eitaa logo
...
793 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
64 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌼🌺🌿✨ 🌺﷽ مورّخين شيعه و سنّى در كتاب هاى خود حكايت كرده اند: شقيق بلخى در سال 149 به قصد حجّ خانه خدا، عازم مكّه معظّمه گرديد، هنگامى كه به قادسيّه رسيد جوانى را ديد كه تنها و بدون همراه به سوى مكّه رهسپار است؛ ولى او را نشناخت . شقيق گويد: با خود گفتم : اين جوان از طايفه صوفيّه است ، كه از مردم كناره گيرى كرده تا او را نشناسند، من وظيفه خود مى دانم كه او را هدايت و راهنمائى كنم . همين كه نزديك آن جوان رفتم ، بدون اين كه با او سخنى گفته باشم ، مرا مورد خطاب قرار داد و اظهار نمود: اى شقيق ! خداوند در قرآن فرموده است : اجتنبوا كثيرا من الظّنّ إنّ بعض ‍ الظنّ إثم (1). يعنى: از گمان بد نسبت به يكديگر دورى نمائيد، كه بعضى از گمان ها، گناه محسوب مى شود. و سپس از چشم من ناپديد شد و ديگر او را نديدم تا آن كه به محلّ قاصبه رسيدم ؛ و دوباره چشمم بر آن جوان افتاد، در حالى كه مشغول نماز بود و مشاهده كردم كه تمام اعضاء بدنش از خوف الهى مى لرزيد و قطرات اشك از چشمانش سرازير بود. نزد او رفتم تا از افكار خود عذرخواهى كنم ، چون نمازش پايان يافت و قبل از آن كه من حرفى بزنم ، اين آيه شريفه قرآن را تلاوت نمود: و إ نّى لغفّار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثمّ اهتدى (2). يعنى: همانا من آمرزنده ام آن كسانى را كه واقعا پشيمان شده و توبه كرده باشند و كردار ناپسندشان را با اعمال نيك جبران نمايند. بعد از آن ، حضرت برخاست و به راه خود ادامه داد و رفت تا آن كه بار ديگر در محلّى به نام زماله ، او را كنار چاهى ديدم كه مى خواست با طناب و دلو آب بكشد؛ ولى دلو داخل چاه افتاد. پس دست دعا به سوى آسمان بلند نمود، ناگاه ديدم آب چاه بالا آمد تا جائى كه با دست آب برداشت و وضو گرفت و چهار ركعت نماز به جاى آورد؛ و سپس مشتى از ريگ هاى كنار چاه را برداشت و درون چاه ريخت و قدرى از آن آب آشاميد. جلو رفتم و گفتم : قدرى از آنچه خداوند به شما روزى داده است به من هم عنايت فرما؟ اظهار داشت: اى شقيق ! نعمت هاى خداوند متعال در تمام حالات در اختيار ما بوده و خواهد بود، سعى كن هميشه نسبت به پروردگارت خوش بین و با معرفت باشى . شقيق بلخى افزود: بعد از آن ، مقدارى از آن ها را به من عطا نمود؛ و چون تناول كردم همچون آرد و شكر بسيار لذيذ و گوارا بود كه تاكنون به آن گوارائى و خوشبوئى نديده بودم و تا مدّتى احساس گرسنگى و تشنگى نكردم . بعد از آن ، ديگر آن شخصيّت عظيم القدر را نديدم تا به مكّه مكرّمه رسيدم و او را در جمع عدّه اى از دوستان و اصحابش مشاهده كردم ، پس نزد بعضى از اشخاص كه احتمالاً از دوستان او بود، رفتم و پرسيدم كه اين جوان كيست ؟ پاسخ داد: ابو ابراهيم ، عالم آل محمّد صلوات اللّه عليهم است . گفتم : ابو ابراهيم چه كسى است؟ جواب داد: او حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام مى باشد. (1)- سوره حجرات : آيه 12 (2)- سوره طه : آيه 82 منبع: دلائل الا مامة : ص 317، ح 263، مدينة المعاجز: ج 6، ص 194، ح 1936، كشف الغمّة : ج 2، ص 213، فصول المهمّة ┄┅═❁💠 🌤أللَّھم عجل لولیڪ ألفرج والعافیةوالنصر ┄┅═۰❁💠 🍃 🌸🍃 🌺🌸🍃🍃
