها زياد و مايع قابل احتراق، اما با اين وصف حركتى نبود و پيشرفتى نبود. من به ياد جرقه‌هايى افتادم كه در زندگى خودم مدام سرمى‌كشيدند، و به ياد استعدادهايى افتادم كه قابل سوختن بودند و به ياد ركود و توقفى افتادم كه با اين همه جرقه و استعداد گريبانگيرم بوده است. در اين فكر رفتم كه ببينم نقص از كجاست، كه شنيدم راننده مى‌گويد: بايد هلش داد، هوا برداشته است. و همين جواب من بود. هنگامى كه هواها وجود مرا در بر مى‌گيرند و دلم را هوا برمى‌دارد، ديگرجرقه‌ها برايم كارى نمى‌كنند و اگر مى‌خواهم به راه بيفتم بايد هلم بدهند و ضربه‌اى بزنند و راهم بيندازند تا آن همه استعداد، راكد نماند. 🔰سید احمد مدارایی🔰 💠https://eitaa.com/ahmadmodaraeiir💠
📚داستان کودک و پیاز📙 با يكى از دوستان خوبم بر سر سفره نشسته بوديم، او به پياز علاقه داشت و به خوردن آن مشغول بود. كودكى كه در آن‌جا بود مقدارى از آن پياز را در دهان گذاشت، اشكش سرازير شد و زبانش سوخت و آن را رها كرد. دوستم خنديد، خنده‌اى پربار و پر از برداشت؛ كه عده‌اى به خاطر جهتى از چيزهايى مى‌گذرند اما عده ديگر، همان چيز را به همان خاطر مى‌خواهند. آن تيزى و تندى كه كودك را فرارى كرده، مرا به سوى خود كشانده است. و سپس ادامه داد: در برابر سختى‌ها و ناراحتى‌ها عده‌اى به همان خاطر كه ما فرار مى‌كنيم به استقبال مى‌روند و از سختى‌ها بهره مى‌گيرند. همان دردها و فشارها كه ما را از پاى در مى‌آورد، همان‌ها به عنوان پا، عامل حركت و پيشرفت و ورزيدگى عده‌اى مى‌شود. و راستى همان است كه امام كاظم مى‌فرمود: «ما مِنْ شَئٍ تَراهُ عَينُكَ اِلاّ و فيهِ مَوْعِظَةٌ‌»؛١ آنچه چشم تو آن را مى‌يابد، در آن درس‌ها و پندهايى است. و همين است كه روح‌هاى بيدار از هيچ صحنه‌اى به سادگى نمى‌گذرند و با تصادف توجيهش نمى‌كنند؛ چون آنچه در چشم ما تصادف است و در نظر ما ناگهانى است، در چشم‌هاى ديگر و نظرهاى ديگر با نقشه‌هاى دقيقى همراه است و حتى قابل پيش‌بينى است. 🔰سید احمد مدارایی🔰 💠https://eitaa.com/ahmadmodaraeiir💠
داستان دونفر در یک هنگامه به ظاهر تصادفی هنگامى كه يك مؤسّسه دو نفر از كارمندانش را كه برادر هم هستند براى لحظه‌اى و يا ساعتى در جايى مى‌خواهد و آن دو، بى‌خبر از يكديگر به هم مى‌رسند، چه بسا در اين برخورد تعجب كنند و با تصادف توجيهش كنند، در حالى كه همين تصادف با نقشه‌هايى همراه بوده و در نظر رئيس مؤسّسه قابل پيش بينى. بر اساس اين توجه، ديگر هر تصادف و هر صحنه‌اى پيامى دارد و حرفى دارد و مغزى و تو نمى‌توانى از اين پيام و از اين حرف و از اين مغز به زودى بگذرى بلكه آن را زير و رو مى‌كنى و در آن تدبر مى‌كنى و آن را ارزيابى مى‌نمايى. و اين ارزيابى‌هاى وسيع و مرتب به سازمان فكرى وسيعى منتهى مى‌شود و در درون تو چشمه‌هايى را مى‌كارد. و در اين‌جاست كه هر دلى حرفى دارد و هر مغزى كشف تازه‌اى و هر زبانى پيام زنده‌اى 🔰سید احمد مدارایی🔰 💠https://eitaa.com/ahmadmodaraeiir💠