eitaa logo
عاکف سلیمانی
5.4هزار دنبال‌کننده
62 عکس
10 ویدیو
12 فایل
تنها کانال شخصی عاکف سلیمانی عاکف یعنی عبادت کننده، مُعْتَکِف، گوشه نشین مخاطب عزیز، بنده کاره‌ای نیستم و فقط یک بسیجی ساده‌ام. دوستانم شهید گمنامند نام من شد بسیجی فعال
مشاهده در ایتا
دانلود
عاکف سلیمانی
یاسر، نظامی آمریکایی را توجیه کرد و همین که من قدم برداشتم بروم نزدیک یاسر و آن آمریکایی، نظامی بی‌ر
✍قسمت هفتم... بگذارید نکته‌ای را همین‌جا خدمتتان بگویم، آن هم اینکه در آن زمان، آمریکایی‌ها سربازانی را که به عراق فرستاده بودند، بیشترشان 18_19 ساله بودند و واقعا ترسو بودند. نه اینکه بزرگترهایشان اینگونه نبودند؛ اتفاقا چرا، آن‌ها هم ترسو بودند و آن‌طوری که در هالیوود نشان می‌دادند و می‌دهند، نیستند. نمونه‌اش دستگیری و به دام انداختن تفنگداران و کماندوهای آمریکایی توسط نیروهای ایرانی در دریا که بارها آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها و... دستگیر شدند، و باعث می‌شد خودشان را خراب کنند. آن شب که من با شلوار کردی مشکیِ گشاد و کاپشن چرم مشکی و دستمالی که روی گردن داشتم، به آن شناسایی رفتم. آمریکایی‌ها وقتی ما را می‌دیدند که با شلوار کردی راه می‌رویم، واقعا می‌ترسیدند و فکر می‌کردند می‌خواهیم آن‌ها را با سلاح یا نارنجک بزنیم. آمریکایی‌ها واقعا آدمی نبودند که بخواهند مقاومت کنند و به معنای واقعی کلمه بزدل بودند. القصه، پس از آن شب که به لطف امام‌زمان سلام‌الله‌علیه نجات پیدا کردیم، طی چندمرحله با سختی و پذیرش ریسک هرگونه خطری، آن محل را طی سه هفته و با پوشش‌های متفاوت و نیروهای متفاوت، چک و کنترل کردیم. کار واقعا داشت سخت می‌شد و آمریکایی‌ها داشتند شهر به شهر، عراق را تصرف می‌کردند؛ دقیقا مثل داعش که کشور عراق و سوریه را شهر به شهر تصرف کرد. ما، آمار و اطلاعات 99درصد از نیروهای استخبارات عراق را داشتیم، اما نیاز به یک اقدام ضربتی بود تا کارها سریع‌تر پیش برود. پس از یک برنامه‌ریزی دقیق و منسجم و با یک اشراف اطلاعاتی کاملا هوشمندانه و دقیق که چتر اطلاعاتی‌مان را روی افسر اطلاعاتی بعثی پهن کردیم، طی عملیاتی حساب شده، یکی از افسران اطلاعاتی رژیم بعث را که روی ایران متمرکز بود، با همکاری ابوعلی و میثم در یک بزنگاه حساس ربودیم و او را به یکی از خانه‌های امن در عراق منتقل کردیم. با میثم در زیر زمین آن خانه امن، بازجویی سنگین و فشرده را آغاز کردیم. ما اطلاعات دقیقی از حجم و میزان و تعداد اسناد و مدارک نداشتیم. به همین خاطر با یک بازجویی حرفه‌ای و عملیات روانی سنگین روی سوژه توانستیم از میزان حجم دقیق اسناد مطلع شویم. بماند آن عملیات روانی و نقطه ضعف چه بود. پس از گذشت چندهفته کار شبانه روزی سنگین که من و میثم و منابع‌مان روی ساختمان انجام