eitaa logo
اخبار لفور
1.6هزار دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
14.1هزار ویدیو
209 فایل
هرچیزی که درباره #لفور بایدبدانید #لفور جایی که بایدرفت ودید اخبار و مطالب ارسالی شما👇👇 @Ab_Azizi #تبلیغات پذیرفته می‌شود👆👆 کانال ایتا @akhbarelafoor گروه ایتا eitaa.com/joinchat/131203086C0505ea2121 کانال تلگرام t.me/akhbarelafoor
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 عابدی داشت رد میشد دید شخصی الاغی را میزند به او گفت : فرزندم او را نزن 🔷 آن شخص گفت : شرمنده نمیدانستم از اقوام شماست!!!! 🔶 عابد گفت : نه فرزندم!!!!!میترسم عاق والدین شوی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 🔰 به کانال اخبار بپیوندید 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
📗 : ✳️روزی روزگاری: داروغه بغداد در اجتماعی که بهلول در اونجا بود، حضور داشت و از روی بی عقلی گفت: تاکنون هیچ کس نتونسته منو گول بزنه بهلول گفت: گول زدن تو چندان کاری نداره، ولی به زحمتش نمی ارزه. داروغه گفت: چون از عهده ات خارجه این حرف را می زنی و الا مرا گول می زدی. بهلول گفت: حیف که الان کار دارم و الا ثابت می کردم که گول زدنت کاری نداره. داروغه گفت: حاضری بری کارت را انجام بدی و فوری برگردی؟ بهلول گفت: بله به شرط آن که از جایت تکان نخوری.😬 داروغه قبول کرد و بهلول رفت و تا چندین ساعت داروغه را معطل کرد و بازنگشت. داروغه پس از این معطلی شروع به غر زدن کرد و گفت: این اولین باری است که این دیوانه مرا گول زد. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
📗 : 👈چرا عاقل كند كاري كه بازآرد پشيماني 📗 پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودک را در آغوش داشت با سرعت وارد بيمارستان شد و به پرستار گفت:خواهش می کنم به داد این بچه برسید. بچه ماشین بهش زد و فرار کرد بلافاصله پرستار گفت: این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید. پیرمرد: اما من پولی ندارم پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم. خواهش می کنم عملش کنید من هرجور شده پول و تا شب براتون میارم پس پرستار گفت با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید. پيش دكتر رفت اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت: این قانون بیمارستانه. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه. 😞 صبح روز بعد… همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروزش می اندیشید. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
😇 يك تفكر هست كه ميگه اگر از هايپرماركت ها خريد كنی به مدير عامل كمك كردی كه بتونه ويلای سومش رو بخره اما اگر از مغازه محل خريد كنی به يه بچه كمك كردی كه بره مدرسه يا بره كلاس ورزش و به يه پدر و مادر كمك كردی تا بتونن يه لقمه نون بزارن سر سفره بچه هاشون! 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
🔶 دو سیاستمدار داشتند در داخل یک رستوران با هم بحث می کردند 🔷 گارسون از آنها پرسید: در مورد چه چیزی بحث می کنید؟ 🔶 سیاستمدار: ما داشتیم برای کشتن ١۴ هزار نفر انسان و یک الاغ برنامه ریزی می کردیم 🔷 گارسون: چرا یک الاغ ؟! 🔶 سپس سیاستمدار رو به همکارش کرد و گفت: ببین، نگفتم با این روش هیچکس به ١۴ هزار نفر انسان اهمیتی نمی دهد! خیلی مسائل جزئی و کم اهمیت که در اخبار دنیا مطرح میشود، برای این است که مسائل مهم و اصلی را به حاشیه ببرد و توجه کسی به آنها جلب نشود. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
