eitaa logo
اخبار سریش آباد
3.9هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
108 فایل
فعالیت های شهر سریش آباد معرفی نخبگان،هنرمندان، کارآفرینان، موسیقی سنتی، زندگینامه شهداء، مطالبه گری از مسئولین، اعلام مراسمات،برگزاری پویش با جایزه و.. ارتباط با ما👇 @yaheydarmadade @zdd1234 . . . . 👇آیدی ادمین #تبليغات 👇 @Tueh7069
مشاهده در ایتا
دانلود
اخبار سریش آباد
#خاطرات دانش آموز #قرآنی شهید محمد جعفر حیدری 👇👇👇👇 🔸قسمت اول🔸 🌹اهل #قرآن بود و در مراسم مدرسه قرآ
دانش آموز بسیجی شهید محمد جعفر حیدری 👇👇👇👇 🔸قسمت دوم🔸 🌸پایان🌸 🌹شبی محمدجعفر موضوع رفتنش به جبهه را مطرح کرد. من و پدرش مخالفت کردیم، چون سن و سالی نداشت و برادرانش هم در جبهه بودند. تا نیمه های شب با پدرش گفتگو نمو کرد و از جبهه و همگانی صحبت کرد. فردا اول صبح پدرش گفت:(به محمد جعفر بگو وسایلش را آماده کند و راهی جبهه شود). 🌹برادرم عاشق وصال معشوق بود این بی قراری و ناآرامی قبل از شهادت در حضور او بعینه مشاهده می شد.سه روز قبل از شهادت نزد من آمد و ضمن خداحافظی گفت:(خواهر من راهم را یافته ام و در این راه قدم بر می دارم ، بعد از شهادت من پیش گریه نکنی و به سر و صورت خود نزنی، باش به خدا توکل کن). 🌹 همرزم جعفر می گوید: جعفر علاقه خاصی به داشت و من که در گردان ادوات خدمت می‌کردم و در عملیات ها وقتی گردان وارد عمل می شد و هواپیماهای عراقی می آمدند تا ادوات را خاموش کنند، من معمولاً آیه{{ وجعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سداََ}} را می خواندم. 🌹وقتی در مجلس ختم جعفر را برداشتم اولین آیه ای که به چشمم خورد آیه شریفه مزبور بود و این امر برای من بسیار جالب بود و همواره در ذهنم مانده است. در صالح آباد بودیم و اکثر بچه ها عازم خط مقدم بودند. من همراه شهید علی اکبر اسفندیاری بودم که شهید جعفر حیدری آمد و گفت:( علی آقا مرا هم به منطقه ببرید )شهید اسفندیاری گفت:( تو لازمه با ما بیایی؟) در این موقع شهید حیدری شروع به به کرد، من خیلی ناراحت شدم و گفتم:(جعفر چرا می کنی؟) این گریه شهید گریه بود این اشک ناشی از وافر به عملیات و بود که او را به مقصودش رسانید. 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌹در این حال متوجه شدم که شهید اسفندیاری به چهره شهید حیدری خیره شد و می خندد از این حالت شهید حیدری خوشش آمده بود تا اینکه من به شهید اسفندیاری گفتم:( جوابی به این بنده خدا بده تا بگیرد ) شهید اسفندیاری با همان زیبا به او گفت تو هم با ما بیا. 🌹همرزم دیگر جعفر روایت می کند: در صالح آباد قبل از عملیات کربلای یک شهید محمد جعفر، با خاصی به شهید علی اسفندیاری گفت علی آقا چرا ما را هم به خط مقدم نمی برند؟ شهید اسفندیاری ، با و لبخندی زیبا گفت: (صبر کن، با هم می رویم) و آن دو رفتند و با هم به عالم باقی شتافتند. ✨✨ ✵اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد✵ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸 @akhbareserishabad
اخبار سریش آباد
✊او ایستاد پای امام زمان خویش 💐 ۲۱ بهمن سالگرد آسمانی شدن شهید لطف الله شرفبیانی گرامی باد. زمینی
شهید بی سر،  لطف الله شرفبیانی 👇👇👇👇👇 🌹او با الهام از به انجام فرائض دینی بسیار پایبند بود و با وجود اموال کثیرش، توجهی به نداشت. وقتی کسی سخن از امور مادی می نمود می گفت : «علاقه ای به مادیات دنیایی نداشته باشید، همه اینها و گذرا هستند. به فکر و انجام دستورات و فرائض الهی باشید.» شدیدی به امام راحل ره داشت و می گفت:« امام رهبر ما ؟ست و ادامه دهنده راه پیشوایان دینی است، ما باید دستورات امام را با جان و دل انجام دهیم.» 🌹هنگامی که با همسرم از کنار گلزار شهداء گذر می کردیم می گفت: «خوشا به حال شهدای عزیز چه راحت و آسوده آرمیده اند.» به حال آنان می خورد و شهادت داشت. پدرم، همیشه از آرزوی خود که همانا شهادت در راه خدا بود سخن می گفت، حتی هنگام تشییع پیکر مطهر شهید جهانگیر یوسفی با دیدگانی اشکبار افسوس می خورد که چرا شهادت نصیب او نمی شود😔 🌹پدرم، همواره با مأنوس بود و شبها بی آنکه مزاحم خواب دیگران شود، قرآن می خواند و ما را به خواندن نماز و قرآن سفارش می نمود. شهید لطف الله شرفبیانی، زمانی که می کرد گندم مازاد بر نیاز خانواده را در اختیار دولت اسلامی قرار می داد و می گفت: ((هر کسی گندمش را در بفروشد به انقلاب و امت اسلام کرده و چون دولت در و جنگ با دشمنان اسلام است باید او را یاری کنیم)). 📚منبع: کتاب عاشورائیان @akhbareserishabad
اخبار سریش آباد
✊او ایستاد پای امام زمان خویش 💐 ۲۳ بهمن سالگرد آسمانی شدن مجاهد شهید عبدالحسين قنبری گرامی باد. ز
مجاهد شهید عبدالحسين قنبری 👇👇👇👇👇 🌹 و شهید هرگز ترک نشد و همواره اطرافیان را به انجام الهی توصیه و دعوت می کرد. علاقه وافری به عصمت و طهارت (ع) داشت و این علاقه در ماههای و صفر و رمضان به عینه مشاهده می شد، می گفت: من پای عزاداران امام حسین (ع) هستم و تا جایی که جان در بدن دارم آنان را خواهم کرد. همواره نام (ع) بر زبانش جاری بود و از خدا می خواست که به زیارت قبر مطهر سیدالشهداء (علیه السلام) مشرف شود. 🌹 ی زیادی به امام خمینی (ره) داشت، روزی که حضرت امام به وطن بازگشتند ، از فرط خوشحالی بین مردم پخش می کرد، شب قبل از شهادتش که انقلاب پیروز شده بود یک لحظه آرام و قرار نداشت و مرتب می گفت: {زمان شادی و خوشحالی است زمان خواب نیست، امشب شب زندگی است چون انقلاب پیروز شده است} و براستی آن شب بهترین شب زندگی شهید بود، زیرا صبح به مراد و مقصودش دست یافت و به دیدار دوست شتافت. 🌹قبل از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، در دوران رژیم پهلوی، مسائل روز را دنبال می کرد، توضیح المسائل حضرت امام خمینی (ره) را در منزل داشت و از آن استفاده می کرد، با افراد شهر، در پوشش برگزاری ارتباط داشت. آن جلسات روحانی در ماه مبارک بیشتر برگزار می شد که بر شور و هیجان انقلابی وی و سایر همگامان او می افزود. 🌹دوازده سال داشتم که پدرم شهید شد. امروز بعد از گذشت سالها حالات و ذكر و نماز دلنشین و معنوی اش در گوشم طنین انداز است. وقتی را جمع می کرد، مقداری از محصول را کنار می گذاشت و می گفت: این امسال است. کار که به پایان می رسید به قم عزیمت می کرد و سال را تحویل دفتر مراجع می داد. 📚منبع: کتاب عاشورائیان @akhbareserishabad