eitaa logo
میراث امامان
205 دنبال‌کننده
58 عکس
3 ویدیو
19 فایل
مطالعاتی در خصوص روایات برجای‌مانده از امامان اهل بیت علیهم السلام در تراث اسلامی کانال در تلگرام: https://t.me/Al_Meerath https://t.me/Alasar_1 ارتباط با ادمین: @KhorvashAmirhasan
مشاهده در ایتا
دانلود
معاویة بن ابی سفیان؛ فرعونِ امت حَدَّثَنَا أَبُو مُسْلِمٍ الْكَشِّيُّ ، ثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ عَمْرٍو الْوَاقِفِيُّ ، ثَنَا شَرِيكٌ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَزِيدَ ، عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُدَيْجٍ ، قَالَ : أَرْسَلَنِي مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ رَحِمَهُ اللهُ إِلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ رَضِيَ اللهُ عَنْهُمْ أَخْطُبُ عَلَى يَزِيدَ بِنْتًا لَهُ أَوْ أُخْتًا لَهُ ، فَأَتَيْتُهُ فَذَكَرْتُ لَهُ يَزِيدَ ، فَقَالَ : إِنَّا قَوْمٌ لَا تُزَوَّجُ نِسَاؤُنَا حَتَّى نَسْتَأْمِرَهُنَّ ، فَائْتِهَا . فَأَتَيْتُهَا فَذَكَرْتُ لَهَا يَزِيدَ ، فَقَالَتْ : وَاللهِ لَا يَكُونُ ذَاكَ حَتَّى يَسِيرَ فِينَا صَاحِبُكَ كَمَا سَارَ فِرْعَوْنُ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ ، يَذْبَحُ أَبْنَاءَهُمْ ، وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ . فَرَجَعْتُ إِلَى الْحَسَنِ ، فَقُلْتُ : أَرْسَلْتَنِي إِلَى فِلْقَةٍ مِنَ الْفَلَقِ تُسَمِّي أَمِيرَ الْمُؤْمِنينَ فِرْعَوْنَ . فَقَالَ : يَا مُعَاوِيَةُ إِيَّاكَ وَبُغْضَنَا ، فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ : لَا يُبْغِضُنَا وَلَا يَحْسُدُنَا أَحَدٌ إِلَّا زِيدَ [1] يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِسِيَاطٍ مِنْ نَارٍ (المعجم الکبیر، ج3، ص81). طبرانی به اسنادش از معاویة بن حدیج نقل می‌کند که گفت: معاویة بن ابی سفیان مرا نزد حسن بن علی (ع) فرستاد که دختری یا خواهری از او را برای یزید خواستگاری کنم. پس [حسن (ع)] فرمود: «ما گروهی هستیم که زنانمان را به ازدواج کسی در نمی‌آوریم، تا آنکه از خودشان مشورت بخواهیم پس نزد او برو!» پس نزد آن زن رفتم و یزید را برایش یاد کردم. پس فرمود: «به خدا این ازدواج رخ نخواهد داد تا آنکه همنشینِ تو [= معاویه] در میان ما مانند فرعون در میان بنی اسرائیل رفتار کند که پسران ایشان را ذبح می‌کرد و زنانشان را زنده نگه می‌داشت [2]». پس بازگشتم به سوی حسن (ع) و گفتم: مرا نزد مصیبتی از مصائب فرستادی که امیرالمؤمنین [معاویه] را فرعون می‌نامد. پس [حسن (ع)] فرمود: «ای معاویه! بر حذر باش از بغض ما! چه پیامبر خدا (ص) فرمود: "هیچ کس بغض ما را ندارد و نسبت به ما حسد ندارد، مگر اینکه در روز قیامت با تازیانه‌هایی از آتش [از حوض] دور می‌شود"». 1. «زید» تصحیف «ذید» است. طبرانی در جای دیگر همین حدیث را بدین شکل می‌آورد: «... ذِيدَ عَنِ الْحَوْضِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِسِيَاطٍ مِنْ نَارٍ...» (المعجم الأوسط، ج3، ص39). 2. احتمالاً این عبارت بدین معنا باشد که آن خانم از اهل بیت (ع) فرموده که به اختیار خود، آن ازدواج را نخواهد پذیرفت اما اگر معاویة بن ابی سفیان طغیان خود را به حد بالاتری برساند و او را مجبور بدین ازدواج کند، لابد از پذیرش آن خواهد بود؛ چنانکه پیش از نیز یکی از زنان اهل بیت (ع) مجبور به ازدواج با طاغی دیگری شده بود: «... عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي تَزْوِيجِ أُمِّ كُلْثُومٍ فَقَالَ إِنَّ ذَلِكَ فَرْجٌ غُصِبْنَاهُ» (الکافي، ج5، ص346، ح1؛ نیز نگر: ح2). @Al_Meerath