دادیم، قرار شد عملیات را استارت بزنیم. اما یک مشکل وجود داشت، آن هم جابجایی سندها بود که همچنان برای انتقال اسناد مهم و سری مشکل داشتیم و به هیچ عنوان به صلاح نبود آن را با خودروهای درون استخبارات جابجا کنیم؛ چون باعث درگیری با آمریکایی‌ها می‌شد. آمریکایی‌ها تمام مناطق را تحت تصرف خود داشتند و رفت و آمدها به سختی انجام میشد؛ بخصوص رفت و آمد با خودرو. با کمک ابوعلی و یاسر ۲ تا مزدا برای انتقال اسناد مهیا کردیم. تسلط آمریکایی‌ها در مناطق به حدی زیاد شده بود که ما احساس کردیم در این عملیات شکست خواهیم خورد و چند مرتبه از تهران با ما تماس گرفتند و گفتند بهتر است ماموریت را لغو کنیم چون اخبار خوبی مخابره نمی‌شد. اما نه من، نه میثم، زیربار حرف نمی‌رفتیم و می‌گفتیم تا اینجا آمدیم و باید کار را تمام کنیم. حتی به ما از اداره هشدار دادند توبیخ‌مان خواهند کرد، اما ما آماده بودیم در راه مبارزه با آمریکا، هرخطری را به جان بخریم تا اسناد مربوط به ایران را از آنجا خارج کنیم و آمریکا با آن سندها برعلیه ملت ایران هیچ اقدامی نکند. به همین دلیل به ما بعداً در اداره نیروی خودسر می‌گفتند... 5 نیروی عملیاتی سازمان بدر را طی قراری از پیش تعیین شده و به صورت جداگانه در خانه ابوعلی دعوت به ملاقات کردم. تمام ملاقات‌ها در یک روز و طی ساعاتی جداگانه انجام شد. هیچ کدام از این 5 نیروی عملیاتی سپاه بدر عراق خبر نداشتند که قرار است در یک عملیات مشترک حضور داشته باشند. ملاقات‌ها هم طوری تنظیم شده بود که پس از هر ملاقاتی، تا یکساعت کسی به خانه ابوعلی رفت و آمد نمی‌کرد و همه چیز به صورت کاملا سکرت و محرمانه انجام می‌شد. طی شناسایی که من و میثم و منابع‌مان در چندمرحله از محل ساختمان داشتیم، آن ساختمان که اسناد مربوط به ایران در آن قرار داشت، پنج درب ورودی داشت. همچنین یک تیم در عراق مستقر کرده بودیم و بی‌سیم‌های آمریکایی‌ها را طبق کدهایی که مربوط به بی‌سیم‌های آنان بود، شنود می‌کردیم. تصمیم گرفتیم با چهل نیرو عملیات ربایش اسناد را انجام دهیم. این پنج تیم، پنج فرمانده داشت و قرار بود هرکدامشان هفت نیروی ورزیده و عملیاتی که در زمان جنگ با صدام به نفع ایران عملیات می‌کردند را، در کمتر از چندساعت آماده کنند و تا ساعت صفر عملیات منتظر دستور بمانند. در گفتگویی که با آن پنج فرمانده داشتم، نقشه و مختصات جغرافیایی آن ساختمان را با تصاویری که به سختی تهیه کرده بودیم، توضیح و نشان آنها دادم.
عاکف سلیمانی
✍قسمت هفتم... بگذارید نکته‌ای را همین‌جا خدمتتان بگویم، آن هم اینکه در آن زمان، آمریکایی‌ها سربازان
با هر فرماندهی که صحبت می‌کردم توجیه‌شان می‌کردم که پس از اعلام آغاز عملیات تا رسیدن به موقعیت مورد نظر، باید جوری تنظیم و هماهنگ باشند که ساعت پنج صبح به آن منطقه برسند.
