#رمان
#نخل_سوخته 📚
📑 قسمت 8⃣
📚📖قبل از عملیات والفجر یک بود.زمان عملیات نزدیک می شد وهنوز معبرها آماده نشده بود.فاصله ی ما با عراقی ها در بعضی نقاط هفتادوگاهی کمتر از پنجاه متر بود،واین باعث می شد بچههای اطلاعات نتونن معبر باز کنن ودشمن رو شناسایی کنند.
✅نگران بودم،حسین یوسف اللهی رو دیدم وازنگرانیم صحبت کردم.راحت وقاطع گفت:ناراحت نباشین،فردا شب این مشکل رو حل می کنیم.
✅شب بعد بچههای اطلاعات برای شناسایی رفتن،آنقدر نگران بودم که نمی تونستم صبر کنم تا از منطقه برگردن، تصمیم گرفتم با علی رضا رزم حسینی جلو بریم وبه محض برگشت بچهها از اوضاع واحوال باخبر شوم.
✅دوتایی به خط رفتیم._گفتم:اینجا می مونم تا بچهها برگردن و ببینم چیکار کردن،ساعتی نگذشت که حسین اومد با همون خنده همیشگی که حتی در سخت ترین شرایط از لبش دور نمی شد.تا رسید،_گفت:دیدین،من که دیشب گفتم این قضیه رو حل می کنم.
⁉️با بی صبری گفتم:خب چی شد؟بگو ببینم چه کردین؟ خسته بود،روی زمین نشست و شروع کرد به تعریف کردن.
🔴_گفت:امشب یه چیز عجیب اتفاق افتاد.موقع شناسایی وارد میدان مین شدیم به معبر عراقی ها برخوردیم. هنوز چیزی نگذشته بود که سرو کله خودشونم پیدا شد.
‼️انقدر به ما نزدیک بودن که دیدیم هیچ کاری نمیشه کرد،همگی روی زمین خوابیدیم،و آیه ی و جعلنا رو می خوندیم.ستون عراقی ها تو اون تاریکی هرلحظه بهمون نزدیکتر می شد.
🚫بچهها از جاشون تکون نمی خوردن،عراقیها اومدن واز کنار ما رد شدن.نفس تو سینه ها حبس شده بود.یکی از عراقیها پاش رو روی گوشه ی لباس بچههای ما گذاشت و رد شد،ولی با این همه متوجه حضور ما نشدن.
✅بی خبر از همه جا عبور کردن وبه سمت خط خودشون رفتن،ماهم معبرشون رو خوب شناسایی کردیم وبرگشتیم.
#عارف_شهیدان🔻
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی🌷
#ادامه_دارد...
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📑 قسمت 9⃣
📚📖حسین از این موفقیت خیلی خوشحال بود.گروه دیگری هم که در سمت راست بچهها کار می کرد به عراقی ها برخورده ولو رفته بود.برای فرار از دست دشمن مجبور شده بودن روی میدان مین غلت بزنن اما نکته عجیب این بودکه هیچ یک از مین هامنفجر نشده بود،و بچه ها سالم به خط خودی رسانده بودن.
✅قرار شد همون اول شب من وحسین، با همون گروه سمت راست که حدود 100متر با دشمن فاصله داشت،مجددا به شناسایی برویم.
✅این کاری بود که معمولا مادر همه عملیاتها انجام می دادیم،تا اونجا که می شد به دشمن نزدیک می شدیم وموقعیت ها رو بررسی می کردیم. اون شب داخل محور تا پشت میدان مین عراقی ها پیش رفتیم و همهی موانع وعمق خاک رو شناسایی کردیم.
‼️در راه برگشت به شیاری رسیدیم که از قبل برای استراحت نیروهای عمل کننده پیش بینی شده بود همین که وارد شیار شدیم تموم بچهها افتادن رو زمین،فکر کردم به گشتی های عراقی برخوردیم.
⁉️خواستم روی زمین بشینم متوجه شدم بچهها دارن سجده می کنن وخیز نرفته اند.گویا سجده شکر بود.بعد هم همگی بلند شدن و دورکعت نماز خوندن خیلی تعجب کردم.
✨حسین رو کنار کشیدم وگفتم:چیکار می کنین؟_گفت:همه دارن سجده شکر بجا میارن این روش هرشب ماست._گفتم:خب چرا اینجا،صبر می کردین به خط خودمون برسیم بعد.
✨گفت:نه ما هرشبی که وارد معبر می شویم،موقع برگشت همونجا پشت میدان مین دشمن سجده شکر و دو رکعت نماز بجا میاریم بعد برمی گردیم عقب.
✨این یک نمونه از حال وهوای بچههای اطلاعات بود.حال وهوایی که به برکت وجود حسین ایجاد شده بود.
✔️به روایت شهید حاج قاسم سلیمانی
#عارف_شهیدان🔻
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی🌷
#ادامه_دارد...
@mahdisahebazman
❣ #سلام_امام_زمانم❣
نذر کردم تا #بیایی هرچه دارم مال تو
چشم هاے خسته😔 پر انتظارم مال تو
یک دل💗 دیوانه دارم باهزاران آرزو
آرزویم هیچ، قلب بیقرارم مال #تو
#اللهم_عجل_لولیـڪ_الفـرج 🌸🍃
#شبتون_مهدوی 💚
#سلام_به_ارباب🧡✋🏻
سلام شاه کربلا😍
چون چشم تو
دل می برد
از گوشه نشینان
شد گوشه ے
شش گوشه
برای تو مهیا】°
#سلام_آقا
@mahdisahebazman
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🌾سرِّ عاشـ♥️ـق شدنم
🌼لطف طبیبانہ #توست
🌾ورنہ #عشق_تو ڪجا
🌼این دل بیمار💔 ڪجا؟؟
#صبحت_بخیر_امام_خوبیها.
#اللّٰھم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@mahdisahebazman
#امام_غريبم! در این ✨روز سه شنبه با شما #عهد میبندیم که امروز به خاطر شادی قلب مبارک شما حداقل از یک🔥گناه🔥 صرف نظر کنیم. #امام_دلها! یاریمان کن🤲
#حجابانهـ😊
حجاب یڪ تفڪر است🙂🍃
یڪ تفڪر زیبا😍🍃
حجاب یعنۍ:🌸
داشتن درڪ بالا از محبت خدا😇❣
حجاب یعنۍ:🌼
خدایا با این ڪہ آزادم بهگناه
ولۍ☝️
ارزشم بالا تر از آن است😌
وتفڪرم بازتر🙃🧡
پس اے زیباترینم🤗🌟
با عشق به تو حجابم را حفظ میڪنم آن هم با افتخار...😍😎💛
#محجبہ_امـ✌️💓
#یا_الله ⚘
#یا_زینب⚘@mahdisahebazman
🍃🌸هر چہ دارم همہ از دختر حیدر دارم
🌸🍃لقمہ اے نان شب از برڪت دلبر دارم
🍃🌸گنج قارون همہ در دست من است زیرا من
🌸🍃منصب نوڪرے از دولت زینب دارم
🏴شهادت ام المصائب حضرت زینب کبری سلام الله علیها تسلیت باد.🏴
🌹 نثار خانم زینب (س) #پنج_صلوات🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سخنرانی_استاد_راىفي_پور26
ما نباید مثل بقیه بی خیال باشیم⁉️
@mahdisahebazman
1_216770550.mp3
2.97M
#فایل_مداحی
چقدر تو رو صدا زدم.... ویژه وفات حضرت زینب😔💔
سلام ای صاحب دنیا کجایی ؟
گل نرگس بگو مولا کجایی ؟
جهان دلتنگ رویت گشته بنگر
تو ای روشنگر شبها کجایی ؟
شده حسرت به دلها قبر زهرا ( ع )
چراغ مرقد زهرا کجایی ؟
دلیل ندبه خواندن صبح جمعه
تو ای ذکر همه لبها کجایی ؟
بیا یَاٰبن َالحَسَن این جمعه از راه
تو ای مجنون صد لیلا کجایی ؟
همیشه جمعه ها خون میشود دل
خیالت مرهم غمها کجایی ؟
بیا مهدی ( ع ) فَرَج بنما تو امروز
کجایی یوسف زهرا کجایی ؟
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
#اجرک_الله_یا_صاحب_الزمان😔
بهترین و آسونترین راه ترک گناه
استاد پناهیان :
من نمیدونم چرا بعضیا زود با خدا پسر خاله میشن!!!😐
وقت نماز که میشه میگن: خدایا فعلا حالشو ندارم!!😣😫
ببینم مگه فوتباله که هر وقت حال داشتی بری سراغش!!!