ارتباط عمر بن خطاب با یهود أَخْبَرَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ قَالَ: أَخْبَرَنَا الثَّوْرِيُّ، عَنْ جَابِرٍ، عَنِ الشَّعْبِيِّ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ: جَاءَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ، إِنِّي مَرَرْتُ بِأَخٍ لِي مِنْ قُرَيْظَةَ، وَكَتَبَ لِي جَوَامِعَ مِنَ التَّوْرَاةِ، أَفَلَا أَعْرِضُهَا عَلَيْكَ؟ قَالَ: فَتَغَيَّرَ وَجْهُ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ! قَالَ عَبْدُ اللهِ: فَقُلْتُ: مَسَخَ اللهُ عَقْلَكَ، أَلَا تَرَى مَا بِوَجْهِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ؟... (مصنف عبد الرزاق، ج6، ص113؛ مشابه: مصنف عبد الرزاق، ج10، ص313). عبد الرزاق نقل می‌کند به اسنادش از عبد الله بن ثابت نقل می‌کند که گفت: عمر بن خطاب نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: ای پیامبر خدا! بر یکی از برادرانم از بنی قریظه گذر کردم و او برای من سخنان جامعی از تورات را نوشت. آن را بر تو عرضه کنم؟ [عبد الله بن ثابت] گفت: چهرۀ پیامبر (ص) تغییر کرد [و ایشان از این سخن عمر، خشمگین شدند]. عبد الله [بن ثابت به عمر] گفت: خدا عقلت را بگیرد! نمی‌بینی که چهرۀ پیامبر خدا (ص) چگونه شده است؟... @Al_Meerath
ارتباط عائشه و ابوبکر با یهود مَالِكٌ، عَنْ يَحْيَى بْنِ سَعِيدٍ، عَنْ عَمْرَةَ بِنْتِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ: أَنَّ أَبَا بَكْرٍ الصِّدِّيقَ، دَخَلَ عَلَى عَائِشَةَ وَهِيَ تَشْتَكِي، وَيَهُودِيَّةٌ تَرْقِيهَا، فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: ارْقِيهَا بِكِتَابِ اللهِ (موطأ مالك، ج1، ص1337؛ مشابه: مصنف ابن أبي شیبة، ج12، ص92؛ ج15، ص259؛ مسند البزار، ج18، ص243). مالک بن انس به اسنادش نقل می‌کند که ابوبکر بر عائشه وارد شد در حالی که عائشه بیمار بود و زنی یهودی برای [بهبود حالِ] او افسونی به کار می‌برد. پس ابوبکر گفت: برای او افسونی با کتاب خدا به کار ببند! ابن بطال (د. 449)، ابن ملقن (د. 804ق)، و بدر الدین عینی (د. 855ق) گفته‌اند که مقصود از کتاب خدا در اینجا، تورات و انجیل است (شرح صحیح البخاري، ج9، ص428؛ التوضیح لشرح الجامع الصحیح، ج27، ص475؛ عمدة القاري، ج21، ص262). البته با توجّه به اینکه افسونگر، زنی یهودی بوده، دلیلی نداریم بر اینکه مراد از «کتاب الله»، انجیل باشد و احتمالاً باید مراد از «کتاب الله» برخی از کتب مقدّس یهود -به ویژه تورات- باشد و باید سخن ابو ولید باجی (د. 474ق) درست‌تر باشد: «قول أبي بكر الصديق -رضي الله عنه- لليهودية ارقيها بكتاب الله عز وجل ظاهره أنه أراد التوراة؛ لأن اليهودية في الغالب لا تقرأ القرآن» (المنتقی شرح الموطأ، ج7، ص261). @Al_Meerath
