eitaa logo
اخلاق و عرفان
11 دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم... این کانال در جهت قرار دادن مطالب عرفانی و اخلاقی از علما و عرفا ایجاد شده است... ان شالله که عاقبت بخیر بشویم🌷 التماس دعا🙏
لینک کانال اخلاق و عرفان در ایتا https://eitaa.com/akhlaghvaerfan لینک کانال را انتشار دهید.
عکس از لاله ای از ملکوت😇
انسان با غرایز و تمایلات نیرومند درونی و سرمایه‌های بیرونی و ابزاری که در اختیار دارد، با بهره‌گیری نامناسب و سوء استفاده از آن‌ها قادر است خود، انسان‌ها و موجودات دیگر جهان را به فساد و تباهی بکشاند. در منابع اسلامی واژه‌ی تقوا که به معنی حفظ و حراست است، فراوان آمده و خلاصه‌ی آن صیانت انسان از فساد و گناه است. خداوند متعال در آیات متعددی با بیانات گوناگون، انسان را به تقوا فرامی‌خواند. گاهی با تشویق و وعده‌های ثواب اخروی و پاداش نیک دنیوی و گاهی با تهدید و ترساندن از عذاب، او را از مخالفت با خود برحذر می‌دارد و به اطاعت و تقوا دعوت می‌کند. و لذا بی گمان تقوا به عنوان مهم ترین فضیلت دینی و انسانی در بسیاری از کتاب های اخلاقی و اجتماعی، مورد بحث و تحلیل قرار گرفته و ابعاد مختلف آن از سوی بزرگان بررسی و تبیین شده است. آن چه مهم می نماید، شناخت این فضیلت انسانی و دینی نیست، بلکه ایجاد آن و بهره گیری از آثار و پیامدهای مثبت دنیوی و اخروی آن است. این مهم نیز جز با تحمل مشقات و سختی ها، امکان ناپذیر است. و می توان بیان نمود که در بینش قرآنی، تقوا هم راه و هم روش و هم بینش و نیز عمل است. تقوا دارای مراتبی است که ارتباط تنگاتنگی با مراتب ایمانی دارد. هر چه ایمان شخص استوارتر می شود، تقوا در وی نمودارتر می گردد. از این رو می توان گفت که تقوا بازتاب بیرونی ایمان است که در حوزه های مختلف اخلاقی و فقهی و هنجاری خود را نشان می دهد. بنابراین انسان باتقوا كسی است كه افكار، كردار و گفتار خویش را با معیار عقل و شرع تنظیم كند و هیچ كاری را بدون مشورت آن دو انجام ندهد و فرمان آنها را نیز زیر پا نگذارد. جایگاه تقوا در اخلاق اسلامی در فرهنگ دینی، ركن اساسی اخلاق اسلامی تقواست و بدون آن، اخلاق و ایمان مفهومی ندارد همان طور كه امیرمۆمنان ـ علیه السلام ـ فرمود: «التَّقوی رَئیسُ الاَخلاقِ»[1] و «لاینْفَع الایمانُ بِغیرِ تقوی»[2] ارزندگی های دیگر تقوا عبارتند از: 1 . ملاك كرامت آدمی درجه تقوا با درجات قرب الی الله و ارزشمندی انسان، نسبت مستقیم دارد و هر چه آدمی با تقواتر باشد به درگاه ربوبی نزدیكتر و از ارزش بیشتر برخوردار است. قرآن مجید بر این حقیقت، تصریح می كند: «... انَّ اكرَمَكُم عندَ اللهِ اَتقیكُمْ اِنَّ اللهَ علیمٌ خَبیرٌ»[3] گرامی ترین شما نزد خدا باتقواترین شماست، همانان خداوند بسیار دانا و آگاه است. 2 . معیار پذیرش اعمال در دستگاه الهی، دو عنصر