✅ به نظرتون چرا خدا خواب نازنین و دلنشین تو رو صبحها بهم زده؟
الله اکبر الله اکبر...
📢⏰
بلند شو نماز بخون!
✅خب معلومه! چون خدا می خواد حالتو بگیره!!
اما طرف میگه هر موقع حال پیدا کردم نماز میخونم!!!😳
حواست هست؟!
نماز که برای حال کردن هوای نفس نیست!
اتفاقا باید هوای نفستو با نماز بزنی داغون کنی...
✅✅✅
آخ فدای این خدا بشم با دینش ...
خدا پیشنهاد نمیکنه مثل مرتاض های هندی بری روی میخ ها بخوابی یه هفته یه ماه تا رشد پیدا کنی...
میفرماید نمیخواد روی میخ بخوابی که میخا توبدنت فرو بره و آخ نگی تا همه ی قدرتها رو بهش برسی!
اگه میخوای با نفست مبارزه کنی "سر نماز مبارزه کن..."
خیلی مهم!
جوونه میاد میگه من هر چی سعی میکنم نمیتونم چشمم رو کنترل کنم!!!
اون یکی میگه من نمیتونم زبونم رو کنترل کنم!
خوب توجه کنید: هرکی هرچی رو میگه نمیتونم ،
بخاطر این هست که:
"یه کاری رو می تونسته انجام بده و نداده"
و اون کار، این بوده که به وقتش بلند شه بگه الله اکبر......
یابن الحسن...🌼🍃
یا این دل شکسته ی مارا صبور کن
یا لااقل به خاطر زینب(س) ظهور کن..
🍃🌼دیگر بتاب از افق مکه ماه من
این جاده های شب زده را غرق نور کن...
🌟نشر با ذکر صلوات🌟
@mahdisahebazman
❣﷽❣
#مناجاٺـــــ
🍃✨«چه زیباست توکل کردن به خدا در میان طوفانها، با اطمینان قلب پرواز نمودن و در قربانگاه عشق همه وجود خود را به قربانی دادن و از همه چیز گذشتن و به آزادی مطلق رسیدن»
♥ فرمانده قلبها ♥
#شهیــد_دکتر_مصطفی_چمران 🌺
@mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سخنرانی_استاد_دانشمند11
مردم از گناه دست برداریم⛔️
بسیار تاثیر گذار💯
پیشنهاد دانلود📲
@mahdisahebazman
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#تفڪر_تلنگر
✍ی عزیزے میگفٺـــــ:
خدا داســـتان ابليس
رو تعـريف ڪرد تا بدونے ڪہ نمیشہ
بہ عبادتٺــــ ، بہ تقربٺــــ و بہ جايگاهت
#اطـــــمينان ڪنی!
✨
🔻خـ♡ـدا هيچ تعـهدے برای اینڪه
تو هـمانی ڪہ هستے بمونے رو ندادهـ...