📗 👈شش چیزدر برابر شش چیز ✍️مردى نزد پيامبر اعظم صلوات الله و سلامه علیه و آله آمد و گفت : به من كارى بياموز كه خداوند ، به سبب آن ، مرا دوست بدارد ، و مردم نيز دوستم بدارند ، و خدا دارايى ام را فزون گرداند ، و تن درستم بدارد ، و عمرم را طولانى گرداند ، و مرا با شما محشور كند . 📗 حضرت رسول اکرم ص فرمود : «اينها يى كه گفتى شش چيز است كه به شش چيز ، نياز دارد : ❶ اگر مى خواهى خدا تو را دوست بدارد ، از او بترس و تقوا داشته باش . ❷ اگر مى خواهى مردم دوستت بدارند ، به آنان نيكى كن و به آنچه دارند چشم مدوز . ❸ اگر مى خواهى خدا دارايى ات را فزونى بخشد ، زكات آن را بپرداز . ❹ اگر مى خواهى خدا بدنت را سالم بدارد ، صدقه بسيار بده . ❺ اگر مى خواهى خداوند عمرت را طولانى گرداند ، به خويشاوندانت رسيدگى كن . ❻ و اگر مى خواهى خداوند تو را با من محشور كند ، در پيشگاه خداى يگانه قهّار ، سجده طولانى كن . 📚 بحار الأنوار ، ج۸۵ ، ص۱۶۷ 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
📗 : 🌴در بنی اسرائیل مردی بود، دو دختر داشت. یکی از آنها را به کشاورز و دیگری را به کوزه گر شوهر داده بود. روزی به دیدار آنها حرکت نمود، اول منزل دختری که زن کشاورز بود رفت، احوال او را پرسید. دختر گفت: پدر جان! همسرم زراعت فراوان کاشته، اگر باران بیاید وضع ما از همه بنی اسرائیل بهتر می شود. 🌴از منزل او به خانه دختر دومی رفت و از او نیز احوال پرسید. در جواب گفت: پدر جان! همسرم کوزه زیادی ساخته، اگر خداوند مدتی باران نفرستد تا کوزه ها خشک شود وضع ما از همه خوب تر می شود. مرد از منزل دخترش بیرون آمد، عرض کرد: خدایا من که صلاح آنها را نمی دانم، تو خودت هر چه صلاح است، بکن! 📚 بحار ج 14، ص 488 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ، ای هیچ..برای هیچ بر هیچ مپیچ... دانی که پس از عمر چه ماند باقی؟ «مهر است و محبت است» و باقی همه هیچ.. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
📗 : 👈کیسه میوه یکی از روزها ، پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند: از هر وزیر خواست تا کیسه ای برداشته و به باغ قصر برود و اینکه این کیسه ها را برای پادشاه با میوه ها و محصولات تازه پر کنند.همچنین از آنها خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند… وزراء از دستور شاه تعجب کرده و هر کدام کیسه ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند....! وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه ها و با کیفیت ترین محصولات را جمع آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می کرد تا اینکه کیسه اش پر شد...! وزیر دوم با خود فکر می کرد که شاه این میوه ها را برای خود نمی خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی کند، پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع کردن نمود و خوب و بد را از هم جدا نمی کرد تا اینکه کیسه را با میوه ها پر نمود… وزیر سوم که اعتقاد داشت شاه به محتویات این کیسه اصلا اهمیتی نمی دهد. کیسه را با علف و برگ درخت و خاشاک پر نمود !!! روز بعد پادشاه دستور داد که وزیران را به همراه کیسه هایی که پر کرده اند بیاورند و وقتی وزیران نزد شاه آمدند، به سربازانش دستور داد، سه وزیر را گرفته و هرکدام را جدا گانه با کیسه اش به مدت سه ماه زندانی کنند…!!! 🌸💦🌸💦🌸💦🌸 آری خداوند حکیم در آیه 7 سوره اسراء می فرماید. إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِيراً «7» اگر نيكى كنيد به خودتان نيكى كرده‌ايد و اگر بدى كنيد ( باز هم) به خود بد كرده‌ايد. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
