#ماهنقرهای🔹
#داستانواقعی 🦚
#پارتدویستسی
اون روزا خان حسابی نگرانش بود چند باری ازش خواسته بود که حتی اگه نمیخواد با سهیلا هم اتاق بشه،اتاق دیگه ای رو برای زندگی انتخاب کنه،خیال میکرد من اون اتاق رو جادو کردم اما اورهان گوشش به این حرفا بدهکار نبود!
واقعا که اورهان دل بزرگی داشت،خود من حتی طاقت یک ساعت موندن توی اون اتاق وشنیدن عطر تن اورهان و حس کردن تموم خاطراتی که با هم توی گوشه گوشه اون اتاق داشتیم رو نداشتم،خان که حال و روز اورهان رو میدید هر روز از آتاش میخواست منو طلاق بده و دختر دیگه ای رو برای ادامه زندگی انتخاب کنه میخواست منو از عمارت بیرون کنه تا کمتر موجب آزار پسرش بشم،خیال میکرد به خاطر حضور من توی عمارته که اورهان حتی از غذا خوردن کنار اهالی هم فراریه،اما آتاش آدمی نبود که از تصمیمی که گرفته منصرف بشه،حتی حاضر نبود اجازه بده برای زایمان مادرم بیام و با دخالت های خان تونسته بودم راضیش کنم این چند روز رو اینجا بمونم چون به خیال خودش زایمان آنام بهوونه بود و قصد داشتم توی این مدت با اورهان فرار کنم اما وقتی خان تضمین کرد که بعد از چهل روز خودش منو برمیگردونه دیگه حرفی نزد،دلیل این همه اصرارش به موندنم کنارشو نمیدونستم،اما هر چی بود علاقه نبود چون طرز نگاه کردنش با اورهان که عاشقم بود زمین تا آسمون تفاوت داشت!
چهل روز پیش وقتی رسیدم عمارت دست و پام از نگرانی یخ بسته بود،دعا میکردم اول حال آنام و بعد بچه ی توی شکمش خوب باشه،سکینه ماما همراه عزیز بالای سر آنام بودن و منو آقام و بقیه پشت در به انتظار ایستاده بودیم،تموم لحظات تلخ زندگیمون و کلفتی کردن خودم و آنام فقط به خاطر اینکه دختر بودم از جلوی چشمم رد میشد و آرزو میکردم اینبار خدا نظر لطفشو به آنام بندازه تا دختر دیگه ای شاهد این همه زجری که من کشیدم نباشه،زنعمو هم دست به دعا نشسته بود حتما داشت دعا میکرد تا مادرم دوباره دختر به دنیا بیاره،اما انگار دعای من زودتر به گوش خدا رسیده بود که سکینه ماما بلند گفت یا محمد (ص)،حرفش به این معنی بود که بچه آنام پسره،آقام از خوشحالی گریه میکرد و عزیز بلند بلند صلوات میفرستاد،بعد از مدت ها از ته دل خوشحال بودم،چهره در هم زنعمو هم دیدنی بود چون میدونست با اومدن برادرم،آرزوی خانوم بزرگ شدن عمارت رو باید به گور ببره...🦋🦋🦋🦋🦋
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