eitaa logo
اخبار لفور
1.9هزار دنبال‌کننده
24هزار عکس
28هزار ویدیو
234 فایل
هرچیزی که درباره #لفور بایدبدانید #لفور جایی که بایدرفت ودید اخبار و مطالب ارسالی شما👇 @Ab_Azizi #تبلیغات پذیرفته می‌شود👆 کانال ایتا @akhbarelafoor گروه ایتا eitaa.com/joinchat/131203086C0505ea2121 کانال تلگرام t.me/akhbarelafoor
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌷 .... 🌷خاطرم است در دوران جنگ در کوی طالقانی خرمشهر با بی‌سیم به فرماندهان دستور می‌دادم و مشغول صحبت با آن‌ها بودم، درگیری بسیار سنگین بود، همین‌طور حین حرف زدنم چرخیدم و دیدم بی‌سیمچیِ من دارد به خودش می‌پیچد، نگاه کردم و دیدم که جلویش یک دست افتاده است! گفتم غلام تو داری چیکار می‌کنی؟ گفت: هیچی شما به کارت برس. 🌷نگاه که کردم دیدم بازوی راست خود را محکم گرفته است و خونریزی می‌کند، دستش هم به روی زمین بود. گفتم: غلام دست تو قطع شده است، الان به بچه‌ها می‌گویم بیایند و تو را به بهداری ببرند، گفت: نه من نمی‌روم شما به کارت ادامه بده. من بی‌سیمچی شما هستم، من این‌جا می‌مانم. گوش ندادم و بلافاصله بچه‌ها را صدا کردم تا بیایند و او را به بهداری ببرند. 🌷می‌خواهم بگویم که شما تعهد این فرد را ببینید که به عنوان یک نظامی دستش جلویش افتاده بود و خونریزی داشت اما می‌گوید که من مشکلی ندارم شما به کارت ادامه بده، من بی‌سیمچی تو هستم و باید همراه تو باشم. وقتی که شب به بالای سرش در بیمارستان رفتم التماس می‌کرد که مرا با خودت ببر، من نمی‌خواهم در بیمارستان بمانم. : ناخدا هوشنگ صمدی، فرمانده وقت گردان تکاوران نیروی دریایی (ناخدای کلاه سبز) منبع: سایت خبر آنلاین ❌️❌️ امنیت اتفاقی نیست!! ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ ⭐️ به کانال بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 📱 رسانه باشید کانال رو به دوستانتون معرفی کنید 👆👆👆👆👆👆👆
✳️ !! 🌷توی اردوگاه تکریت پنج، مسئول شکنجه اسرای ایرانی، جوانی بود بنام کاظم عبدالامیر. یکی از برادران کاظم اسیر ایرانی‌ها و برادر دیگرش هم در جنگ کشته شده بود، به همین خاطر کینه خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت و انگار ایرانی‌ها را مقصر همه مشکلات خودش می‌دانست. کاظم، آقای ابوترابی را خیلی اذیت می‌کرد. او می‌دانست آقای ابوترابی فرمانده و روحانی انقلابی است، به همین خاطر ضربات کابلی که نثارش می‌کرد، شدت بیشتری نسبت به دیگر اسراء داشت، اما مرحوم ابوترابی هیچگاه شکایت نکرد و به او احترام می‌گذاشت! 🌷کاظم از هر فرصتی برای شکنجه روحی، روانی و جسمی اسرا بویژه آقای ابوترابی استفاده می‌کرد. تنها خوبی کاظم شیعه بودنش بود. خانواده کاظم به روحانیون و سادات احترام می‌گذاشتند. اما آقای ابوترابی در اردوگاه حکم یک اسیر رو برای کاظم داشت، نه یک سید روحانی! ....یک روز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست رفت سراغ آقای ابوترابی و گفت: بیا این‌جا کارت دارم. ما تعجب کردیم و گفتیم لابد شکنجه جدید و.... 🌷اما از آن روز رفتار کاظم با اسرا و آقای ابوترابی تغییر کرد و دیگر ما رو کتک نمی‌زد. وقتی علت رو از آقای ابوترابی پرسیدیم، گفت: کاظم اون روز من رو کشید کنار و گفت خانواده ما شیعه هستند و مادرم بارها سفارش سادات رو بهم کرده بود. بارها بهم گفته بود مبادا ایرانی‌ها را اذیت کنی. اما دیشب خواب حضرت زینب (سلام الله علیها) رو دیده و حضرت نسبت به کارهای من در اردوگاه به مادرم شکایت کرده. 🌷صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و پرسید: تو در اردوگاه ایرانی‌ها رو اذیت می‌کنی؟ حلالت نمی‌کنم. حالا من اومدم که حلالیت بطلبم. کم کم محبت حاج اقا ابوترابی در دل کاظم جا باز کرد و شد مرید ایشون، بطوری‌که وقتی قرار شد آقای ابوترابی رو به اردوگاه دیگری بفرستند کاظم گریان و بسیار دلگیر بود. وقتی اسرای ایرانی آزاد شدند، کاظم برای خداحافظی با اونا بخصوص آقای ابوترابی تا مرز ایران اومد. 🌷او بعد از مدتی نتوانست دوری حاج اقا ابوترابی رو تحمل کنه و برای دیدن حاج آقا راهی تهران شد. وقتی فهمید حاج آقا توی سانحه تصادف مرحوم شدند به شدت متأثر شد و رفت مشهد سر مزارش و مدت‌ها آن‌جا بود. کاظم از خدا می‌خواست تا از گناهانش نسبت به اسرای ایرانی بگذره. حتی می‌رفت سراغ برخی از اسرای ایرانی که شکنجه‌شون کرده بود و حلالیت می‌طلبید تا این‌که کاظم مدتی قبل رفت سوریه و در دفاع از حرم حضرت زینب به شهادت رسید. 🌹خاطره ای به یاد سید آزادگان مرحوم سید علی‌اکبر ابوترابی فرد و شهید معزز کاظم عبدالامیر 📚 کتاب "مدافعان حرم" ص ۲۴ 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید