#امام_سجاد_ع_مدح_و_ولادت
مژده کز آفاق روشن، گل به دست آمد بهار
برگ برگ سبزه را شیرازه بست آمد بهار
دید دریا تشنه، صحرا عاشق است آمد بهار
جام بر کف، خنده بر لب، میپرست آمد بهار
در مسیرش مخمل سبز چمن گستردهاند
حلّه رنگینِ یاس و یاسمن گستردهاند
باغ باید در قدومش عنبرافشانی کند
هدهد شهر سبا، بال و پرافشانی کند
ماه بَذر نقره پاشد، گوهرافشانی کند
آفتاب از مشرق گیتی زرافشانی کند
تا ببیند آسمان اوج و فرود عشق را
تا بخوانند اختران با هم سرود عشق را
انتظار عاشقان فجر امید دیگریست
روشنیبخش جهان صبح سپید دیگریست
در بهار آرزو عید سعید دیگریست
زادروز سید سجاد عید دیگریست
عید تقوا و عدالت، عید آزادی رسید
جشن ایثار و شهامت، موسم شادی رسید
کیست این مولا که شد صدق از صفایش جلوهگر
عشق از او پیدا شد و مهر از وفایش جلوهگر
حُسن یوسف از جمال دلربایش جلوهگر
مطلعالفجر اجابت از دعایش جلوهگر
لیلةالقدر امامت، نازپرورد حسین
از دو عالم آشناتر با غم و درد حسین
آن که آیین وفا را جلوه بخشید و جلا
شاهد بزم و شهادت، یادگار کربلا
روح ایمان و عبادت، اسوۀ اهل ولا
خطبهخوان بینظیر و... خسته از شام بلا
راهبان کعبۀ آزادی و عشق و جهاد
پاسدار مکتب توحید و عدل و اتحاد
دفتر آزادگی با سعی او شیرازه شد
از گلاب اشک او گلزار ایمان تازه شد
عشق عالمگیر شد، عرفان بلندآوازه شد
آسمان در حیرت از آن صبر بیاندازه شد
چون دم پاک مسیحا خطبههای شام او
زخمه بر تار عواطف زد صلای عام او
گر چه عمری حسرت ایام را در دل نهفت
گر چه در گلزار احساسش گل ماتم شکفت
دشمن از اندیشۀ بیدارباش او نخفت
از قیام روز عاشورا سخن بیپرده گفت
لالههای دشت خون را باغبانی کرد و رفت
نهضت سرخ شقایق را جهانی کرد و رفت
ای مدینه! ای که اعجاز لبش را دیدهای
ای که در هجرانِ گل، تاب و تبش را دیدهای
گریۀ صبح و مناجات شبش را دیدهای
صبر طاقتسوز و سعی زینبش را دیدهای
موجزن دریای خون را دیدهای تا کربلا
در رکابش یک چمن گل چیدهای تا کربلا
ای مدینه! ما که از آن روضه دور افتادهایم
چون پرستو در بهار، از شوق و شور افتادهایم
خانه بر دوشیم و از فیض حضور افتادهایم
ما مگر از چشم آن دریای نور افتادهایم
ای مدینه! ارغوانی رنگ شد دلهای ما
سینهها آتش گرفت و تنگ شد دلهای ما
ای مدینه! باز در کوی تو منزل میکنیم
باز از دریای حسرت رو به ساحل میکنیم
پشت دیوار بقیعت خاک را گِل میکنیم
نور زهرا را چراغ روشنِ دل میکنیم
ای مدینه! ای که بوسیدی رکاب جبرئیل
باز کن بر روی این پروانه «باب جبرئیل»
ای مدینه! ما که با گلها تبسم میکنیم
در خیال خود تو را هر شب تجسم میکنیم
گر بخوانی در حضورت دست و پا گم میکنیم
با نسیم صبحدم، گاهی ترنم میکنیم
جلوۀ جنت به چشم خاکیان دارد بقیع
یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع
✍ #محمدجواد_غفورزاده
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
تقدیم به #حضرت_شهربانو_س
#امام_سجاد_ع_مدح_و_ولادت
سلام ای گنجِ برجا مانده از شاهان ساسانی
تویی باغِ بهشتِ کاخهای رو به ویرانی
سفر از خانهی اجدادیات شد سِیرِ معراجت
سفر از فرش تا عرش، از اهورا تا مسلمانی
اسیرت خواندهاند آنان که از نسلِ اسیرانند
به بندِ بانی آزادیات دنیاست زندانی
تو اهلِ خانهی اسرارِ عرشی مَحرم سِرّی
غریبه نیستی، همشهری مِنّای سلمانی
از این پس رعیتت هستند شاهان، شاهبانوها
از این پس شهربانویی و شهبانوی سلطانی
تو اُمُّالسَّجدهای؛ اُمُّالدُّعایی؛ مادرِ نوری
فراسوی زبان، اُمُّالصَّحیفه، اُمِّقرآنی
تو اُمُّالرّوضهای؛ اُمُّالبُکایی؛ مادرِ ابری
تویی اُمُّالخِطابه، مادرِ باران و طوفانی
عروسِ خاندانِ آبی، اما تشنهی اشکی
برای آب، از روزِ مبادا روضه میخوانی
تو اقیانوسِ اشکِ روضهخوانان را عَجَمرودی
تو پیوندِ شهیدِ کربلا با خاکِ ایرانی
✍ #رضا_قاسمی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_سجاد_ع_مدح_و_ولادت
پُر میکنیم از مِی گلوی بادهها را
تا مست باشیم انتهای جادهها را
بعد از دو رکعت عشقبازی باز خواندند
در رکعت سوم همان دلدادهها را
امشب به سمت خانهی سجاد انداخت
دست ارادتهای ما، سجادهها را
خاکیم و مشتاقیم تا دامانی امشب
آنی بگیرد دست این افتادهها را
بعد از پدر، حالا پسر میآید از راه
خدمت کنید آقا و آقازادهها را
این دومین نوریست که تا منجلی شد
او هم علی بن حسین بن علی شد
در آسمانم ماه را میبینم امشب
گمراهم اما راه را میبینم امشب
چشم سرم را بستم و با دیدهی دل
لبخندهای شاه را میبینم امشب
ارباب خوشحال است و من در دستهایم
مال و منال و جاه را میبینم امشب
در چشمهای این علی دارم علی را
یا که رسول الله را میبینم امشب
میآید و با هر قدم در زیر پایش
جانهای خاطرخواه را میبینم امشب
حالا که آقای دعا دارد میاید
ما را خدا ای کاش قربانش نماید
فخر است امشب آسمان را بر زمینش
میخندد و افلاک، حیران طنینش
دست حسین بن علی امشب رکاب و
روی علی بن حسین آمد نگینش
بی تاب شد، لبخند زد، رویش گل انداخت
وقتی که لبهای علی شد بوسهچینش
خالیست جای فاطمه هرچند، اما
خوابیده با لالاییِ اُم البنینش
در سوم شعبان رسید از راه، شاه و
در پنجمین روزش رسیده جانشینش
روح دعا، مرد خدا، جان حسین است
او وارث ملک سلیمان حسین است
با یک نگاهت سنگ هم اعجاز کرده
در راه اثباتت حجر لب باز کرده
نه دوستانت که ید عقدهگشایت
از دشمانت هم گرهها باز کرده
حتی دعاهایت؛ جدا از حرفهایت
در علم حرفی تازه را آغاز کرده
