eitaa logo
آقای اجرا | سید احمد وحیدی
25.8هزار دنبال‌کننده
650 عکس
260 ویدیو
28 فایل
🙋سیداحمدوحیدی هستم (قاری،مداح،مجری) قراره این موارد رو خیلی ساده بهت اموزش بدم آموزش مداحی🎙 قرائت قرآن🤲🏻 ترحیم خوانی🖤 اجرا در عروسی مذهبی اگه سوال داشتی اینجام 👇 (آی دی ادمین پاسخگو) @malakoott
مشاهده در ایتا
دانلود
به‌مناسبت جلوهٔ جنت به چشم خاکیان دارد بقیع یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع... گر چه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است الفتی با مهر و ماه آسمان دارد بقیع گرچه محصولش به‌ظاهر یک نیستان ناله است یک چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع گرچه می‌تابد بر او خورشید سوزان حجاز از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع می‌توان گفت از گلاب گریهٔ اهل نظر بی‌نهایت چشمهٔ اشک روان دارد بقیع بشکند بار امانت گرچه پشت کوه را قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع تا سر و کارش بود با عترت پاک رسول کی عنایت با کم و کیف جهان دارد بقیع این مبارک بقعه را حاجت به نور ماه نیست در دل هر ذره خورشیدی نهان دارد بقیع اینکه ریزد از در و دیوار او گرد ملال هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع چون شد ابراهیم، قربان حسین فاطمه پاس حفظ این امانت را به‌جان دارد بقیع فاطمه بنت اسد، عباس عم، ام البنین این همه همسایهٔ عرش‌آستان دارد بقیع در پناه مجتبی، در ظل زین العابدین ارتباط معنوی با قدسیان دارد بقیع باقر علم نبی و صادق آل رسول خفته‌اند آنجا که عمر جاودان دارد بقیع قرن‌ها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز داغ هجده‌ساله زهرای جوان دارد بقیع کس نمی‌داند چرا یا قرة عین الرسول منظر فصل غم انگیر خزان دارد بقیع آخر اینجا قصه‌گوی رنج بی‌پایان توست غصه و غم کاروان در کاروان دارد بقیع خفته بین منبر و محرابی اما باز هم از تو ای انسیة حورا، نشان دارد بقیع راز مخفی بودن قبر تو را با ما نگفت تا به کی مهر خموشی بر دهان دارد بقیع؟ شب که تنها می‌شود با خلوت روحانی‌اش ای مدینه انتظار میهمان دارد بقیع شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته‌اند زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع کاش باشد قبضهٔ خاکم در آن وادی «شفق» چون ز فیض فاطمه خط امان دارد بقیع ✍ https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
در آفتاب تو انوار کبریاست، مدینه به سویت از همه سو چشم انبیاست، مدینه اگرچه گرد غریبی نشسته بر در و بامت هماره با دل ما نامت آشناست مدینه... کجا به خاک بقیعت نشسته یوسف زهرا؟ که گرم زمزمه و ناله دعاست؛ مدینه به اشک دیدۀ مهدی، به خون دیدۀ زهرا مزار فاطمه و محسنش کجاست؟ مدینه صدای ناله‌ای از کوچه می‌رسد، به گمانم صدای نالۀ جان‌سوز مجتباست، مدینه چرا خراب نگشتی در آن غروب غم‌افزا؟ که فاطمه ز خدا مرگ خویش خواست، مدینه به آفتاب تو نقش است جای ضربت سیلی که روز تو چو شب تیره غم‌فزاست، مدینه... سرشک دیدۀ مولا گذشت از سرِ هستی اگرچه گریۀ او در تو بی‌صداست مدینه ✍ https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
