eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.5هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
غربیا وقتی استقبال ملت ایران واسه رأی گیری رو میبینن! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌😂 @aksneveshteheitaa
نتیجه‌ی زندگی چیزهایی نیست که جمع می‌کنیم، بلکه قلبهایی‌ست که جذب می‌کنیم... سلام، صبح بخیر @aksneveshteheitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎 مادر من مادر من تو یاری و یاور من ترانه مادر من با صدای زنده یاد تقدیم به همه مادران سرزمینم ❣ 🆔 @aksneveshteheitaa
تنگ است دلم... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🆔 @aksneveshteheitaa
یعنی همچین ملتی داریم😂 @aksneveshteheitaa
سیدکروناچینی زاده😁 @aksneveshteheitaa
خخخخخخ اینم ازبرادران ارسالی از مخاطبین @aksneveshteheitaa
😍✋ نزاشتم ادامه بده _میرم توی روشویی دستشویی آب داغ بگیرم لک چربش بره بعد بیرون آب میکشمش خواست مخالفت کنه که مهلتش ندادم و با قدمهای سریع بیرون اومدم یقه لباس رو به بینیم نزدیک کردم پر از عطر امیرعلی بود ...دیده بودم همیشه به گردنش عطر میزنه...خوب نفس کشیدم عطرش رو و بعد شروع کردم به شستن! وقتی مطمئن شدم اثری از لکه نیست دستهای پرکفم رو آب کشیدم و لباس رو برداشتم تا توی حیاط راحت بتونم آب کشیش کنم بیرون که اومدم چادر رنگی افتاد روی سرم و من با تعجب امیرعلی رو دیدم که صورتش پراز لبخند عمیق بود آروم گفت: امیر محمد اینا اومدن با یک دست لباس رو نگه داشتم و با دست دیگه چادر رودرست گرفتم _از دختر دایی ما کار می کشی امیر علی؟! نگاهی به امیر محمدانداختم که با کت و شلوار مشکی بود و دستهاش توی جیب شلوارش_ سلام سری تکون داد_علیک سلام دختر دایی... بابا بده بشوره خودش این لباسهاش رو این وضع هرروزشه ها! دیدم مشت شدن دست امیرعلی رو ...لحن شوخ امیرمحمد میگفت قصد کنایه زدن نداشته ولی امیرعلی حسابی نیش خورده بود! لبخندی زدم_خودم خواستم ...مگه میداد لباسش رو اگه هرروزم باشه روی چشمهام وظیفمه حالت امیرعلی تغییر نکردو امیرمحمد لبخند معنی داری زد... دوست نداشتم ادامه این صحبت رو_نفیسه جون و امیرسام کجان؟ امیرمحمد_زودتر رفتن تو خونه امیرسام بی تابی می کرد شیر می خواست سرم رو به نشونه فهمیدن تکون دادم و با گفتن ببخشیدی رفتم سمت شیر آب با رفتن امیرمحمدو بسته شدن در چوبی هال امیر علی تکیه از دیوار گرفت و اومد نزدیک من _ بده من خودم آب میکشم برو تو خونه لحنش تلخ بودو صورتش پر اخم توجهی نکردم و لباس رو به دوطرف زیر شیر آب پیچوندم دستش جلو اومدو نشست روی دستهام_می گم بده به من دیگه خیلی تلخ شده بود و تند... نگاهی به چشمهاش انداختم و با لجبازی گفتم : نمیدم دستش مشت شد روی دستم آروم گفتم: خودت خوب میدونی آقا امیرمحمد فقط می خواست شوخی کنه! نفس عمیقی کشیدو من بادستم آب ریختم روی سرشیر آب که کفی شده بود و آب رو بستم _خسته شدم... حتی از خودم که فکر می کنم همه چیز کنایه است ...قبال برام مهم نبود ولی حاالا دوست ندارم تو اذیت بشی و خجالت بکشی از کنار من بودن آب لباس رو محکم چلوندم و بعد توی هوا تکوندم تا آب اضافیش کامل بره و خیلی چروک نشه همون طور که میرفتم سمت طنابی که عمه از این سرتا اون سر حیاط وصل کرده بود برای خشک کردن لباسها گفتم: گمونم صحبت کرده بودیم راجع به این موضوع ...اونشب خونه بابابزرگ قصه نمیگفتم برات امیرعلی! اومد نزدیک و من بی توجه به نگاه سنگینش گیره های قرمز رنگ رو زدم روی لباس زیرلب گفت: ببخشید بد حرف زدم نگاهم رو دوختم تو نگاه پشیمونش _طعنه های بقیه اذیتم نمیکنه امیرعلی هرچند تا حاالا هم طعنه ای در کار نبوده و هرکی رو که از دوست وآشنا دیدم ازت تعریف کرده... اهمیت هم نمیدم به حرفهایی که زیاد مهم نیستن ولی اذیتم میکنه این رفتارت که یک دفعه غریبه میشی و غریبه میشم برات! نگاهش هنوز توی چشمهام بود که با قدمهای آرومی رفتم توی اتاقش و روسریم رو جلو آینه انداختم روی سرم و مدل عربی بستم ...بعد چند لحظه اومد و در اتاق رو پشت سرش بست حاشیه روسریم رو مرتب کردم _چرا اومدی اینجا میرفتی توی هال منم میومدم به خاطر سکوتش چرخیدم که نزدیک اومد و فاصله مون شد به زور چهار انگشت ...