مهندسی_فکر_13.mp3
14.47M
💢 چرا اینقدر دیر کرد؟
چرا اینهمه سال، بعد از اینهمه دعا، بازم نیومد؟
چرا واقعاً؟
هیچ برای این سؤال، "فکرت" رو خرج کردی؟
🎙 استاد محمد #شجاعی
#⃣ #مهندسی_فکر
🏴🏴🏴
@mahdisahebazman
منتظر المهدی:
#امام_زمان_از_منظر_روایات ۶
دور دیدن ظهور ممنوع
پیامبر اکرم فرمودند: مهدی از ما اهل بیت است، خدا امر (ظهور) او را یک شَبِه اصلاح میکند. (کمال الدین باب۶)
امام حسین فرمودند: خداوند، امر (ظهور) او را در یک شب اصلاح میفرماید. (کمال الدین باب۳۰)
امام صادق فرموند: به آنچه نااُمیدی، امیدوارتر باش تا آن چیزی که امید داری محقق شود؛ زیرا موسی بن عمران، رفت تا برای خانواده اش شعله ای آتش بیاورد ولی هنگامی که بازگشت، رسول و پیامبر بود، و خداوند کار بنده و پیامبرش موسی را در یک شب اصلاح نمود. و خدا با قائم یعنی دوازدهمین نفر از امامان نیز چنین خواهد کرد و در یک شب کارش را اصلاح خواهد فرمود… او را از حیرت و غیبت بیرون آورده و به نور فرج و ظهور داخل خواهد کرد. (کمال الدین باب۶)
این هم نتیجه نزدیک دانستنِ ظهور:
امام باقر و امام صادق فرمودند: آنان که فرج را نزدیک میشمارند، نجات یافتند. (غیبت نعمانی باب۱۱)
#شنبه
#چهار_شنبه
🏴🏴🏴
@mahdisahebazman
51.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برنامه اورست که در تاریخ ۱۹ شهریور بخش شده است.
بسیار جالب و تاثیر گذار
#پیشنهاد_ویژه_دانلود_و_نشر
ارسالی از منتظران فهیم کانال امام زمان
🏴🏴🏴🏴
@mahdisahebazman
❣﷽❣
⭕️ #جلوه_های_پنهانی_امام_عصر
#قسمت 2⃣5⃣
✍🏻لذا امام حسن عسکری (علیه السلام) به هنگام لزوم، در مواردی، به افراد متعدّدی حضرت مهدی (علیه السلام) را نشان می دادند و بر امامت وی تأکید می کردند. زیرا حضرت می دانستند که اگر ولادت آن حضرت به طور کلی در خفا بماند، موجب حیرت و سرگردانی شیعیان خواهد شد.
➕از سوی دیگر شیعیان نیز در شرایطی بودند که با مشاهده آثار و علایم وقوع غیبت در آینده نزدیک، نسبت به شناسایی امام دوازدهم (علیه السلام) حساس شده بودند و پیوسته از امام عسکری (علیه السلام) در مورد وی پرسش می کردند. این امر نیز سبب می شد که حضرت، بیشتر در شناساندن فرزندشان به عنوان آخرین وصیّ و جانشین معصوم پیامبر اهتمام بورزد.
#ادامه_دارد....
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
#رمان_فرار_از_جهنم
قسمت هشتم
بخش دوم
هنوز چند قدم ازش دور نشده بودم که بلند وسط مسجد داد... هی گاو ...
همه برگشتن سمت ما ... جا خورده بودم ... رفتم جلو و گفتم: با من بودی؟ ... باور نمی کردم آدمی مثل حاج آقا، چنین حرفی بزنه ...
بله با شما بودم ... چی شده؟ ... بهت برخورد؟
هنوز توی شوک بودم ...
چرا بهت برخورد؟
مگه گاو چه اشکالی داره؟
دیگه داشتم عصبانی می شدم ... خیله خوب فهمیدم، چون به خدات این حرف رو زدم داری بهم اهانت می کنی ...