عاکف سلیمانی
با هر فرماندهی که صحبت می‌کردم توجیه‌شان می‌کردم که پس از اعلام آغاز عملیات تا رسیدن به موقعیت مورد
✍قسمت هشتم... هماهنگی‌های نهایی با تهران انجام شد و دستورات نهایی را به صورت کد اخذ کردیم. به پنج فرمانده که باید هرکدامشان با 7 نیرو در زمانی دقیق به موقعیت می‌رسیدند، من و میثم دستور آماده باش دادیم. قرار شد هرکدام از این تیم‌های عملیاتی با یک مزدا خودشان را به سمت موقعیت برسانند. من و میثم شروع کردیم به خواندن زیارت عاشورا و پس از آن شروع کردیم به خواندن نماز شب. آن شب، سردرد بدی گرفته بودم. سرم را بخاطر سردرد، با پارچه‌ای زرد، خیلی محکم بستم تا بلکه شاید از درد آن کم شود. پس از خواندن نماز صبح ابوعلی و همسرش، من و میثم را از زیر قرآن ردمان کردند. با میثم سوار موتور شدیم و با کلاش و خشاب‌های اضافی که در کوله‌مان بود، خودمان را به چند کیلومتری ساختمان هدف، در یک زمین خالی که از پیش تعیین شده بود رساندیم. وقتی پنج فرمانده که هرکدام با نیروهایشان و به فاصله زمانی کمتر ازیک دقیقه به ما ملحق می‌شدند، آن لحظه که هم دیگر را می‌دیدند تعجب می‌کردند که غیر از خودشان و نیروهایشان، سرتیم و تیم‌های عملیاتی دیگری هم قرار است در این عملیات حضور داشته باشند. نماز استغاثه به محضر مولایمان اباعبدالله را در یک زمین خالی که برای یکی از شیعیان بود و بعداً رضایت گرفتیم، خواندیم. پس از توجیه نهایی تیم‌ها، به سمت ساختمان استخبارات حرکت کردیم. ما برای عملیات تمام راه‌های مخفی را شناسایی کرده بودیم تا به ایست و بازرسی آمریکایی‌ها برخورد نکنیم و آن‌ها را دور بزنیم. اما آن شب، به محض رسیدن به 300 متری ساختمانی که قرار بود روی آن عملیات کنیم، اتفاقی غیره منتظره رخ داد و این بار دیدیم آمریکایی‌ها آنجا ایستادند. به محض دیدن ما مسلح شدند و به ما در خیابان ایست دادند. اما قرار بر ایستادن نبود و قرار بر عملیات بود. من و میثم که با موتور بودیم، سرعتمان را کم کردیم و تیم زهیر که پیشرو بود شروع به شلیک کردند و اسماعیل و یعقوب از تیم زهیر با آرپیچی دو خودروی زرهی و شش نیروی ارتش آمریکا را هدف قرار دادند. سرعت‌مان بیشتر شد و به سمت ساختمان رفتیم. 300 متر مانده بود تا به ساختمان مورد نظر برسیم که عین یک میدان جنگ شده بود و آمریکایی‌ها شلیک می‌کردند و ما شلیک می‌کردیم. همزمان نیروهای مستقر در ساختمان هم به سمت ما تیراندازی کور داشتند. به هر شکل ممکن، خودمان را به ورودی ساختمان رساندیم و هر فرمانده با 7 نیروی خود، از درهایی که از قبل تعیین شده بود وارد محوطه شدند و درگیری به اوج خود رسید. خلیل سرتیم سوم بود که به محض ورود، خودش و دونفر از نیروهایش شهید می‌شوند. اما آن پنج نفر از افراد باقی مانده از تیمش، عملیات را طبق اهدافی که برایشان ترسیم شد، ادامه دادند. من و میثم فورا وارد ساختمان و طبقه اصلی شدیم و به سمت مخزن رفتیم. اطلاعات مخزن را از همان افسر اطلاعاتی بعثی بدست آورده بودیم. شاید برای شما سوال باشد چگونه با انجام عملیات روانی و شکنجه‌ی او توانستیم به حرف‌هایش اطمینان کنیم. حق با شماست، اما به او گفتیم اگر یک درصد اطلاعاتش دروغ باشد و ما و نیروهایمان و منابع‌مان برویم عملیات و به هر طریقی موفق نشویم، او کشته خواهد شد. تنها در یک صورت زنده می‌ماند، اینکه عملیات با موفقیت انجام شود، حتی به قیمت شهادت ما. با میثم وارد مخزن شدیم و همزمان صدای پای بعثی‌ها را می‌شنیدم که انگار رد ما را که به سمت مخزن«جایی که تمام اسناد در آن بود» زده بودند. تلاش کردیم زودتر کار را تمام کنیم تا نیروهای آمریکایی به بعثی‌ها اضافه نشدند. چون آنوقت معلوم نبود درگیری سه گروه«یعنی ما و آمریکایی‌ها و بعثی‌ها» چه خواهد شد. برای لحظه‌ای به سمت راهرو رفتم و از دور چند سایه را دیدم. میثم نارنجکش را آماده کرد و قبل از نزدیک شدن افسران اطلاعاتی بعثی به ما تصمیم گرفت آن را پرت کند، که اشاره به لوله گاز کردم و منصرفش کردم. تمام تلاشمان این بود حالا که تا اینجا آمدیم، اسناد باید سالم منتقل شوند. انفجار لوله‌های گاز باعث می‌شد شعله‌ها به داخل مخزن هم برسد و همه چیز نابود شود. اشهدمان را خواندیم، چون احساس کردم که قطعا در این مرحله کشته می‌شویم. همزمان صدای تیراندازی‌ها در داخل محوطه به گوش می‌رسید که مشخص بود بچه‌ها با بعثی‌ها درگیر شده‌اند. باید تا قبل از رسیدن نیروهای کمکی آمریکایی‌ها که با آن‌ها درگیر شدیم و رسیدن هلی‌کوپترها و... اسناد را خارج می‌کردیم و از آن منطقه خارج می‌شدیم. در همین حین صدای تیراندازی از داخل راهرو شنیده شد. کمی سرم را بیرون بردم که دیدم هادی و نیروهایش چند بعثی را که بو برده بودند مخزن ناامن شده و داشتند به سمت ما می‌آمدند، کشتند. چشمم به جسد بعثی‌ها افتاد و آب دهنم را سمت‌شان پرت کردم. هادی و نیروهایش سمتم آمدند و فورا شروع کردیم به باز کردن درب اصلی مخزن. اسناد را ریختیم در داخل گونی‌هایی که از قبل آماده کرده بودیم.
عاکف سلیمانی
✍قسمت هشتم... هماهنگی‌های نهایی با تهران انجام شد و دستورات نهایی را به صورت کد اخذ کردیم. به پنج ف
در این ساختمان حدود بیست و پنج بعثی حضور داشتند که همه یا به درک واصل شدند یا شدیدا زخمی و از حال رفته بودند. شش نفر آمریکایی هم که در 300 متری ساختمان به کمین‌شان خوردیم، توسط مجاهدین عراقی خودمان که همراهمان بودند، به درک واصل شدند.
عاکف سلیمانی
در این ساختمان حدود بیست و پنج بعثی حضور داشتند که همه یا به درک واصل شدند یا شدیدا زخمی و از حال رف
✍قسمت نهم... دو تیم عملیاتی در داخل محوطه ساختمان مستقر شدند و یک تیم مشغول پاکسازی طبقات شد. دو تیم دیگر که برخی از آنان شهید شدند، سه نفرشان زنده مانده بودند که به همراه هادی به کمک ما آمدند. تمام بیسیم‌های بعثی‌ها را نابود کردیم. فورا مشغول بار زدن اسناد و مدارک شدیم. تقریبا بیست دقیقه‌ای را به طور فشرده و نفس نفس زنان تلاش کردیم. واقعا خسته شده بودیم و در نهایت گونی‌های پر از اسناد را بار زدیم. اسنادی که از ارتباط منافقین و صدام پرده بر می‌داشت. اسنادی که به حمایت های مالی اسراییل و آمریکا به منافقین ربط داشت. اسنادی که به عوامل و جواسیس و نفوذی‌های آمریکا از قبل انقلاب تا پس از آن در ایران مرتبط بود و...