بازوهام رو گرفت توی دست هاش_قهری ؟ لپهام رو باد کردم باصدا خالی_نه ...دلخورم انگشت شصت و اشاره ام رو روی هم گذاشتم ونصف بند انگشتم رو نشونش دادم_یک این قده هم قهرم لبهاش به یک خنده باز شد ...بازم طاقتم نیاوردم و دستهام حلقه شد دور کمرش...فکر کنم باز شکه شد که دستهایی رو که باهاش بازوهام رو گرفته بود توی هوا موند... من که آروم شده بودم از نفس کشیدن عطرش به این نزدیکی و شنیدن صدای ضربان قلبش که روی دورتند رفته بود آروم گفتم: امیرعلی نمیشه دوستم داشته باشی ؟؟ تو رو جون من به خاطر این حرفهای مسخره این قدر بهم نریز ! من مطمئنم تنها کسی که می تونم با اطمینان بهش تکیه کنم تویی ...این قدر از من دور نشو ...این قدر وقتی نزدیکت نیستم فکرهای بیخودی نکن ! خواهش می کنم مثل من باش که هر ثانیه ام بافکر تو میگذره ! نفهمیدم کی بغض کردم و کی اشکهام روی گونه ام ریخت و دفن میشد توی تار پود لباس امیر علی... دستهاش حلقه شد دور بازوهام و چونه اش نشست روی شونه ام و آروم گفت: گریه نکن ...خواهش می کنم ...ببخشید! همین جمله کافی بود تا اشکهام بند بیادو دستهام رو محکمتر کنم و حلقه دستم رو تنگ تر... گفتم_ دوستت دارم امیرعلی! 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹 ❇️ @aksneveshtehEitaa
❣ مصرعی از قلب من با مصرعی از قلب تو شاه بیتی میشود در دفتر دیوان عشق @aksneveshteheitaa
ب عشق رهبرم وانتقام حاج قاسم.. تاکور شود هرآنکه نتواند دید🇮🇷✌️ 🇮🇷 @aksneveshteheitaa
⚡️ ترسم جنون غالب شود طغيان کند سودای تو طوقم به گردن برنهد عشق جنون فرمای تو 🆔 @jomlax❄️
گر ببینی ناکسان بالا نشینند عیب نیست روی دریا کف نشیند قعر دریا گوهر است 🆔 @aksneveshteheitaa
ناز کنی نظر کنی قهر کنی ستم کنی گر که جفا، گر که وفا ، از تو حذر نمیشود 🆔 @aksneveshteheitaa
پرندگان به برکه های آرام پناه می برند و انسانها به دل های پاک خوش به حال آنها که مایه آرامش دیگرانند. 🌹💕💕🍃🍃 @aksneveshteheitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال و روز جریان مدیریتی حاکم از زبان نقی معمولی مدت زمان کلیپ 15 ثانیه صرفا جهت لبخند @aksneveshteheitaa
قلبم نقاش نیست اما قشنگ درد میکشه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🆔 @aksneveshteheitaa
مـن…! مـرا که میـشنـــــــــاسـی؟!  خـودمــــــــــم… کسـی شبیــــــــــه هیچــــــــکس! کمـی کـه لابـه لای نـوشتـه هـایـم بـگـردی پیـدایـم میکنـی… مهـــــــــــربـان، صبــــــــــــور  کمــــــــــی هــــــــــم بهـانـــــــــــه گیـر … اگـر نوشتـه هـایـم را بیـابـی ،           منــــــــــــم همـان حـــــــــــــوالـی ام.... @aksneveshteheitaa
فرشته ی مهربان من! ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🆔 @aksneveshteheitaa
وقتی عشق چیزی نیست جز حالتی ساختگی و نشانه‌ای توخالی. وقتی خانه پُر است از کنده‌های چوب، اما آتشی نمی‌سوزد. وقتی تشریفات از انسان پیشی می‌گیرد. شاید وقتی کلماتی را تکرار می‌کنیم که قادر به دور کردنِ فقدان نیستند. وقتی من و تو روی‌ در روی‌ایم، و بیابانی میانمان گسترده می‌شود. وقتی شب فرامی‌رسد. وقتی خودمان را نومیدانه به امید می‌سپاریم، شاید آن هنگام‌ست که تنها عشق لب‌هایت را به روشنایی روز می‌گشاید‌. @aksneveshteheitaa
تبریک مخاطب عزیزکانال😍😘 @aksneveshteheitaa
4_270538606995571405.mp3
1.22M
آغاز روز با دعای عهد👆 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏🙏 https://eitaa.com/hebye110
عجب معجزه‌ای دارد نفس صبحدم زیرسایبان رحمت خدا بایست خنکای صبح زمستانی همراه بامهربانی را نفس بکش الهی دلتون سرشار از آرامش روزتون پراز برکت و رحمت سلام، صبح بخیر @aksneveshteheitaa
ز چشمت جان نشاید برد کز هر سو که می‌بینم کمین از گوشه‌ای کرده‌ست و تیر اندر کمان دارد 🆔 @aksneveshteheitaa
4_5947401344036898605.mp3
5.52M
احساس ما روی همه چیز تاثیر میزاره. روی اطرافیامون، روی غذایی که می پزیم، روی کارمون، حتی روی گلو گیاه خونه مون! قدرت انرژی احساس ما بسیار بالاس.💥💫👋🏼😊 @aksneveshteheitaa ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