#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرالمومنین_ع_غربت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
علی که بی گل رویش، جهان قوام نداشت
بدون پرتو او، روشنی دوام نداشت
اگر به حرمت این خانهزادِ کعبه نبود
سحاب رحمت حق، بارش مدام نداشت
سوادِ چشم علی را، اگر نمیبوسید
به راستی حَجَرُالاَسوَد استلام نداشت
قسم به عشق و محبّت، پس از رسول خدا
وجود هیچکس اینقدر فیض عام نداشت
علی، مقیم حرمخانهی صبوری بود
که داشت منزلت و دَعوِی مقام نداشت
اگرچه دست کریمش پناه مردم بود
و هیچ روز نشد شب، که بار عام نداشت
چشیده بود علی، طعم تنگدستی را
که غیر نان و نمک سفرهاش طعام نداشت
اگرچه بود زره، بر تن علی بیپشت
اگرچه تیغۀ شمشیر او، نیام نداشت
به بردباری این بتشکن، مدینه گریست
که داشت قدرت و تصمیم انتقام نداشت
اگرچه باز نکردند لب به پاسخ او
علی، مضایقه از گفتن سلام نداشت
علی، عدالتِ مظلوم بود و تنها ماند
دریغ، امّت او شرم از آن امام نداشت
به باغ وحی جسارت نمود گلچینی
که از مروّت و مردی نشان و نام نداشت
شکست حُرمت و گم شد قِداسَتِ حَرَمی
که قدر و قُرب، کم از مسجدالحرام نداشت
شدند آتش و پروانه آشنا، روزی
که شمع سوخت ولی فرصت تمام نداشت
کسی وصیّت او را نخواند یا نشنید
که آفرین به بلندای آن پیام نداشت
* *
تو آرزوی علی بودی ای گل یاسین!
دریغ و درد که این آرزو دوام نداشت
حضور فصل خزان را به چشم خود دیدی
که با تو فاصله بیش از سه چار گام نداشت
در آن فضای غمانگیز، فضّه شاهد بود
که غنچه طاقت غوغا و ازدحام نداشت
چرا کنار تو، نشکفته پرپرش کردند
مگر شکوفهی آن باغ احترام نداشت؟
«شفق» نشست به خون تا همیشه وقتی دید
«نماز نافله خواندی ولی قیام نداشت»
✍ #محمدجواد_غفورزاده
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#اخلاقی_و_اندرز
#امیرالمومنین_ع_شهادت
#امیرالمومنین_ع_غربت
مباد اشک از آفاق این نگاه بیفتد
که عرش، اشک یتیم است؛ پس مخواه بیفتد
خدا نکرده مبادا یتیم اشک بریزد
مخواه سیل بلا ناگهان به راه بیفتد
چنان نوازشِ او کن، گمان خلق شود این،
که طفل توست یتیم و به اشتباه بیفتد
کجاست نغمهی جانکاهِ "اللَّـه اللَّـه" حیدر؟
کجاست تا همه دنیا به اشک و آه بیفتد؟
جهان بدون علی، طفل بیپناهِ یتیمی است
که ممکن است به آنی، ز پرتگاه بیفتد
::
یتیم کوفه اگر سایهی علی به سرش داشت
بعید بود به دریوزهی گناه بیفتد
بعید بود به ابن زیاد دل بسپارد
بعید بود به فکر مقام و جاه بیفتد
بعید بود که انگشتر از حسین بدزدد
بعید بود نگاهش به خیمهگاه بیفتد
::
یتیم کوفه! مزن! آه این یتیم حسین است
مخواه گوشهی این دشت، بیپناه بیفتد
خدا نکرده مبادا یتیم اشک بریزد
که عرش، اشک یتیم است؛ پس مخواه بیفتد
✍ #رضا_یزدانی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امیرالمومنین_ع_غربت
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
گاهِ جنگ است، به مرکب همه زین بگذارید
آب در دست اگر هست، زمین بگذارید
وقت تنگ است و حرام است تعلّل کردن
صحبت از مزرعه و گلّه و آغل کردن
وقت آن است که در سینه نفس تند شود
تیغ، آن تیغ که صیقل نخورَد کند شود
تا کمین بر در و دروازه نکردهست هنوز،
تا معاویه نفس تازه نکردهست هنوز،
نوبتی کوفته بر طبل سحر، برخیزید
پایتان خواب نرفتهست اگر، برخیزید
هر که جا ماند در آماج بلا میماند
با کلاهی که پس معرکه جا میماند
گفت مولا که چنین است و چنان با آن ایل
ایل صد رنگتر از ایل بنیاسرائیل
این یکی گفت: مطیعیم، ولی دربندیم
بگذر از ما که گرفتار زن و فرزندیم
خانه بی مَرد، پر از خوف حرامی باشد
این چراغیست که بر خانه روا میباشد
ما چه داریم به جز پای فلج؟ میترسیم
فصل سرما شده، از عُسر و حرج میترسیم
رعد و برق است که با عطسۀ ابر آمده است
هان علی! دست نگهدار که صبر آمده است
آن یکی گفت: علیلیم! خودت میبینی
بدتر از ابنسَبیلیم! خودت میبینی
ما مگر مثل تو دنیای مرفّه داریم؟!