شاگردهایت را هم این اسلوب تدریس
آموزگار آسمان! ممتاز کرده
هر کس فرازی از ابوحمزه شنیده
تا قاب قوسین خدا پرواز کرده
هروقت میخواهم که قلبم را بشویم
باید "الهی لاتؤَدِّبْنی" بگویم
با دست لبریز از دعایی که تو داری
ما را ببر سمت خدایی که تو داری
حرفی بزن تا جام من لبریز گردد
از بادههای حرفهایی که تو داری
گرم مناجات است شبهای ملائک
با لحن جانسوز صدایی که تو داری
پرواز خواهم کرد با بالی که خاکیست
یک روز تا صحن و سرایی که تو داری
ما را شبی مهمان خان روضهات کن
در خانهات، در کربلایی که تو داری
هر جا که باشی کربلا آنجاست آقا
انگار هر روز تو عاشوراست آقا
آزادی از بند اسارت در اسارت
دست خدا بوده است یارت در اسارت
در مجلس حکام، بر منبر نشستی
بر روی کرسی صدارت در اسارت
بر دشمنت هم باب بخشش باز کردی
یعنی شدی پیک بشارت در اسارت
با دست بسته باز دستی باز داری
وقتی عطا گشتهست کارت در اسارت
جسم شهیدان را که کفْن و دفن کردی
با اشک میخواندی زیارت در اسارت
ای آسمان، شرمنده از باران چشمت
دست مرا پُر میکند احسان چشمت
باران چشمان تو را باران ندارد
ای آسمان! که بارشت پایان ندارد
هر روز، یعقوبی! ز داغ یوسفی که
پیراهنی را هم از او کنعان ندارد
حدِّاَقل آبی بنوش آقا که چشمت
دیگر برای گریه کردن جان ندارد
هنگام قرآن خواندنت هم گریه کردی
بر حرمتی که قاری قرآن ندارد
گفتی مرا ای کاش که مادر نمیزاد
چه دیدهای که بدترش امکان ندارد؟
بعد از بلای شام، شامت را سحر نیست
بعد از عمو در آسمانت یک قمر نیست
✍ #محمدعلي_بياباني
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_سجاد_ع_مدح_و_ولادت
سلامٌ علی آلِ طاها و یاسین
به این خُلق و این خوی و این عزّ و تمکین
رخش مصحف فاطمه، حُسن، قرآن
پُر از «قدر» و «وَاللَّیل» و «وَالشَّمس» و «وَالتّین»
درود الهی بر آن خُلق نیکو
سلام محمّد بر آن خوی شیرین
نماز از خضوعش به پرواز آید
دعا از نفسهای او بسته آذین
به سجادهاش آسمان آورد سر
به ذکر دعایش خدا گوید آمین
سلام خدا بر خضوع و خشوعش
قیام و قعود و رکوع و سجودش
درود خداوند حَیّ جلیلش
به قدر و کمال و جمال جمیلش
عجب نیست در مسلخ عشق و ایثار
اگر بوسه بر دست آرد خلیلش
عجب نیست کز عرشۀ عرش اعلا
طواف آرد از چارسو جبرئیلش
سلاطین غلامش، خواتین کنیزش
طوایف مریدش، قبایل دخیلش
حَجَر شاهد عزت و اقتدارش
هشام بن عبدالملکها ذلیلش
بسا تخت شاهی فرو رفت در گل
کجا حاکم گِل شود حاکم دل؟
«هشام» استلام حجر تا نماید
در آن ازدحامِ خلایق نشاید
نه قدری که از وی شود قدردانی
نه کس بود تا کس بر او ره گشاید
به ناگاه دیدند آمد جوانی
که پیوسته او را حَجَر میستاید
گشودند حُجّاج از چار سو، ره
که آن شاهدِ حُسن یکتا بیاید
یکی خواست تا سر به پایش گذارد
یکی رفت تا جان نثارش نماید
یکی گفت نامش چه باشد هشاما!
- حسد را نگر- گفت: نشناسم او را
به ناگه «فرزدق» خروشید در دم
که: این است نجل رسول مُکَرّم!
تو چون میکنی در مقامش تجاهل؟
من او را بِه از خویشتن میشناسم
نماز است بی او گناه کبیره
ثواب است بی او خطای مسلّم
تعالیم اسلام از اوست جاری
قوانین توحید از اوست محکم
چراغیست بر قلۀ آفرینش
امام است بر جملۀ خلق عالم
سلام و رکوع و سجود است از او
قنوت و قیام و قعود است از او
امامیست کو را اُمَم میشناسد
کریمیست کو را کرم میشناسد
صفا، مروه، مسعی، حَجَر، حِجر، زمزم
طواف و مطاف و حرم میشناسد
بیابان مکه، منا، خیف، مشعر
سماوات و لوح و قلم میشناسد
زمین میشناسد، زمان میشناسد
عرب میشناسد، عجم میشناسد
یم و قطره و ماه و خورشید، او را
به ذات الهی قسم میشناسد
سلام خدا بر اَب و جَدّ و مامش
مسلمان بود هر که داند امامش
✍ #غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_سجاد_ع_مدح_و_ولادت
شاعر به حیرت است تو را دید یا شنید
گفت از الست و قافیه قالو بلی شنید
صبح از مدینه خواند و شب از کربلا شنید
از یارِ آشنا سخن آشنا شنید
چشم تو بود روز ازل غمزهساز شد
نورت ظهور کرد و ابوحمزهساز شد
دست تو ربنای قنوت اجابت است
سجادهی تو قبلهی اهل عبادت است
اشکت نزول آیهی باران رحمت است
لبهای تو صحیفهی عرفان و حکمت است
هرکس کلاس درس تو را مستعد شدهست
پای دعای خمسه عشر مجتهد شدهست
از بس به نام مادر تو ماه و سال ماست
آغشته با دعای تو رزق حلال ماست
شد مادرت عروس علی، خوش بحال ماست
ایرانی است مادر تو، این مدال ماست
ما را علی، غلام حسینش خطاب کرد
از ما عروس فاطمه را انتخاب کرد
در شام، غیرِ بغض تو در سینهها نبود
مسجد محلِّ رویش آیینهها نبود
جز بوسهی معاویه بر پینهها نبود
منبر که جای بازی بوزینهها نبود
منبر برای حج تو میقات عشق بود
حق با علیست، خطبهات اثبات عشق بود
✍ #محسن_ناصحی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_سجاد_ع_مدح_و_ولادت
وقتی که فروغ ازلی دیدن داشت
انوار خداوند جلی دیدن داشت
با دیدن فرزند عزیزش سجاد
لبخند حسین بن علی دیدن داشت
::
محبوب حریم حق تعالی آمد
تفسیرگر نور و تجلا آمد
در فصل شکفتنش سروشی میگفت
سجاده نشینِ عرش اعلا آمد
سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_سجاد_ع_مدح_و_ولادت
خدا امشب ولیّش را ولی داد
جمالی منجلی، نوری جَلی داد
حسین بن علی! چشم تو روشن
که امشب بَر تو ذات حق، "علی" داد
✍ #غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#امام_سجاد_ع_مدح
کیستم من؟ پیشوای چارم اهل یقینـم