به‌مناسبت ؛ غزلی از حرمت ساخته‌ام با «مثلاً» گرچه خاک است روی قبر تو، اما مثلاً... گنبدِ زرد تو خورشید شده می‌تابد نور می‌گیرد از آن، گنبدِ خضرا مثلاً چه ضریحی شده کارِ هنرِ فرشچیان! جنسِ هر پنجره‌اش هست مُطلّا مثلاً چقدَر پارچه‌ی سبز گره خورده به آن می‌کنی باز، تمام گره‌ها را مثلاً خادمانت همه دورِ سرمان می‌گردند ما عزیزیم در این صحنِ مُعلّا مثلاً تشنه‌ها مست شوند از مِیِ سقاخانه ساقیِ میکده هم «حضرت سقا» مثلاً هیئتی شکل گرفته‌ست، میان حَرَمت نام هیئت شده «یا حضرت زهرا» مثلاً روضه‌خوانی وسطِ صحن حکایت می‌خواند قصه‌ی کوچه‌ای از شهر تو، حالا مثلاً... مادری با پسرش رد شده از آن، اما... هیچ‌کس راه نبسته‌ست بر آن‌ها مثلاً دست نامردِ کسی هم وسط کوچه نبود چادری خاک نخورده‌ست در آنجا مثلاً مادرِ قصه‌ی ما رفت صحیح و سالم وَ نپوشاند رُخ از دیده‌ی مولا مثلاً :: بعدِ مجلس همه رفتند زیارت کردند تُربتِ حضرت زهرا شده پیدا مثلاً... https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
به‌مناسبت زیاد شعر نگفتیم در رثای بقیع زیاد پر نگشودیم در هوای بقیع چه روضه‌ها که نخواندند روضه خوان‌هامان چه گریه‌ها که نکردیم پا به پای بقیع همیشه هشتم هر ماه روضه می‌گیریم به یاد هشتم شوال و ماجرای بقیع هنوز مادر عباس روضه می‌خواند تنیده در نفس باد، روضه‌های بقیع و شاعری که دلش را به دست باران داد نوشت غربت بی انتها به جای بقیع نوشت پیکر زهرا میان این خاک است کجاست مرقد زهرا؟ بگو کجای بقیع؟ خدا کند که بیاید همان که می‌سازد (چهار گنبد فیروزه‌ای برای بقیع) ✍ https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
به‌مناسبت فرق دارد جلوه‌اش در ظاهر و معنا حرم گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم کل معصومین مُعزُّالمؤمنین در عالم‌اند قبرشان قبله‌ست حالا بی‌حرم یا با حرم یک حرم در زینبیه، یک حرم در شهر قم یک طرف زائر فراوان، یک طرف تنها حرم... اوج غربت در کدامین داغ معنا می‌شود این که شاهی از کفن محروم باشد یا حرم؟ فکر کن سبط نبی، حتی ندارد سنگِ قبر خادم فرزند او دارد در این دنیا حرم... در مدینه کاخ‌ها با خاک یکسان می‌شوند بعد از آن، از دور چون دُرّ می‌شود پیدا حرم گاه معنای حرم هرگز ضریح و بقعه نیست داشت تعبیری دگر در روز عاشورا حرم یک سوی زینب حرم، یک سوی دیگر قتلگاه پیر شد در رفت و آمدهای مقتل تا حرم ناله می‌زد مادری با اشک، واویلا حسین ناله می‌زد خواهری با اشک، واویلا حرم https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
به مناسبت مرغ دل پر می‌کشد گاهی مسافر می‌شود در حریمی که کبوتر نیز شاعر می‌شود از وفور نورها حیرت مکن غیر از بقیع چار آیینه کجا با هم مجاور می‌شود روزگاری خواهد آمد همچو یاقوت کبود بین مردم تربت این بقعه نادر می‌شود غربت این روزهایش را نبین، مثل نجف در جوارش حوزه‌ی علمیه دائر می‌شود گوش شیطان کر به زودی در مزار فاطمه مدح مولایم علی ذکر منابر می‌شود تازه از باب قبولی زیارت زائرش تا که سیلی می‌خورد آسوده خاطر می‌شود یک سلام از دور، سهم ما کبوتر‌زاده‌ها چشم دشمن کور، دل این‌گونه زائر می‌شود ✍ https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
اين جا شرف، از قدر، بر افلاك دارد در هر قدم صد بذرِ غم اين خاك دارد اينجا، زيارتگاه رندان جهان است در اين صدف صد گوهر تابان جهان است هركس عجين با عشق حق باشد گِلِ او در هر كجا باشد بوَد اينجا دل او اينجا، تن جان جهان پنهان به خاك است ميعادگاه عاشقانش سينه‌چاك است اينجا، بقيع و بقعه، دل‌هاي كباب است نور چراغش، روزها هم آفتاب است اينجا، رواق لاله‌هاي باغ داغ است روشن، ز اشك چشم مردم، چلچراغ است خواهم زبانِ گفتن و گوشِ شنیدن اما "شنیدن کی بود مانند دیدن" پُر خون شده تا