تجلیل اهل کتاب از برادرشان عمر بن خطاب قَالَ‌: أَخْبَرَنَا يَعْقُوبُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ سَعْدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَالِحِ بْنِ كَيْسَانَ قَالَ‌: قَالَ ابْنُ شِهَابٍ‌: بَلَغَنَا أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ كَانُوا أَوَّلَ مَنْ قَالَ لِعُمَرَ الْفَارُوقُ‌. وكَانَ الْمُسْلِمُونَ يَأْثِرُونَ ذَلِكَ مِنْ قَوْلِهِمْ ولَمْ يَبْلُغْنَا أَنَّ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَسلَّمَ ذَكَرَ مَنْ ذَلِكَ شَيْئًا (الطبقات الکبری، ج3، ص205). ابن سعد (د. 230) نقل می‌کند به اسنادش از ابن شهاب زهری (د. 123ق یا پس از آن) که گفت: به ما رسیده که اهل کتاب نخستین کسانی بودند که به عمر گفتند «فاروق» و مسلمانان به کاربردن این لقب برای عمر را از آنان گرفتند و به ما نرسیده که پیامبر خدا (ص) این لقب را برای او به کار برده باشد. در مقابل از ابورافع از ابوذر (مسند البزار، ج9، ص342؛ المسترشد، ص214-215، 290-291)، از ابوسخیله از ابوذر (المعجم الکبیر، ج6، ص269؛ شرح الأخبار، ج2، ص256-257، 264؛ أمالي الصدوق، ص206؛ الإشاد، ج1، ص31-32)، از حکم بن صلت از ابوجعفر محمد بن علی (ع) (بصائر الدرجات، ج1، ص53؛ أمالي الصدوق، ص216، 673)، از موسی بن ابراهیم مروزی از موسی بن جعفر (ع) از پدرانشان (الأمالي الخمیسیة، ج1، ص58)، و از یاسر خادم از علی بن موسی (ع) از پدرانشان (عیون أخبار الرضا، ج2، ص6) از پیامبر خدا (ص) نقل شده که ایشان، لقب «فاروق» را برای علی بن ابی طالب (ع) به کار برده‌اند. @Al_Meerath
ارتباط طلحه با یهود و نصاریٰ طلحة بن عبید الله از جمله صحابهٔ محبوب نزد عامه است که از جملۀ عشرۀ مبشَّره شمرده شده است. در مقابل، دربارۀ او گفته شده که از اصحاب عقبه بوده که قصد ترور پیامبر خدا (ص) را داشتند و مجموعه‌ای از فضائح او در مصادر موجود است. از جمله گفته شده که در شوری، طلحه به عثمان رأی داد و احتمالاً عبارت «فصغا رجل منهم لضغنه» در خطبۀ شقشقیه به او اشاره دارد. او در نهایت بیعت خود با امیرالمؤمنین (ع) را شکست و بر ایشان خروج کرد و از عاملان اصلی جنگ جمل شد و در روز قیامت با دستی آلوده‌ای به خون‌های مسلمین کشته‌شده در جنگ جمل خدا را ملاقات خواهد کرد. از جمله نقاط قابل توجّه زندگانی طلحه، ارتباط او با یهود و نصاری است. علی بن موسی ابن طاووس و احمد بن موسی ابن طاووس از تفسیر سدّی (د. 127/ 129ق) نقل می‌کنند که در آن سدّی ذیل آیۀ شریفۀ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» (المائدة: 51) گفته است که پس از جنگ اُحد که مسلمین شکست خورند، عثمان قصد داشت که به شام برود تا به دوست یهودی‌اش ملحق شود و امانی از او بستاند و طلحة بن عبید الله قصد داشت که به شام برود تا به دوست نصرانی‌ای ملحق بشود و از او امانی بگیرد. یکی از آن دو خواست که یهودی شود و دیگری خواست که نصرانی شود. پس طلحه رفت نزد پیامبر (ص) که اجازه بخواهد برای رفتن به شام به بهانۀ سرزدن به اموالش و با واکنش شدید علی (ع) از قصدش منصرف شد. پس دربارۀ آن‌ها آیۀ «وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا أَهَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خَاسِرِينَ» (المائدة: 53) نازل شد (الطرائف، ج2، ص494؛ عین العبرة، ص28). مشابه این سبب نزول در تفسیر مقاتل بن سلیمان نیز آمده، اما در آنجا نام طلحه و عثمان نیامده و تنها گفته شده: «يا أيها الذين آمنوا نزلت فى رجلين من المسلمين لا تتخذوا اليهود والنصارى أولياء بعضهم أولياء بعض قال لما كانت وقعة أحد خاف ناس من المسلمين أن يدال الكفار عليهم فقال رجل منهم: أنا آتى فلانا اليهودي فأتهود فإنى أخشى أن يدال الكفار علينا، قال الآخر: أما أنا فإنى آتى الشام فأتنصر فنزلت» ‏(ج1، ص483). همچنین سخن سدّی در تفسیر طبری (ط 1412ق، ج6، ص178) و تفسیر ابن ابی حاتم (ج4، ص1155-1156) به صورت مختصر آمده اما نام طلحه و عثمان حذف شده است. جدای از این نقل سدّی، سیوطی از طبری و ابن منذر از عکرمه نقلی ذیل آیۀ 51 سورۀ مائده آورده که در میان آن آمده است: «وكان طلحة والزبير يكاتبان النصارى وأهلَ الشام‏» (الدر المنثور، ج2، ص291). افزون بر این، در خصوص طلحه می‌دانیم که او با زنی یهودی ازدواج کرد (مصنف عبد الرزاق، ج6، ص79، ح10130؛ ج7، ص178؛ الناسخ والمنسوخ لأبي عبید، ص87-88؛ تهذیب الأحکام، ج7، ص298). همچنین در نقلی آمده که طلحه با دختر بزرگ یهود ازدواج کرد: «أخبرنا عبد الرزاق قال: أخبرنا ابن جريج قال: أخبرني عامر بن عبد الرحمن بن نسطاس، أن طلحة بن عبيد الله نكح بنت عظيم اليهود» (مصنف عبد الرزاق، ج6، ص79، ح10129)؛ همان‌گونه که نقل شده که عثمان بن عفّان با نائلة بنت الفُرافصة که زنی نصرانی بود ازدواج کرد (تاریخ المدینة المنورة، ج3، ص981؛ السنن الکبری للبیهقي، ج7، ص172). در این میان، ازدواج طلحه با یهودیه مسئله‌ساز شده است. مرحوم ابوالصلاح حلبی (د. 477ق) آورده است: «وقول عثمان لطلحة وقد تنازعا: والله إنك أول أصحاب محمد تزوج يهودية، فقال طلحة: وأنت والله لقد قلت ما يحبسنا هاهنا ألا نلحق بقومنا. وقد روي من طريق موثوق به ما يصحح قول عثمان لطلحة، فروي أن طلحة عشق يهودية فخطبها ليتزوجها، فأبت إلا أن يتهود، ففعل‏» (تقریب المعارف، ص358). @Al_Meerath
سانسور قنوت امیرالمؤمنین (ع) در لعن معاویه و ابوموسی اشعری در مصادر عامه نقل‌های متعددی دربارۀ قنوت علی بن ابی طالب (ع) در نماز مغرب و صبح آمده است. در این میان در این نقل‌ها نام‌های معلون‌ها حذف شده اما دست‌کم از آن‌ها فهمیده می‌شود که در نقل سلمة از ابن معقل، «أشیاع» آن گروه نیز لعن شده‌اند و در نقلی دیگر در لعن «بادئاً» آمده است: أخبرنا ابن مهدي عن سفيان عن سلمة بن كهيل عن عبد الله بن معقل أن عليا - رضي الله عنه - قنت في المغرب يدعو على قوم بأسمائهم وأشياعهم فقلنا آمين هشيم عن رجل عن ابن معقل أن عليا - رضي الله عنه - قنت بهم فدعا على قوم يقول: "اللهم العن فلانا بادئا وفلانا" (الأم، ج7، ص174). عن يحيى، عن الثوري، عن سلمة بن كهيل، عن عبد الله بن معقل أن عليا، «قنت في المغرب فدعا على ناس وعلى أشياعهم، وقنت قبل الركوع» (مصنف عبد الرزاق، ج3، ص113). در نقلی دیگر نام ابوالأعور سلمی آمده اما نام پدر عبد الله سانسور شده تا معلوم نشود که مراد از او چه کسی است و نام نخستین شخص معلون هم سانسور شده است: حدثنا يحيى بن محمد قال: ثنا أبو بكر بن أبي شيبة قال: ثنا هشيم قال: أنا حصين، عن عبد الرحمن بن مغفل قال: صليت مع علي الغداة، فقنت، فقال في قنوته: «اللهم عليك بفلان، وأصحابه، وأشياعه أبي الأعور السلمي، وعبد الله بن فلان وأشياعه» (الأوسط لابن المنذر، ج3، ص244). با این همه، در نقلی که ابن ابی شیبه آورده نام هر چهار ملعون واضح شده و تصریح شده به لعن معاویه و شیعیانش، عمرو بن عاص و شیعیانش، و ابوموسی اشعری و شیعیانش: حدثنا هشيم قال: أخبرنا حصين قال: حدثنا عبد الرحمن بن معقل قال: صليت مع علي صلاة الغداة، قال: فقنت، فقال في قنوته: اللهم عليك بمعاوية وأشياعه، وعمرو بن العاص وأشياعه، وأبي [الأعور ] السلمي، وعبد الله بن قيس وأشياعه (مصنف ابن أبي شیبة، ج5، ص43). «عبد الله بن قیس»، نام ابوموسی اشعری است. در نقلی دیگر نیز لعنی با حضور واژۀ «بادئاً» دیده می‌شود: محمد بن سليمان قال: حدثنا عليّ [بن] السري المقري‌ قال: حدثنا نصر بن مزاحم المنقري قال: حدثنا عمر بن سعد الأسدي قال: حدثني يحي بن سعيد والصعق بن زهير: عن يوسف بن أبي روق: إنّ علي بن أبي طالب بعد ما حكم الحكمان قال: اللهمّ العن معاوية بن أبي سفيان بادئا وعمرو بن العاص ثانيا وأبا الأعور السلمي ثالثا وعبد اللّه بن قيس رابعا يمدّ بها صوته (مناقب علي للکوفي، ج2، ص319). همچنین در نقلی از ابراهیم بن یزید نخعی بدون ذکر صیغۀ لعن علی (ع) در قنوت، به اجمال گفته شده که علی (ع) علیه معاویه قنوت می‌گرفت (الآثار لأبي یوسف، ج1، ص358؛ الآثار للشیباني، ج1، ص596-597؛ الحجة علی أهل المدینة، ج1، ص101-102). البته در برخی از مصادر لیست طولانی‌تری ارائه شده است: ... فكان عليّ‌ إذا صلى الغداة قنت فقال: اللهم العن معاوية وعمرا وأبا الأعور، وحبيب بن مسلمة وعبد الرحمان بن خالد بن الوليد، والضحاك بن قيس والوليد بن عقبة. فبلغ ذلك معاوية فكان يلعن عليا والأشتر، وقيس بن سعد والحسن والحسين وابن عباس وعبد اللّه بن جعفر رضي اللّه تعالى عنهم (أنساب الأشراف، ج2، ص351-352؛ مشابه: تاریخ الطبري، ج5، ص71). قال نصر فكان علي ع بعد الحكومة إذا صلى الغداة والمغرب وفرغ من الصلاة وسلم قال اللهم العن معاوية وعمرا وأبا موسى وحبيب بن مسلمة وعبد الرحمن بن خالد والضحاك بن قيس والوليد بن عقبة فبلغ ذلك معاوية فكان إذا صلى لعن عليا وحسنا وحسينا وابن عباس وقيس بن سعد بن عبادة والأشتر وزاد ابن ديزيل في أصحاب معاوية أبا الأعور السلمي (شرح نهج البلاغة، ج2، ص260؛ نیز نگر: وقعة صفین، ص552). مراد از «الحکومة» حکمیت عمرو بن عاص و ابوموسی اشعری است. همچنین قابل توجّه است که حدیث ابن معقل بر امام صادق (ع) عرضه شده و ایشان آن را تأیید کرده‌اند و امر کرده‌اند به لعن آن چهار نفر: قال ذريح: قال له الحارث بن المغيرة النصري: إن أبا معقل المزني حدثني عن أمير المؤمنين عليه السلام: أنه صلى بالناس المغرب، فقنت في الركعة الثانية، ولعن معاوية وعمرو بن العاص وأبا موسى الأشعري وأبا الأعور السلمي، قال عليه السلام: الشيخ صدق، فالعنهم‏ (الأصول الستة عشر، ص262). @Al_Meerath
داستانِ یهود لعنهم الله مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (الجمعة: 5). داستان كسانى كه تورات بر آنان بار شد آن گاه زير بارش نرفتند (علم كتاب داده شدند اما به آن عمل نمى‌كنند) داستان چهارپايى است كه كتابى چند بار مى‌كشد بد داستانى است داستان مردمى كه آيات خدا را تكذيب و انكار نمودند؛ و خداوند مردم ستمكار را هدايت نمى‌كند (ترجمۀ استادولی). اللهم اقتلهم بَدَداً وأحصهم عدداً ولا تدع علی ظهر الأرض منهم أحداً ولا تغفر لهم أبداً @Al_Meerath