سیّـدسجّاد، بـاب الله، زین العابدینم
قطب عرفان، روح ایمان، جان قرآن، رکن دینم
هل اتی و کوثر و فرقان و نور و یا و سینم
چون نبی مشکلگشایم، چون علی حبل المتینم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم
نیتم، تکبیر و حمدم، کعبهام، حجرم، مقامم
زمزمم، سعیم، صفایم، مروهام، رکنم، مقامم
هم قنوتم، هم سجودم، هم تشهد، هم سلامم
هم جهادم، هم زکاتم، هم صلاتم، هم صیامم
هم حیاتم، هم نجاتم، هم امانم، هم امینم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم
رکن میبالد که دست من نمـاید استلامش
کعبه مینازد که من از سوی حق باشم امامش
هرکه ما را دوست دارد از خدا بـادا سلامش
هرکه با ما بـود، دشمن تـا ابد لعن مدامش
من قسیم جنت و دوزخ بـه روز واپسینم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم
آسمانی هـا همه محـو مناجـات شب من
نور خیزد از کلام و، وحی جوشد از لب من
آسمان پیچد به خود در شعلهی تاب و تب من
ذات حق لبیکگـو با ذکر یارب یارب من
گشته محـراب دعـا آغوش رب العالمینم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم
من به شهر شام، روز شامیان را شام کردم
در غل و زنجیـر دشمن، یاری اسلام کردم
فتــح ثــارالله را در سلسله اعـلام کـردم
آل سفیان را بسی رسوای خاص و عام کردم
بـا بیــان دلنشیـن و بـا کـلام آتشینـم
من علی بن حسین بن امیرالمؤمنینم..
✍ #غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
🌼:
#مجلس ترحیم مادر
ختم، هفتم، چهلم...
سبڪ : یامولا دلوم تنگ اومده...
مهربونیات، یادم نمیره مادرم
کاش یه بار دیگه،دست بکشے روے سرم
بے تو زندگی، براے من درد آوره
درد و غمتو، با جون و با دل میخرم
مادر تویے آروم جون
اے مهربون بازم کنار من بمون
دنیاے منه، گرمے اون دستاے تو
بارون میباره، همیشه از چشماے تو
بدون تو که خوشے دنیا نمیخوام
بهشتِ منه، مادر به زیر پاے تو
مادر ، فداے روے تو
مادر فداے تار هر گیسوے تو
تنگه دل من یه بار منو صدا بکن
درد منو با ،اشڪ چشات دوا بکن
اے مهربونم، خواهشے دارم ازت
از زیر خاکا، بازم برام دعا بکن
مادر دلم تنگه برات
مادر دلم تنگه براے خنده هات
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#ترحیم
#ختم_جوان
نبیند مادری داغ جوان را
فدا سازد به پایش جان خود را
جگر سوزد در این عالم به داغش
به هر لحظه دلش گیرد سراغش
گل پژمان مادر دیده واکن
مرا اندر کنارت جابه جا کن
که بی تو زندگی دشوار باشد
دلم تا هست با تو یار باشد
چه سنگین است این درد جدایی
کنار قبر تو آیم گدایی
بگو با مادر دلخسته تو
کجا رفتی چرا منزل نیایی
برایت آرزو بسیار دارم
کجا رفتی ترا من دوست دارم
نشد ای گل عروسیت بگیرم
تو باشی من به جای تو بمیرم
ولی افسون داغت بر دلم شد
تمام خاطراتت حاصلم شد
مرا با رفتن خود پیر کردی
بر روی خاک تو زنجیر کردی
چو شمعی من بسوزم در فراغت
سر قبرت مرا تو پیر کردی
الهی کاش من هم پر بگیرم
کنارت ای پسر ماوار بگیرم
بیا یک بار دیگر در بر من
بکش دست نوازش بر سر من
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
شادنامه علی اکبر علیه السلام
(ماهِ ملَک مَنظر)
شکر خدا که دلبرم از در درآمده
با ساغری پُر از میِ اَلکوثر آمده
سرخوش نمود ساقیِ خُمخانه، شیعه را
هر یک به بزم شادیِ دل، زیور آمده
عطر گل محمّدی احساس میشود
باد سحر مگر ز مدینه در آمده؟
در باغ عشق، نو گل لیلا شکفته شد
بلبل! بخوان که موسم شادی برآمده
گُلبوسه میزنند به پایش فرشتهها
رخسارهاش چو مُصحفِ روشنگر آمده
زینب به وجد آمد و عباس شاد شد
با خال هاشمی، قَمری دیگر آمده
خال رخش چو خال نبی نقطهی خداست
این کعبهی دل است، به حق محور آمده
این پادشاه کشور حَسن و نجابت است
حتّی که شاه مصر به او نوکر آمده
امشب، به قول «منزوی» آن شاعر شهیر
یاخشی با خون که «ماهَ ملَک مَنظر» آمده
نامش علی، هر آینه، آیینهی علیست
گویا که باز هم به جهان، حیدر آمده
باید به احترام قُدومش قیام کرد
برخیز ای جوان! که علی اکبر آمده
در خَلق و خُلق و صورت و سیرت چو مصطفاست
اکبر مگو، بگو خودِ پیغمبر آمده
عیدی طلب کن از شه کرب و بلا: حسین
با لطفِ حق، پسر_چه_پسر؟ محشر آمده
بانیّ این غزل که سرودی «بشیر»! کیست؟
«محسنْ حسینی» است، در این دفتر آمده
شب نهم شعبان ۱۴۴۴ ه.ق
سید بشیر حسینی میانجی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_علیاکبر_علیهالسلام
دیشب از عشق چشمِ من تر بود
عاشقی حرفِ ما و دلبر بود
دلِ گُم گشتهام مرا میبُرد
دلم از كودكی كبوتر بود
تا سرِ كوچهی خدا رفتم
كه پُر از چشمههایِ كوثر بود
چشمِ من بود و دامنِ ساقی
دستِ من بود و لطفِ ساغر بود
من زِ هوش و دلم زِ دستم رفت
كارِ پیمانههای آخر بود
-
كارِ دل، كارِ عشق دست تو اند
هم خدا ، هم حسین مَستِ تو اند
باز كُن چشمِ عالم آرا را
خیره كن چشمهایِ دنیا را
نخوری چشم ای تو چشمِ حسین
بس كه چشمت ربوده دلها را
نوهیِ ارشدِ امیرِ عرب
میدهی عطرِ نامِ زهرا را
ای علمدارِ دومِ این قوم
میبَری رونقِ مسیحا را
آرزویِ حرا دو ركعتِ توست
تا ببیند دوباره طاها را
صخرهای موج را به هم كوبید
رویِ دوشش گرفت دریا را
پَرِ سجادههایِ مادرِ تو
میبَرد دودمانِ لیلا را
-
سیبِ سرخی و زادهی ارباب
یوسفِ خانوادهی ارباب
جلوهای كُن به رسمِ دلبریت
تا بریزیم سر به سَروَریت
درِ بازارِ بَردگان وا شد
یوسف آمد برایِ نوكریت
كعبه اُفتاده است دُنبالت
با خیالِ رُخِ پیَمبریت
تو علی هستی و علی مانده
ماتِ اعجازِ تیغِ حیدریت
چقدر مثلِ فاطمه هستی
به فدایِ شكوهِ كوثریت
-
آمدی عشق در به در شده است
امشب ارباب ما پدر شده است
شاه زاده امیرِ میدانها
مثلِ عباس مردِ طوفانها
نفَسِ دشتها بُریده زِ تو
تند بادِ شگفتِ جولانها
كوهها خاکِ پایِ تن تنهات
شاه بیتِ لبِ رجز خوانها
به علی رفتهای در اوجِ نَبَرد
میزنی خنده بر پریشانها
زَهرهها را دریدهای یعنی
هیچ كس نیست بین میدانها
-
از امیران كربلا هستی
چقدر شكل مرتضی هستی
گرهای تا زدی دو اَبرو را
به هم آمیختی تو شش سو را
همگی قبرِ خویش را كَندَند
تا كه دیدند تیغ و بازو را
تیغ رقصید و آسمان بشنید
ضربهات را صدایِ هوهو را
طپشِ قلبِ خیمهها آمد
تا گشودی سپاهِ گیسو را
آمدی تا پس از عمو گیری
پایِ محمل ركابِ بانو را
-
از مِیِ عشق بادهای داریم
وَه چه ارباب زادهای داریم
روشنیهایِ آسمانِ حسین
ای نشانیِ بی نشانِ حسین
رویِ چشمِ تو اَبروانِ پدر
رویِ دوشِ تو گیسوانِ حسین
آه ! داوود حضرتِ ارباب
ای اذان گویِ كاروانِ حسین
بعدِ آوایِ دلنشینِ تو بود
نوبتِ گفتنِ اذانِ حسین
قُوَّتِ زانوانِ بابایی
ای مسیحاترین جوانِ حسین
مادرت هیچ ، بِینِ بُهتِ حرم
رَفتَنَت میبَرَد توانِ حسین
-
از نگاهت عزیزِ زهرا سوخت
رفتی از رفتنِ تو لیلا سوخت
حسن لطفی #یاشبیر
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#ترکیب_بند
غزل فریضه ی عشق است و از نوافل نیست
بهشت با غزل مدح تو معادل نیست
به موی تو شب و باروی توسحرکردم
کسی که دل به تو نسپرده است بیدل نیست
تو نور نافله های شب حسینی، پس
بدون نور تو اصلا بهشت کامل نیست
تمام خلق برایت اگرعقیقه شوند
به تار موی تو سوگند باز قابل نیست
به اعتقاد من از روح پاک محروم است
به شأن عصمت تو هر کسی که قائل نیست
رسیدی و به نگاهی دل ازهمه بردی
تو ارث عصمت خود را ز فاطمه بردی
دو چشم مست تو دُكّان كيمیاگری است
به غمزه های نگاه تو ماه مشتری است
فرشته های موکّل تو را طواف کنند
که دستمزد طوافت حسین باوری است
زهیرها همه پایین پای تو جمعند
که کار خاک قدومت زهیر پروری است
برای ساحت ابروی تو سر آوردم
سرم فدا نشود حاصل سبک سری است
شده است نام تو ذکرهمه رجز خوانها
طنین نام علی مایه ی دلاوری است
رجز بخوان که شود حشر و خلق برخیزند
یلان ز چرخش تیغ تو زهره میریزند
سبو و ساغر و مستی و جام و مینا...تو
پیمبر و حسنین وعلی و زهرا...تو
غلام ترکی و جُوْن تو آسمان و زمین
تمام عالمیان بنده اند و آقا...تو
به خاک پای تو افتاده، بید مجنونم
و سرو خوش قد و بالای قوم لیلا تو
تو مجتبای حسینی و راه بندانِ
همیشگی سرکوچه و گذر با..تو
تو صفحه صفحه ی نهج الفصاحه ای، پس حال
بگو بهانه ی خلقت نبی شود یاتو!!؟؟
تو مس ذات خدايی تو مست توحيدی
ميان كرببلا چون علی درخشیدی
به پهنه ی گیتی پهن خوان تو باشد
زمین زمین تو و آسمان تو باشد
حسین را تو حدیث الست میخوانی
حدیثها چه خوش است از زبان تو باشد
عقیده دارم از اول، صدای مرد ظهور
به لحن و لهجه و صوت اذان تو باشد
به زیر قبه، سحر، غالبا دل مردم
کنار شش گوشه میهمان تو باشد
عقیق را لب تشنه به کام خود مگذار
عقیق تشنه ی آب دهان تو باشد
تمام کرببلا از تن تو سهمی برد
تمام کرببلا پس از آن تو باشد
عبای خود به زمین پهن کرده بابایت
که ذره ذره خودش روضه خوان تو باشد
کنار پیکر تو تا نداده بابا جان
بلند شو پدرت را به خیمه برگردان
#محسن_حنیفی
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#مربع_ترکیب
امشب دل نسل جوان دارد سرور دیگری
امشب خدا در هر سری افکنده شور دیگری
امشب به جان اهل دل تابیده نور دیگری
دل پیش دلبر یافته فیض حضور دیگری
ماه محمد طلعتی از برج زهرا آمده
یا بار دیگر در حجاز احمد به دنیا آمده
لیلا در آغوش سحر شمس الضحی آورده ای
قرآن گرفتی در بغل یا مصطفی آورده ای
زادی علی دیگری یا مرتضی آورده ای
حسن خداوند است این یا مجتبی آورده ای
یا لله عجب شوری تو در نسل بتول انداختی
الحق که آل الله را یاد رسول انداختی
تکرار کن و الشمس را عکس جمالش را ببین
بگشای قرآن را سپس خلق و خصالش را ببین
با بال جان پرواز کن اوج کمالش را ببین
در بین آل فاطمه قدر و جلالش را ببین
آری تو ثارالله را مرآت داور زاده ای
گوئی که همچون آمنه امشب پیمبر زاده ای
در بوستان فاطمه سرو روان است این پسر
جان رسول الله را آرام جان است این پسر
هم یک جهان جان است و هم جان جهان است این پسر
در پیشه قرآن و دین شیر ژیان است این پسر
هم اشرف الخلق است این هم اشجع الناس است این
هم در ره عشق و وفا همگام عباس است این
این است کاندر کودکی روح عبادت یافته
پا در جهان نگذاشته را سعادت یافته
نا کرده تر از شیر ، لب رمز شهادت یافته
رشد و نمو نایافته درس رشادت یافته
نسل جوان را این پسر در هر زمان رهبر بود
چشم و چراغ فاطمه نامش علی اکبر بود
در ماه شعبان کامده آئینه دل منجلی
بر زاده خیرالبشر زاده دو مادر دو علی
آن شمع بزم عارفان این شیر میدان یلی
آن در ولا حق را ولی این بربلا گفته بلی
ان ماه تابانی بود ، در دست لیلای عرب
این مهر رخشانی بود ز ان مام ایرانی نسب
یاد آرد از حسن نبی عشق رخ دلجوی او
تفسیر ایات نبی در خال و خط روی او
نور نبوت جلوه گر در خلق و خلق و خوی او
بس دل که گم گردیده در پیچ و خم گیسوی او
آری مه لیلاست این کز پرده بیرون آمده
وز شوق دیدارش جهان یکباره مجنون آمده
ماهی که می بخشد بجان فیض لقاء الله را
ماهی که برق خنده اش سورانده مهر و ماه را
ماهی که مجنون ساخته یادش دل آگاه را
ماهی که بر نسل جوان روشنگر آمد راه را
ماهی که خط سبز ، آن از وهم ها بالا شده
ماهی که در معراج خون ، مهر سپهر لا شده
ماهی که چشم مست دل گردیده و شد گردون او
دردا که با خون شسته شد رخساره گلگون او
روی حسین ابن علی شد لاله گون با خون او
لیلا به صحرای بلا از غصه شد مجنون او
مهری که از تیغ ستم فرق منیرش چاک شد
در محشر کرب و بلا یک نی بلند از خاک شد
تا پیکر صد چاک او گردید در خون غوطه ور
آمد کنار کشته اش ریحانه خیرالبشر
بگرفته همچون جان خود ، آن جسم خونین را ببر
آنسان که گویی داد جان آنجا پسر هم با پدر
بر بند لب خاموش شو "میثم" ز شرح ماتمش
ترسم که بگذارد جهان جان بر سردار غمش
#استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
می ایستم امروز خدا را به تماشا
ای محو شکوه تو خداوند سراپا
ای جان جوان مرد به دامان تو دستم
من نیز جوانم، ولی افتاده ام از پا
آتش بزن آتش به دلم، کار دلم را
ای عشق مینداز از امروز به فردا
آتش بزن آتش به دلم ای پسر عشق
یعنی که مکن با دل من هیچ مدارا
با آمدنت قاعده ی عشق به هم خورد
لیلای تو مجنون شد و مجنون تو لیلا
تا چشم گشودی به جهان ساقی ما گفت:
«المنته لله که در میکده شد وا...»
ابروی تو پیوسته به هم خوف و رجا را
چشمان تو کانون تولا و تبرا
ای منطق رفتار تو چون خلق محمد(ص)
معراج برای تو مهیاست، بفرما!
این پرده ای از شور عراقی و حجازی است
پیراهن تو چنگ و جهان دست زلیخا
لب تشنه ی لب های تو لب های شراب است
لب وا کن و انگور بخواه از لب بابا
دل مانده که لب های تو انگور بهشتی است
یا شیرخدا روی لبت کاشته خرما
عالم همه مبهوت تماشای حسین است
هر چند حسین است تو را محو تماشا
چون چشم تو دل می برد از گوشه نشینان
شد گوشه ی شش گوشه برای تو مهیا
از گوشه ی شش گوشه دلم با تو سفر کرد
ناگاه درآورد سر از گنبد خضرا
مجنون علی شد همه ی شهر ولی من
مجنون علی اکبر لیلام به مولا
#سید_حمیدرضا_برقعی
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
هر جا تب عشق است، دل در به دری هست
دیروز گدایان همه دنبال تو بودند
هر جا که شلوغ است یقینا خبری هست
اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند
دیدید که در طینت ما هم هنری هست
بازار مرا با قدمت گرم نکردی
یک چند غلامی که بیایی ببری هست
در غیبت شه روی به شهزاده می آرند
صد شکر که در خانه آقا پسری هست
هر جا قد وبالای رشیدی است، یقینا
دنبال سرش نیم نگاه پدری هست
یا حضرت ارباب،دمت گرم و دلت شاد
یا حضرت ارباب کرم،خانه ات آباد
داریم همه محضر تو عرض سلامی
تو شاهی و ما نیز هر آنچه تو بنامی
تا خانه ی آباد شما بنده پذیر است
نامرد ترینم نکنم میل غلامی
ای قامت قد قامت تو عین قیامت
قربان قدت صد قد و بالای گرامی
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی
پس لطف بفرما وبفرما که کدامی؟
تو مفترض الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
هر کس که هوای پدری داشته باشد
خوب است که همچین پسری داشته باشد
انگار رسول است، نمایی که تو داری
انگار بتول است ،صدایی که تو داری
بد نیست که هر روز عقیقه بنمایی
با این قد انگشت نمایی که تو داری
باید که برای تو کرم خانه بسازند
از بس که زیاد است گدایی که تو داری
از شش جهت کعبه دل لطف تو جاری است
از سفره ی پر جود و سخایی که تو داری
تو آنقدر از خویشتن خویش گذشتی
که منتظر توست، خدایی که تو داری
کاری نکن ای دوست مرا از تو بگیرند
بگذار که عشاق به پای تو بمیرند
ای سیر کمالات همه تا سر کویت
ای آب فرات لب من آب وضویت
ابن الحسنت گفته حسین بس که کریمی
مانند حسن جود بود عادت و خویت
عالم همه حیران ابوالفضل و حسینند
ماتند ابوالفضل و حسین از گل رویت
پایین قدمهای حسین جای کمی نیست
جا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویت
اینقدر مزن آب به سرخی لب خود
حیف است که پیچیده شود اینهمه بویت
حیف از تو مرا عبد و غلام تو بدانند
باید که مرا عبد غلامان تو خوانند
ای زاده ی زهرا جگرت میرود از دست
امروز که دارد پسرت می رود از دست
ای کاش که بالای سرش زود بیایی
گر دیر بیایی ثمرت می رود از دست
بد نیست بدانی اگر از خیمه می آیی
با دیدن اکبر کمرت میرود از دست
افتادنت از زین پدرت را به زمین زد
برخیز و گرنه پدرت می رود از دست
برخیز که عمه نبرد دست به معجر
بر خیز به جان من و این عمه ات، اکبر
#علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#مناجات
#ترکیب_بند
از این خاکدان پر زدن لازم است
و پرواز دور از چمن لازم است
خلاصه از اینجا سفر می کنیم
خلاصه فراق وطن لازم است
بسوزان مرا تا بسازی مرا
برای همه سوختن لازم است
به خلوت میایم به تو می رسم
مناجات با خویشتن لازم است
گدا را غنی اش کنی می رود
برای خودم فقرمن لازم است
تو نه گفتنت همتم می شود
برای کمالات "لن" لازم است
به آوارگی ام ترحم نکن
نبی را اویس قرن لازم است
برای کمالات روحت علی
حسین لازم است و حسن لازم است
بخواهم صفات تو را بشمرم
صفات همه پنج تن لازم است
نصیب حسین از دو عالم علی ست
پدر که علی و پسر هم علی ست
دلم را به زلفت اگر می دهم
بدست نسیم سحر می دهم
بدون تو سودم ضرر می شود
بدون تو حتما ضرر می دهم
بیا خون دل را به گردن بگیر
که دارم دلم را هدر می دهم
سرم سر نه سرمایه ی عاشقی ست
به وقتش در این راه سر می دهم
تو ابرو بیاور به میدان، خودم...
سرم را دو شب زودتر می دهم
ندادم هرآنچه گران خواستند
دلم را تو ارزان بخر...می دهم
برای دو تا مشت از خاک پات
دو زر می دهم...بیشتر می دهم
به پای پدرها پدر داده ام
به پای پسرها پسر می دهم
پرم را به گهواره ات می زنم
ازینجا به فطرس خبر می دهم
در این کوچه دستم به تو سر زده
کرم هم اگر رد شده در زده
ندیدم کسی را در عالم چنین
شباهت بگیرد به خاتم چنین
ندیدم کسی را صدایش کنم
و فیضش بیاید دمادم چنین
خدا پهن کرده بساط تو را
ندیدم بساطی فراهم چنین
کرمخانه ات کار و بارش گرفت
پس از آن نگفتند "حاتم چنین"
دمت مرده را زنده کن می کند
مسیحا ندیده دمش دم چنین
تو با آدمی، آدمی نیستی
مگر می شود صلب آدم چنین؟!
می ارزد دل و دین به ابروت داد
کجا دیده ایم ابروی خم چنین!
تو نازت زیاد است، پس ناز کن
پدر می خرد، عمه هم همچنین
قد ام لیلا به پایت خمید
نکرده خداییش مریم چنین
غم عشق خوردن می ارزد علی
به پای تو مردن می ارزد علی
دلم سوخته پس حرم را بده
سرم را بگیر و پرم را بده
سرشب پر و بال من را بگیر
دم صبح خاکسترم را بده
بیا توشه بردارم از دیدنت
بیا توشه آخرم را بده
لبم را به فیض لبت وصل کن
افاضات پیغمبرم را بده
همه تشنه ی تشنگی تواند
بیا رزق انگشترم را بده
توحالا که رفتی روی نیزه ها
اذان غروب حرم را بده
من و لشگرم را بهم ریختی
بیا و من و لشگرم را بده
پاشو، آبروی مرا جمع کن
پاشو، چادر خواهرم را....
خدایا علی اصغرم را بگیر
بجایش علی اکبرم را بده
خدایا درخت امیدم شکست
عصایم بدست که افتاده است؟!...
#علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#ترکیب_بند
یک جهان عشق و دل و نام علیِ اکبر
یک جهان حُبُ من و جام علیِ اکبر
از ازل تا به ابد جمله ی ذرات وجود
عاشق روی دل آرام علیِ اکبر
اهل عرش و فلک و عالم قدس و ملکوت
همه روزی خورِ اِکرام علیِ اکبر
رزق و روزی خدا واسطه اش چیست به جز
صله و بخشش و اِنعام علیِ اکبر
همه جا از کرمت خوان تو گسترده شده
تا ابد سفره ی احسان تو گسترده شده
برده دل از همه ی مُلک بقا پیغمبر
جلوه کرده ز خدا در همه جا پیغمبر
اشبه الناس به پیغمبر اعظم بودی
مو نمی زد عَلیا روی تو با پیغمبر
گر نشینی به برش ، هست به حیرت جبریل
که دهد وحی خدا را به تو یا پیغمبر
تاکه شدی عازم میدان همه با هم گفتند
وای ظاهر شده در کرببلا پیغمبر
تا که دلتنگ تماشای پیمبر می شد
باز چشمان حسین ، زائر اکبر می شد
دیدنت همچو تماشا و ملاقات علی
می رسد از لب تو صوت مناجات علی
خُلق و خویت نبوی ، جام و سبویت علوی
روی زیبای تو آیینه و مرآت علی
ذوالفقار نگهت زَهره بَرَد از دشمن
هیبت حیدری ات نغمه ی هیهات علی
سفره ی بخشش و احسان تو بر جمله ی خلق
بود یادآور اکرام و کرامات علی
آرزو کرد جنان تا که ببیند رویت
گره خورده دل عالم به سرِ گیسویت
بی شمارند که از عشق تو دیوانه شدند
فارغ از جام و می و ساغر و پیمانه شدند
درِ خانه منشین راه همه بسته شده
بس که مردم به گل روی تو پروانه شدند
صد هزاران همه چون حاتم طایی آیند
جملگی طالب یک لطف کریمانه شدند
دلبرانی که دل از اهل دو عالم بردند
جان فدای تو نمودند که جانانه شدند
کاش می شد به سرِ کوی تو مهمان گردیم
جان سپاریم و فدایی تو جانان گردیم
می رود قلب حسین پای به پای دل تو
همچنین قلب حسین ، قبله نمای دل تو
کودکی بودی میلَت که به انگور افتاد
خوشه ای دست پدر بود برای دل تو
تا که در کرببلا عازم پیکار شدی
ناله ی اهل حرم شد به نوای دل تو
خیمه ای آه ز پشت سر تو محزون است
جان بگیرد ز همه زمزمه های دل تو
تا ابد ذکر تو را بر سر لب می گیرم
آخر از داغ و غم و غصه ی تو می میرم
#محمد_مبشری
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#مناجات
#ترکیب_بند
ما را سرشته است گرفتارمان کند
خلق از اضافهء گِل دلدارمان کند
از خاک کربلا و نم اشک فاطمه
خلقت شدیم تا که علی وارمان کند
با یک نگاه، حضرت ارباب زاده ای
ما را خرید تا که خریدارمان کند
یوسف که آفریده شد آن گه نوشته شد
با یک کلاف، راهی بازارمان کند
بازار رفته بندهء یوسف شدیم ما
میثم شدیم تا که سر دارمان کند
هر بار، بارِحسرت ودردی به دل نشست
دستی رسید تا که سبکبارمان کند
نازم به چشم مست همان شاهزاده ای
که یک نگاه کرد که بیمارمان کند
از آن نگاه وصل به دریا شدیم ما
مجنون کوی اکبر لیلا شدیم ما
بر زد دوباره شاخهء طوبی جوانه ای
تکثیر گشت هیبت پیغمبرانه ای
تصویری از حسین به دامان فاطمه
سوزانده عمه بر سرت اسفند دانه ای
خورده گره به قلب ابالفضل زلف تو
ام البنین کشد چو به موی تو شانه ای
دل می برد ز هاشمیان خنده های تو
گشته برای بوسه ز رویت بهانه ای
با هر تبسمت که در باغ جنت است
ای دلربا ، تو عطر بهشتی خانه ای
ای موج گیسوان تو دریایی از امید
بر موج آرزوی جوانان کرانه ای
یا ایها العزیز به ما هم نگاه کن
صف بسته ایم تا که بگیریم اعانه ای
اکبرترینِ حلقهء باب شفاعتی
حیدرترین شعاع چراغ هدایتی
اى يكه تاز عرصه ى پيكار يا على
اى ترجمان آيه ى ايثار يا على
آيينه ى حسينىِ زهرا كه مى شود
هر لحظه با وجود تكرار يا على
يك لشكراست برق نگاهت كه مى زنى
چون صاعقه به قلب شب تار يا على
پا درركاب و دست به شمشير،كرده اى
در كارزار ، كار همه زار يا على
از رزم حيدرى تو پاشيده شد سپاه
فرياد زد ز شوق، علمدار يا على
بازوى لافتايى تو ذوالفقار شد
اى هيبت تو حيدر كرار يا على
اى قله ى غرور و قرار دل حسين
تنها مؤذن حرم يار يا على
اى حامى رقيه ز خيمه سفر نكن
گر مى روى برو جگرم را خبر نكن
وقتی تن تو طعمهء شمشیر می شود
آیینهء وجود تو تکثیر می شود
هر کس که از هراس هجوم تو می گریخت
برگشته و به کشتهء تو شیر می شود
اى نازنين جوان رشيدم، كمان شدم
داغ تو بر دل پدرت تیر می شود
برخیز ای تمام ادب، پیش پای من
دارد کنار تو پدرت پیر می شود
اى كه مدافع حرمى ، كوه غيرتى
بعد تو خيمه ها همه تسخير مى شود
سرو امید من ، همهء آرزوی من
برخيز خیمه بى تو زمینگیر می شود
بعد تو خاک بر سر دنیای دون علی
بی تو ز زندگی دل من سیر می شود
اى آيه ى مقطعه ى مصحف عبا
اى قاب تكه تكه ى تصويرمصطفى
#سعيد_نسيمى
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مربع_ترکیب
هرجاکه حرف ناز بیاید نیازهست
هرجا که حرف سوز بیاید گداز هست
هرجا که حرف چاره شود چاره ساز هست
هرجا که حرف مأذنه باشد نمازهست
گفتیم اذان و زود قیامت درست شد
درآسمان نماز جماعت درست شد
امشب خوش است رفتن زیر عبای عشق
باید گداشویم تماما گدای عشق
دل را سپرده ایم به قبله نمای عشق
قبله رسیده است به پایین پای عشق
هرکس سرش به پای حسین است اعلم است
پایین پای شاه همان عرش اعظم است
عیسی به خواب آمد و تو جلوه گرشدی
با یک حضور شاهد حرف پدر شدی
در مسجد النبی تو نبی دگر شدی
با جلوه های احمدی ات رهگذر شدی
سنگی بزن به شیشه دلتنگی حرم
پیغمبر همیشه دلتنگی حرم
از بین سنگ تاک کشیدی به یک نگاه
طعم شراب ناب چشیدی به یک نگاه
از مسجدی به باغ رسیدی به یک نگاه
هرچه ندیده بود تو دیدی به یک نگاه
انگور را به دین لبانت بکش سریع
این شیره دل است بجانت بکش سریع
تو مصطفای طایفه ای مصطفی ترین
تطهیر شاهدست تویی انما ترین
ای لطف دستهای شما هل اتی ترین
ماییم خاک پای شما!خاک پا ترین..
امشب تمام روح و تن ما شدی علی
تو یا حسین و یا حسن ما شدی علی
درپیکر وقار نجابت چه دیدنی ست
پشت سر امام نیابت چه دیدنی ست
اقرار دشمنان به مقامت چه دیدنی است
بر قامتت ردای خلافت چه دیدنی ست
ارث از علی گرفت وجود بهاری ات
سیاس ها فدای سیاستمداری ات
امروز با نقاب نیا بی نقاب باش
سایه بگیر برسر ما آفتاب باش
حالا که شعله ایم کریمانه آب باش
عمه سوار محمل اگر شد رکاب باش
زانو خوش است یاور این بازوان شود
پله برای رفتن این بانوان شود
طرزنگاه کردن بابا به حسرت است
حالا اذان بگو که زمان شهادت است
دور و برت به خیمه زنها قیامت است
دل کندن از پیمبر خیمه مصیبت است
با انقطاع ازهمه دامن کشیده ای
چه دیده ای که از دل من دل بریده ای
میترسم اینکه پخش به صحرا ببینمت
از بغض نیزه ها صد و ده تا ببینمت
با زخم های پهلوی زهرا ببینمت
هرجا سرم بچرخد و هرجا ببینمت
در وقت احتضار پدر را صدا بزن
رحمی به حال من کن و کم دست و پا بزن
دلواپسم که تیر دراین سینه جا کنند
آرام بند بند تنت را جدا کنند
جسم تورا حواله به کهنه عبا کنند
باهلهله نگاه به احوال ما کنند
خون لخته ای مزاحم اگرشد به من بگو
انگشت دست لازم اگر شد به من بگو
#سید_پوریا_هاشمی
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#ترکیب_بند
یا که گوهری زیر قدم های تو باشد
یا حور و پری زیر قدم های تو باشد
وقتی که ملائک به قدوم تو می افتند
باید خبری زیر قدم های تو باشد
از هشت در جنت اعلای خداوند
شاید که دری زیر قدم های تو باشد
باید بنشینند ملائک سر راهت
تا بال و پری زیر قدم های تو باشد
کافی است که لب تر کنی و بعد ببینی
قرص قمری زیر قدم های تو باشد
این سرو رشید قد تو حاصل یک عمر...
خون جگری زیر قدم های تو باشد
آهسته کمی راه برو چون ضربان...
قلب پدری زیر قدم های تو باشد
پشت تو دعا های حسین است مبادا
شر و خطری زیر قدم های تو باشد
چشمان حسودان دو عالم کف پایت
جان پسر فاطمه! جانها به فدایت
افتاده دل خلق به دام علی اکبر
هستند ملائک سر بام علی اکبر
هرچند به ظاهر نه پیمبر، نه امام است
کمتر ز نبی نیست مقام علی اکبر
حق خواست به احمد بدهد نام علی را
پیغمبری آورد به نام علی اکبر
در منطق و گفتار همانند محمد(ص)
از جانب وحی است کلام علی اکبر
جمعاند سر سفره او اهل مدینه
هستند نمکگیر طعام علی اکبر
هیهات اگر پس بزند دست کسی را
اینها نمیآید به مرام علی اکبر
جان خودش و جان پدر وقف عمو بود
زیرا که حسن بود امام علی اکبر
آنقدر که در حق برادر پدری کرد
شد حضرت سجاد غلام علی اکبر
بیش از همه در روز ازل دست خداوند
از جام بلا ریخت به جام علی اکبر
این زاده حیدر اسدالله پدر بود
اول پسر کشته در راه پدر بود
تو داغ نزن بر جگرم بیشتر از این
بردار قدم دور و برم بیشتر از این
بدجور دل عمه برایت نگران است
پس دور نشو ای پسرم بیشتر از این
رفتی به دل دشمن و از تو خبری نیست
مگذار ز خود بی خبرم بیشتر از این
با دیدن تو جان ز تنم رفت چرا که
بود از بدنت در نظرم بیشتر از این
باید که بیایند کمک تا بدنت را
شاید بتوانم ببرم بیشتر از این
بر روی زمین پا مکش اینقدر علی جان
اینگونه نزن نیشترم بیشتر از این
دیگر چه از این پیر کمر خم شده خواهید
دیگر چه بیاید به سرم بیشتر از این؟
گفتی بروم، رفتی و من هیچ نگفتم
برخیز ببین بی تو روی خاک میفتم
#آرش_براری
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#چارپاره
بر جلوه ی خلقت پیمبر صلوات
بر چهره ی غرق نور اکبر صلوات
تقدیم به آن جوان رعنا که بود
سر تا به قدم شبیه حیدر صلوات
گر ذکر ابوتراب بردارد علی
از چشم حریف خواب بردارد علی
سلمان محمدی شود نصرانی
از چهره اگر نقاب بر دارد علی
از خانه ی ارباب خبر می آید
بر آل علی تازه پسر می آید
در خُلق و مرام و منطق و حُسن و جمال
انگار محمدی دگر می آید
می بارد از این جمال دلجو صد ماه
سر تا به قدم، علی میاید از راه
حق است اگر کعبه ترک بردارد
لا حول و لا قوة الا بالله
#وحید_محمدی
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#ترکیب_بند
سر خوشم باز در هوای علی
در هوای پر از خدای علی
قلم آورده ام که بنویسم
چند خطی فقط برای علی
چند خطی سفارشی نذر
برق زیبای چشم های علی
ناگهان عطر نور نازل شد
همه جا پر شد از صدای علی
و لبی غرق در تبسم شد
شکر صد بار از خدای علی
بوسه باران شد از لب ارباب
صورت مصطفا نمای علی
سیب سرخ حسین بارید از
بوسه هایش به گونه های علی
سیب سرخ بهشتیان آمد
روز زیبای هر جوان آمد
به علی جلوه ی خدا دادند
به جمالش چه جلوه ها دادند
به لبانش کمی عسل دادند
و به چشمش نمک، جدا دادند
و به تیزی ابروانش هم
خمی از تیغ مرتضی دادند
و به اشک نماز نیمه شبش
خوف دادند و هم رجا دادند
و به یمن حضور محترمش
خانه ی نور را صفا دادند
به خرامیدنش برای پدر
رنگ لبخند شوق را دادند
به علی هر چه خوبها دارند
همه را یک به یک، به جا دادند
و به حق نور عالمین آمد
پسر ارشد حسین آمد
رسم و آداب دلبری دارد
شیوه ی رزم حیدری دارد
بیشتر تا دل از پدر ببرد
قد و بالای مادری دارد
نور سیمای فاطمی دارد
خلق و خوی پیمبری دارد
بی سبب نیست اینکه حسنش با
حسن یوسف برابری دارد
شیر مرد عشیره ی خورشید
چند تا فتح لشکری دارد
مثل حیدر فقط نه یک شیوه
شیوه های دلاوری دارد
مثل عباس مرد میدان است
بین سرها علی سری دارد
اسد الله یا علی اکبر
جان ارباب ما علی اکبر
شب شب مستی و گدایی شد
باز هم هر دلی خدایی شد
باز باران نور می بارد
چه شب خوب و با صفایی شد
دل دیوانه ام به شوق علی
به هوای حرم هوایی شد
کربلا یک علی فقط کم داشت
با حضورش چه کربلایی شد
نسل خورشید با دو تا اکبر
غرق در نور و روشنایی شد
یک علی اکبرش حسینی و
یک علی اکبرش رضایی شد
یک دلم مرغ کربلایی بود
یک دلم مشهد الرضایی شد
من گدای همیشه بی تابم
یا امام الرئوف دریابم
#وحید_محمدی
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#قصیدهواره
در آن تاریک، دل میبُرد ماه از عالم بالا
گرامی باد این رخشنده، این تابان بیهمتا
شب است و خردههای خندۀ ماه از ورای ابر
میافتد روی آب و میپرد خواب از سر دریا
شب است و میتکاند آسمان از دامنش آرام
کمی از ماندههای نور را بر سفرۀ صحرا
میاندازد فلک بر صورت خورشید روانداز
و میخواباند او را روی پای خویش تا فردا...
میان چادر شب ماه زیباتر شود آنسان
که بین لشکر دشمن جمال یوسف لیلا
خوشا لیلا که در دامان جوانی اینچنین پرورد
که دارد خوف از پروردگار خویشتن تنها
تعالیالله رویش را که «والفجر» است تفسیرش
تعالیالله مویش را که «والیل اذا یغشا»
ملاحت میچکد از ساحت پیشانیاش هر بار
که در نزد پدر پایین میاندازد سر خود را
کسی چون او پر از سُکر خدا گشتهست پا تا سر
که نشناسد میان سجدههای خویش سر از پا
علی اکبر است او یا نبیّ دیگر است او یا
علیّبنابیطالب مهیا گشته بر هیجا!
که او تا بر زمین پا میگذارد، راه میافتد
میان آسمانها بر سر پابوسیاش دعوا
«اگر امر خدا جنگ است باید رفت» گفت و رفت
نه از شمشیرها ترس و نه از سرنیزهها پروا
بلاجوی و بلیگوی و عطشنوش و رجزخوان بود
هجوم آورد بر میدان چه رعدآواز و برقآسا
«منم من زادۀ زهرا، منم آیینۀ حیدر!»
ولی نشناختند او را ولینشناسها... دردا!
نقاب از روی خود برداشت تا محشر کند، محشر
گره بر ابروان انداخت تا غوغا کند، غوغا
نمیگویم چه آمد آخر اما بر سر جسمش
همین و بس، پس از او خاک عالم بر سر دنیا
چراغی نیست در دل - این پریشانخانۀ مغموم -
که دزد نفس عمری برده از ایمان من یغما
امیدم سوی الطاف علی اکبر است، ای کاش
بگیرد دست خالی مرا در محشر کبری
#رضا_یزدانی
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0