👌پس بہ خـوبــــ بودنٺــــ #مغــرور
نشو ڪہ شيـــ📛ـطان روزے مقرّب درگاه
الـــــهے بود...
#غرورممنوع❌@mahdisahebazman
#قرار_سه_شنبه_شبها: مهدی جان! این روز ها عجیب #ظلم و #نامهربانی همه دنیا را گرفته است😔 #شیعه_کشی در هند😭 #بیماری در کشورمان ایران😞 و جنگ و جنگ و جنگ در تمام دنیا😔. #امام_غريبم! میدانیم که 💥گناهکاریم💥 و سبب دوری از شما خود ما هستیم😞. اما #اقا_جان مضطر شده ایم😭. نه ما زورمان به این همه #دشمن نمیرسد😞 اشتباه کردیم که فکر کردیم میتوانیم دنیا را با #عقل خود اداره کنیم😞 #امام_دلها! امشب به حق #عمه_السادت به #توسل ما نگاه کوچکی بینداز🤲 یک نگاه کوچکت ما را بس است💚 اللهم عجل لوليك الفرج💚. 🌷🌷@mahdisahebazman🌷🌷
May 11
هدایت شده از ⛅ امام زمان (عج)
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📑 قسمت 0⃣1⃣
📚📖 یک هفته بیشتر به عملیات بدر نمانده بود.این بار هم،کار شناسایی با مشکل مواجه شده بود.دو کمین عراقی با فاصله ی خیلی کمی از هم،راه بچهها رو سد کرده بود.
🔴کمین ها روی دو پد داخل آب بودند،حدود دوماه حسین تلاش کرد تا بلکه بتونه راهی برای نفوذ پیدا کنه اما نشد.چرا که فاصله این دو کمین تنها یه برکه بود با آبی صاف صاف.
‼️یعنی هیچ نیزاری نبود تا بچهها بهش اتکا کنن،و پشتش پنهون بشن،زمان می گذشت و عملیات نزدیک می شد.من بازهم نگرانی خودم رو با حسین درمیون گذاشتم.
✅همون شب با دونفر دیگه از بچهها دوباره برای شناسایی راه افتاد ، و این بار با یه بلم کوچک دونفره. وقتی برگشت دیدم خیلی خوشحاله، فهمیدم که موفق شده. گفتم:چه خبر؟چیکار کردی؟
✅_گفت:رفتم نزدیک دو کمین ، دیدم هرکاری کنم عراقی ها منو می بینن،هرچی فکر کردم دیدم هیچ راهی جز رد شدن از وسطشون ندارم.
✅اومدم چسبیدم به یکی از این پدهایی که کمین های عراقی روشون سوار بود،و از سمت راستش آهسته خودمو جلو کشیدم.
✨عراقی ها کر وکور متوجه من نشدن ومن تونستم خیلی راحت برم وبرگردم.
✔️به روایت شهید حاج قاسم سلیمانی
#عارف_شهیدان🔻
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی🌷
#ادامه_دارد...
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📑 قسمت 1⃣1⃣
📚📖قرار بود با حسین وچند نفر دیگه از بچههای اطلاعات به شناسایی بریم. منطقه کوهستانهای غرب بود،ما تا اون زمان بیشتر در جنوب کار کردیم و با مناطق کوهستانی آشنایی نداشتیم.
⁉️دو نفر از افراد بومی اون منطقه به نام های شاهرخ و اکبر قیصر بعنوان بلد چی باما همراه بودن،اونا بزرگ شده ی همونجا بودن و راه وچاه هارو می شناختن،ضمنا خصلتهای عجیبی داشتن وبه نظر می رسید که آدمای خوبی نیستن.
🔴توی راه که می رفتیم خیلی بلند بلند حرف میزدن،ما باتوجه به تجربههای گذشته احتیاط می کردیم،در جنوب باید سینه خیز به سمت دشمن می رفتیم و آهسته صحبت می کردیم اما در کوهستان شرایط فرق می کرد.
