eitaa logo
(راهی بسوی تکامل)
391 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
22.9هزار ویدیو
531 فایل
🌷اکبررحیمی 🌱(خیلی زود دیرمیشه):🌱 اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی،اعمال ونماز های تاکید شده،داستانهای مذهبی وبه اشتراک گذاش
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 : : ⏺: ✍ادریس نبی(ع) لبخند تلخی زد و به پادشاه فرمود: ⁉️ آیا همچنان می پنداری تو را در برابر قدرت لایزال خداوند قدرتی بود؟! آیا می پنداری خداوند در این بیست سال! در حال نقشه کشیدن برای سرنگونی تو بود؟! آیا نمی توانست تو را در یک آن به گونه ای نابود سازد که گویی هرگز در این عالم نبوده ای؟! 👑پادشاه:این سوال را بارها از خود پرسیده ام! چرا چنین نکرد؟!چرا به تیری از غیب من و لشگریانم را گرفتار نساخت؟! 🗯ادریس(ع):یک بار دیگر به چهره ی این مردم نگاه کن. همین مردمی که ایشان را مفلوک و ترسو خواندی! 💭سپس رو به مردم کرد و فرمود: ای مردم! روزی که شما توبه کردید و من حاضر به بخشیدن شما نشدم، خداوند روزی مرا که پیامبر او بودم قطع کرد تا به میان شما برگردم و درد و رنجتان را ببینم! 👑شما به جایی رسیدید که خداوند به خاطر شما روزی پیامبرش را قطع می کند،و این مرد که خود را شاهنشاه و خداوندگار شما می دانست،به جایی رسید که در برابر چشمان شما به زانو درآمده و منتظر دستور و حکم شماست. کسی که خود و پدرانشان را خدا می خواند، در فرآهم آوردن لقمه نانی فرو ماند و در برابر شما نه شکوتی دارد و نه عزتی! آری! خداوند این بیست سال فرصت را نه به این مرد، که به شما مردم داده بود. 🗯سپس درنگی کرد و فرمود: ای یاران! عمر این مرد روزی به پایان خواهد رسید، اما بدانید این آخرین خدایی نخواهد بود که پای بر این عالم میگذارد، این خدایان پوشالی و حقیر می آیند و می روند، یکی به ثروت خود می بالد و دیگر به لشگریان خود، یکی به هوش و زکاوتش می نازد و دیگری به اجداد خود. 🔹سپس رو به شاه کرد و گفت: اما بدانید که این خدایان رنگارنگ چیزی نیستند جز تلنگری برای شما، تا به چشم سر بر باد رفتن شکوه و جلال ایشان را ببینید و بدانید، عزت و شکوه در دست خدای یکتاست و تنها راه رستگاری راه بندگیست. 🔸اینک گوارا باد بر شما این رحمت، درود خداوند و ملائکه بر شما که رستگار شدید. 🔹ادریس نبی(ع) دستان خود را به سوی آسمان دراز کرد: اندکی بعد آسمان با لایه ی ضخیمی از ابر پوشانده شده بود و قطرات باران غبار سالهای محنت را از صورت یاران ادریس(ع) می زدود. (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
💠 : 💎 : 2⃣ : ✍پادشاه با سر و صورت خاک آلود جلوی پای حضرت ادریس(ع) زانو زده بود و با حیرت به چشمان پیامبر می نگریست. 💭پس از اندکی سکوت همانطور که به چشمان ادریس(ع) خیره بود لب به سخن گشود: ⚔عزتت را به ذلت تبدیل می سازم. ملکت را ویران و جسد زنت را طعمه سگان می سازم. پس از آن در دنیایی دیگر نزد من خواهی آمد و آنجا انتقام خون به ناحق ریخته شده ی بندگانم را از تو باز خواهم ستاند! می بینی؟! از آن روز بیست سال می گذرد، اما در این سالها هر روز، بارها و بارها و بارها سخنانت را با خود تکرار کرده ام. گذر ایام چهره ات را اندکی تغییر داده. اما آن باوری که آن روز در چشمانت موج می زد، هیچ تغییری نکرده است! ⁉️ای ادریس! می خواهم رازی را با تو در میان بگذارم! آن روز وقتی از زبان خدایت مرا مخاطب قرار دادی! حسی عجیب سر تا سر وجودم را فراگرفت! تو راست میگفتی! آن سخنان نمی توانست از آن تو باشد! تو زبان می چرخاندی و خدا سخن میگفت! آه ادریس! تو چه میدانی؟! شک نکن آن روز، در آن مجلس، هیچ کس به اندازه ی من به راستگویی تو و خدایت باور نداشت! از همان روز تمام وعده های خدایت را دانه دانه به انتظار نشسته ام و روزی هزاربار دیدار امروزمان را در خیال خود ساخته ام. ادریس(ع): چرا توبه نکردی؟! چرا به سمت ما نیامدی؟! 🗯پادشاه خندید و سرش را تکان داد. سپس گفت: 👁‍🗨انسان ها باهم متفاوتند ادریس! من مثل تو نیستم.من ترجیح می دهم یک خدای بد باشم تا یک بنده ی خوب! 🗡 به اطرافت نگاه کن! به این مردم مفلوک ترسو! و اینک به من نگاه کن. من! تنها کسی در این عالم هستم که توانست رو به روی خدای تو شمشیر بکشد ! این من بودم که بیست سال با خدای تو جنگیدم و بیست سال دوام آوردم! و این کار فقط از دست من برمی آمد! پس از این من پادشاه جهنمیانم و این افتخار را به بندگی در بهشت نمی فروشم! ❗️ اینک تو ای ادریس! تو در برابر بازنده ی یک نبرد ایستاده ای. اما نه یک نبرد معمولی! نبرد خدایان!!!! و این منم که بازنده ی نبرد خدایانم!!! کدام انسان نادانی است که بازنده بودن در نبرد خدایان را به پیروزی در نبرد بندگان بفروشد؟! مرا همین افتخار بس است که زین پس، نامم در شمار خدایان شکست خورده خواهد بود، تا بندگانی بی مقدار! (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520