ارزشمند، معیار قبولی اعمال قرار می گیرد كه عبارتند از اخلاص و تقوا. این دو اكسیر گرانبها با هر عملی همراه شوند آن را به درجه قبول می رسانند. و فقدان هر یك از آنها نیز، عمل را از درجه اعتبار ساقط می كند. گرچه از كمیّت قابل توجهی نیز برخوردار باشد. قرآن مجید، این نقش ارزنده تقوا را چنین بازگو می كند: «... انَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ المُتَّقینَ»[4] همانا خداوند (اعمال نیك و صالح را) تنها از باتقوایان می پذیرد. همچنین عنصر تقوا سبب ارزشمندی مضاعف عمل صالح می گردد و اگر عمل، كم و كوچك هم باشد، آن را بزرگ و فراوان می كند، امام متقیان،‌ علی ـ علیه السلام ـ در این باره می فرماید: «لا یَقِلُّ عَمَلٌ معَ التَّقوی و كیَفَ یَقِلُّ ما یُتَقَبَّلُ »[5] هیچ عملی همراه با تقوا، اندك نیست، چگونه چیزی كه قبول می شود، كم شمرده شود؟ یكی از یاران امام صادق ـ علیه السلام ـ به نام مفضّل بن عمر می گوید: «خدمت امام صادق ـ علیه السلام ـ بودم، موضوع اعمال مطرح شد، من گفتم: عملم اندك و ضعیف است امام فرمود: خاموش باش و از خدا آمرزش بخواه! سپس فرمود: عمل اندك همراه با تقوا بهتر از عمل بسیاری است كه خالی ازتقوا باشد. پرسیدم: چگونه؟ فرمود: آری! همانند مردی كه به دیگران غذا می دهد، با همسایگانش مدارا می كند، درِ خانه اش به روی دیگران باز است ولی (با همه‌ این اعمال) چون درِ كار حرام به رویش باز شود، بدان درآید. این عمل (زیاد) بدون تقواست. اما مرد دیگری هیچ یك از اعمال یاد شده را انجام نمی دهد ولی اگر در برابر حرامی قرار بگیرد، آن را مرتكب نمی شود. (این هم عملِ كمِ باتقوا!)»[6] در هر مرتبه ای هستید ، تقوا را مراعات کنید آیت الله بهجت خطاب به نوجوانانی که بعد از تشرف به زیارت امام رضا - علیه السلام- در مشهد خدمت ایشان رسیدند : إنشاءالله مۆید ، مقبول الزیاره و محفوظ و معصوم از شرّ شیطانهای انس و جن و آفتهای دنیوی و اخروی و ظاهری و باطنی باشید. در هر حال با خدا باشید و خدا را فراموش نکنید تا اینکه خودمان ، خودمان را فراموش نکنیم . خداوند همیشه ، همه ی مردان و زنان مۆمن را موفق بدارد تا از صراط مستقیم به چپ و راست منحرف نشوند و از خداوند همیشه سعادت خودشان را بخواهند و تا ابد از شرّ و آفت شیطانهای انس و جن ، دوری کنند و به خدا و انبیاء او و اوصیای انبیاء و ملائکه ی مقرب ،
نزدیک شوند . هر کسی – با هر مرتبه ای که دارد – اگر از خداوند و انبیاء و راه انبیاء و اوصیاء دوری کند ، آخرش به همان اندازه ی دوری اش ، پشیمان خواهد شد و هر کس در هر مرتبه و هر جا و هر کاری باشد ، با نزدیک شدن به آنان، آخر کارش سعادت و خوشحالی است . امید دارم خدا همه را در صراط مستقیم به گونه ای حفظ و تثبیت کند که گمراهان را بتوانیم به راه بیاوریم ، نه اینکه آنانی را که در راه مستقیم هستند ، گمراه کنیم .
ماجرای عالم ذرّ) آن‌گاه که عالم، آماده پذیرش حضور انسان بر روی زمین می‌گشت خداوند دو آب گوارا و تلخ و شور را بر زمین فرو ریخت تا قدری از خاک آن گِل شد و زمانی از آن گذشت تا خداوند آن گل را به قدرت خود ورزید و به دو نیم تقسیم کرد، نیمی در سمت راست و نیمی در سمت چپ قرارگرفت. سپس همه انسان‌ها را با جسمی ریز از این گل‌ها آفرید و از روح و شعور و حواس بشری برخوردار گردانید. کسانی که از نیمه راست گل‌ها آفریده شدند به اصحاب یمین و کسانی که از نیمه چپ خلق شدند به اصحاب شمال نام گرفتند. همه انسان‌ها در آن اجتماع بزرگ حضور داشتند و مانند اجتماعات این عالم دارای جنب‌وجوش بودند. برخی از آنها نورانی و برخی تاریک و سیاه بودند و عدّه‌ای حالت میانه داشتند امّا انبیاعلیهم السلام از نورانیت خاصی برخوردار بودند و مانند چراغ می‌درخشیدند. در این هنگام بود که خداوند با ندایی فراگیر همه آنها را مورد خطاب خود قرارداد و پرسید: «أَلستُ بِرَبِّکُم؟» (آیا من پروردگار شما نیستم؟) و آنها پاسخ دادند: آری. به‌دنبال این اقرار بزرگ، خداوند فرمود: إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا وَ أَنَا الرَّحْمنُ. من خداوندم و خدایی جز من وجود ندارد و من مهربانم. با شنیدن این کلمات الهی که بدون هر حجابی به گوش آنها رسید، به اطاعت از او و ربوبیتش اقرار کردند و پس از آن پیامبران از دیگران متمایز شدند و خداوند همه را به اطاعت از آنها فراخواند و آنان نیز بر چنین اطاعتی اقرار کردند. پاسخ انسان‌ها، هم زمان نبود بلکه برخی بر بعضی سبقت گرفتند. اولین کسانی که به «بلی زبان گشودند؛ رسول خداصلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین‌علیه السلام و ائمه‌علیهم السلام بودند و عرض کردند: «انت ربّنا» (تو پروردگار ما هستی) در این هنگام خداوند علوم و معارف دین را به آنها عطا کرد و به فرشته‌ها فرمود: «اینها حاملان علم و دین من و افراد مورد اعتماد در میان خلقم می‌باشند». سپس به فرشته‌ها فرمود: شما هم شهادت دهید! فرشته‌ها گفتند: «ما شهادت می‌دهیم که در روز قیامت نگویند ما از این اقرار به ربوبیّت خدا غافل بودیم، یا نگویند پدرانمان قبل از ما شرک ورزیدند و ما فرزندان آنها بودیم (که به ناچار از آنها پیروی کردیم) و آیا ما را به آنچه اهل باطل انجام دادند مجازات می‌کنی؟» بعد از اقرار به پروردگاری خداوند و نبوّت انبیاء به ویژه محمّد بن عبداللَّه‌صلی الله علیه وآله که امیرالمؤمنین‌علیه السلام بر همه پیشی گرفت، نوبت به پیمان گرفتن بر ولایت او و سایر ائمه رسید که اکثر فرزندان آدم از روی سرکشی و تکبر آن را رد کردند و جز عده قلیلی که همان اصحاب یمین بودند، آن را نپذیرفتند. پیمان‌گیری بر نبوّت رسول خدا و اهل‌بیت اوعلیهم السلام از جمله آزمایش‌های الهی در عالم ذرّ بود که انبیاءعلیهم السلام را نیز در بر گرفت و خداوند از آنها پیمان گرفت که من پروردگار شما و محمّد رسول من و علی امیرمؤمنان و جانشینان او، والیان و خزانه‌داران علم من هستند و مهدی کسی است که به وسیله او دینم را یاری و دولتم را آشکار و از دشمنانم انتقام می‌گیرم و به دست او، با رضایت و اکراه عبادت می‌شوم و آنها گفتند: پروردگارا! ما به این حقایق اقرار می‌کنیم و شهادت می‌دهیم. در میان انبیاء نیز عدّه‌ای موفق‌تر از دیگران بودند. البته آدم‌علیه السلام که پیش از آن نبوّت او تثبیت گردیده بود در پذیرش اهل‌بیت‌علیهم السلام با آزمایشی دشوارتر روبرو گردید که نه اقرار کرد و نه انکار نمود و در نتیجه مقام بلند برخورداری از عزم و اراده قوی که همان اولوالعزمی است برای پنج نفر