🌹🌼🌺🌿✨ 🌺﷽ پای درس‌ امام موسی کاظم، علیه الصلوةوالسلام 💔 مورّخين شيعه و سنّى در كتاب هاى خود حكايت كرده اند: شقيق بلخى در سال 149 به قصد حجّ خانه خدا، عازم مكّه معظّمه گرديد، هنگامى كه به قادسيّه رسيد جوانى را ديد كه تنها و بدون همراه به سوى مكّه رهسپار است؛ ولى او را نشناخت . شقيق گويد: با خود گفتم : اين جوان از طايفه صوفيّه است ، كه از مردم كناره گيرى كرده تا او را نشناسند، من وظيفه خود مى دانم كه او را هدايت و راهنمائى كنم . همين كه نزديك آن جوان رفتم ، بدون اين كه با او سخنى گفته باشم ، مرا مورد خطاب قرار داد و اظهار نمود: اى شقيق ! خداوند در قرآن فرموده است : ✨ اجتنبوا كثيرا من الظّنّ إنّ بعض ‍ الظنّ إثم (1).✨ يعنى: از گمان بد نسبت به يكديگر دورى نمائيد، كه بعضى از گمان ها، گناه محسوب مى شود. و سپس از چشم من ناپديد شد و ديگر او را نديدم تا آن كه به محلّ قاصبه رسيدم ؛ و دوباره چشمم بر آن جوان افتاد، در حالى كه مشغول نماز بود و مشاهده كردم كه تمام اعضاء بدنش از خوف الهى مى لرزيد و قطرات اشك از چشمانش سرازير بود. نزد او رفتم تا از افكار خود عذرخواهى كنم ، چون نمازش پايان يافت و قبل از آن كه من حرفى بزنم ، اين آيه شريفه قرآن را تلاوت نمود: ✨ و إنّى لغفّار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثمّ اهتدى (2).✨ يعنى: همانا من آمرزنده ام آن كسانى را كه واقعا پشيمان شده و توبه كرده باشند و كردار ناپسندشان را با اعمال نيك جبران نمايند. بعد از آن ، حضرت برخاست و به راه خود ادامه داد و رفت تا آن كه بار ديگر در محلّى به نام زماله ، او را كنار چاهى ديدم كه مى خواست با طناب و دلو آب بكشد؛ ولى دلو داخل چاه افتاد. پس دست دعا به سوى آسمان بلند نمود، ناگاه ديدم آب چاه بالا آمد تا جائى كه با دست آب برداشت و وضو گرفت و چهار ركعت نماز به جاى آورد؛ و سپس مشتى از ريگ هاى كنار چاه را برداشت و درون چاه ريخت و قدرى از آن آب آشاميد. جلو رفتم و گفتم : قدرى از آنچه خداوند به شما روزى داده است به من هم عنايت فرما؟ اظهار داشت: اى شقيق ! نعمت هاى خداوند متعال در تمام حالات در اختيار ما بوده و خواهد بود، سعى كن هميشه نسبت به پروردگارت خوش بین و با معرفت باشى . شقيق بلخى افزود: بعد از آن ، مقدارى از آن ها را به من عطا نمود؛ و چون تناول كردم همچون آرد و شكر بسيار لذيذ و گوارا بود كه تاكنون به آن گوارائى و خوشبوئى نديده بودم و تا مدّتى احساس گرسنگى و تشنگى نكردم . بعد از آن ، ديگر آن شخصيّت عظيم القدر را نديدم تا به مكّه مكرّمه رسيدم و او را در جمع عدّه اى از دوستان و اصحابش مشاهده كردم ، پس نزد بعضى از اشخاص كه احتمالاً از دوستان او بود، رفتم و پرسيدم كه اين جوان كيست ؟ پاسخ داد: ابو ابراهيم ، عالم آل محمّد صلوات اللّه عليهم است . گفتم : ابو ابراهيم چه كسى است؟ جواب داد: او حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام مى باشد. ــــــــــــــــ (1)- سوره حجرات : آيه 12 (2)- سوره طه : آيه 82 منبع: دلائل الا مامة : ص 317، ح 263، مدينة المعاجز: ج 6، ص 194، ح 1936، كشف الغمّة : ج 2، ص 213، فصول المهمّة ┄┅═❁💠 🌤أللَّھم عجل لولیڪ ألفرج والعافیةوالنصر ┄┅═۰❁💠 🦋@ajjjel 🍃 🌸🍃 🌺🌸🍃🍃
