خندههای شیرین
🔹اول صبح مادر شهید مرتضی وزینی افشار گفت : بریم همدان خرید؟ یک مقدار وسایل لازم دارم راستش آن موقع پول چندانی نداشتم. بدون رودربایستی موضوع را به همسرم گفتم. ساعتی بعد برای تعمیر ماشینام از خانه بیرون رفتم. وقتی برای پرداخت اجرت تعمیرکار دست کردم داخل جیبام متوجه شدم که پولم زیاد شده! شب توی منزل همه دور هم جمع شده بودیم. قضیه پولهای زیاد شده را که گفتم، همسرم نگاه معنا داری به مرتضی انداخت و پرسید: کار تو بوده؟ مرتضی خندید؛ از آن خندههای همیشگی...
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_وطن
🔴اخبار داغ و فوری در ایتا✅
👇
https://eitaa.com/joinchat/918225089C01dc099859
شهادت با لب تشنه
🔹شهید حاجی مراد نادری در آخرین ماموریتش که برای دستگیری متهم رفته بود با اینکه حکم قانونی داشت در خانه را نشکست و کلیدساز آورد تا در را باز کند، میگفت نباید به مردم خسارت بزنیم. در همان حال به یکی از سربازها گفت : «خیلی تشنه ام. یه لیوان آب برام بیار...» اما چند لحظه بعد حرفش را پس گرفت و گذاشت برای بعد از انجام ماموریت.
🔹وقتی در باز شد شهید نادری به داخل منزل رفت یکدفعه صدای رگبار شنیده شد. نیروهایش وقتی رسیدند پیکر غرق به خون حاجی مراد را دیدند، وی حتی حاضر نشد در خانه این شخص مجرم را بشکند.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_وطن
پلیسی که با زبان روزه سلاخی شد
🔹شهید سلمان احسانی تنگ بردسفید، بیست و پنجم مرداد ۹۰ مصادف با پانزدهم رمضان گشت دریابانی ماهشهر در گرمای ۶۰ درجه در حال گشت زنی و جلوگیری از ورود قاچاق به مرزهای آبی ایران بود، که به یک لنج مشکوک برخورد میکند.
🔹در این بین شهید سلمان احسانی به لنج قاچاقچیان پریده و موتور لنج را خاموش میکند ولی قاچاقچیان او را به اسارت گرفته و پا به فرار گذاشتند. پلیس مظلوم را با ضربات چاقو زخمی کرده و او را در ساحلی بین دیلم و گناوه زیر شن های داغ مدفون میکنند. قاچاقچیان پس از دو روز دستگیر شدند و پس از اعتراف محل دفن شده پیکر سلاخی شده سلمان را از زیر ماسه ها بیرون کشیدند.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_وطن
📷شهیدی که با لب تشنه از دنیا رفت
🔹مادر شهید مهدی بیات میگوید: " پسرم به زاهدان رفت که یکساله برگردد اما دو سالی در آنجا بود. سال دوم وقتی ایام عید و تعطیلات رسید و همه به خانههایشان برمیگشتند، تصمیم گرفت به جای یکی از دوستانش که زن و بچه داشت، بماند. به ما تلفنی گفت: من جای دوستم میمانم تا او بتواند به زن و بچهاش سر بزند و پیش آنها باشد. روزی که کارش تمام شده بود و قرار بود به تهران بازگردد، یک عملیاتی پیش آمد. در عملیاتی که پیش از عزیمتش به تهران پیش آمد و در آن حضور داشت، به شهادت رسید."
🔹این مادر شهید به برخی از خصوصیات اخلاقی شهید اشاره کرد و بیان میکند: " مهدی با مرام و معرفت و مؤدب بود. با لب تشنه از دنیا رفت. مهدی همیشه وقتی از دانشگاه به خانه برمیگشت یک شاخه گل در دستش داشت که برای من گرفته بود. وقتی میرسید اول دست من را میبوسید و بعد یک جای خاص در خانه برای شاخه گلش داشت که آن را آنجا میگذاشت و میگفت بضاعت یک دانشجو در حد همین شاخه گل است. ۱۰ سال از شهادتش میگذرد ولی من هنوز هم جای گل او در خانه را با یک گل مصنوعی نشان کرده و یادش را زنده میکنم."
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_وطن