eitaa logo
⛅ امام زمان (عج) 🇮🇷
3.2هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
14.6هزار ویدیو
411 فایل
اقا جانم از خدا میخواهیم پرده های جهل و غفلت از دیدگان ما کنار رود تا جمال دلربای شما را بنگریم 🌥اللهم عجل لولیک الفرج تعجیل در ظهور اقا #صلوات ⚘ 🌟حتما به کانال کودک مهدوی سر بزنید: @montazer_koocholo تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🔥 🔥  قسمت سوم ساکت بود ...نه اون با من حرف می زد، نه من با اون ... ولی ازش متنفر بودم ... فکر کنم خودشم از توی رفتارم اینو فهمیده بود ... یه کم هم می ترسیدم ... بیشتر از همه وقتی می ایستاد به نماز،حالم ازش بهم می خورد ... هر بار که چشمم بهش می افتاد توی دلم می گفتم: تروریست عوضی ... و توی ذهنم مدام صحنه های درگیری مختلف رو باهاش تجسم می کردم ... حدود 4 سال از ماجرای 11 سپتامبر می گذشت ... حتی خلافکارهایی مثل من هم از مسلمون ها خیلی متنفرایم ... حالا یه تروریست قاتل، هم سلولی من شده بود ...  یک سال، در سکوت مطلق بین ما گذشت ... و من هر شب با استرس می خوابیدم ... دیگه توی سلول خودم هم امنیت نداشتم ... خوب یادمه ... اون روز هم دوباره چند نفر بهم گیر دادن ... با هم درگیر شدیم ... این دفعه خیلی سخت بود ... چند تا زدم اما فقط می خوردم ... یکی شون افتاده بود روی من و تا می تونست با مشت می زد توی سر و صورتم ... سرم گیج شده بود ... دیگه ضربه هایی که توی صورتم می خورد رو حس نمی کردم ... توی همون گیجی با یه تصویر تار ... هیکل و چهره حنیف رو به زحمت تشخیص دادم ... اون دو تا رو هل داد و از پشت یقه سومی رو گرفت و پرتش کرد ... صحنه درگیریش رو توی یه تصویر مات می دیدم اما قدرتی برای هیچ کاری نداشتم ...  بعد از چند روز توی بیمارستان به هوش اومدم ... دستبند به دست، زنجیر شده به تخت ... هر چند بدون اون هم نمی تونستم حرکت کنم ... چشم هام اونقدر باد کرده بود که جایی رو درست نمی دیدم ... تمام صورتم کبودی و ورم بود ... یه دستم شکسته بود ... به خاطر خونریزی داخلی هم عملم کرده بودن ... همین که تونستم حرکت کنم و دستم از گچ در اومد، منو به بهداری زندان منتقل کردن ... اونها هم چند روز بعد منو فرستادن سلولم ... هنوز حالم خوب نبود ... سردرد و سرگیجه داشتم ... نور که به چشم هام می خورد حالم بدتر می شد ... سر و صدا و همهمه به شدت اذیتم می کرد ... مسئول بهداری به خاطر سابقه خودکشی می گفت این حالتم روانیه اما واقعا حالم بد بود ... برگشتم توی سلول، یه نگاه به حنیف کردم ... می خواستم از تخت برم بالا که تعادلم رو از دست دادم ... بین زمین و هوا منو گرفت ... وسایلم رو گذاشت طبقه پایین ... شد پرستارم توی حیاط با اولین شعاع خورشید حالم بد می شد ... توی سالن غذاخوری از همهمه ... با کوچک ترین تکانی تعادلم رو از دست می دادم ... من حالم اصلا خوب نبود ... جسمی یا روحی ... بدتر از همه شب ها بود ...  سخت خوابم می برد ... تا خوابم می برد کابوس به سراغم میومد ... تمام ترس ها، وحشت ها ، دردها ... فشار سرم می رفت بالا... حس می کردم چشم هام از حدقه بیرون میزنه ... دستم رو می گذاشتم روی گوشم و فریاد می کشیدم ...  نگهبان ها می ریختن داخل و سعی می کردن به زور ساکتم کنن ... چند دفعه اول منو بردن بهداری اما از دفعات بعدی، سهم من لگد و باتوم بود ... اون شب حنیف سریع از روی تخت پایین پرید و جلوی دهنم رو گرفت ... همین طور که محکم منو توی بغلش نگهداشته بود ... کنار گوشم تکرار می کرد ... اشکالی نداره ... آروم باش ... من کنارتم ... من کنارتم ...  اینها اولین جملات ما بعد از یک سال بود ... 🏴🏴🏴 @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ هی گنه کردم و هی جار زدم یار بیا من ندانم چه شود عاقبت کار.....بیا خود بگفتی دعا بهر ظهورت بکنیم خواندمت خسته ام ای یار بیا... @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم
4_5960696020164673692.mp3
1.21M
منتظر المهدی: صبح می رسد .... وهمچنان جای خالی تورا به رخ مان میکشد... کجایی!؟عزیزدل زهرا (س) امام غریبم !..... امروز محکم تر سربازی و یاریم را تمدید میکنم. 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤 🏴🏴 @mahdisahebazman
🌹روز به نام و و علیهم السّلام است. زیارت ایشان در این روز: السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا خُزَّانَ عِلْمِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا تَرَاجِمَةَ وَحْیِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَئِمَّةَ الْهُدَى السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَعْلامَ التُّقَى السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَوْلادَ رَسُولِ اللهِ أَنَا عَارِفٌ بِحَقِّکُمْ مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِکُمْ مُعَادٍ لِأَعْدَائِکُمْ مُوَالٍ لِأَوْلِیَائِکُمْ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْکُمْ اللهُمَّ إِنِّی أَتَوَالَى آخِرَهُمْ کَمَا تَوَالَیْتُ أَوَّلَهُمْ وَ أَبْرَأُ مِنْ کُلِّ وَلِیجَةٍ دُونَهُمْ وَ أَکْفُرُ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ اللاتِ وَ الْعُزَّى صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْکُمْ یَا مَوَالِیَّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَیِّدَ الْعَابِدِینَ وَ سُلالَةَ الْوَصِیِّینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِیِّینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صَادِقا مُصَدَّقا فِی الْقَوْلِ وَ الْفِعْلِ یَا مَوَالِیَّ هَذَا یَوْمُکُمْ وَ هُوَ یَوْمُ الثُّلاثَاءِ وَ أَنَا فِیهِ ضَیْفٌ لَکُمْ وَ مُسْتَجِیرٌ بِکُمْ فَأَضِیفُونِی وَ أَجِیرُونِی بِمَنْزِلَةِ اللهِ عِنْدَکُمْ وَ آلِ بَیْتِکُمْ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ 🌹🍃🌹🍃 @mahdisahebazman
مولای غریبم ... خواستم از «دردم» بنویسم اما دلم می‌گوید دردِ شما، خودِ «من»ام ... خواستم از «بی‌کسی‌»ام بنویسم اما دلم می‌گوید تنهاتر از شما در عالم نیست ... خواستم بنویسم «دلم از روزگار گرفته» اما دلم می‌گوید خودم در خون به دل کردنِ شما کم نگذاشته‌ام ... به راستی که وسعت مظلومیت شما قابل نوشتن نیست ... تعجیل در ظهور صلوات اللهم عجل لولیک الفرج 🏴🏴🏴 @mahdisahebazman
ZiyaratAshoura.mp3
12.99M
منتظر المهدی: ▪️ عاشور تنها نبردی در گذشته نیست. عاشورا نبردیست به بلندای تاریخ مبارزه حق و باطل. این روزهایی که می‌گذرد، ظهر عاشورای ماست. ▫️ گوش کن! آیا صدای هل من ناصر حسین زمانت را می‌شنوی؟ 🔘 محرم 🏴🏴🏴 @mahdisahebazman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳ فلسفه موعودِ یهود « مٰاشٖیَح » کلمهٔ عِبری و معادل واژهٔ فارسی مسیحاست. به معنای «مَسح شده». بنی اسرائیل مقداری روغن بر سر پادشاهان میریختند و مسح می کردند، لذا آن پادشاه را ماشیح میگفتند و اطاعتش را واجب میدانستند. ماشیح، ابتدا لقبِ پادشاهان بود و کم کم به واژه نجات بخش برای آنها تبدیل شد. بنی اسرائیل که در اوج گرفتاری ها دست به دامن سَموئیل(پیامبر) شدند، او طالوت را مَسح نمود، و این شد که لفظِ ماشٖیَح برای اولین بار بر «طالوت» اطلاق شد. ولی آیا موعود، طالوت بود؟ [ادامه دارد] منجی در ادیان، شاکری، ص۳۶ سموئیل اول، باب۲۴، آیه۶ 🏴🏴🏴 @mahdisahebazman
downloadfile.mp3
8.5M
جلسه اول استاد ⏰ زمان ۱۸ دقیقه حجم: ۸ مگ 🏴🏴🏴 @mahdisahebazman