‼️با این وجود،اونا اصلا اصول ایمنی رو رعایت نمی کردن وبرخوردشون هم بد بود.همه بچهها ناراحت بودن.به حسین گفتم:نکنه امشب اینا مارو لو بدن و گیر دشمن بندازن.
✅حسین گفت:نه خیالت راحت باشه. گفتم:از کجا می دونی؟ _گفت: اخلاقشون رو می دونم اینا اصلا فرهنگشون این طوری نیست.درسته ظاهرا آدمای خوبی نیستن ولی از این کارا نمی کنن،با این حال از باب احتیاط چند نفر رو بعنوان تأمین اطراف گروه می فرستم.
✅هندوزاده ومهدی شفازند رو برای احتیاط پشت سر فرستاد.و من و جواد رزم حسینی و اکبر قیصر راه افتادیم.
✔️به روایت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
#عارف_شهیدان🔻
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی🌷
#ادامه_دارد...
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📑 قسمت 2⃣1⃣
📚📖با اینکه مسافت زیادی اومده بودیم وخیلی زمان گذشته بود اما هنوز به دشمن نرسیده بودیم. پرسیدم:اکبر پس دشمن کجاست؟_گفت:هنوز خیلی مونده.
📢این جمله رو انقدر بلند گفت که تا فاصله صد متری می شد صداش رو شنید.ما چیزی نگفتیم وبه راهمون ادامه دادیم.ولی بازم از دشمن خبری نبود.
🔴یکی دومرتبه دیگه من این سوال رو پرسیدم،اما بازم همین جواب رو شنیدم.اصلا هرچی بهش می گفتیم برعکس عمل می کرد،من فکر کردم باید ریگی به کفشش باشه،و حتما می خواد بلایی سرمون بیاره.
⁉️حسین گفت:شما هیچی به او نگو._گفتم:برای چی؟_گفت:برای اینکه اینا عشایرن،خصلت های خاص خودشون رو دارن.وقتی اینقده با احتیاط میریم فکر می کنن می ترسیم،اون وقت بدتر لج می کنن.
‼️_گفتم:باشه،من دیگه چیزی نمیگم اما فکر نمی کنم مارو سلام برسونن. _گفت:خاطرت جمع باشه،من اینا رو می شناسم.ما همچنان به راهمون ادامه دادیم تا به ارتفاع شتر بیل رسیدیم.
🔴اکبر مارو برد پشت ارتفاع و گفت: عراقیها اینجا هستن.ما مشغول شناسایی شدیم واو هم به گوشه ای رفت ومنتظر شد.وقتی کارمون تموم شد برگشتیم.
✅صحیح وسالم.و شاهرخ و اکبر قیصر همونطور که حسین گفت خطری نداشتن.واقعا جالب بود که حسین چطور روی عشایر اینقدر شناخت دقیقی داشت.هرچه بود به هوش و استعداد فوقالعاده اش مربوط می شد.
✔️به روایت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
#عارف_شهیدان🔻
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی🌷
#ادامه_دارد...
@mahdisahebazman
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🌹أیّها الناس بخواهید که #آقا برسد
🍂بگذارید دگر درد به پایان برسد
🌹همگی در پس هرسجده بخالق گویید
🍂که به ما رحم کند #یوسف_زهرا برسد 🤲🏻
#شبتون_مهدوی 💚
اَلّلهُمَّـ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج
🌹🍃🌹🍃@mahdisahebazman
#سلام_اربابم✋️❤️
🌹خوش بادنسیمے ڪه زایوانِ توباشد
🌿شاداسٺ هرآن کس ڪه پریشانِ تو باشد
🌹ای ڪاش ڪه صدبار زعشقِ توبمیرم
🌿هربارسرم بر روے دامانِ تو باشد
#صبحتون_حسینے☀️🌹
@mahdisahebazman