گزیده ای از قصیده فردوسی در مدح
#امیرالمؤمنین علیه السلام
مگو که بود که شد فتح باب خیبر ازو
که کرد بر در آن قلعه استوار انگشت
که پاره کرد کمند نفاق و رشتهٔ کین
به گاهواره که زد در دهان مار انگشت
علیّ عالی اعلیٰ که دست قدرت او
هزار ره زده بر چشم روزگار انگشت
شهی که چون به دو انگشت، در ز خیبر کند
برآمد از پی اسلام صدهزار انگشت
شهی که زد به دو انگشت مُرّه را به دو نیم
ز بهر قتل عدو ساخت ذوالفقار انگشت
شها، تو راست مسلّم کرم که گاه رکوع
کند برای تو انگشتری نثار انگشت
غلام و کاتب و مدّاح توست «فردوسی»
همیشه با قلمش گشته دستیار انگشت
قبول کرده غلامیّ قنبر تو ز جان
نهاده چون مژه بر چشم اشکبار انگشت
بزرگوار خدایا، به حقّ حیدر و آل
در آن دمی که رود خلق را ز کار انگشت
موالیان علی را ز راه لطف و کرم
پی شهادت دین برقرار دار انگشت
طفیل جمله، چو من هم روم به دار قرار
گواه دست مرا دار برقرار انگشت
#حکیم_ابوالقاسم_منصور_فردوسی_طوسی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e