اصلا فکرش رو هم نمی کردم چنین آدمی باشه ... بدجور توی ذوقم خورده بود ... به خودم گفتم تو یه احمقی استنلی ... چطور باهاش همراه شده بودی؟
در حالی که با تحقیر بهش نگاه می کردم ازش جدا شدم ...
مگه فرق تو با گاو چیه که اینقدر ناراحت شدی؟
دیگه کنترلم رو از دست دادم ...
رفتم توی صورتش ... ببین مرد، به الانم نگاه نکن که یه آدم آرومم ... سرم رو می اندازم پایین، میام و میرم و هر کی هر چی میگه میگم چشم ...
من یه عوضیم پس سر به سر من نزار ... تا اینجاشم فقط به خاطر گذشته خوب مون با هم، کاری بهت ندارم ... .
بچه ها کم کم داشتن سر حساب می شدن بین ما یه خبری هست ... از دور چشم شون به من و حاجی بود ...
گاو حیوون مفیدیه ... گوشت و پوستش قابل استفاده است... زمین شخم می زنه ...
دیگه قاطی کردم ...
پریدم یقه اش رو گرفتم ...
زورشم از تو بیشتره ...
زل زدم تو چشم هاش ... فکر نکن وسط مسجدی و اینها مراقبت ... بیشتر از این با اعصاب من بازی نکن ...
بچه ها حواسشون به ما بود ... با دیدن این صحنه دویدن جلو ... صورتش رو چرخوند طرف شون ... برید بیرون، قاطی نشید ...
یه کم به هم نگاه کردن ...
مگه نمیگم از مسجد برید بیرون؟
دل دل کنان و با تردید رفتن بیرون ...
زل زد توی چشم هام ... تو می فهمی، شعور داری، فکر می کنی ... درست یا غلط تصمیم می گیری ... اختیار داری الان این وسط من رو خفه کنی یا لباسم رو ول کنی .... ولی اون گاو ؛ نه ... هر چقدر هم مفید باشه با غریزه زندگی می کنه ... بدون عقل ... بدون اختیار ... اگر شعور و اختیار رو ازت بگیرن، فکر می کنی کی بهتر و مفیدتره ...
تو یا گاو؟
هم می فهمیدم چی میگه ... هم نمی فهمیدم ...
من نمی دونم چی بهت گذشته و چه سرنوشتی داشتی... اما می دونم؛ ما این دنیا رو با انتخاب های غلط به گند کشیدیم ... ما تصمیم گرفتیم که غلط باشیم پس جواب ها و رفتارهامون غلط میشه ... و گند می زنیم به دنیایی که سهم دیگران هم هست ... مکث عمیقی کرد ... حالا انتخاب تو چیه؟ ...
یقه اش رو ول کردم ...
خم شد، کت کتانم رو از روی زمین براشت، داد دستم و گفت ... به سلامت ...
من از در رفتم بیرون و بچه ها با حالت نگران و مضطرب دویدن داخل ...
برگشتم خونه ... خیلی به هم ریخته و کلافه بودم ... ولا شدم روی تخت ... تمام روز همون طور داشتم به حرف هاش فکر می کردم ... به اینکه اگر مادرم، انتخاب دیگه ای داشت ... اگر من، از پرورشگاه فرار نکرده بودم ... اگر وارد گروه قاچاق نشده بودم ... اگر ... اگر ... تمام روز به انتخاب هام فکر کردم ... و اینکه اون وقت، می تونستم سرنوشت دیگه ای داشته باشم؟ ... چه سرنوشتی؟
همون طور که دراز کشیده بودم از پنجره به آسمان نگاه کردم ... .
تو واقعا زنده ای؟ ... پس چرا هیچ وقت کاری برای من نکردی؟ ... چرا هیچ وقت کمکم نکردی؟ ... جایی قرار دارم که هیچ حرفی رو باور نمی کنم ... اگر واقعا زنده ای؛ خودت رو به من نشون بده ... اگر با چشم هام ببینمت ... قسم می خورم بهت ایمان میارم ...
