🌺 #حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی:
#شرح_ماجرای_منطق_الطیر:
🍁 کتاب #منطق_الطیر را شیخ عطار پیرامون درس امروز ما نوشته ک
هدهد، مرغ سلیمان، پرنده ها را جمع کرد؛
این هدهد، پیغمبر است؛
دعوت کرد؛
ب اینها گفت ما عاطل و باطل خلق نشدیم؛
ما بزرگی داریم بنام سیمرغ.
کمال ما این است ک ب سوی او برویم؛ ب او نزدیک بشویم.
🍀این طیور، همین اُمم اند؛ این اختلاف ها و اینها.
بعضی بهانه آوردند؛
🍃 جغد آمد، گفت: هدهد؟ چه می گویی؟ مگر بهتر از ویرانه جایی می شود ک من دست از ویرانه، از خرابه ها بکشم بیایم دنبال تو. کجا؟ حیف این خرابه ها نیست؟
بنا کرد نصیحت کردن. حرف زدن و صحبت کردن.
🔸 کبک آمد و گفت: مگر بهتر از دشت و دمن جایی پیدا می شود؟
هریک.
🔸کلاغ آمده طوری. بلبل آمده طوری.
هریک مطابق طبیعت خودشان حرفی زدند و هدهد بالاخره اینها را همراه کرده؛ حاضر کرده ب راه افتادند.
🔸ب راه ک افتادند، اولین کُتَل پیش آمده،
کتل؛ گردنه،
این چه گردنه ای است؟
گردنه ی صبر.
خیلی از مرغها ماندند. آن گردنه توکل است.
🔸 خیلی از مرغها ماندند. آن گردنه همینطور. گردنه ریاضتها و سیر و سلوکها و ....
🔸خیلی ها ماندند.
🔸این گردنه ها را ک سیر کردند هدهد دید ک با خودش 29 مرغ ماندند ک سی مرغ اند. می خواهند بروند ب خدمت سیمرغ.
بله رفتند و بار یافتند و آمدند تفتیش کردند گفتند شما زحمت کشیدید؛ اما یک مقداری هنوز گرد و غبار عالم خودتان را دارید؛ باید یک مدت اینجا باشید؛ ریاضت بکشید؛ این گرد و غبار را بریزید. هرچند ک مواقفی سیر کرده اید؛ باید این گرد و غبار را بریزید تا خالص بشوید، آنوقت بفرمایید ب حضور سیمرغ.
🌅این سی مرغ ک آمدند خدمت سیمرغ، سیمرغ را ندیدند مگر خودشان را. خودشان را ندیدند مگر سی مرغ را.
من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه
قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520
🌺 #حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی:
#شرح_ماجرای_منطق_الطیر:
🍁 کتاب #منطق_الطیر را شیخ عطار پیرامون درس امروز ما نوشته ک
هدهد، مرغ سلیمان، پرنده ها را جمع کرد؛
این هدهد، پیغمبر است؛
دعوت کرد؛
ب اینها گفت ما عاطل و باطل خلق نشدیم؛
ما بزرگی داریم بنام سیمرغ.
کمال ما این است ک ب سوی او برویم؛ ب او نزدیک بشویم.
🍀این طیور، همین اُمم اند؛ این اختلاف ها و اینها.
بعضی بهانه آوردند؛
🍃 جغد آمد، گفت: هدهد؟ چه می گویی؟ مگر بهتر از ویرانه جایی می شود ک من دست از ویرانه، از خرابه ها بکشم بیایم دنبال تو. کجا؟ حیف این خرابه ها نیست؟
بنا کرد نصیحت کردن. حرف زدن و صحبت کردن.
🔸 کبک آمد و گفت: مگر بهتر از دشت و دمن جایی پیدا می شود؟
هریک.
🔸کلاغ آمده طوری. بلبل آمده طوری.
هریک مطابق طبیعت خودشان حرفی زدند و هدهد بالاخره اینها را همراه کرده؛ حاضر کرده ب راه افتادند.
🔸ب راه ک افتادند، اولین کُتَل پیش آمده،
کتل؛ گردنه،
این چه گردنه ای است؟
گردنه ی صبر.
خیلی از مرغها ماندند. آن گردنه توکل است.
🔸 خیلی از مرغها ماندند. آن گردنه همینطور. گردنه ریاضتها و سیر و سلوکها و ....
🔸خیلی ها ماندند.
🔸این گردنه ها را ک سیر کردند هدهد دید ک با خودش 29 مرغ ماندند ک سی مرغ اند. می خواهند بروند ب خدمت سیمرغ.
بله رفتند و بار یافتند و آمدند تفتیش کردند گفتند شما زحمت کشیدید؛ اما یک مقداری هنوز گرد و غبار عالم خودتان را دارید؛ باید یک مدت اینجا باشید؛ ریاضت بکشید؛ این گرد و غبار را بریزید. هرچند ک مواقفی سیر کرده اید؛ باید این گرد و غبار را بریزید تا خالص بشوید، آنوقت بفرمایید ب حضور سیمرغ.
🌅این سی مرغ ک آمدند خدمت سیمرغ، سیمرغ را ندیدند مگر خودشان را. خودشان را ندیدند مگر سی مرغ را.
من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه
قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم
________________________
⛔️ هرگونه نشر و کپی فقط با ذکر نام کانال جایز است.
🆔 کانال حضرت علامه حسن زاده آملی👇
http://eitaa.com/joinchat/4000645139Cde96dd3d95
(راهی بسوی تکامل) ایتا
https://eitaa.com/akbarrahimi520