قبر زهرا دیده، دیده از غم فزون‌تر گرید از نادیده، دیده این‌جا به روی خاک اگر سر می‌گذارند اولاد زهرا مادری گم‌کرده دارند این‌جا چراغ آل طاها گشته خاموش مادر گرفته چار فرزندش در آغوش خیزید ای سادات و این‌جا را بگردید دنبال قبر مخفی زهرا بگردید این‌جا که دارد از غم حیدر حکایت زهرا حمایت کرده با جان از ولایت این‌جا درِ بیت الشرف آتش گرفته خونین دل شاه نجف آتش گرفته این‌جا رخ خورشید چون شب گشته نیلی در کوچه پیش طفل، مادر خورده سیلی این‌جا عدو با کینه با او رو به رو شد دیگر مپرس از من چه با او از عدو شد آید به گوش از بیت الاحزانش فغانش آن‌جا که دشمن قطع کرده سایبانش آن‌جا که رفته سینه و بازو شکسته در بین ره گه ایستاده گه نشسته اینجا گرفته دست بر دیوار زهرا وز درد بوده تا سحر بیدار زهرا این‌جا علی تنها تن زهرا به گِل کرد وز بعد او با چاه شب‌ها درد دل کرد این‌جا علی تا صبح، شب‌ها ناله می‌کرد ناله ز داغ یار هجده ساله می‌کرد این‌جا پدر طفلان خود را خواب می‌کرد شمع دل ایتام خود را آب می‌کرد این‌جا شده اشکش گلاب قبر زهرا صبر علی افزون شده از صبر زهرا این‌جا جوابی کس نداده بر سلامش نشنیده کس با گوش جان خود پیامش دانی دل زائر چرا اینجا شکسته است؟ مهدی کنار تربت زهرا نشسته است خیزید این جا دامن او را بگیرید وز او سراغ تربت زهرا بگیرید این‌جاست کز غم جان شیعه بر لب آید از کوچه‌ها بوی حسین و زینب آید در این زمین ام البنین ماتم گرفته ماتم ز داغ صاحب پرچم گرفته این‌جا ز دشت کربلا برگشته زینب برگشته اما بی بردار گشته زینب غم سوخت عبدالله را و ساخت این‌جا خود دید زینب را ولی نشناخت این‌جا ✍ https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
دل را هماره حال و هوای بقیع توست انگار پشت پنجره‌های بقیع توست دور بقیع تو ز چه دیوار می‌کشند؟ ملک وجود، صحن و سرای بقیع توست شیعه نفس که می‌کشد از عمق جان خود گویی نسیم روح‌فزای بقیع توست بر پادشاهی دو جهان ناز می‌کند آن دل‌شکسته‌ای که گدای بقیع توست غم نیست گر بنای مزارت خراب شد در هر دل شکسته بنای بقیع توست در مروه و صفا همه گفتیم یا حسن ما را اگر صفاست صفای بقیع توست ما کیستیم تا به حریم تو رو نهیم جبریل، سرشکستۀ پای بقیع توست یک خشت از مزار تو را هم نمی‌دهیم صد باغ خلد کم به جزای بقیع توست اذن دخول تربت تو نام فاطمه است آوای یا حسین، دعای بقیع توست بردار سر ز خاک و بگو قبر فاطمه ای خفته در بقیع! کجای بقیع توست؟ هر شب کبوتر دل ما زائر شماست هر جا رویم حال و هوای بقیع توست :: گردون کتاب صبر تو را بوسه می‌زند «میثم» ز دور قبر تو را بوسه می‌زند ✍ https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
اى زائر هميشه‌ی تو آسمان بقيع اى آفتاب و ماه تو را سايبان بقيع افزون ز نيم قرن گذشت از خرابى‌ات كى مي‌شوى بهار؟! اسير خزان بقيع خاك تو بوى غربت و اندوه مي‌دهد مظلوميتْ گرفته از اينجا نشان بقيع در پشت پنجره كه رسيدم صدا زدم اى كاش مي‌شد از غم تو داد جان بقيع از فرشيان كه خير نديدى شدى خراب اى اشك‌ريز غربت تو عرشيان بقيع آباد باد خاك تو اى آنكه در بغل بگرفته‌اى چهار امام جهان بقيع هرچند خاكى است ولى زائر حرم حس مي‌كند رسيده به باغ جنان بقيع نزديك تو كه مرثيه خواندن نمي‌شود اينجا شدم براى تو مرثيّه خوان بقيع از مجتبى بگويم و از طشت پُر ز خون از جسم و از اهانت تير و كمان بقيع از سيدالعباد بگويم كه گريه كرد عمرى ز ماتم شه لب تشنگان بقيع از باقرالعلوم بگويم كه ديده بود رأسِ حسينِ فاطمه را بر سنان بقيع يا اينكه از مصيبت صادق بخوانم و از آتشِ به پا شده در آشيان بقيع ام البنين هنوز نشسته كنار تو مي‌گويد از عمود و سرى خونفشان بقيع اينان تمام سنگ بُوَد روى قبرشان برگو كجاست تربت آن بى نشان بقيع؟ آن بانوئى كه عزّت او بعد مصطفى گرديد پايمالِ گروه خَسان بقيع آن دخترِ پيمبر اسلام كه نداشت حتى ميان خانه‌ی خود هم امان بقيع آتش گرفت باغ و، گل و غنچه سوختند آن هم به پيشِ چشمِ ترِ باغبان بقيع در پشت در كه فاطمه افتاد بر زمين مولا چه ديد؟ نيست زبانِ بيان بقيع يا فضةُ خُذينىِ او تا به روز حشر جان‌سوز ناله‌اي‌ست به گوش زمان بقيع يك روز ريشه كَن شود اين ظلم، بى گمان عجل على ظهورك يا صاحب الزمان ✍ https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
بس كه پنهان گشته گُل در زیر دامان بقیع بوى گل می‌آید از چاك گریبان بقیع مرغ شب در سوگ گل‎هایی ‏كه بر این خاك ‏ریخت از سر شب تا سحر، باشد غزل‎خوان بقیع ناله ‌هاى حضرت زهرا هنوز آید به گوش از فضاى حسرت آلودِ غم افشان بقیع گوش ده تا گریه‎ی زار على را بشنوى نیمه شب‎ها از دل خونین و حیران بقیع این حریم عشق دارد عقده‏‌ها پنهان به دل شعله‏‌ها سر می‌كشد از جان سوزان بقیع از دل هر ذرّه بینى جلوه‌گر صد آفتاب گر شكافى ذرّه ذرّه خاكِ رخشان بقیع هر گل اینجا دارد از خونِ جگر نقش و نگار وه چه خوش رنگ است گل‌های گلستان بقیع بسته‌ام پیمان الفت با مزار عاشقان خورده عمق جان من پیوند با جان بقیع اى ولىّ حق! تسلاّ بخشِ دل‎هاى حزین! خیز و سامان ده به گلزار پریشان بقیع سینه‌ی این خاكِ گلگون، هست مالامالِ درد كوش اى غمخوار رنجوران! به درمان بقیع اى جهان! آباد كن، برخیز و مهر و داد كن باز كن آباد از نو، كوى ویران بقیع چون ببیند هر غروبش مات و خاموش و غریب سیلِ خون ریزد «شفق» از دل به دامان بقیع ✍ https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
به‌مناسبت نه ضریحی، نه رواقی و نه سقاخانه‌ای چشم‌ها چیزی نمی‌بینند جز ویرانه‌ای زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی کفتری اینجا نخواهد خورد آب‌ودانه‌ای سنگ اگر باشد در اینجا آب خواهد شد دلش کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانه‌ای روضه ممنوع است، حتی بی‌صدا و زیر لب پاسخش چوب‌ست وقتی که بجنبد چانه‌ای کافران مأمور اجرای امور دین شدند قبله باز افتاده در دست بتِ بیگانه‌ای روز و شب گرم طواف قبله‌های خاکی‌اند با دوچشم کاسه‌ی خون، دسته‌ی پروانه‌ای عاقبت یک‌روز خواهد ساخت روی این‌ قبور گنبدی از شعرهایش شاعر فرزانه‌ای عاقبت یک‌روز این غم‌خانه إحیا می‌شود صاحب ایوان‌طلاها و حرم‌ها می‌شود https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
به مناسبت عادت به گنبد داده‌ام چشم ترم را این بارگاه اما به هم زد باورم را در روضه‌ات می‌سوزم و امیدوارم بادی به سویت آورد خاکسترم را سنگین شده بر شانه‌هایم، می‌گذارم روی ضریحی که نمی‌بینم، سرم را آباد کردی خانه‌ام را، زیر دینم باید بسازم پس برای تو حرم را دارایی‌ام را پای گنبد می‌گذارم حتی النگوی طلای دخترم را جبریل هم می‌آید و می‌خواهد این را: بگذار زیر پای زائرها پرم را ... چیزی نمانده تا زمانی که بکوبم بر بام کعبه پرچم یا حیدرم را آل سعودی نیست دیگر می‌توانم راحت ببوسم آستان دلبرم را آن روز می‌خوانم چه زیبا در بقیعت با سجده بر تربت نماز آخرم را ✍ https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e