پ.ن:سعی کنین در مورد حاج آقا قضاوت نکنین
کارشو بلده😉
🍁شهید_طاها ایمانی🍁
در حیرتم که چه سرّیاست
بین تو و خدایت ...
که از هرچه بگذریم ...
باز به شما میرسیم ...
چقدر از عاشقانت ...
وعدهی #اربعین به دلشان مانده ...
کسی چه میداند ...
حکمت این پشت در ماندن را ...
حکایت غریبیست ...
حکایتِ دلِ تنگ در اوج دلتنگی ...
خوش به حال زائرانی که
در جاده عاشقی قدم میزنند ...
خوش به حال زائرانی که
قدمهایشان را نذر ظهور فرزندت میکنند ...
بی نصیبمان نگذار اربابم
اللهم عجـل لولیک الفـرج
#شبت_بخیر_مولا_جانم....
🏴🏴🏴
@mahdisahebazman
1_14676328.mp3
1.21M
#مولا_جان
صبح می رسد ....
وهمچنان
جای خالی تورا به رخ مان میکشد...
کجایی!؟عزیزدل زهرا (س)
امام غریبم !.....
امروز محکم تر #عهد سربازی و یاریم را تمدید میکنم.
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
🏴🏴
@mahdisahebazman
🌹روز #یکشنبه روز زیارتی #حضرت_علی علیه السلام و #حضرت_فاطمه زهرا سلام الله علیها🌹
زیارت امیرالمومنین علیه السلام در روز یکشنبه:
السَّلامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِيَّةِ وَ الدَّوْحَةِ الْهَاشِمِيَّةِ الْمُضِيئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ الْمُونِقَةِ [الْمُونِعَةِ] بِالْإِمَامَةِ وَ عَلَى ضَجِيعَيْكَ آدَمَ وَ نُوحٍ عَلَيْهِمَا السَّلامُ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْمَلائِكَةِ الْمُحْدِقِينَ بِكَ وَ الْحَافِّينَ بِقَبْرِكَ يَا مَوْلايَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَذَا يَوْمُ الْأَحَدِ وَ هُوَ يَوْمُكَ وَ بِاسْمِكَ وَ أَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَ جَارُكَ فَأَضِفْنِي يَا مَوْلايَ وَ أَجِرْنِي فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيَافَةَ وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ فَافْعَلْ مَا رَغِبْتُ إِلَيْكَ فِيهِ وَ رَجَوْتُهُ مِنْكَ بِمَنْزِلَتِكَ وَ آلِ بَيْتِكَ عِنْدَ اللَّهِ وَ مَنْزِلَتِهِ عِنْدَكُمْ وَ بِحَقِّ ابْنِ عَمِّكَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَيْهِمْ [عَلَيْكُمْ] أَجْمَعِينَ.
✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨
زیارت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها در روز یکشنبه:
اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذِي خَلَقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً أَنَا لَكِ مُصَدِّقٌ صَابِرٌ عَلَى مَا أَتَى بِهِ أَبُوكِ وَ وَصِيُّهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا وَ أَنَا أَسْأَلُكِ إِنْ كُنْتُ صَدَّقْتُكِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنِي بِتَصْدِيقِي لَهُمَا لِتُسَرَّ نَفْسِي فَاشْهَدِي أَنِّي ظَاهِرٌ(طَاهِرٌ) بِوِلاَيَتِكِ وَ وِلاَيَةِ آلِ بَيْتِكِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.
#السلام_علیک_یا_ابا_صالح_المهدی
پشت پرچین خیالم
یاد تو آوازه دارد
دفتر دلتنگی من
ماجرایی تازه دارد
کی می آیی یابن الزهرا
تا که بنویسم غم من
دیگر ای یاران سر آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#صبحت_بخیر_اقا_جانم
🏴🏴🏴
@mahdisahebazman
#انحرافات_مهدویت ۱۶
⭕️ به عمل کار برآید
🔹 برای مبارزه و رویارویی با جریان های انحرافی باید در حوزه عمل وارد شد.
🔸 اولین گام، افشاگری و ایجاد حساسیت در جامعه است. همه مردم به ویژه قشر فرهیخته جامعه، باید با استفاده از فرصت هایی که در اختیار دارد جوان ها را از دام این انحرافات دور کند
🔸 دومین گام، جلوگیری از کارها تبلیغی جریان هاست.
🔺 یک کلام، ختم کلام! باید بساط انحراف آنها برچیده شود.
📚 درسنامه مهدویت، جلد۴، ص ١٨٣
#انحرافات_مهدویت ١۶
✅ #یکشنبه
#پنج_شنبه
🏴🏴🏴
@mahdisahebazman
@alamatha_260920233657.mp3
2.19M
اهمیت ویژه تبلیغ برای امام زمان(۶)
🔸حکایت فوق العاده زیبای مرد آذری در حرم ابالفضل العباس علیه السلام
1_481204360.mp3
29.21M
🔊 #سخنرانی استاد #رائفی_پور
📝 «شهادت امام حسن (علیه السلام) جلسه ۲»
📆 تاریخ : ۱۳۹۶/۸/۵ - تهران
⭕️ نام اصلی سفیانی چیست؟
🔹 واژه «سفیان» و «یا»ی نسبت، اشاره به انتساب او به خاندان ابوسفیان است، بنابراین نمی توان نام او را سفیانی دانست.
🔸 هفت نام به دست ما رسیده [عبدالله، عثمان، عنبسه، معاویه، حرب، عتبه و عروه] که چهار موردش از غیرمعصوم نقل شده و دو مورد دیگرش از منابع اهل سنت است. تنها روایتی که در منابع شیعه آمده "نام سفیانی را عثمان می داند" که آن هم به دلیل ضعف سند قابل اعتماد نیست.
🔺 شاید دلیل اینکه در روایات، از نام او کمتر سخن به میان آمده، این باشد که دانستن نام او چندان فایده و ثمری ندارد؛ چرا که او به هر نامی باشد، همنام های فراوانی خواهد داشت و دانستن نام او به شناسایی اش کمک چندانی نخواهد کرد. آنچه مهم است اقدامات او و حوادث مربوط به اوست.
☑️ عبدالله بن منصور می گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم نام سفیانی چیست؟ ایشان فرمودند: «با نام او چه کار داری؟ وقتی او مناطق پنج گانه شام، شامل: دمشق، حمص، فلسطین، اردن و قنّسرین را تصرف کرد، منتظر فرج باشید.»
🔹برگرفته از تأملی نو در نشانه های ظهور، ص۱۲۸-۱۳۵
#اخرالزمان
🏴🏴🏴
@mahdisahebazman
✋ميخوایم تا اربعين
?حداقل 70،000،000 نفر به امام حسين سلام بدن
خودم شروع کردم:
اَلسلامُ عَلی الحُسین وَعَلی علی بن الحُسین
وَعَلی اُولاد الـحسین وعَلی اَصحاب الحُسین.
به اندازه ارادتت ارسال کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما باید بفهمیم برای یاری دادن به امام زمان به این دنیا اومدیم🌎✨
«اللهم عجل لولیک الفرج»💕💛
#کلیپ_مهدوی
🏴🏴🏴
@mahdisahebazman
#خصوصیات_یاوران_ظهور
بخش اول
برای اینکه ما شیعیان بتوانیم جزء یاوران حضرت باشیم یک شرایطی را باید در خودمان ایجاد کنیم.
یک سری از این شرایط عام و یکسری از آنها شرایط خصوصی هستند.