از انبیاء یعنی نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمدعلیهم السلام ثابت گردید. با اتمام این مراحل امتحانی، آزمون بزرگ و دشوار دیگری آغاز گردید. خدای تعالی آتش بزرگی را برافروخت و به آنها فرمود: به آن درآیید! امّا اصحاب شمال گفتند ما از روی اطاعت وارد نمی‌شویم. خدای تعالی فرمود: از روی میل و طاعت وارد شوید وگرنه از روی اکراه و ناخرسندی شما را عذاب می‌کنم. آنها هم پاسخ دادند: از آتش به سوی تو می‌گریزیم و با تو احتجاج می‌کنیم که آن را بر ما واجب کردی و ما را اصحاب شمال قرار دادی. ما چگونه با رغبت وارد آن شویم، اول اصحاب یمین را وارد آن گردان تا به عدالت در میان ما رفتار کرده باشی. در این حال به اصحاب یمین که به اندازه ذرّه بودند فرمود: با میل و طاعت وارد این آتش شوید. آنها هم وارد آتش شدند و خداوند آن را بر آنها سرد و سلامت گرداند و سپس از آن بیرون آورد و به اصحاب یمین و شمال ندا داد: آیا من پروردگار شما نیستم؟ اصحاب یمین گفتند: آری ای پروردگار ما! ما آفریده تو هستیم و اقرار می‌کنیم و مطیع تو هستیم و اصحاب شمال گفتند: آری ای پروردگار ما! ما آفریده و مخلوق ناخشنود و مجبور تو هستیم. امّا اولین کسی که این فرمان الهی را در ورود به آتش اجابت کرد رسول خداصلی الله علیه وآله بود و سپس پیامبران و جانشینا
ن و پیروان آنها بودند. در میان پیروان انبیاء برخی با سرعت و یک چشم به هم زدن و عدّه‌ای با کندی وارد آن شدند. اصحاب شمال از ورود در آتش خودداری کردند و در برابر فرمان خدا گفتند: پروردگارا! ما را آفریدی تا بسوزانی و نافرمانی کردند. در این هنگام فرمان الهی بر خروج اصحاب یمین از آتش صادر شد و آنها با سلامت کامل از آتش بیرون آمدند (همان‌گونه که ابراهیم‌علیه السلام از آتش که بر او سرد و سلامت شده بود بیرون آمد). اصحاب شمال که آنها را سالم دیدند و فهمیدند آتش گزندی بر آنها نداشته است گفتند: پروردگارا! ما آنها را در سلامت می‌بینیم، ما را ببخش و فرمان ده تا وارد آتش شویم. خداوند هم آنها را بخشید و فرمود وارد شوید امّا وقتی نزدیک آتش رفتند و شعله‌های برافروخته‌اش به آنها رسید برگشتند و گفتند: پروردگارا! ما طاقت صبر بر سوختن را نداریم و دوباره نافرمانی کردند تا اینکه سه بار برای ورود در آتش فرمان گرفتند و از انجام آن خودداری کردند همان‌گونه که اصحاب یمین سه بار به این کار مأمور شدند و هر سه بار اطاعت کردند و به سلامت از آتش بیرون آمدند. در اینجا آخرین مرحله عالم میثاق فرا رسید و به اذن پروردگار عالم همه آنها به حالت اولیه یعنی به پشت آدم یا گلی که بودند باز گشتند و خداوند آدم را از همان گل آفرید و سپس همه آنها به تدریج به دنیا خواهند آمد تا آخرین آنها در پایان عالم متولد گردد و با توجه به پیشینه‌ای که در عالم ذرّ داشته‌اند زندگی کنند.(2) برنامه عالم ذر را از بازار دریافت کنید https://cafebazaar.ir/app/ir.sadegh.story18/?l=fa
عالم ذرّ در آینه وحی‌ قرآن کتاب هدایت است و به همه وقایع مهم انسان که نقش اساسی در سعادت و شقاوت او دارند اشاره دارد و طبیعی است که به مسئله مهمی چون عالم ذرّ که جایگاه بسیار مهمی در حیات فکری و رفتاری او دارد اشاره داشته باشد. بیش از ده آیه در سوره‌های مختلف قرآن آمده است که به این عالم اسرارآمیز مربوط می‌شوند و در میان آنها مهم‌ترین و صریح‌ترین آنها آیه 172 سوره اعراف است که میدان آراء مفسران و محققان قرارگرفته و علاوه بر روایات فراوانی که از سوی شیعه و سنی در تفسیر آن وارد شده است همواره بخشی از مباحث تفسیری و تحقیقی به آن اختصاص یافته است. ما نیز با ذکر این آیه و ترجمه و تفسیر آن این بحث قرآنی را مورد بررسی قرار می‌دهیم و به شبهات و ایرادهایی که پیرامون آن مطرح شده‌است پاسخ می‌دهیم به گونه‌ای که این آیه دلیل محکمی بر وجود عالم ذرّ و فلسفه آن باشد. خدای متعال می‌فرماید: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذرّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الِقیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ (172) اَوْتَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا ذرّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِکُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ(173) وَکَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ(174)» و به یاد آور هنگامی که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذرّیه آنها را برگرفت و ایشان را بر خود گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، (و فرشته‌ها نیز گفتند ما هم) گواهی می‌دهیم که مبادا روز قیامت بگویید ما از این (پیمان) غافل بودیم(172) یا بگویید پدران ما پیش از ما مشرک شدند و ما هم از آنها بودیم (که به ناچار از آنان پیروی کردیم) آیا ما را به خاطر آنچه اهل باطل انجام دادند به هلاکت می‌رسانی(173) و این چنین آیات را شرح می‌دهیم شاید به سوی حق بازگردند(174) خداوند در این آیات از پیامبرصلی الله علیه وآله می‌خواهد تا آن واقعه‌ای را که در صدر خلقت بشر صورت گرفت و ذرّیه بنی‌آدم را از پشت آنها برگرفته و از همه آنها بر ربوبیّت خود اقرار گرفت و آنها را بر این اقرار گواه ساخت، به‌یاد آورد. آن‌گاه می‌فرماید: خداوند این کار را به‌خاطر آن انجام داد که کسی در آخرت بهانه غفلت و شرک پدران خود را نیاورد زیرا در آن عالم نه غفلتی بود چرا که آن عالم نشأت شهود بود و نه شرک پدران مطرح بود زیرا همه به ربوبیّت خداوند اقرار کردند و در این عالم فعلی هم باید بر سر پیمان قبلی خود وفادار بمانند. انسان باید مورد آزمایش قرار گیرد تا سعادت و شقاوت او تعیین گردد امّا دنیا به تنهایی برای این آزمون کافی نیست زیرا بسیاری از انسان‌ها گرفتار غفلت و تبعیّت پدران مشرک خود می‌شوند و این دو عامل می‌توانند بهانه‌ای برای شرک آنان باشند. از این رو باید عالمی باشد که زمینه این دو بهانه در آن وجود نداشته باشد و آن عالم، عالم ذرّ است که حقیقت انسان‌ها را بدون وجود هر گونه بهانه آشکار می‌سازد و ذمه آنها را هم در این مقطع از دنیا به پیمانی بزرگ مشغول می‌سازد. خدای متعال به چهار صورت، انسان را به توحید رهنمون کرده و حجّت را بر او تمام می‌کند. سه صورت آن، نقلی، عقلی و فطری است و صورت چهارم آن هم در این آیه مطرح است و آن اقراری است که خداوند از او گرفت. خداوند با ارسال انبیاء حجّت را بر انسان تمام می‌کند امّا اگر کسی مورد تبلیغات پیامبران قرار نگیرد عقل و اندیشه او حجّت است و اگر به خاطر تبلیغات فراوان و وجود فضای مسموم خانوادگی و اجتماعی زمینه اندیشه هم از او گرفته شود و به تقلید رو آورد، فطرت الهی او حجّت خواهد بود و اگر به هر علّت غبار غفلت بر فطرت او نشیند در عالم ذرّ با خدای خود پیمان بسته است و با وجود این پیمان دیگر نمی‌تواند بهانه‌ای برای شرک یا غفلت خود در قیامت داشته باشد. یعنی اگر غفلت و تبعیّت او از پدران خود بتوانند بهانه‌ای برای موحد نبودن او در دنیا باشند امّا چنین بهانه‌هایی برای توجیه شرک او در عالم ذرّ نخواهند بود و با آن پیمان، در دنیا هم عذری نخواهند داشت. برنامه عالم ذر را از بازار دریافت کنید https://cafebazaar.ir/app/ir.sadegh.story18/?l=fa