🌹🌼🌺🌿✨ 🌺﷽ پای درس‌ امام موسی کاظم، علیه الصلوةوالسلام 💔 مورّخين شيعه و سنّى در كتاب هاى خود حكايت كرده اند: شقيق بلخى در سال 149 به قصد حجّ خانه خدا، عازم مكّه معظّمه گرديد، هنگامى كه به قادسيّه رسيد جوانى را ديد كه تنها و بدون همراه به سوى مكّه رهسپار است؛ ولى او را نشناخت . شقيق گويد: با خود گفتم : اين جوان از طايفه صوفيّه است ، كه از مردم كناره گيرى كرده تا او را نشناسند، من وظيفه خود مى دانم كه او را هدايت و راهنمائى كنم . همين كه نزديك آن جوان رفتم ، بدون اين كه با او سخنى گفته باشم ، مرا مورد خطاب قرار داد و اظهار نمود: اى شقيق ! خداوند در قرآن فرموده است : ✨ اجتنبوا كثيرا من الظّنّ إنّ بعض ‍ الظنّ إثم (1).✨ يعنى: از گمان بد نسبت به يكديگر دورى نمائيد، كه بعضى از گمان ها، گناه محسوب مى شود. و سپس از چشم من ناپديد شد و ديگر او را نديدم تا آن كه به محلّ قاصبه رسيدم ؛ و دوباره چشمم بر آن جوان افتاد، در حالى كه مشغول نماز بود و مشاهده كردم كه تمام اعضاء بدنش از خوف الهى مى لرزيد و قطرات اشك از چشمانش سرازير بود. نزد او رفتم تا از افكار خود عذرخواهى كنم ، چون نمازش پايان يافت و قبل از آن كه من حرفى بزنم ، اين آيه شريفه قرآن را تلاوت نمود: ✨ و إنّى لغفّار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثمّ اهتدى (2).✨ يعنى: همانا من آمرزنده ام آن كسانى را كه واقعا پشيمان شده و توبه كرده باشند و كردار ناپسندشان را با اعمال نيك جبران نمايند. بعد از آن ، حضرت برخاست و به راه خود ادامه داد و رفت تا آن كه بار ديگر در محلّى به نام زماله ، او را كنار چاهى ديدم كه مى خواست با طناب و دلو آب بكشد؛ ولى دلو داخل چاه افتاد. پس دست دعا به سوى آسمان بلند نمود، ناگاه ديدم آب چاه بالا آمد تا جائى كه با دست آب برداشت و وضو گرفت و چهار ركعت نماز به جاى آورد؛ و سپس مشتى از ريگ هاى كنار چاه را برداشت و درون چاه ريخت و قدرى از آن آب آشاميد. جلو رفتم و گفتم : قدرى از آنچه خداوند به شما روزى داده است به من هم عنايت فرما؟ اظهار داشت: اى شقيق ! نعمت هاى خداوند متعال در تمام حالات در اختيار ما بوده و خواهد بود، سعى كن هميشه نسبت به پروردگارت خوش بین و با معرفت باشى . شقيق بلخى افزود: بعد از آن ، مقدارى از آن ها را به من عطا نمود؛ و چون تناول كردم همچون آرد و شكر بسيار لذيذ و گوارا بود كه تاكنون به آن گوارائى و خوشبوئى نديده بودم و تا مدّتى احساس گرسنگى و تشنگى نكردم . بعد از آن ، ديگر آن شخصيّت عظيم القدر را نديدم تا به مكّه مكرّمه رسيدم و او را در جمع عدّه اى از دوستان و اصحابش مشاهده كردم ، پس نزد بعضى از اشخاص كه احتمالاً از دوستان او بود، رفتم و پرسيدم كه اين جوان كيست ؟ پاسخ داد: ابو ابراهيم ، عالم آل محمّد صلوات اللّه عليهم است . گفتم : ابو ابراهيم چه كسى است؟ جواب داد: او حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام مى باشد. ــــــــــــــــ (1)- سوره حجرات : آيه 12 (2)- سوره طه : آيه 82 منبع: دلائل الا مامة : ص 317، ح 263، مدينة المعاجز: ج 6، ص 194، ح 1936، كشف الغمّة : ج 2، ص 213، فصول المهمّة ✨  ✨ ـــــــــــــــــــ🤍💛💚ـــــــــــــــــــ 🌤 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ وَالعَافِیَةَ وَالنَّصر ┄═❁💠 🔘 به جمع ما بپیوندید 👇 با ضربه زدن روی لینک آبی👇 https://eitaa.com/ajjjel ـــــــــــــــــــ🤍💛💚ـــــــــــــــــــ 🍃 🌸🍃 🌺🌸🍃🍃