در واقع شرایط عمومی، علم به یک شرایطی است که باید در خودمان ایجاد کنیم.
۱) اولین شرط از شرایط عمومی برای یاوری حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء این است که بپذیریم لازم نیست #ظهور بشود تا ما یاور امام زمان باشیم. یعنی در حال حاضر که غیبت هست می شود یک کاری کرد که مثلا سلمان در زمان امیرالمومنین کرد.
در واقع ما معتقدیم کار را یاوران حضرت باید به حدی برسانند که ظهور شود نه اینکه صبر کنیم ظهور بشود و ما یاور امام باشیم.
البته این به این مفهوم نیست که در زمان ظهور نیاز به یاوری امام زمان نیست اما از یک دید اگر نگاه کنیم قبل از ظهور نیاز بیشتری احساس می شود. چون امام در حاضر حضور دارند اما ظهور ندارند و لذا اینجا نیازی بیشتری احساس می باشد.
عده ای معتقدند ما منتظر حضرت که هستیم هر وقت حضرت تشریف آوردند ما حضرت را یاری خواهیم کرد. این دیدگاه غلط بوده و چنین فردی اصولا جزء منتظرین حضرت محسوب نمی شوند.
خداوند متعال در قرآن کریم وقایع ای را مطرح می کنند که اگر خوب تدبر کنیم می بینیم با شرایط حال حاضر ما تطبیق می کند.
از جمله در سوره مائده آیه ۲۴ آمده است:
قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ
گفتند: ای موسی، ما تا وقتی كه آنها در آن سرزمين هستند، داخل آن درب هرگز و ابدا نمی شويم. پس تو و پروردگارت برويد و جنگ كنيد، ما اينجا نشسته ايم.
قوم موسی هم همینطور بودند. باور بفرمایید ما هم عملا با امام زمان اینطور رفتار می کنیم! وقتی لازم است معارف دینم را بطور ریشه ای یاد بگیرم از سرم باز می کنم و منتظر هستم ظهور بشود و بعد امام عقاید صحیح را ارائه کنند و آنها را بپذیرم.
یاور امام زمان در همین زمان غیبت باید اعتقاداتش، اعمالش و افکارش را مطابق صراط مستقیم بسازد. اما چرا این احساس نیاز را نمی کنیم چون فکر می کنیم موثر نیست.
👈با اعتقاد به این شرط یقینا دیگر نمی توانیم نسبت به امر ظهور بی تفاوت باشیم گویا موتور مُحرّک انسان روشن شده و به عنوان یک شیعه به دنبال این حقیقت خواهد بود که:
👈براستی وظیفه من در دوران غیبت مولایم چیست؟
◀️ ادامه دارد.....
🏴🏴🏴
@mahdisahebazman
سرانجام ابراهیم مالک اشتر (2).mp3
1.16M
⁉️ سرانجام ابراهیم مالک اشتر چه شد؟
🎙پاسخ: #ابراهیم_افشاری
🏴🏴🏴
@mahdisahebazman
🔥 #رمان_فرار_از_جهنم🔥
قسمت نهم
اون شب دیگه قرآن گوش نکردم تا وضعیت مشخص بشه... نه تنها اون شب، بلکه فردا، پس فردا و ...
مسجد هم نرفتم و ارتباطم رو با همه قطع کردم ...
یک هفته ... 10 روز ... و یک ماه گذشت ... اما از خدا خبری نشد ... هر بار که از خونه بیرون می رفتم یا برمی گشتم؛ منتظر خدا یا نشانه از اون بودم ... برای خودم هم عجیب بود؛ واقعا منتظر دیدنش بودم ...
اون شب برگشتم خونه ... چشمم به Mp3 player افتاد ... تمام مدت این یه ماه روی دراور بود ... چند لحظه بهش نگاه کردم ... نگه داشتنش چه ارزشی داشت؟ ... حرف های یک خدای مرده ...
با ناراحتی برش داشتم و بدون فکر انداختمش توی سطل زباله ...
