هدایت شده از عاشقانه ای برای زندگی ♥️
دیگه از رفتن آدما تعجب نمیکنم...!
انگار وقتی یه نفر میاد، پی رفتنشو از همون روز اول به جونم میمالم...
تو مغزم با خودم میگم ببین اینی که امروز اومد ممکنه فردا بره...
بی دلیل، بی خداحافظی، بی بازگشت...!
میتونی تحمل کنی...؟!
اگه میتونی بذار بیاد تو زندگیت...
حقیقتا روزای اول رفتنش حالم بده، گریه میکنم،
گاهی دلم میگیره...
ولی به خودم فقط اجازه همون یه روز غمبرک زدنو میدم...
از فرداش سعی میکنم بلندشم به خودم برسم...
برم تو خیابونو راه برم...
آروم که شدم و نفسی تازه کردم برگردم خونه...
آره من خیلی وقته از رفتن آدما تعجب نمیکنم...!
مطمئنم اونی که اومد یه روزم از همون راه برمیگرده و میره...
تنها کسی که نباید از خودم دور بشه خودمم...!
خودم اگه از این جسم بذارم و برم کارم تمومه...!
پس سعی میکنم تو زندگیم از رفتن خودم بترسم،
تا از رفتن دیگران...!
- حناشجاع
هدایت شده از عاشقانه ای برای زندگی ♥️
voice.ogg
633.8K
دوباره دل هوای با تو بودن کرده...
• #GITAR | ♡
#یک_عاشقانه_کوتاه 📃🌿
در محل حرف افتاده بود
كه دايی عاشق شده است
سنم كم بود؛ نمیفهميدم چه میگويند!
از مادرم پرسيدم
با كلی اخم و تخم گفت:
هيچی نيست ؛ دايیات زده به سرش
ديوانه شده!
با خودم فكر كردم ای بابا؛ بيچاره دايیام ديوانه شد!
كمی كه گذشت؛ فهميدم دخترِخان
هم ديوانه شده درست مثل دايیام
همزمان با هم ديوانه شده بودند!
دايیام دير به خانه میآمد؛ هر وقت هم میآمد حسابی بهم ريخته بود.
دلم برای مادربزرگم میسوخت؛ تک پسرش ديوانه شده بود؛ چند ماه بعد فهميديم برای دخترِ خان خواستگار آمده... تعجب كردم ؛ آخر مگر ديوانهها هم ازدواج میکنند؟! شب كه دايیام به خانه آمد؛ از دهانم پريد و گفتم...
بايد میبوديد و میديدید
خودش را به در و ديوار میزد!
درست مثل همان كبوتری كه با پسرِ اصغر نانوا در حياط با تيركمان چوبیاش زديم و كبوتر طفلكی وقتی به زمين افتاد؛ هنوز جان داشت ولی از حركاتش معلوم بود درد دارد...
دايیام انگار كه درد داشت هی به خودش میپیچيد ؛ با خودم گفتم:
ای وای ديوانه شدن هم مكافاتی دارد!
بايد مواظب باشم ديوانه نشوم ؛ خيلی طول كشيد تا بفهمم دايیام از اين ناراحت بود كه میخواستند دختر ديوانه خان را شوهر بدهند. با خود گفتم :
خب حق با دايیام هست؛ میخواهند مردک را بدبخت كنند كه چه!؟
شب عروسی دختر خان كه رسيد
مادرم و مادربزرگم و پدرم دايی را در اتاقش زندانی كردند؛ تا نيايد و عروسی دختر ديوانه را خراب كند.
دايیام مدام خودش را به در میکوبيد
و فحش میداد ؛ به عروسی رفتيم
دخترک ديوانه بود؛ برعكس همه عروسها كه میخنديدند اين ديوانه گريه میکرد و تمام زحمات شمسی آرايشگر را به باد داده بود!
