eitaa logo
عکس‌نوشت🌿
120 دنبال‌کننده
85 عکس
3 ویدیو
0 فایل
✔ اینجادل‌نوشته‌هادرقاب‌تصاویر،قلب‌وروحت‌رابه جستجو‌در‌معنای‌زندگی‌دعوت‌می‌کنند🥀 ✔دست‌پخت‌یه‌پدر‌و‌دختر،‌یه‌دهه‌پنجاهی‌با‌یه‌دهه‌هشتادی رو امتحان‌کنید‌😊♡ آقائی♡ شنوای‌حرفاتون👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/16920351055585 ادمین👇🏻 @aq_110
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حیات معقول
🌱 ⸤﷽⸣ 🌱 🔰 امام علی علیه‌السلام: 💠 الأملُ سُلطانُ الشَّياطِينِ على قُلُوبِ الغافِلِينَ 🌀 آرزو، مايه چيرگى شيطان‌ها بر دلِ غافلان است. 🔻 Expectation is the sultan of the Satans ower the hearts of the oblivious. 🔹 expectation: آرزو 🔹 Satan: شیطان 🔹 oblivious: غافل ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
هدایت شده از حیات معقول
🔰 گام به گام با انسان کامل (۳۱) ✍ اصغر آقائی _____________________ گام سوم: با ابراهیم ع (۱۱): قلب مطمئن 🔻مدّتی بود خبری از ابراهیم نداشتم. گاه به اطراف می‌رفتم. در این گشت و گذار، هم با مردم سخن می‌گفتم و هم به ابراهیم فکر می‌کردم. 🔻 خیلی برایم واضح نبود که چرا او شخصیتی جهانی یافته و پیروان تمام ادیان توحیدی برای او احترام ویژه‌ای قائل هستند؟ و برای او سر و دست می‌شکنند؟ و هر یک او را از آنِ خود می‌داند. «يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَآجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنزِلَتِ التَّورَاةُ وَالإنجِيلُ إِلاَّ مِن بَعْدِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ» نوح که بیشتر از او عمر کرد و برای دعوت دیگران تلاش کرد؟ چرا او چنین جایگاهی نیافته است؟ آیین ابراهیم چه ویژگی ممتازی دارد که روی‌برگرداندن از آن، جهل و نابخردی است؟ مگر این نیست که همه انبیا چون نوح به یکتاپرستی دعوت می‌کردند؟ «وَمَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ». او چه کرده که برگزیده خاص خداوند شده است؟ «وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ» 🔻مدّتی بود که سؤالاتی از این دست، مانند خوره به جانم افتاده بود و من هم رویِ پرسیدن آنها را از ابراهیم نداشتم. 🔻روزی نزدیک ظهر بود کنار مزرعه‌ای با کشاورزی سخن می‌گفتم. او یکی از پیروان ابراهیم بود. به او گفتم من ابراهیم را خیلی نمی‌شناسم؛ اما در این مدّت بارها و بارها صبر، حکمت و فهم او را دیده‌ام؛ اما نمی‌دانم چرا ...؟ و تعدادی از سؤالات ذهنی‌ام را با او در میان گذاشتم. 🔻سخنان من هنوز تمام نشده بود که از چشمان اشک‌بار آن مرد متعجب شدم. گفتم: چیزی شده است؟ او که تا آن لحظه به سخنان من گوش می‌داد، گفت: جوان‌تر که بودم کارم چوپانی بود و شر و شوری داشتم. طبیعت برایم جذّاب بود و همیشه برایم اتفاقات جالبی در صحرا می‌افتاد. اما یک روز ... 🔻و باز شروع به اشک‌ریختن کرد. 🔻گفتم چه اتفاقی افتاد؟ در آن روز چه دیده‌ای که تو را چنین آشفته می‌کند؟ 🔻کشاورز که اکنون مرد پابه سنّ‌گذاشته‌ای بود؛ نگاهی به من کرد و من که گویی از سؤال خویش شرمنده شده‌ام، چونان آخرین قطره اشک او که در گونه‌اش به پایین غلطان شده بود، سر به زیر افکندم. 🔻آن مرد دستی بر شانه گذاشت و گفت: ابراهیم را دیدم؛ من ابراهیم را دیدم؛ من او را دیدم. 🔻از تأکید فراوان او در دیدن ابراهیم بیشتر تعجّب کردم. او که بارها ابراهیم را در همین شهر دیده است؛ پس چرا چنین متعجب از دیدن او سخن می‌گوید و می‌گرید؟ 🔻مرد که می‌دانست تعجب من زبانم را در کامم بسته است؛ ادامه داد: صبر کن جوان، خواهم گفت. ... (ادامه دارد) ... و سفر ادامه دارد. ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
هدایت شده از حیات معقول
3.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اللهم عجل لولیک الفرج 🍃🍃 مولای من چه شود همراه با بهار طبیعت، نسیم حضور تو در کوچه‌پس‌کوچه‌های جانم وزیدن گیرد و آن را حیاتی دوباره بخشد 🍃🍃 🥺🌸🌸🌸🌸🥺 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul