🏴 احرار المقاومة
#زندگینامه 📝 #بخش_چهارم📌 شهیدمهدی محسن رعد وقتی پدرت از پشت بام خانه افتاد، تو چند سالت بود؟ فکر کن
19.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زندگینامه 📝
#بخش_پنجم📌
مداحی لبنانی به سبک منم بایدبرم💔🇱🇧✌️🏻
#شهید_مهدی_محسن_رعد
مادرشهید:
یک بار در حالی که من مشغول بافتن پولیور بودم و پدرت هم روزنامه میخواند آمدی و مقابل پدرت ایستادی.پدرت از پشت عینکش به تو نگاهی انداخت و پرسید:«چی شده؟»بعد از مدتی مکث گفتی:«میخوام برم جبهه.»رنگ پدرت پرید.دیدم که روزنامه در بین انگشتانش میلرزید.من دست از بافندگی کشیدم.در سکوت به تو نگاه کردم.پدرت لبخند زد و دو دست نرم و نازکت را در میان دستانش گرفت و گفت:«نمیخوای مثل برادرات دبیرستانت رو تموم کنی؟من نمیخوام مانع جهادت بشم،اما باشه برای وقتی که دیپلمت رو گرفتی،فهمیدی؟» چیزی نگفتی و اتاق نشیمن رو ترک کردی.حس کردم پدرت از شدت خوشحالی نزدیک است که از صندلیاش پرواز کند. میخواست ازشادی فریاد بزند: «این قهرمان پسرمن است، پسرمن، پسر کوچکم.»
┄┅═✧✺💠✺✧═┅┄
✅#احرار_المقاومه 👇👇
@ahraaralmoghavemt