🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃
#قسمت_چهل و پنج
✳بار آخر با پدرش صحبت كرد وگفت: بايد عيد نوروز با من به نجف بياييد.
🔗من رفته ام خواستگاري و از من خواسته اند با خانواده ات به خواستگاري بيا.
🔆روزهاي آخر كارهاي خودش راهماهنگ كرد. حدود هزاران چفيه براي حشدالشعبي خريد.
🔳چندين هزار پرچم و پيشاني بندهم طراحي و چاپ کرد و با خودش برد.
💟خواهرش مي گفت: آخرين باروقتي هادي به نجف رفت
🌟 يک وصيت نامهبا دست خط کاملامعمولي که پاکنويس هم نشده بودداخل كمد پيدا كرديم.
✳در آنجا نوشته بود: حجاب هاي امروزي بوي حضرت زهرا نمي دهد حجابتان را زهرايي کنيد.
📌پيرو خط ولایت فقيه باشيد. اگردنبال اين مسير باشيد، به آن چيزي که مي خواهيد مي رسيد
🌀همانطور که من رسيدم. راهپيمايي نُه دي يادتان نرود.
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
️❣❤️❣❤️❣❤️
❣❤️❣❤️❣❤️
✍ ادامه دارد ...
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🇮🇷
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃
#قسمت_چهل و نهم
💟يادم هست خيلي با اعتقاد به جمعي از رزمندگان عراقي مي گفت:لحظه ي
شهادت نام مقدس ياحسين را به زبان داشته باشيد تاخود آقا بالاي
سرتان بيايد.
🌀کل وسايل همراه هادي، در همه ي مدت حضور در ميادين نبرد، فقط يک
ساک دستي کوچک بود.
🌟تعلقات او از همه ي دنياي مادي بريده شده بود.
در دوران نبرد خيلي کم غذا مي خورد، مي گفت: شايد بقيه ي رزمندگان
همين را هم نداشته باشند.
🔗کم مي خوابيد و به واقع خودش رابراي وصال
آماده کرده بود.
هادي درخط نبرد هم وظيفه ي روحاني بودن و مبلّغ بودن خود را رها
نمي کرد.
⭕در آنجا هم، وظيفه ي هر کس را به آنها متذکر مي شد.
زماني هم كه احتياج بود در كار تداركات و رساندن آب وآذوقه كمك
می كرد.
️❣❤️❣❤️❣❤️
❣❤️❣❤️❣❤️
✍ ادامه دارد ...
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🇮🇷