مادرم هم ناراحت بود ؛ فکر كنم همه دلشان برای پسرک میسوخت! آخر از رفتارش معلوم بود ديوانه نيست و سالم است. شب كه به خانه برگشتيم ؛
مادرم با اضطراب كليد انداخت
و در اتاق دايی را باز كرد ؛ دايی كف اتاق خوابش برده بود! مادرم هراسان بالای سرش رفت دايی رنگ صورتش شده بود گچ ديوار... مادرم جيغ میزد و به سر و صورتش میکوبيد؛ همسايهها آمدند... قلب دايیام ايستاده بود آن روز بود كه فهميدم ؛
ديوانهها قلب ضعيفی دارند!(:♥️
کلاس ِ دلبرۍ !
درس دوم در مسلک عاشقی . عشق جولانگـاهِ
بخشندگۍ و تواضع و فروتنیھ ؛ عشق مبـدا ِ
از بی خود شدن ِ 💚❕* استاد یعنی چی ؟؟
یعنــۍ اولین قـدم تـــرڪ ِ خود و تغییر بــراۍ
دلبره ! برای اینکھ با بنــز توۍ بـزرگراهِ دلبـری
بگازونی باید در عشق از خود بیخود بشی . !
#رئوفا ִֶָ 𓏲ּ ֶָ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"♥️🖇"
عـقلبـیهودهسـرِطرحمعـمادارد
بازۍعـشقمـگرشـایدوامـادارد :))
🦋🌊
🌿الشوق اجمل شعور رغم صعوبته!
دلتنگی،
با تمام سخت بودنش
قشنگ ترین احساسه..❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋✨
گرفتارت شدم دیگه :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و از هرآنچه که
تو را از آغوش من
دور میکند بیزارم...🍃
👤نزار قربانی
╭─╮
♥️
╰─╯
عاشق كه شدى
نمیدانى
به وقت ديدنش
از دلتنگيت بگويى يا از دوست داشتنش:)
🍂🌻
🍃حسین بیگدل یہ جایے میگه:
«سختترین رنجش عشق
اونجاییہ ڪہ
معشوقت نزدیڪت باشہ
و رسیدن بهش محال ...
مثل قافلهے شترے ڪہ
تو صحرا تلف میشہ
و میمیرہ درحالیڪہ دارہ
آب حمل میڪنه»
امان از این توصیف
Heydoo-Hedayati-Monge-320.mp3
7.19M
#موزیک 🎶❤️
✨از لحاظ روحے نیاز دارم
یہ شب بیاے دستمو بگیرے
و منو ببرے یہ جاے دور،
یہ جایے ڪہ هیچڪس مارو نشناسہ،
باهم آهنگاے مورد علاقمون رو گوش ڪنیم،
با همدیگہ سیب زمینے آتیشے بخوریم،
از خاطرہ هاے قشنگت واسم بگے...
من واقعا بہ این نیاز دارم
بیا باهم انجامش
🎭🍁
✨جا نخواهم زد!
دردهایم را در آغوش خواهم ڪشید
و مصمم تر از همیشہ،
ادامہ خواهم داد.
این خاصیتِ من است؛
ڪہ مشڪلاتم را شبیہ بہ انگیزہ میبینم،
شبیہ بہ داغِ سوزانے،
ڪہ وادارم میڪند
سریع تر از همیشہ گام بردارم.
من بہ لطفِ دردهایم،
هر روز قویتر میشوم،
نہ جا میزنم،
نہ ڪم میآورم،
میایستم و ادامہ میدهم
دوام میآورم و موفق میشوم ...🌱🕊
زندگیخیلی پستی و بلندی ها داره خیلی وقتها حس میکنی الانه که کم بیاری ولی وقتی به دستایی که تو دستت وپاهایی که کنارت داره باهات میاد یه نگاه کنی انگیزه میگیری واسه قوی بودن و قوی موندن❤️❤️❤️
حال دل که خوب باشه از پس هرچیزی برمیای
آروزی من اینه خوشبختی و آرامش سهم قلباتون باشه همیشه و همیشه🥺❤️