#هر_شب_با_یک_حکایت
مردی برای عبادت به مسجد رفت. نيّتش آن بود كه شب را به راز و نياز با پروردگار بگذراند. شب هنگام كه به نماز مشغول بود صدائی به گوشش رسيد.
تصور كرد شخصی به مسجد وارد شده است. با خود گفت: لابد شخصی كه در اين موقع شب به مسجد آمده است زاهدی است و مرا همچون خود زاهد تمام عياری بشمار خواهد آورد.
بايد احتياط كنم و شرط عبادت و خضوع را به جا آورم:
همه شب تا به روزش بود طاعت
نياسود از عبادت هيچ ساعت
دعا و زاری بسيار كرد او
گهی توبه گه استغفار كرد او
به جای آورد آداب و سنن را
نكو بنمود الحق خويشتن را
وقتی صبح شد و هوا روشن گرديد، مرد چشمش به سگی افتاد كه درگوشه مسجد خوابيده بود.
از خجالت سر به زير انداخت و با خود گفت:
همه شب بهر سگی در كار بودی
شبی به حق را چنين بيدار بودی
ز بی شرمی شدی غرق ريا تو
نداری شرم آخر از خدا تو
بسی سگ از تو بهتر ای مُرائی*
ببين تا سگ كجا و تو كجايی؟
چو پرده برفتد از پيش آخر
چه گويی با خدای خويش آخر؟ *مُرائي: رياكار
( #الهی_نامه – #عطار_نيشابوری)
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
2_5368547294222226881.pdf
حجم:
280.1K
#الهی_نامه
به قلم : علامه حسن زاده آملی
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
2.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋🦋🦋
#الهی_نامه
#استوری
#حضرت_علامه_حسن_زاده
🦋🦋🦋(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠🌻💠🌻
#الهی_نامه
#حضرت_علامه_حسنزاده_آملی
#استوری_کو
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520