؛ پس از آنکه از ساختمان خارج شدیم، من و میثم هرکداممان سوار یک خودرو شدیم و اسناد را فورا به خانه دوم که مربوط به ابوعلی می‌شد بردیم و آن را از تونل زیر زمینی که به سه خانه آنطرف تر مرتبط بود منتقل کردیم و به یک کامیون پر از علوفه منتقل کردیم. همان شب، به سمت یک راه مخفی در نزدیکی مرز بردیم و از آنجا وارد خوزستان شدیم و طی یک اقدام ضربتی اسناد را با یک هواپیمای اختصاصی به تهران آوردیم و سپس از فرودگاه به اداره. وقتی پس از یک مجموعه کار اطلاعاتی فشرده اسناد به ایران رسید، شبانه روز مشغول بررسی محتویات آن شدیم. یکی از چیزهایی که در این اسناد ذهن من را مشغول کرده بود، برنامه ریزی آمریکایی‌ها برای 50سال آینده ایران پس از انقلاب بود. آمریکایی‌ها گفته بودند اگر حکومت ایران یک حکومت دینی شود، چگونه باید آن را نابود کنیم. مثلا در بخش فرهنگی، آندلس سازی و ترکیه سازی ایران در دستور کار CiA قرار داشت و مشغول انجام فعالیت بودند. در آن اسناد پی بردیم که آمریکایی‌ها به شدت دنبال تغییر ذائقه و تفکر مردم ایران هستند و یک‌سال پس از جنگ تحمیلی این موضوع را به طوری جدی دنبال می‌کردند و در دستور کار سرویس‌های اطلاعاتی دشمنان قرار گرفته بود و در اوایل دهه 80 برنامه‌های عملیاتی جدی داشتند. در آن مخزن جزوه‌ای را شخصا پیدا کرده بودم که سازمان سیا برای 50 سال آینده مردم جموری اسلامی روی چهار موضوع متمرکز شده بود: برنامه ریزی دشمن و اندیشکده‌های آن و سرویس‌های اطلاعاتی آنان برای ایران چهار گزینه بود که باید پله_پله اتفاق می‌افتاد: تغییر افکار تغییر رفتار تغییر باورها تغییر ساختارها آن‌ها با این چهار عنصر تلاش کردند و تا همین لحظه تلاش می‌کنند مردم ایران را مبتلا به ابتذال خواسته‌های خود کنند. اگر به این چهار گزینه دقت کنیم خواهیم دید که وقتی افکار مردم عوض شود، رفتار یک ملت هم عوض می‌شود، و رفتارشان عوض شود، باورشان هم عوض خواهد شد؛ و وقتی در انتها باورشان به دین و اسلام و نظام و شهدا و حق طلبی و آرمان امامین انقلاب عوض شود، ساختار کشور هم در بزنگاه‌های حساس، عوض می‌شود. یعنی در انتخابات منجر به تصمیم‌گیری غلط می‌شود و در نهایت نظام هر چه تلاش کند هم اثر ندارد و خود به خود استحاله می‌شود. در اسنادی که بدست آورده بودیم، جواسیس آمریکایی بو برده بودند و به این تحلیل رسیده بودند که افرادی متشکل از جوانان و برخی بزرگان قبایل مشغول شبکه‌سازی و کادرسازی هستند و امکان اینکه علیه حاکمیت کشورشان طی یک دهه آینده قیام کنند زیاد است و این باعث میشود منافع آمریکا و متحدانش در غرب آسیا به خطر بیفتد. به همین خاطر در نتیجه‌ی آن تحلیل‌ها آورده بودند که این شبکه‌سازی برگرفته شده از تفکر همان انقلاب ایران است. پس از انقلاب یکی از چیزهایی که همیشه آمریکا و علی‌الخصوص عربستان و برخی دیگر از مرتجعین منطقه نسبت به آن احساس خطر می‌کردند، همین صادر کردن انقلاب بود. و تا همین لحظه که شما دارید این مطلب را می‌خوانید همین گونه است و رسما دشمنان اعلام کردند ایران دست از صدور انقلاب خود بردارد. امام خمینی «قدس سره» از قیام خود سه هدف داشت: اولین هدف ایشان تشکیل حکومت و ایجاد انقلاب اسلامی در ایران بود. دومین هدف امام بزرگوار صدور این انقلاب به کشورهای مسلمان و حتی غیره برای مبارزه با حکام فاسد بود. و سومین هدف امام خمینی از قیام‌شان، اتصال انقلاب اسلامی و دیگر انقلاب‌ها و قیام‌های متاثر از انقلاب اسلامی ایران، به انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف بود. پایان