🌹🌼🌺🌿✨ 🌺﷽ در کلاس درس‌ اخلاق امام موسی کاظم، علیه الصلوةوالسلام 💔 مورّخين شيعه و سنّى در كتاب هاى خود حكايت كرده اند: شقيق بلخى در سال 149 به قصد حجّ خانه خدا، عازم مكّه معظّمه گرديد، هنگامى كه به قادسيّه رسيد جوانى را ديد كه تنها و بدون همراه به سوى مكّه رهسپار است؛ ولى او را نشناخت . شقيق گويد: با خود گفتم : اين جوان از طايفه صوفيّه است ، كه از مردم كناره گيرى كرده تا او را نشناسند، من وظيفه خود مى دانم كه او را هدايت و راهنمائى كنم . همين كه نزديك آن جوان رفتم ، بدون اين كه با او سخنى گفته باشم ، مرا مورد خطاب قرار داد و اظهار نمود: اى شقيق ! خداوند در قرآن فرموده است : ✨ اجتنبوا كثيرا من الظّنّ إنّ بعض ‍ الظنّ إثم (1).✨ يعنى: از گمان بد نسبت به يكديگر دورى نمائيد، كه بعضى از گمان ها، گناه محسوب مى شود. و سپس از چشم من ناپديد شد و ديگر او را نديدم تا آن كه به محلّ قاصبه رسيدم ؛ و دوباره چشمم بر آن جوان افتاد، در حالى كه مشغول نماز بود و مشاهده كردم كه تمام اعضاء بدنش از خوف الهى مى لرزيد و قطرات اشك از چشمانش سرازير بود. نزد او رفتم تا از افكار خود عذرخواهى كنم ، چون نمازش پايان يافت و قبل از آن كه من حرفى بزنم ، اين آيه شريفه قرآن را تلاوت نمود: ✨ و إنّى لغفّار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثمّ اهتدى (2).✨ يعنى: همانا من آمرزنده ام آن كسانى را كه واقعا پشيمان شده و توبه كرده باشند و كردار ناپسندشان را با اعمال نيك جبران نمايند. بعد از آن ، حضرت برخاست و به راه خود ادامه داد و رفت تا آن كه بار ديگر در محلّى به نام زماله ، او را كنار چاهى ديدم كه مى خواست با طناب و دلو آب بكشد؛ ولى دلو داخل چاه افتاد. پس دست دعا به سوى آسمان بلند نمود، ناگاه ديدم آب چاه بالا آمد تا جائى كه با دست آب برداشت و وضو گرفت و چهار ركعت نماز به جاى آورد؛ و سپس مشتى از ريگ هاى كنار چاه را برداشت و درون چاه ريخت و قدرى از آن آب آشاميد. جلو رفتم و گفتم : قدرى از آنچه خداوند به شما روزى داده است به من هم عنايت فرما؟ اظهار داشت: اى شقيق ! نعمت هاى خداوند متعال در تمام حالات در اختيار ما بوده و خواهد بود، سعى كن هميشه نسبت به پروردگارت خوش بین و با معرفت باشى . شقيق بلخى افزود: بعد از آن ، مقدارى از آن ها را به من عطا نمود؛ و چون تناول كردم همچون آرد و شكر بسيار لذيذ و گوارا بود كه تاكنون به آن گوارائى و خوشبوئى نديده بودم و تا مدّتى احساس گرسنگى و تشنگى نكردم . بعد از آن ، ديگر آن شخصيّت عظيم القدر را نديدم تا به مكّه مكرّمه رسيدم و او را در جمع عدّه اى از دوستان و اصحابش مشاهده كردم ، پس نزد بعضى از اشخاص كه احتمالاً از دوستان او بود، رفتم و پرسيدم كه اين جوان كيست ؟ پاسخ داد: ابو ابراهيم ، عالم آل محمّد صلوات اللّه عليهم است . گفتم : ابو ابراهيم چه كسى است؟ جواب داد: او حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام مى باشد. ــــــــــــــــ (1)- سوره حجرات : آيه 12 (2)- سوره طه : آيه 82 منبع: دلائل الا مامة : ص 317، ح 263، مدينة المعاجز: ج 6، ص 194، ح 1936، كشف الغمّة : ج 2، ص 213، فصول المهمّة ┄┅═❁💠 🌤أللَّھم عجل لولیڪ ألفرج والعافیةوالنصر ┄┅═۰❁💠 🦋@ajjjel 🍃 🌸🍃 🌺🌸🍃🍃