eitaa logo
احمد ذاکری، مبتدا
226 دنبال‌کننده
74 عکس
11 ویدیو
2 فایل
رئیس مرکز رسیدگی به امور مساجد استان آذربایجان شرقی سردبیر فصل‌نامه علوم انسانی «نامه اشراق» مدیرمسؤول روزنامه منطقه‌ای سرخاب
مشاهده در ایتا
دانلود
◾سالروز شهادت ع ای روی تو جلوه ی حدائق داغ تو صفا ده شقایق وارسته ز قید هر تعلّق آزاده ز رشته ی علایق آنجا که فروغ مهر رویت کذب است صفای صبح صادق ذات تو به جز صفات واجب بر هر صفتی سزا و لایق دارند شکستگان عشقت بر رحمت تو امید واثق ای ناطق حقّ مصحف حق کز نطق تو مصحف است ناطق جز راه ولایتت نپوید در اوج سپهر، نجم طارق از نور رخ تو، روز روشن وز موی تو شام تار غاسق ای سابقه ی عطای اوّل ای غایت جود بر تو لاحق مهریست رخت که روشن از اوست اقطار مغارب و مشارق قهر تو جحیم هر مخالف مهر تو نعیم هر موافق از مطلع عارضت عیان است آن نور نهفته در سرادق شام ابد از تو روز روشن بر صبح ازل رخ تو فالق سکّان سرادقات عُلوی بر گوشه ی درگه تو شائق عالم همه هالک و تو باقی معضوق تو، کائنات عاشق هر لطف و کمال در وجود است در ذات تو کرده جمع، خالق لعل تو شکفت و شد جهان پر از حکمت و منطق و حقایق نشناخت بهای گوهرت را هر نفس دنی و پست و فاسق کُشتند چراغ بزم وحدت گرچه نکُشد فروغ فائق حق جلوه ی جاودانه دارد باطل همه زائل است و زاهق بر اوج مقام تو مُقرّ است هر ذی نفسی به جز منافق ای شارح منهج هدایت ای حجّت حق امام عالم به هوای توست مجذوب چون ذرّه به جلوه های شارق ای وای ز هول روز محشر گر دست نگیری از خلایق به تو درد خویش گوید ای بر همگان طبیب حاذق
ملازم تو حیا بالغدوّ و الآصال مؤآنس تو وفا بالعشیّ و الاشراق ملک به خاک درت در سجود با اخلاص فلک به چاکریت از مجرّه بسته نطاق مقام و منزلتت آنچنان رفیع و منیع که از حکایت آن عاجز است هر نطّاق تو آن سلاله پاکی ز نسل مصطفوی که هست دفتر وصف تو را فلک ورّاق تو آن کریمه که محض کرم گرت خوانند قسم به نفس کرامت که نیست خود اغراق نسیم چون گذرد از حریم بارگهت کنند اهل ولا عطر خلد استنشاق تو ای مسافر سر منزل قبول افسوس نشد نصیب تو جایی که بودیش مشتاق جهان ملول شد آنگه که خاطرت آشفت ز درد هجر برادر ز دستبرد فراق به یاد باب و برادر کنی به خطّۀ قم گهی به طوس نظر منعطف گهی به عراق شکست قامت گردون ز بار محنت و غم ز کینه ای که نمودند بستگان نفاق فتادگان درت واصفند ذات تو را من فلک زده ام دور مانده از عشّاق عنایتی که کنم توتیای دیدۀ جان غبار کوی تو را ای به جود و رحمت طاق به نام «عابدم» اما ز عاصیان هستم بخواه بخشش من از عنایت خلّاق
سوگند به جان، جانِ اَحمد زَهرا، گلِ گلشنِ محمّد مامِ تو و مادرِ فضیلت دریای لئالیِ امامت سرمایه‌دهِ عفافِ مریم فخریه‌ی دودمانِ آدم قندیل سرای پارسایی آویزه‌ی طاقِ کبریایی تندیسِ وَفا و هیکلِ شرم تصویرِ حیا و نقشِ آزرم معنای فصول زهد و تقوا مصداقِ عبارتِ فِداها کاین بنده‌ی بینوا و درویش نومید مکن زِ درگهِ خویش یا رب به دعای صبح‌خیزان از سوزِ فراقِ اشک‌ریزان یارب به نیازِ شب‌نشینان دلسوختگان، غم‌آفرینان با رحمتِ خود پناهمان ده در بزمِ قبول راهمان ده