🎼🎹🎸🎤 #کنسرت علی یاسینی ۲۴ تیرماه تالار زمرد 👈 آغاز فروش بلیط سه شنبه ۱۹ تیرماه ☝️ @akhbareserishabad

✊او ایستاد پای امام زمان خویش سالگرد آسمانی شدن دانش آموز بسیجی #شهیدمحمدسجادسلحشور گرامی باد. 🌸شادی روحش صلوات🌸 ____________________________ #تلنگر 🔔♥️ به فکر نمازت‌ باش -----> مثل شارژ موبایلت!🔌📲 باصدای اذان بلند شو📣 -----> مثل صدای آلارم موبایلت! از انگشتانت برای ذکر استفاده کن -----> مثل صفحه موبایلت! قرآن را همیشه بخوان -----> مثل پیام های موبایلت! منتظر امام زمانت باش -----> مثل بیقرارِ یک تماس مهم از موبایلت! #اللهم_عجل_لولیک_الفرج @akhbareserishabad

#خاطرات دانش آموز بسیجی شهید محمد سجاد سلحشور 👇👇👇👇 🌹محمد سجاد از همان کودکی بسیار آرام و متین بود سخت علاقه مند به #قرآن بود و در بسیج دانش آموزی به صورت چشمگیری فعالیت داشت پدر محترم محمد سجاد از هدف بالای فرزندش حکایت دارد: هدف اش را انتخاب کرده بود و سخت در ایده و هدف خویش پای می فشرد، او تصمیم داشت به فرزندان روح الله بپیوندد ، سال سوم #هنرستان بود، قرار من و پسرم این شد که در پایان سال تحصیلی به عنوان بسیجی، راهی جبهه ها شویم؛ در چشم به هم زدنی سال تحصیلی تمام شد. 🌹 شب اول خرداد سال ۶۷ بود که تا اذان صبح با او صحبت کردم شاید از این سفر چشم‌پوشی کند، اما تمام تقاضاهای مرا رد کرد، چون تصمیم خود را گرفته بود؛ صبح آن روز از طریق تیپ #نبی_اکرم صلی الله به #حلبچه شد ، او  را به همراه اقوام بدرقه نمودیم.محمدسجاد تمام وسایل شخصی تا #ساعت_مچی خود را جا گذاشت از #تعلقات_مادی برید و راهی معنویت و #جاودانگی شد. پس از شهادت نیز تمامی وسایل شخصی اش تحویل #کمیته_امداد گردید. 🌹در طول حضور در جبهه سه بار برای خانوادش #نامه نوشت که نامه هایش ممنوع از شور و اشتیاق بود. در آخرین نامه نوشته بود: ((به مادرم بگویید مرا حلال کند تا خیالم راحت شود)). مهربانی صفا و پاکی روح این نوجوان و فرزند راستین #مکتب_حسینی به وضوح از چهره منوّر و حرکات و سکناتش هویدا بود. و معنویت و #قرآن پیوند خورده بود و #ادب و #تواضع و متانت در برخوردهای اجتماعی، از خصایص اخلاقی او به شمار می‌رفت. 🌹عضو دائمی #کانون دانش آموزی بود و #جوایزی نیز از #دارالقرآن دریافت کرده بود که هم اکنون زینت‌بخش مزار پاکش می باشد. محمدسجاد در یادداشت‌های روزانه‌اش، کمین را این گونه تسویه توصیف کرده است: ( راستی کمین جای خوبی است جایی است که آدم به #یاد_خداست چون در اینجا فقط خدا هست که نگهداری انسان است). منبع📚کتاب عاشورائیان صفحه۳۴۲و ۳۴۳ ✍نویسنده: حسین حاجیان @akhbareserishabad

#آهنگ_محلی 🎸نوازنده سه تار:حسین خالدیان 🎸نوازنده تار:مهدی ملاولی 🎼نوازنده تمبک:مهدی حیدری 🎤خواننده:یکی ازدوستان هنرمند سرپرست گروه: مهدی ملاولی @akhbareserishabad

🚨#هشدار ▪️مردم فهیم بخش #سریش_آباد خواهشمندیم در این روزهای برداشت گندم 🌾از #سرعت غیر مجاز در نزدیکی #سیلوها و تعاونی های خرید گندم خودداری فرمایید.⚠️⚠️ 🔹مراقب تراکتور🚜 و کمباین و تریلر های بی چراغ و موتور سیکلت ها🏍 باشید. @akhbareserishabad