💠 👈 🔸 مسعود بارزانی رئیس سابق اقلیم کردستان می‌گوید: داعش به دروازه‌های اربیل رسیده بود و بیم آن می‌رفت که شهر عن قریب اشغال شود. من با آمریکایی‌ها، ترک‌ها، انگلیس، فرانسه وحتی عربستان تماس گرفتم که همه مقامات این کشورها در جواب گفتند که فعلا هیچ کمکی نمی‌توانند بکنند. من فورا با مقامات ایرانی تماس گرفتم و به آنها صریحاً گفتم که شهر در حال سقوط است اگر نمی‌توانید کمکی کنید ما شهر را تخلیه می‌کنیم. لذا مقامات ایرانی فوراً شماره تماس را به من دادند و گفتند حاج قاسم نماینده تام الختیار ما در امور مبارزه با داعش است. فوراً با حاج قاسم تماس گرفتم و اوضاع را دقیقاً شرح دادم. حاج قاسم به من گفت: من فردا صبح بعد از نماز صبح اربیل هستم. به او گفتم فردا دیر است همین حالا بیایید. حاجی گفت: کاک مسعود فقط امشب شهر را نگهدار. فردا صبح حاج قاسم در فرودگاه اربیل بود. من به استقبالش رفتم. حاجی با ۵۰ نفر از نیروهای مخصوصش آمده بود. آنها سریعاً به محل درگیری رفتند و نیروهای پیش‌مرگه را سازماندهی دوباره کردند و در عرض چند ساعت ورق به نفع ما برگشت. حاج قاسم چند نفر از نیروهایش را جهت مشاوره نظامی در اربیل گذاشت و خودش به کربلا بازگشت. ما بعدها یک فرمانده را اسیر کردیم و از او پرسیدیم چگونه شد شما که در حال فتح اربیل بودید به یک باره عقب نشستید؟ این اسیر داعشی به ما گفت: نفوذی‌های ما در اربیل به ما خبر دادند در اربیل است لذا روحیه افراد ما بهم ریخت و عقب نشستیم. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
📗 : 👈قناعت تاجران پارچه ، خسته و خواب آلود هر یک به گوشه ای لمیده بودند و استراحت می کردند. گدایی از راه رسید کاسه گدایی به دست. گدا گفت: به من کمک کنید ، از مال خود به من هم کمک کنید. یکی از تاجران: ای بابا این جا هم رهایمان نمی کنید. خسته و داغانیم. صدای بقیه تاجران هم در می آید. گدا گفت: اگر شما تاجرها و داراها انصاف داشتید و به عدل خرید و فروش می کردید و ما گدایان هم کمی قناعت داشتیم، روزگارمان این نبود و هیچ گدایی روی زمین وجود نداشت. گدا در حال دور شدن از آن ها گفت: از قناعت توان گَرَم گردان که ورای تو هیچ نعمتی نیست کنج صبر اختیار لقمان است هرکه را صبر نیست حکمت نیست 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
📗 : 👈کیسه میوه یکی از روزها ، پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند: از هر وزیر خواست تا کیسه ای برداشته و به باغ قصر برود و اینکه این کیسه ها را برای پادشاه با میوه ها و محصولات تازه پر کنند. همچنین از آنها خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند… وزراء از دستور شاه تعجب کرده و هر کدام کیسه ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند....! وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه ها و با کیفیت ترین محصولات را جمع آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می کرد تا اینکه کیسه اش پر شد...! وزیر دوم با خود فکر می کرد که شاه این میوه ها را برای خود نمی خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی کند، پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع کردن نمود و خوب و بد را از هم جدا نمی کرد تا اینکه کیسه را با میوه ها پر نمود… وزیر سوم که اعتقاد داشت شاه به محتویات این کیسه اصلا اهمیتی نمی دهد. کیسه را با علف و برگ درخت و خاشاک پر نمود !!! روز بعد پادشاه دستور داد که وزیران را به همراه کیسه هایی که پر کرده اند بیاورند و وقتی وزیران نزد شاه آمدند، به سربازانش دستور داد، سه وزیر را گرفته و هرکدام را جداگانه با کیسه اش به مدت سه ماه زندانی کنند…!!! 🌸💦🌸💦🌸💦🌸 🔶 آری خداوند حکیم در آیه 7 سوره اسراء می فرماید. إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِيراً «7» اگر نيكى كنيد به خودتان نيكى كرده‌ايد و اگر بدى كنيد (باز هم) به خود بد كرده‌ايد. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
🍀خانمه میره بانک یارانه‌ش رو بگیره، بانکیه میگه : بریزمش به حساب جاریتون؟ خانمه میگه نه بریز به حساب خودم، الهی این جاریم بمیره نمیدونم این بشر چرا این قدر شانس داره تو بانک هم هواشو دارن!🤣🤣🤣 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
📗 عجیب 💎 قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد، حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید، کاغذ را گرفت، روی کاغذ نوشته بود «لطفا ۱۲ سوسیس و یه ران گوشت بدین»، ۱۰ دلار همراه کاغذ بود. قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت، سگ هم کیسه را گرفت و رفت، قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و به دنبال سگ راه افتاد، سگ در خیابان حرکت کرد تا به محل خط کشی رسید. با حوصله ایستاد تا چراغ سبز شد و بعد از خیابان رد شد، قصاب به دنبالش راه افتاد، سگ رفت تا به ایستگاه اتوبوس رسید نگاهی به تابلو حرکت اتوبوس ها کرد و ایستاد. قصاب متحیر از حرکت سگ منتظر ماند، اتوبوس آمد، سگ جلوی اتوبوس آمد و شماره آنرا نگاه کرد و به ایستگاه برگشت. صبر کرد تا اتوبوس بعدی امد دوباره شماره آنرا چک کرد، اتوبوس درست بود سوار شد. قصاب هم در حالی که دهانش از حیرت باز بود سوار شد، اتوبوس در حال حرکت به سمت حومه شهر بود و سگ منظره بیرون را تماشا می کرد. پس از چند خیابان سگ روی پنجه بلند شد و زنگ اتوبوس را زد، اتوبوس ایستاد و سگ با کیسه پیاده شد، قصاب هم به دنبالش، سگ در خیابان حرکت کرد تا به خانه ای رسید. گوشت را روی پله گذاشت و کمی عقب رفت و خودش را به در کوبید، این کار را باز هم تکرار کرد اما کسی در را باز نکرد. سگ به طرف محوطه باغ رفت و روی دیواری باریک پرید و خودش را به پنجره رساند و سرش را چند بار به پنجره زد و بعد به پایین پرید و به پشت در برگشت. مردی در را باز کرد و شروع به فحش دادن و تنبیه سگ کرد، قصاب با عجله به مرد نزدیک شد و داد زد: چه کار می کنی دیوانه؟ این سگ یه نابغه است، این باهوش ترین سگی هست که من تا به حال دیدم. مرد نگاهی به قصاب کرد و گفت: تو به این میگی باهوش؟؟؟ این دومین بار تو این هفته است که این احمق کلیدش را فراموش می کنه. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
