eitaa logo
امامت و امارت
182 دنبال‌کننده
84.9هزار عکس
47.5هزار ویدیو
4.2هزار فایل
گزارش شخصی امامت وامارت پردیسان
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 گذری بر سوابق سیاسی انقلابی آیت الله مصباح _ 2 🔻🔻 دغدغه اسلامیت ❇️ داماد ایشان شش بار به زندان افتاد. آخرین زندانش سه سال طول کشید. یک اطلاعیه‌ آوردند که آقای مصباح در دفاع از امضا کنند. آقای مصباح اطلاعیه را خواندند و گفتند این اطلاعیه را اگر هم نوشته بودند، همین‌طور می‌نوشتند. اگر می‌خواهید ما امضا کنیم، یک چیزی از اسلامیت در آن بیاورید. بگویید مثلاً اجازه بدهند زندانیان سیاسی نماز جماعت بخوانند. بگویید اجازه دهند کتاب‌های مذهبی داشته باشند. بگویید اجازه داشته باشند قرآن داشته باشند. یک چیزی که نشان بدهد یک روحانی این را امضا کرده است؛ نه این که یک اطلاعیه را امضا کنم که یک کلمه هم از اسلام در آن نیست. این، غمِ اسلامیت و غصه اسلام بود. 🔻🔻 شبهه جشن نیمه شعبان ❇️ آقای مخالف جمهوری اسلامی است؟ نه؛ مخالف جمهوری اسلامی نیست. در همه انتخابات جمهوری اسلامی شرکت کرده است و رأی داده و فعال بوده است. غم اسلامیت نظام داشتن که مربوط به این دوره نبوده است. می‌گویند آقای مصباح در که امام گفتند جشن نگیرید، جشن گرفته بودند. می‌گویند ، حافظه‌اش هم ضعیف است. من در معیت آیت‌الله مصباح در آن تاریخ در بودم. تاریخ و تقویم را هیچ‌کاری نمی‌شود کرد. ما 20 خرداد 1357 در معیت ایشان به لندن رفته‌ایم. بیست خرداد می‌شود چهارم رجب آن سال، و ما دو ماه آن‌جا بودیم. تا یکی دو روز مانده به رمضان، آن‌جا بودیم. بعد ایشان رفتند عمره و من رفتم بغداد. با هم در فرودگاه خداحافظی کردیم. آقای خودش دو ماه در درس آقای مصباح در آن‌جا شرکت کرد. آقای صادق و آقای بانکی آمدند. آن‌ها صبح تا شب در درس آیت‌الله مصباح بودند و من بعدازظهرها نوارهایش را پیاده می‌کردم که بعدها با عنوان «» منتشر شد. ما یک ماه و نیم قبل از آن و مدت‌ها بعدش در لندن بودیم. چه کسی جشن گرفت؟ نسل جوانِ ما را با این اخبار منحرف می‌کنند. اذهان را منحرف می‌کنند. ❇️ آقای مصباح را با امام امتحان کرد، با امام آغاز کرد و با مقام معظم رهبری ادامه داد. در زمان مقام معظم رهبری کار جدیدی نکرد، بلکه همان راه را ادامه داد. وقتی والده و پدر ایشان فوت کرد، مقام معظم رهبری پیام دادند و من می‌رفتم و جواب‌شان را تلگراف می‌کردم. مؤسسه در راه حق که آن وقت ما در  آن‌جا درس می‌خواندیم، امام پولش را می‌داد. آقای سید حسن صانعی زنده است. ابوالحسن نواب هم زنده است. دهنده و گیرنده هر دو زنده‌اند. هر ماه پول را می‌گرفتند و می‌آوردند و خرج می‌کردند. 🔻🔻 عشق به امام راحل ❇️ اصلاً آیت‌الله مصباح غیر امام را مرجع نمی‌دانست و با هیچ بیتی غیر از بیت امام ارتباط نداشت. اسم مؤسسه امام خمینی را من رفتم و از سید احمد آقا اجازه گرفتم و گفتم خانواده باید امضا کنند که ما می‌خواهیم از اسم امام استفاده کنیم. ایشان گفت این افتخاری است برای ما که اسم مؤسسه آقای مصباح، به نام امام خمینی باشد. ❇️ من خودم به عنوان یک طلبه از آقای مصباح پرسیدم که ما می‌خواهیم در راهپیمایی شرکت کنیم. اگر گفتیم زنده باد خمینی و کشته شدیم، حکمش چیست؟ گفتند مثل این‌که بگویید «الله اکبر» و کشته شوید. گفتند امروز «زنده باد خمینی» با «الله اکبر» مساوی است. به خدایِ علی با گوش خودم شنیدم. این مرد با امام فاصله داشت؟ ❇️ در زمستان سال 60 رفتند نزد امام و توضیح دادند که من در قم دارم یک کار علمی می‌کنم. امام فرمودند همین الان دو برابرش کنید، من پولش را می‌دهم. و من ماه بعد که رفتم پول بگیرم، دو برابر گرفتم. ❇️ من دیدم که ایشان در فوت امام چطور می‌لرزید. من دیدم که ایشان وقتی امام به مدرسه رفاه آمدند، هرچه اصرار کردیم که از در خصوصی داخل برویم، گفتند من می‌خواهم داخل این مردم، مثل این مردم در این گوشه بایستم و استادم را ببینم. ما چرا مرد نیستیم که به مواضع مصباح و افکار ایشان اعتراض کنیم؟ اشکال را مرد و مردانه بگوییم. چه اشکالی دارد؟ چرا حق را پنهان کنیم، چرا دروغ بگوییم، چرا تاریخ را تحریف کنیم؟ 📌 ادامه دارد... 🆔 @yadhaa
💢 گذری بر سوابق سیاسی انقلابی آیت الله مصباح _ 2 🔻🔻 دغدغه اسلامیت ❇️ داماد ایشان شش بار به زندان افتاد. آخرین زندانش سه سال طول کشید. یک اطلاعیه‌ آوردند که آقای مصباح در دفاع از امضا کنند. آقای مصباح اطلاعیه را خواندند و گفتند این اطلاعیه را اگر هم نوشته بودند، همین‌طور می‌نوشتند. اگر می‌خواهید ما امضا کنیم، یک چیزی از اسلامیت در آن بیاورید. بگویید مثلاً اجازه بدهند زندانیان سیاسی نماز جماعت بخوانند. بگویید اجازه دهند کتاب‌های مذهبی داشته باشند. بگویید اجازه داشته باشند قرآن داشته باشند. یک چیزی که نشان بدهد یک روحانی این را امضا کرده است؛ نه این که یک اطلاعیه را امضا کنم که یک کلمه هم از اسلام در آن نیست. این، غمِ اسلامیت و غصه اسلام بود. 🔻🔻 شبهه جشن نیمه شعبان ❇️ آقای مخالف جمهوری اسلامی است؟ نه؛ مخالف جمهوری اسلامی نیست. در همه انتخابات جمهوری اسلامی شرکت کرده است و رأی داده و فعال بوده است. غم اسلامیت نظام داشتن که مربوط به این دوره نبوده است. می‌گویند آقای مصباح در که امام گفتند جشن نگیرید، جشن گرفته بودند. می‌گویند ، حافظه‌اش هم ضعیف است. من در معیت آیت‌الله مصباح در آن تاریخ در بودم. تاریخ و تقویم را هیچ‌کاری نمی‌شود کرد. ما 20 خرداد 1357 در معیت ایشان به لندن رفته‌ایم. بیست خرداد می‌شود چهارم رجب آن سال، و ما دو ماه آن‌جا بودیم. تا یکی دو روز مانده به رمضان، آن‌جا بودیم. بعد ایشان رفتند عمره و من رفتم بغداد. با هم در فرودگاه خداحافظی کردیم. آقای خودش دو ماه در درس آقای مصباح در آن‌جا شرکت کرد. آقای صادق و آقای بانکی آمدند. آن‌ها صبح تا شب در درس آیت‌الله مصباح بودند و من بعدازظهرها نوارهایش را پیاده می‌کردم که بعدها با عنوان «» منتشر شد. ما یک ماه و نیم قبل از آن و مدت‌ها بعدش در لندن بودیم. چه کسی جشن گرفت؟ نسل جوانِ ما را با این اخبار منحرف می‌کنند. اذهان را منحرف می‌کنند. ❇️ آقای مصباح را با امام امتحان کرد، با امام آغاز کرد و با مقام معظم رهبری ادامه داد. در زمان مقام معظم رهبری کار جدیدی نکرد، بلکه همان راه را ادامه داد. وقتی والده و پدر ایشان فوت کرد، مقام معظم رهبری پیام دادند و من می‌رفتم و جواب‌شان را تلگراف می‌کردم. مؤسسه در راه حق که آن وقت ما در  آن‌جا درس می‌خواندیم، امام پولش را می‌داد. آقای سید حسن صانعی زنده است. ابوالحسن نواب هم زنده است. دهنده و گیرنده هر دو زنده‌اند. هر ماه پول را می‌گرفتند و می‌آوردند و خرج می‌کردند. 🔻🔻 عشق به امام راحل ❇️ اصلاً آیت‌الله مصباح غیر امام را مرجع نمی‌دانست و با هیچ بیتی غیر از بیت امام ارتباط نداشت. اسم مؤسسه امام خمینی را من رفتم و از سید احمد آقا اجازه گرفتم و گفتم خانواده باید امضا کنند که ما می‌خواهیم از اسم امام استفاده کنیم. ایشان گفت این افتخاری است برای ما که اسم مؤسسه آقای مصباح، به نام امام خمینی باشد. ❇️ من خودم به عنوان یک طلبه از آقای مصباح پرسیدم که ما می‌خواهیم در راهپیمایی شرکت کنیم. اگر گفتیم زنده باد خمینی و کشته شدیم، حکمش چیست؟ گفتند مثل این‌که بگویید «الله اکبر» و کشته شوید. گفتند امروز «زنده باد خمینی» با «الله اکبر» مساوی است. به خدایِ علی با گوش خودم شنیدم. این مرد با امام فاصله داشت؟ ❇️ در زمستان سال 60 رفتند نزد امام و توضیح دادند که من در قم دارم یک کار علمی می‌کنم. امام فرمودند همین الان دو برابرش کنید، من پولش را می‌دهم. و من ماه بعد که رفتم پول بگیرم، دو برابر گرفتم. ❇️ من دیدم که ایشان در فوت امام چطور می‌لرزید. من دیدم که ایشان وقتی امام به مدرسه رفاه آمدند، هرچه اصرار کردیم که از در خصوصی داخل برویم، گفتند من می‌خواهم داخل این مردم، مثل این مردم در این گوشه بایستم و استادم را ببینم. ما چرا مرد نیستیم که به مواضع مصباح و افکار ایشان اعتراض کنیم؟ اشکال را مرد و مردانه بگوییم. چه اشکالی دارد؟ چرا حق را پنهان کنیم، چرا دروغ بگوییم، چرا تاریخ را تحریف کنیم؟ 📌 ادامه دارد... 🆔 @yadhaa
🌷 شهید حسین : ♦️گاهی یک نگاه حرام، شهادت را برای کسی که لیاقت شهادت دارد سال‌ها عقب می‌اندازد؛ چه برسد به کسی که هنوز لیاقت شهادت بودن را نشان نداده است...❗️ پی‌نوشت: ⬅️ مراقب‌ش باش‼️چشم را می‌گویم... 📲 ممکن است تو را به یک لحظه از بهشت به جهنم بکشاند... 🖼 یک بار نگاه آلوده ممکن است عادت شود... و آن‌وقت که عادت شد می‌شوی بنده‌ی شیطان... 💠 قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ 💠 به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند... (نور/۳۰) ⭕️ گاهی ورود به یه شیطان‌افزار مانند اینستاگرام، دروازه ورود به نگاه‌های آلوده میشه... ✍ @hejrate_moghaddas #⃣ 🇮🇷 جبههٔ اسلامی در فضای مجازی
✊🏻 @jebheh
🌹شهید احمد مى گفت: شهید حسین پیشم آمد و گفت: من در این عملیات شهید مى شوم. گفتم: از کجا مى دانى؟ مگر علم غیب داری؟ گفت: نه، ولی مطمئنم چند عملیات قبل، یک خمپاره کنار من خورد، به آسمان رفتم فرشته ای دیدم که اسمهای شهدا را مى نويسد تمام اسم ها را مى خواند و مى گفت وارد شوید. به من رسید، گفت: حاضری شهید بشی و بهشت بری؟ یه لحظه زمین را دیدم گفتم: یک بار دیگر برگردم بچه و همسرم را ببینم، خوب مى شود. تا این در ذهنم آمد زمین خوردم چشم باز کردم دیدم دستم قطع شده، بیمارستانم اما دیگر وابستگی ندارم اگر بالا بروم به زمین نگاه نمى كنم... شهید‌ حسین‌ خرازی🌷 یاد همه فرماندهان شجاع همیشه جاودان وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh
🌹شهید احمد مى گفت: شهید حسین پیشم آمد و گفت: من در این عملیات شهید مى شوم. گفتم: از کجا مى دانى؟ مگر علم غیب داری؟ گفت: نه، ولی مطمئنم چند عملیات قبل، یک خمپاره کنار من خورد، به آسمان رفتم فرشته ای دیدم که اسمهای شهدا را مى نويسد تمام اسم ها را مى خواند و مى گفت وارد شوید. به من رسید، گفت: حاضری شهید بشی و بهشت بری؟ یه لحظه زمین را دیدم گفتم: یک بار دیگر برگردم بچه و همسرم را ببینم، خوب مى شود. تا این در ذهنم آمد زمین خوردم چشم باز کردم دیدم دستم قطع شده، بیمارستانم اما دیگر وابستگی ندارم اگر بالا بروم به زمین نگاه نمى كنم... شهید‌ حسین‌ خرازی🌷 یاد همه فرماندهان شجاع همیشه جاودان وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا @lahzaei_ba_sh