#روایت_فاطمی_س
در كتاب "ارشاد القلوب" نقل شده كه فاطمه(س) فرمود:
هيزم بسيار به در خانه ی ما آوردند، تا خانه و اهلش را بسوزانند، من در پشت دَر ايستاده بودم، و آن قوم مهاجم را به خدا و رسولش، سوگند میدادم كه دست از ما بردارند و ما را ياری نمايند،
عمر، تازيانه را از دست قنفذ غلام آزاد شده ی ابوبكر گرفت، و با آن بر بازويم زد و اثر آن همچون رگههای بازوبند در بازويم باقی ماند، آنگاه لگد به در زد و در را به طرف من فشار داد، در اين هنگام به صورت بر زمين افتادم در حالی كه فرزند در رحم داشتم، آتش زبانه میكشيد و صورتم را میسوزانيد،
او با دستش مرا میزد، گوشوارهام قطع و پراكنده شد، درد مخاض مرا فراگرفت، محسنم بی گناه، سقط و كشته شد.
📚رنجها و فريادهاى فاطمه "ترجمه بيت الاحزان"ص۱۵۱
🌺 @Akharinkhorshid