eitaa logo
امامت و امارت
200 دنبال‌کننده
90.2هزار عکس
51.7هزار ویدیو
4.6هزار فایل
گزارش شخصی امامت وامارت پردیسان
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰در دفتر فرماندهی، سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه ۷ از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد. مسئول دفتر گفت:" این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره". 🔰فرمانده ( شهید بروجردی ) گفت:" خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری". 🔰یک دفعه سرباز، جلو آمد و سیلی محکمی نثار او کرد. در کمال تعجب دیدم بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت:" دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزون بشه". 🔰بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت:" ببخشید، نمی دونستم این قدر ضروری است. می گم سه روز برات مرخصی بنویسند". 🔰سرباز خشکش زده بود. وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند گوشی تلفن را از دستش گرفت و گفت:"برای کی می خوای مرخصی بنویسی! برای من؟ نمی خواد. من لیاقتش را ندارم". 🔰سرباز با گریه بیرون رفت. بعدها شنیدم، او راننده و محافظ بروجردی شده؛ یازده ماه بعد هم به شهادت رسید.آخرش هم به مرخصی نرفت. ____________ که باشی سیلی می‌خوری و آدم می‌سازی، شهید می‌سازی... شادی روح شهدا صلوات.🌷
🔰در دفتر فرماندهی، سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه ۷ از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد. مسئول دفتر گفت:" این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره". 🔰فرمانده ( شهید بروجردی ) گفت:" خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری". 🔰یک دفعه سرباز، جلو آمد و سیلی محکمی نثار او کرد. در کمال تعجب دیدم بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت:" دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزون بشه". 🔰بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت:" ببخشید، نمی دونستم این قدر ضروری است. می گم سه روز برات مرخصی بنویسند". 🔰سرباز خشکش زده بود. وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند گوشی تلفن را از دستش گرفت و گفت:"برای کی می خوای مرخصی بنویسی! برای من؟ نمی خواد. من لیاقتش را ندارم". 🔰سرباز با گریه بیرون رفت. بعدها شنیدم، او راننده و محافظ بروجردی شده؛ یازده ماه بعد هم به شهادت رسید.آخرش هم به مرخصی نرفت. ____________ که باشی سیلی می‌خوری و آدم می‌سازی، شهید می‌سازی... شادی روح شهدا صلوات.🌷
قسمت اول ⚪️ عالم ربانی آیت الله آقای حاج آقا رضا (رضوان الله علیه) در سال ۱۳۰۳ شمسی دیده به جهان گشودند و در همان سنین کودکی از منظر پدر بزرگوارش را فرا گرفت. 🔵 بعد از فراگرفتن علوم مقدماتی به تشریف بردند و در حوزه علمیه اصفهان به تحصیل مشغول گردید و پس از مدتی برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه هجرت فرمود و در حدود ۴۰ سال در محضر درس آیات عظام ، ، ، حاج شیخ عبدالنبی و تلمذ کرده و به مقامات علمی نائل گردید. 🔴 ایشان به بها می داد. درب خانه او، در قم و خمینی شهر بر روی همه مردم باز بود و در و نارسایی‌های مسلمانان همت و جدید داشت. ⚫️ آن مرد بزرگ در تاریخ ۶ اسفند ۱۳۶۸ در سن ۶۵ سالگی ارتحال نموده و پس از طواف در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، حضرت آیت الله العظمی نماز خواندند و به خمینی‌شهر برگردانده و در کنار ، محل اقامه جماعت و تبلیغات ۵۰ ساله آن مرحوم دفن گردید. 📖 منبع: کتاب «خمینی شهر؛ شهری که از نو باید شناخت.» ، صفحات ۱۱۶ تا ۱۱۹ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🔶 انجمن طلاب خمینی شهر 🔷 کانال ایتا: https://eitaa.com/anjomantollab_kh 🔷 صفحه اینستاگرام: https://www.instagram.com/anjomantollab_kh?r=nametag 🙏 لطفا رسانه باشید.
🙏 یه روزی یه لره... یه روزی یه ترکه... یه روزی یه عربه... یه روزی یه قزوینیه... یه روزی یه آبادانیه... یه روزی یه اصفهانیه... یه روزی یه شمالیه... یه روزی یه شیرازیه... مثل مرد 💪 جلو دشمن وایسادن ، تا کسی نگاه چپ به خاک و ناموسمون نکنه... 😔 لره........... بود ترکه......... بود عربه......... بود قزوینیه...... بود آبادانیه....... بود اصفهانیه..... بود شمالیه....... بود شیرازیه...... بود و ............. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 مردهای واقعی اینها بودن❤️🇮🇷 "شادی روح شهدا این مردان بی ادعای وطنمون صلوات"‌