ماجرای جالب دانشآموزی که به آرزویش رسید
🔹شهید امیر جمشیدی در روایتی از اعزامش به جبهه نقل میکند: " اواسط سال ١٣۶٣ بود که حال و هوای جنگ به کله ما افتاد، چون سنمان کم بود تصمیم گرفتیم تا شناسنامههایمان را دستکاری کنیم. اما به دلیل اینکه جثههایمان خیلی کوچک بود این کار شدنی نبود."
🔹با این حال فکر دیگری به سرمان زد. خودمان را در یکی از کابینهای قطار مخفی کردیم. مسئول قطار متوجه ما شد اما با اصرار ما رو به رو شد و بالاخره کوتاه آمد و ما را برد. یک روز فرمانده ما را دید و گفت میخواهید برید جلوتر ما هم گفتیم بله و ما را سوار اتوبوسی کرد و هنگامی که رسیدیم دیدیم تهرانیم و پدر و مادرمان برای برگرداندن ما به آنجا آمده بودند."
#معرفی_شهید
#شهید_دانشآموز
@AkhbareFori
نگاهی به زندگی بزرگ قهرمان کوچک
🔹شهید ابراهیم قهرمانی در سن ۹ سالگی پدرش بـزرگوارش را از دست داد و در کنار تمامی مشکلات به تحصیل ادامه داد. لیکن مشکلات اقتصادی خانواده طوری بود که او مجبور شد ترک تحصیل نماید و در شغل مکانیک ماشینهای سنگین به کار مشغول شود.
🔹ابراهیم قهرمانی به مادر بسیار محبت میورزید و از تواضع خاصی برخوردار بود. در محل زنـدگی به کوچکترها محبت میکرد و حامی افراد ضعیف بوده و نمیگذاشت که نسبت به آنها ظلمی روا دارند.
🔹علاقه وافری به جبهه و جنگ داشت و در فعالیتهای گروهی به منظور جمعآوری کمکهای مردمی برای جبههها شرکت میکرد و با بر و بچههای جبههای زیاد معاشرت میکرد.
#معرفی_شهید
#شهید_دانشآموز
@AkhbareFori