📗 : 👈حکایت شکستن سر استاد 🔷 روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردانش می گوید : من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سه مورد با او کاملا مخالفم ! یک اینکه می گوید : خداوند دیده نمی شود پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد دوم می گوید : خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد بهلول تا این سخنان را از استاد شنید فورا کلوخ بزرگی به دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد و آنرا شکافت ! استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند خلیفه گفت : ماجرا چیست؟ استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد و آنرا شکست ! بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟ گفت : نه بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک، پس در تو تاثیری ندارد ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم استاد دلایل بهلول دیوانه را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت !!! 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
🔷 رطب خورده خود کی منع رطب می کند 🔶 قبل از اینکه بخواهیم از شغل ها و اصناف مختلف ایراد بگیریم، ابتدا ببینیم که خودمان در انجام کارهایمان کوتاهی و کم کاری نمی کنیم. رطب خورده خود کی منع رطب می کند؟ این ضرب المثل را کمتر کسی است که نشنیده باشد و مضمون این ضرب المثل این است که انسان باید خود عامل باشد تا دیگران را دعوت به کاری کند. در جامعه ی کنونی ما همه از اختلاس، بی انضباطی‌های اجتماعی، قاچاق کالا و بی کیفیتی کالاهای داخلی... منتقد هستند و این در تمامی صنوف شایع و گشترش دارد اما باتوجه به ضرب المثل بالا می توان گفت وقتی به بعضی از همین افراد منتقد در جامعه نگاه می کنیم می بینیم که راننده‌ی تاکسی خودش هنگامی که اضافه‌ی پول کسی را بخواهد بدهد به بهانه‌ی نداشتن پول خورد از این امر امتناع می کند. یا اینکه به جایگاه گاز(CNG) می رویم، بدون توجه خودش اضافه‌ی پول را بازگشت نمی دهد. یا در مورد خیاط اضافه‌ی پارچه‌ی مشتری یا استاد یا روحانی‌ای که بدون مطالعه به سر کلاس یا منبر می رود... اینها مواردی است که باید از خودمان شروع کنیم و عامل به آن باشیم تا از دیگران نیز توقع خوب عمل کردن داشته باشیم. همچنین جوانانی را مشاهده می کنیم که خودش از بیکاری و نبود شرایط کاری در جامعه شاکی است اما وقتی این سوال را از او می‌پرسیم که کفشت برای کجاست می گوید چین، شلوار و پیراهن ترک، موبایل فلان مارک، وسایل منزل فلان کشور... تا خرید کالای ایرانی به عنوان یک فرهنگ عمومی در جامعه نهادینه نشده باشد نباید انتظار اشتغال و تولید فراوان داشته باشیم. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
💎 پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند: اذا مَاتَ ابْنُ آدَمَ انْقَطَعَ عَمَلُهُ ، الَّا فِي ثَلَاثٍ ، صَدَقَةُ جَارِيَةٍ ، أَوْ عِلْمٍ يُنْتَفَعُ بِهِ ، أَوْ وَلَدُ صَالِحُ يَدْعُو لَهُ ؛ هرگاه فرزند آدم بميرد عمل او قطع مي شود مگر از سه چيز: صدقه ی جاريه (وقف به عنوان نمونه ای از صدقه جاريه)، علمی که از آن سود برده شود يا فرزند صالحی که برای او دعا کند. 📚 وسائل الشيعه، 292 / 13 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
📗 : 👈 در تنگنای سخت 🌴ابو هاشم می گوید: یک وقت از نظر زندگی در تنگنای شدید قرار گرفتم. به حضور رفتم، اجازه ورود داد. همین که در محضرش نشستم، فرمود: ای ابو هاشم! کدام از نعمتها را که خداوند به تو عطا کرده می توانی شکرانه اش را به جای آوری؟ من سکوت کردم و ندانستم در جواب چه بگویم. 🌴آن حضرت آغاز سخن کرد و فرمود: ▫️خداوند ایمان را به تو مرحمت کرده به خاطر آن بدنت را بر آتش جهنم حرام کرد ▫️و تو را عافیت و سلامتی داد و بدین وسیله تو را بر عبادت و بندگی یاری فرمود ▫️و به تو قناعت بخشید که با این صفت آبرویت را حفظ نمود. 🌴آنگاه فرمود: ای ابو هاشم! من در آغاز این نعمتها را به یاد تو آوردم، چون می دانستم به جهت تنگدستی از آن کسی که این همه نعمتها را به تو عنایت کرده به من شکایت کنی. اینک دستور دادم صد دینار (طلا) به تو بدهند آن را بگیر و به زندگی ات سامان بده! شکر نعمتهای خدا را بجای آور! 📚 بحار ج 50، ص 129 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
📗 : 👈ادعای پیامبری شخصی ادعای پیامبری کرد. او را نزد خلیفه بردند خلیفه گفت: حرف حسابت چیست؟😠 گفت: من پیامبر خدا هستم و هر سه روز یک بار، جبرئیل بر من نازل می‌شود!🤥 خلیفه گفت: معجزه ای نشان بده تا حرفت را قبول کنم😏 مرد گفت تا جبرئیل نیاید نمی توانم معجزه نشان بدهم!😶 خلیفه پرسید: جبرئیل کی می آید؟😏 مرد گفت: سه روز دیگر می آید خلیفه که احساس کرد مرد بر اثر گرسنگی دچار هذیان شده، دستور داد او را به مطبخ مُلوکانه ببرند و به او غذاهای مقوی بدهند. پس از سه روز، او را نزد خلیفه آوردند خلیفه پرسید :ای پیغمبر حالت چطور است؟!!😏 مرد گفت: حالم خیلی بهتر از گذشته شده است😋 خلیفه پرسید: آیا در این سه روز جبرئیل هم بر تو نازل شده است؟😬 مرد گفت: آری قبلاً هر سه روز یکبار به دیدارم می‌آمد، اما اکنون هر روز، سه بار به دیدارم می آید😌 خلیفه پرسید: آیا پیغامی هم برایت آورده است؟😏 مرد گفت: آری جبرئیل بر من نازل شد و گفت: حقّت سلام می‌رساند و می‌گوید: خوب جایی پیدا کرده‌ای!😳 مبادا آنجا را ترک کنی و به جای دیگری بروی وگرنه تو را از درجه پیامبری ساقط‌ خواهم کرد😶😬 📘ریاض_الحکایات 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
📗 2 👈درباره کلمه در حدیث « من کنت مولاه فعلی مولاه » 📗 شریف زاهدی روحانی برجسته اهل سنت که اکنون شیعه شده می گوید: روزی یکی از دوستان اهل تسنن به دیدنم آمده بود. گفت وگوی مفصلی درباره حقانیت اهل بیت داشتیم از جمله به خطبه حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) در غدیر خم استناد کردم. ایشان می‌گفت: «مولا» در این حدیث به معنای دوست آمده است. نهایتاً هر چه دلیل آوردم قبول نکرد. خداحافظی کرد و به سمت بلوچستان حرکت کرد. یک ساعت از رفتنش نگذشته بود که به او زنگ زدم و گفتم: کار خیلی مهمی با شما دارم باید برگردی. گفت: من باید بروم، وقت ندارم برگردم. خانواده‌ام منتظرم هستند، چه کاری با من داری؟ تلفنی بگو. گفتم: کار مهمی دارم، نمی توانم تلفنی بگویم، باید خودت اینجا باشی. خیلی اصرار کردم تا این که برگشت. وقتی به من رسید گفت: چه کار مهمی داری که من را از این همه راه برگرداندی؟ گفتم: می‌خواستم به تو بگویم: دوستت دارم. گفت: همین! گفتم: بله. همین را خواستم به شما بگویم. دوستم ناراحت شد و گفت: خانواده‌ام منتظرم بودند و باید می‌رفتم، این همه راه من را برگرداندی که بگویی دوستت دارم، اذیت می‌کنی؟ گفتم: سؤال من همین جاست. چطور وقتی شما با عجله به سمت خانواده ای که منتظرت هستند می‌روی و شما را از راهتان بر می‌گردانم تا به شما بگویم «دوستت_دارم»؛ ناراحت می‌شوی و در عقل من شک می‌کنی، ولی وقتی پیامبر اسلام صدها هزار نفر را که با عجله به سمت خانواده ی خود می‌رفتند، سه روز در زیر آفتاب سوزان معطل کردند که فقط بگویند: «هر کس من را دوست دارد، علی را دوست بدارد» این کار پیامبر را عاقلانه می‌دانی؟ آیا این اقدام پیامبر ناراحتی مسلمانان را در پی نمی داشت؟ آیا آنان در عقل چنین پیامبری شک نمی‌کردند؟! با این کاری که کردم، دوستم با تمام وجود احساس کرد که چه حرف خنده‌داری زده است و اقرار کرد که پیامبر خدا - در جریان غدیر خم - می‌خواست نکته مهم تری را بیان کند وگرنه برای بیان دوستی اش با علی (علیه السلام) نیازی نبود مسلمانان را از راهشان برگرداند.» 📚باید شیعه می‌شدم، خاطرات شریف زاهدی، 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