﷽ ─┅─═ـــــ🍁ـــــ═─┅─ 🦋 ڪوچھ ‌ هایمان ࢪا بھ ‌ نامشان ڪࢪدیم ڪھ ‌ هࢪگاه  آدرس  منزلمان ࢪا می‌دهیم بدانیم  از  گذࢪگاھ ‌ خون ڪدام شهید است  ڪھ با  آࢪامش بھ  ‌خانھ ‌ می‌ࢪسیم 🦋 ─┅─═ـــــ🍁ـــــ═─┅─ نمونه ای از طرحهای پیشنهادی به #شهرداری سریش آباد برای نصب تابلو به نام شهداء گرانقدر سریش آباد 👆 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸 #مطالبه_گری @akhbareserishabad

🥊 #مصاحبه با ورزشکاران و مربی زحمتکش رشته کیک بوکسینگ سریش آباد 🥊فیلمی از تمرین ورزشکاران، بیان رزومه باشگاه، #مطالبه_گری از مسئولین و... 🔸قسمت اول🔸 #پیشنهاد_دانلود @akhbareserishabad

#حدیث_روز امام کاظم علیه السلام 💠هنگامی که بنده ای مرتکب گناه گردد- و به انجام آن اقدام نماید- بوی متعفّنی از او منتشر می شود. 📙الكافي ج 2 ص 429 @akhbareserishabad

#خاطرات دانش آموز #قرآنی بسیجی شهید محمد جعفر حیدری 👇👇👇👇 🔸قسمت دوم🔸 🌸پایان🌸 🌹شبی محمدجعفر موضوع رفتنش به جبهه را مطرح کرد. من و پدرش مخالفت کردیم، چون سن و سالی نداشت و برادرانش هم در جبهه بودند. تا نیمه های شب با پدرش گفتگو نمو کرد و از جبهه و #تکلیف همگانی صحبت کرد. فردا اول صبح پدرش گفت:(به محمد جعفر بگو وسایلش را آماده کند و راهی جبهه شود). 🌹برادرم عاشق وصال معشوق بود این بی قراری و ناآرامی قبل از شهادت در حضور او بعینه مشاهده می شد.سه روز قبل از شهادت نزد من آمد و ضمن خداحافظی گفت:(خواهر من راهم را یافته ام و در این راه قدم بر می دارم ، بعد از شهادت من پیش #نامحرمان گریه نکنی و به سر و صورت خود نزنی، #آرام باش به خدا توکل کن). 🌹 همرزم جعفر می گوید: جعفر علاقه خاصی به #قرآن داشت و من که در گردان ادوات خدمت می‌کردم و در عملیات ها وقتی گردان وارد عمل می شد و هواپیماهای عراقی می آمدند تا ادوات را خاموش کنند، من معمولاً آیه{{ وجعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سداََ}} را می خواندم. 🌹وقتی در مجلس ختم جعفر #قرآن را برداشتم اولین آیه ای که به چشمم خورد آیه شریفه مزبور بود و این امر برای من بسیار جالب بود و همواره در ذهنم مانده است. در صالح آباد بودیم و اکثر بچه ها عازم خط مقدم بودند. من همراه شهید علی اکبر اسفندیاری بودم که شهید جعفر حیدری آمد و گفت:( علی آقا مرا هم به منطقه ببرید )شهید اسفندیاری گفت:( تو لازمه با ما بیایی؟) در این موقع شهید حیدری شروع به به #گریه کرد، من خیلی ناراحت شدم و گفتم:(جعفر چرا #گریه می کنی؟) این گریه شهید گریه #عشق بود این اشک ناشی از #علاقه وافر به عملیات و #شهادت بود که او را به مقصودش رسانید. 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌹در این حال متوجه شدم که شهید اسفندیاری به چهره شهید حیدری خیره شد و می خندد از این حالت شهید حیدری خوشش آمده بود تا اینکه من به شهید اسفندیاری گفتم:( جوابی به این بنده خدا بده تا #آرام بگیرد ) شهید اسفندیاری با همان #لبخند زیبا به او گفت تو هم با ما بیا. 🌹همرزم دیگر جعفر روایت می کند: در صالح آباد #مهران قبل از عملیات کربلای یک شهید محمد جعفر، با #ناراحتی خاصی به شهید علی اسفندیاری گفت علی آقا چرا ما را هم به خط مقدم نمی برند؟ شهید اسفندیاری ، با #آرامش و لبخندی زیبا گفت: (صبر کن، با هم می رویم) و آن دو رفتند و با هم به عالم باقی شتافتند. ✨#شادی_روحش_صلوات✨ ✵اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد✵ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸 @akhbareserishabad