✍️ گروهان سلمان در یکی از مناطق اطراف خرمشهر و در حاشیه رودخانه بهمنشیر مستقر بود.
🌤️ يك روز سید فرغونی به دست گرفت و به بچههای گروهان گفت:
هر کس لباس کثیف برای شستشو داره داخل فرغون بریزه!. کلی لباس جمع شد. البته بچهها او را تنها نگذاشتند. همراه سید برای شستن لباسها به راه افتادیم.
مسافت نسبتا زیادی راه رفتیم.
وقتی به کنار تانکر آب رسیدیم، سید هر کدام از بچهها را مسئول انجام کاری کرد؛
یکی آتش درست کرد، یکی آب تانکر را در ظرف حلبی ميریخت تا آب را گرم کند. یکی هم آب گرم را به شخص شوینده، که خود سید بود، ميرساند.
هر کاری کردیم قبول نکرد. خودش شروع به شستن لباسها کرد.
چند نفر هم کمک او لباسها را آب ميکشیدند. در نهایت یکی از بچهها که هیکل ورزشکاری داشت لباسها را ميچالند و در لگن قرار ميداد تا آنها
را پهن کنند.
👈 سید آن زمان فرمانده گروهان سلمان بود.آن روز بیش از هشتاد قطعه لباس را شست. البته زمان زیادی هم طول کشید.
♥️ این نحوه برخورد و این افتادگی
او بود که سید را محبـوب قلبـهـا کرده بود.
📚 عـلــمـدار
زندگیـنامه و خـاطـرات سردار؛ #شهید_سید_مجتبی_علمـدار
گروه فرهنگی هنری شهید هـــادی
#شهدا_الگوی_زندگی
#شهیدانه
#به_ویژه_ترین کانال خبری در ایتابپیوندید👇.
https://eitaa.com/joinchat/4073259207Cd2916ef4d3