🔷 من نمیدونم چرا زنها فکر میکنند همه مردها بی احساسن ، اصلا اینطور نیست ، مردها خیلی هم با احساسن احساس خستگی ، احساس گشنگی ، احساس تشنگی ، احساس رئیس بودن ! والا اين همه احساس . خانما پر توقع نباشن لطفاً✋😂😂 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
⁉️ آیا می دانید ؟ مرد موفق، مردی‌ست که درآمدش بیشتر از مبلغی باشد که زنش خرج می‌کند. یک زن موفق، زنی‌ست که بتواند چنین مردی را پیدا کند. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
دریک همایش مسئوله می گه : مردای زن ذلیل برن اون طرف وایسن بقیه این طرف. همه مردا ‌میرن تو قسمت زن ذلیل‌ها وامیستن به جز یک نفر. مسئوله هیجان زده ‌می‌شه کلی اون مرد رو تشویق ‌می‌کنه و بعد ازش ‌می‌پرسه: تو چرا نرفتی اون طرف؟ آقاهه ‌میگه: آخه زنم گفته همین جا وایسا جُم نخور تا من برگردم! 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
💠 👈عیادت ناشنوا ناشنوایی خواست به احوالپرسی بیماری برود. با خودش حساب و کتاب کرد که نباید به دیگران درباره ناشنوایی اش چیزی بگوید و برای آن که بیمار هم نفهمد او صدایی را نمی شنود باید از پیش پرسش های خود را طراحی کند و جواب های بیمار را حدس بزند. پس در ذهنش گفتگویی بین خودش و بیمار را طراحی کرد . با خودش گفت « من از او می پرسم حالت چه طور است و او هم خدا را شکر می کند و می گوید بهتر است . من هم شکر خدا می کنم و می پرسم برای بهتر شدن چه خورده ای . او لابد غذا یا دارویی را نام می برد. آنوقت من می گویم نوش جانت باشد پزشکت کیست و او هم باز نام حکیمی را می آورد و من می گویم قدمش مبارک است و همه بیماران را شفا می دهد و ما هم او را به عنوان طبیبی حاذق می شناسیم مرد ناشنوا با همین حساب و کتاب ها سراغ همسایه اش رفت و همین که رسید پرسید حالت چه طور است ؟ اما همسایه بر خلاف تصور او گفت دارم از درد می میرم. ناشنوا خدا را شکر کرد. ناشنوا پرسید چه می خوری ؟ بیمار پاسخ داد زهر ! زهر کشنده ! ناشنوا گفت نوش جانت باشد. راستی طبیبت کیست؟ بیمار گفت عزرائیل ! ناشنوا گفت طبیبی بسیار حاذق است و قدمش مبارک. و سرانجام از عیادت دل کند و برخاست که برود اما بیمار بد حال شده بود و فریاد می زد که این مرد دشمن من است که البته طبیعتا همسایه نشنید و از ذوقش برای آن عیادت بی نظیر کم نشد. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
📗 : 🔹مهلت انسان روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد. پیامبر صلی الله علیه و آله از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟ عزراییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت: 1️⃣ روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سرنشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت. 2️⃣ هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد. در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خودبینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سرانجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم ولی آنها را رها نمی کنیم. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید