eitaa logo
خبر فوری
556.8هزار دنبال‌کننده
82.9هزار عکس
70.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
خبرفوری﷽ مشاوره و سفارش تبلیغ در کانال‌های مجموعه‌ی خبرفوری: @Newsadmin1 09018373801 لیست تعرفه ها : @akhbarefori_ads تبلیغات در ۵۰۰ کانال تلگرام و ایتا: @bamatop_baran تبلیغ گسترده در ایتا، بله، روبیکا: @faratabligh_eita ارتباط با ما: @Ertebate_ba_fori
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت در این خانواده ارثی است 🔹" جلال اسدی‌زاده " با شغل و کار نظامی‌ها بیگانه نبود زیرا پسرعمه و دایی‌اش هرکدام در سپاه و نیروی انتظامی استان در حال خدمت بودند و وی با آنها در ارتباط بود. 🔹وی با دختر مؤمنه ای از فامیل پدریش نامزد کرد و قرار بود عید نوروز مراسم عقد بگیرند. 🔹" شهید جلال اسدی‌زاده " از طرف فرماندهی مامور شد که با لباس شخصی و به شکل ناشناس به محل وقوع جرم برود و کار شناسایی را انجام بدهد. اشرار سابقه دار که وی را می شناختند در راه برگشت او را به رگبار بستند. @AkhbareFori
شهید زنده وطن 🔹" شهید سید نورخدا موسوی مفرد " در سن ۳۶ سالگی به‌طور صد درصد جانباز شد که در آن زمان سیده زهرا ۷ ساله و محمد ۵ ساله بود، وی حدود ۱۰ سال در کما و زندگی نباتی بود. در این سالها سید نورخدا در کشور به عنوان «شهید زنده وطن» معروف شده بود؛ او سال‌ها ساکت و آرام به‌روی تخت قرار گرفت تا آیتی بر آیات الهی، الگو و سرمشقی برای زمینیان باشد. 🔹همه مردم از هر قشری برای دیدن آقا سید به منزل ایشان می رفتند و بعضی از جوانان هم نزد سید خطبه عقد خود را می‌خوانند، برخی‌ها دسته‌گل خواستگاری خود را قبل از رفتن به مراسم نزد آقا سید می‌آورند، افراد دیگری هم برای عاقبت‌به‌خیری فرزندانشان نزد آقا سید دعا می‌کنند و مسئولان هم می‌گویند با آمدن کنار آقا سید در کارشان موفق‌تر هستند.   @AkhbareFori
سرهنگ گمنامی که اشرار را عاصی کرد 🔹شهید مهدی توسنگ، بیشتر مواقع پایش را دراز می‌کرد و به‌خاطر زانو درد، کیسه آبگرم می‌گذاشت، دلیل این درد ترکشی بود که در پای وی قرار داشت و ترجیح داده بود به خانواده نگوید تا نگران نشوند، همسرش بعد از شهادتش توسط همرزمانش متوجه شد و بیشتر برای مظلومیت و گمنامی‌اش و از دوران پر فراز و نشیب خدمت شهید اشک ریخت. 🔹مهدی توسنگ در سال ۱۳۸۲ همراه با خانواده به سفر کربلا رفتند. از بین الحرمین به سمت حرم حضرت ابوالفضل(ع) حرکت کردند. آن موقع حرم‌ها مثل الان بازسازی نشده بود. کنار در ورودی حرم آقا ابوالفضل العباس مقداری شن و پاره‌های آجر ریخته و یک کارگر مشغول ریختن خاک‌ها در تراکتور بود. شهید توسنگ بیل را از دست کارگر گرفت و شروع کرد به ریختن خاک‌ها و نخاله‌های ساختمانی داخل تراکتور. دوست داشت که در ثواب این کار شریک باشد. شهید بی‌نهایت به حضرت عباس(ع) و حضرت زهرا(س) علاقه و ارادت داشت. 🔹او در اوج گمنامی، در صف اول دفاع از جان و مال و ناموس مردم میهنش بود؛ شهیدی که در زمین گمنام و در آسمان‌ها پرآوازه است. @AkhbareFori
پلیسی که در درگیری با داعش به شهادت رسید 🔹شهید عزیزالله بهمنی در تیرماه سال 1395 با دختر دایی خود ازدواج کرد، حاصل این پیوند فرخنده فرزند دختری به ‌نام نیایش است که در زمان شهادت پدر یک سال سن داشت. 🔹شاید شوخی‌های شهادت‌گونه در صحبت‌هایش بهمنی را تا معراج بالا برد. همسرش می‌گوید: در جمعی بودیم که همسرم به‌شوخی گفت: «اگر من شهید شوم، اولین شهید شهرمان هستم». سرانجام گروهی از اشرار وابسته به گروهک تروریستی داعش با حمله به کلانتری ۲۲ مجاهد اهواز، او و ستواندوم علی‌بخش حسنوند را به شهادت رساندند. @AkhbareFori
پلیس شهیدی که فرزندش را ندید 🔹شهید حسن دلاور متأهل و دارای دو فرزند است که در قالب خدمت عملیاتی در استان سیستان و بلوچستان مشغول خدمت بود و فرزند دوم این شهید ۱۸ اسفند به دنیا آمد که پدر را هرگز ندید. 🔹همسر شهید حسن دلاور می‌گوید؛ حدود ۲ ماه دور از خانواده بود و ما خیلی چشم انتظار آمدنش بودیم. او در هیچ مراسمی کنار خانواده‌اش نبود و همیشه با آغاز تعطیلات کار آنها شروع می‌شد. @AkhbareFori
توسل به ائمه از اعتقادات قلبی شهید بود 🔹شهید سجاد زمانی بابگهری تنها پسر خانواده و عزیز دردانه مادر و پدر و یک حامی واقعی برای خواهرانش بود. حضور او برای خانواده به مثابه کوهی بزرگ بود که همیشه پشت خانواده را داشت و سنگ صبور بسیاری از تنهایی‌های اعضای خانواده محسوب می‌شد. او اکنون در جمع این خانواده نیست و در ملکوت اعلاء با بزرگان زیادی همنشین است. 🔹مادر شهید می‌گوید: سجاد به دعا مادر و توسل به امام رضا(ع) عقیده خاصی داشت. در دوران آموزش از من خواست که برای اینکه دوره آموزشی خود را در مشهد سپری کند برایش دعا کنم. من هم ۵۰۰۰ صلوات برای او نذر کردم و خوشبختانه در طی اتفاقاتی او به آرزوی خود رسید و به مشهد منتقل شد و حدود ۴ ماه در جوار حرم امام رضا(ع) مشغول خدمت به جمهوری اسلامی ایران بود و هر سال حداقل یک مرتبه به پابوس این امام عزیز می‌رفت. @AkhbareFori
همراه مردم! 🔹شهید محمد اویسی نسبت به سربازها خیلی دلسوزانه و مهربان رفتار می‌کرد، همیشه می‌گفت : " اینها امانت‌های بزرگی هستند که پدر و مادرهایشان با هزار امید بزرگشان کردند و به ما سپردند و ما هم وظیفه داریم که آنها را برای سربلندی فردای کشور تربیت کنیم." 🔹همسر شهید اویسی با اشاره به خاطرات مشترک زندگیشان می‌گوید: " بعضی وقت‌ها از بس ماموریت می‌رفت ازش گلایه می‌کردم، می‌گفت: من غیرتم قبول نمی‌کند که همکارم زیر گلوله باشد و در ماموریت، من در خانه استراحت کنم، به‌همین جهت بود که در بیشتر ماموریت‌ها حضور داشت. @AkhbareFori | Link
خرید زمین یا خرید جان، کدام با ارزش‌تر است؟ 🔹شهید مهدی جعفری اشنیزی با انتخاب رشته مرزبانی در یگان تکاوری حضرت علی بن ابی طالب (ع) مشغول به خدمت شد. وی در رشته ورزشی جودو نیز فعالیت می‌کرد. 🔹پدر مهدی جعفری از روحیه فداکاری فرزندش می‌گوید: " یکروز به مهدی پیشنهاد خرید زمین را دادم و گفتم: مهدی من زمین برایت می‌خرم ولی ساخت آن با خودت. چند روز بعد گفت بابا اگر امکان دارد پولی که قرار زمین برایم بخری بده به خودم چند سال دیگه خودم زمین می‌خرم. پرسیدم با پول چکار داری به من نگفت بعد به مادرش گفت یک نفر باید کلیه بخرد و پول ندارد او واجب‌تر از من است جان یک انسان از زمین برای من مهمتر است. @AkhbareFori
♦️پلیس شهیدی که فرزندش را ندید 🔹شهید حسن دلاور متاهل و دارای دو فرزند است که در قالب خدمت عملیاتی در استان سیستان و بلوچستان مشغول خدمت بود و فرزند دوم این شهید ۱۸ اسفند به دنیا آمد که پدر را هرگز ندید. 🔹همسر شهید حسن دلاور می‌گوید؛ حدود ۲ ماه دور از خانواده بود و ما خیلی چشم انتظار آمدنش بودیم. او در هیچ مراسمی کنار خانواده‌اش نبود و همیشه با آغاز تعطیلات کار آنها شروع می‌شد. @AkhbareFori
♦️شهادت در این خانواده ارثی است 🔹شهید جلال اسدی‌زاده با شغل و کار نظامی‌ها بیگانه نبود، زیرا پسرعمه و دایی‌اش هرکدام در سپاه و نیروی انتظامی استان در حال خدمت بودند و وی با آنها در ارتباط بود. 🔹اسدزاده با دختر مؤمنه‌ای از فامیل پدریش نامزد کرد و قرار بود عید نوروز مراسم عقد بگیرند. 🔹این شهید والا مقام از طرف فرماندهی مامور شد که با لباس شخصی و به شکل ناشناس به محل وقوع جرم برود و کار شناسایی را انجام بدهد. اشرار سابقه‌دار که او را می‌شناختند در راه برگشت او را به رگبار بستند و به درجه رفیع شهادت رسید. @AkhbareFori