به زودی خبری در راه است، دوستانم هدیه‌ای آماده کرده‌اند برای نتانیاهو... او می‌تواند آدرس بدهد تا یک پک کامل از آنرا برای خودش و رونین بار و دیوید بارنیا و ساعر و گالانت و بن گویر و اسموتریچ و گاملیل بفرستیم... سورپرایز بزرگ نوکران امام رضا برای دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و نظامی صهیونیزم است
هدایت شده از خیمه‌گاه ولایت
🔴 به قلم [محمدحسین واسعی و سیدمحمد سلیم‌بهرامی] توسط آستان قدس رضوی منتشر شد ✍روایتی متفاوت از روزهای پرالتهاب قبل و آغاز طوفان الاقصی «7 اکتبر» در اسرائیل 🔹به گزارش ، بیان داستان گونه اقدامات راهبردی اسرائیل همچون نفوذ اطلاعاتی و انجام عملیات اطلاعاتی علیه نیروهای مقاومت در فلسطین، لبنان و ایران در این کتاب روایت شده است. گفتگوی شفاهی نتانیاهو با مسئول کنترل مناسبات اسرائیل و آمریکا در روزهای قبل از طوفان الاقصی آغازگر این کتاب است. 🔸آنچه در این اثر خواهید خواند بیان رویدادها منطبق بر ترتیب وقایع و مهمترین حوادثی که از آغاز در فلسطین اشغالی رخ داده بصورت گفتگوهای دو طرفه با هدف آشنایی با نقشه‌ها، تفکرات حماس و در راس آن ، کشتار وحشیانه فلسطینیان و و حزب‌الله، اثرگذاری اعتراضات مردم سراسر جهان در گسترش نفرت از اسرائیل، سفرها و جلسات سران کشورهای آمریکایی و درماندگی نتانیاهو از شکست‌های پی در پی اطلاعاتی و... است. 🔹روایت داستانی و منحصر بفرد این کتاب مخاطبان نوجوان و جوان را با چهره واقعی اشغال گران و لزوم اقدامات شجاعانه و حق‌خواهی بجای فلسطینیان آشنا می‌کند. 📲لینک خبر https://www.google.com/amp/s/ana.ir/fa/amp/news/964908 ➖➖➖➖➖➖➖ ◀️ به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
هدایت شده از خیمه‌گاه ولایت
🔴با عنایت علی‌بن موسی‌الرضا علیه‌السلام کتاب دسیسه در کریا ساعت 20 پنجشنبه هفتم فروردین با حضور دکتر حداد عادل مشاور عالی ولی امر مسلمین جهان و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و دکتر طالبی ریاست محترم سازمان علمی آستان قدس رضوی و نویسندگان اثر، رونمایی شد. 🔸کتاب دسیسه در کریا در ژانر امنیتی نوشته شده و کلکسیونی از شکست‌های پی در پی اطلاعاتی و امنیتی و حفاظتی و نظامی و سیاسی رژیم سفاک صهیونیستی از آغاز عملیات سهمگین طوفان‌القصی را به تصویر کشیده است. 🔹در این کتاب ضمن اینکه به موضوع هفتم اکتبر اشاره شده است، به اقدامات اطلاعاتی اسراییل قبل از عملیات طوفان الاقصی برای برنامه ریزی اغتشاشات و ترورها در ایران هم اشاره شده است. 🔸یکی از موارد مهمی که در این کتاب به آن اشاره شده است، استفاده یک مقام ارشد اطلاعاتی رژیم صهیونسیتی از بهاییان و یهودیان مخفی در ایران جهت اقدام علیه امنیت ملی و همچنین استفاده از رضا پهلوی بعنوان مواجب بگیر صهیونیست‌ها می‌باشد. 📲برای تهیه این کتاب به کانال انتشارات به‌نشر آستان قدس رضوی مراجعه بفرمایید👇 @behnashr ➖➖➖➖➖➖➖ ◀️ به پایگاه خبری تحلیلی بپیوندید👇👇 ➡️ https://eitaa.com/joinchat/2868117506C71fc999fff
به جمهوری اسلامی ایران گفته‌ایم آری به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران نه
دسیسه در کریا کتابی پر مغز پیرامون دسیسه های اطلاعاتی صهیونیست که قابلیت این را دارد از هر فصل و موضوع آن، یک کتاب دیگر مستخرج شود. لینک ثبت سفارش از سایت انتشارات به نشر آستان قدس رضوی https://B2n.ir/fb4180 شدیداً توصیه به خواندن میشود