زیر کشت است زمین، عذر موجّه داریم
آن یکی گفت: ملولیم! کمی حوصله کن
گوشمان پر شده از موعظه! کمتر گله کن
خالی از معرفت و مردی و رندی بوده
کوفه تا بوده پر از «اَشعثِ کِندی» بوده
کوفه شهری که پر از وسوسۀ خنّاس است
دستپروردۀ سعد بن ابیوقّاص است
این جماعت همه اشباح رجالاند همه
گاهِ پیکار ملولاند و ملالاند همه
میرود قصّۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصّه ورق میخورد آرام آرام...
::
سهلتر سادهتر از قافیهای باختیاش
ننگ بادا به تو ای دهر! که نشناختیاش
چه برایش به جز اندوه و ملال آوردی
جان او را به لبش شصت و سه سال آوردی
باغ میساخت و در سایهٔ آن باغ نبود
یک نفس قافلهاش در پی اُتراق نبود
درد باید که بفهمیم چه گفتهست علی
که شبی با شکم سیر نخفتهست علی
از سر سفرهٔ اسلام چه برداشت امیر
نان دندانشکنی را که نمیخورد فقیر
::
آه، از آن شبِ آخر که علی غمگین بود
سفرهٔ دخترش از شیر و نمک رنگین بود
شب آخر که فلک، باد، زمین، دریا، ماه
میشنیدند فقط از علی "إنّا لله"
باد برخاست و از دوش عبایش افتاد
مهربان شد در و دیوار، به پایش افتاد
مرو از خانه، به فریاد جهان گوش مکن
فقط امشب، فقط امشب به اذان گوش مکن
شب آخر، شب آخر، شب بیخوابیها
سینهزن در پی او دستهٔ مرغابیها
از قدمهای علی، ارض و سما جا میماند
قدم از شوق چنان زد که عصا جا میماند
با توأم ای شب شیون شده! بیهوده مکوش!
او سراپا همه رفتن شده، بیهوده مکوش!
بیشک این لحظه کم از لحظهٔ پیکارش نیست
دست و پاگیر مشو! کوه جلودارش نیست
زودتر میرسد از واقعه حتی مولا
تا که بیدار کند قاتل خود را مولا
تا به کی ای شب تاریک زمین! در خوابی؟!
صبح برخاسته، بیدار شو ای اَعرابی!
عرش، محراب شد از "فُزتُ و ربّ الکعبه"
کعبه بیتاب شد از "فُزتُ و ربّ الکعبه"
آه از مردم بیدرد، امان از دنیا
نعمتِ داشتنت را بِسِتان از دنیا
میرود قصهٔ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورَد آرام آرام
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امیرالمومنین_ع_غربت
در همان عصری که فرمان بُرد خورشید از علی
چشمه چشمه، اشک غربتخیز جوشید از علی
خطبهی بی نقطه را کوفه شنید اما دریغ
خطبهی با آه را جز چاه، نشنید از علی
مو به مو آگاه بود از سرّ عالم، حیف حیف...
دشمن از تعداد موی ریش پرسید از علی!!
شأن او را روزگار آورد پایین... روزگار،
آنچه که باید بفهمد را نفهمید از علی
عدل بود و داد، داد از قوم اشباه الرجال
عدل را این طایفه کِی میپسندید از علی
تا قیامت هم عقیل اصرار اگر میکرد... باز
غیر از این برخورد، برخوردی نمیدید از علی
::
آی حاجیهای بیعت کرده! از سمت غدیر
خانه برگردید... اما برنگردید از علی
دوخت چندین وصلهی نو بر عبای غربتش
بد به دنیایی که آخر چشم پوشید از علی
✍ #مسعود_یوسف_پور
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e