نهار نخورده بودم ... برای همین خودم رو به خوردن همبرگر دعوت کردم ... بعد هم رفتم بار ... اعصابم خورد بود ... حس می کردم یه ضربه روحی شدید بهم وارد شده ... انگار یکی بهم خیانت کرده بود ... بی حوصله، تنها و عصبی بودم ... تمام حالت های قدیم داشت برمی گشت سراغم ... انگار رفته بودم سر نقطه اول ...
دو سالی می شد که به هیچی لب نزده بودم ... چند ساعت بعد داشتم بدون تعادل توی خیابون راه می رفتم ... بی دلیل می خندیدم و عربده می کشیدم ... دیگه چیزی رو به خاطر ندارم ... .
اولین صحنه بعد از به هوش اومدنم توی بیمارستان بود ... سرم داشت می ترکید و تمام بدنم درد می کرد ... کوچک ترین شعاع نور، چشم هام رو آزار می داد ... سر که چرخوندم، از پنجره اتاق بیمارستان، یه افسر پلیس رو توی راهرو دیدم... اومدم به خودم تکانی بدم که ... دستم به تخت دستبند زده شده بود ... .
اوه نه استنلی ... این امکان نداره ... دوباره ...
بی رمق افتادم روی تخت ... نمی تونستم چیزی رو که می دیدم، باور می کردم ...
به زحمت می تونستم توی راهرو رو ببینم ... افسر پلیس داشت با کسی صحبت می کرد ... .
اومد داخل ... دستم رو باز کرد و یه برگه رو گذاشت جلوم ... آقای استنلی بوگان، شما تفاهمی و به قید ضمانت و مشروط به پرداخت غرامت آزاد هستید ... لطفا اینجا رو امضا کنید ..
لازمه تفهیم اتهام بشید؟
برگه رو نگاه کردم ... صاحب یه سوپرمارکت به جرم صدمه به اموالش و شکستن شیشه مغازه اش ازم شکایت کرده بود ... 600 دلار غرامت مغازه دار و 400 دلارم پول نگهبانی که تا تعویض شیشه جدید اونجا بوده و هزینه سرویس اجتماعی و ... .
گریه ام گرفته بود ... لعنت به تو استنلی ... چرا باید توی اولین شب، چنین غلطی کرده باشی ... 1000 دلار تقریبا کل پس انداز یک سالم بود ...
زودتر امضا کنید آقای بوگان ... در صورتی که امضا نکنید و تفاهم رو نپذیرید به دادگاه ارجاع داده می شید ...
هنوز بین زمین و آسمون معلق بودم که حاجی از در اومد تو... یه نگاه به ما کرد و گفت ... هنوز امضا نکردی؟
زود باش همه معطلن ...
شما چطور من رو پیدا کردید؟
من پیدات نکردم ... دیشب، تو مست پا شدی اومدی مسجد ... بعد هم که تا اومدم ببینم چه بلایی سرت اومده، پلیس ها ریختن توی مسجد ...
افسر پلیس که رفت ...
حاج آقا با یه حالت خاصی نگاهم کرد ... .
- پول غرامت رو ...
- من پرداخت کردم و الا الان به جای اینجا زندان بودی ... 1000 دلار بدهکاری ... چطور پسش میدی؟ ... .
- با عصبانیت گفتم ... من ازت خواستم به جای من پول بدی؟
- نه ...
نشست روی مبل و به پشتیش لم داد ... چشم هاش رو بست ... می تونی بدی؛ می تونی هم بزنی زیرش ... اینکه دزد باشی یا نه؛ انتخاب خودته ..
🏴🏴🏴
@mahdisahebazman
در بزم ولا جام هدايت مهدی است
مقصود ز نور بی نهايت مهدی است
ثبت است ڪه بر جريده ی عالم قدس
گلواژه ی روشن هدايت مهدی است
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✨شبت بخیرماه دل آرائی من✨