📗 کتاب " #تاثیرنگاه شهید " (۱۴۱)
شهید عباس دانشگر 🌷
🌟 ادامه ی کتاب :
3⃣بخش سوم : محبت شهيد به
فاميلها و بستگان
🖊مادر شهید
بیستم خرداد ماه سال 1397 بود. میخواستم لحظه شهادت عباس که حدود ساعت 3 بعدازظهر بود، سر مزار فرزندم دعا و زیارت عاشورا بخوانم. با عروسم تماس گرفتم و گفتم میتوانی مرا به امامزاده برسانی؟ قرار شد که به دنبالم بیاید.
ساعت 2 و 45 دقیقه شد، اما عروسم هنوز نرسیده بود. پیجوی او شدم. خودش را رساند. در بین راه گفت وقتی تماس گرفتید داشتم خواب عباس را میدیدم. این را گفت و تعریف کرد:«دیدم من و چند نفر دیگر در سالگرد شهادت عباس، در امامزاده علی اشرف(ع) کارهايي میکنیم. انگار داشتیم فضایی را برای مراسم سالگرد آماده میکردیم. ناگهان عباس را دیدم که او هم به سختی کار میکرد. عرق از سر و صورتش جاری بود و خستگی را میشد در چهرهاش دید. در خواب میدانستم که عباس شهید شده. به او گفتم ما برای شما کار میکنیم، شما برای چه کسی کار میکنی؟ جواب داد من برای آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کار میکنم. همان لحظه شما تماس گرفتید و من بیدار شدم.»
ادامه دارد ...
#یادشهداباصلوات