قاتلی نامیرا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا يَغُرَّنَّكُمْ رَحْبُ الذِّرَاعَيْنِ بِالدَّمِ فَإِنَّ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ قَاتِلًا لَا يَمُوتُ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَاتِلٌ لَا يَمُوتُ فَقَالَ النَّارُ (الکافي، ج7، ص272، ح4؛ مشابه با اختلاف اندک: کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص93؛ معاني الأخبار، ص264). أبو حمزه ثمالى (ثابت بن أبى صفيّه) گويد: امام سجّاد عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى الله عليه وآله فرمودند: شما را نفريبد كسى كه دستش به ريختن خون باز و گشاده است، زيرا كه وى نزد خداوند قاتلى خواهد داشت كه نمى‏ميرد، پرسيدند: يا رسول الله، آن قاتلى كه نخواهد مرد چيست؟ فرمود: آتش [1] (ترجمۀ غفاری و بلاغی). مشابه همین حدیث از ابو عبیدة حذّاء از امام باقر (ع) از پیامبر خدا (ص) (الأصول الستة عشر، کتاب عاصم بن حمید، ص158؛ المحاسن، ج1، ص105؛ الکافي، ج7، ص272، ح5) و از احوص از ابن مسعود از پیامبر خدا (ص) (مسند الطیالسي، ج1، ص245؛ مسند الشاشي، ج2، ص169) و از عطاء بن ابی رباح از ابن عباس از پیامبر خدا (ص) (شعب الإیمان، ج4، ص396) و از عبید بن عمیر از لقمان حکیم (مصنف ابن أبي شیبة، ج7، ص73) و از وهب بن منبّه از برخی از کتب آسمانی (الزهد لابن المبارك، ص206) نقل شده است. 1. این حدیث اشاره دارد به اینکه قاتل [که کسی را به ناحق بکشد] در جهنم خلود دارد؛ چنانکه در قرآن کریم آمده است: «وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا» (النساء: 93). همچنین قابل توجّه است که در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند: «لَا يُوَفَّقُ قَاتِلُ الْمُؤْمِنِ مُتَعَمِّداً لِلتَّوْبَةِ» (الکافي، ج7، ص272؛ تفسیر العیاشي، ج1، ص267؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج4، ص93). @Al_Meerath
نخستین محاکمه در روز قیامت وَرَوَى جَابِرٌ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللهِ ص أَوَّلُ مَا يَحْكُمُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ فِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الدِّمَاءُ فَيُوقَفُ ابْنَا آدَمَ ع فَيُفْصَلُ بَيْنَهُمَا ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمَا مِنْ أَصْحَابِ الدِّمَاءِ حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْهُمْ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ بَعْدَ ذَلِكَ حَتَّى يَأْتِيَ الْمَقْتُولُ بِقَاتِلِهِ فَيَشْخُبَ دَمُهُ فِي وَجْهِهِ فَيَقُولُ أَنْتَ قَتَلْتَهُ فَلَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَكْتُمَ اللهَ حَدِيثاً (الفقیه، ج4، ص96). و جابر از امام باقر عليه السّلام نقل كرده كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله فرمود: اوّلين امرى كه خداوند در روز قيامت در آن حكم می‌‏فرمايد، ريختن خون آدمى است، پس پسران آدم را عليه السّلام نگه داشته ما بين آن دو حكم می‌كند، سپس كسانى كه پس از قابيل بخون‏ريزى دست گشوده‏‌اند تا آنكه كسى از آن مردم باقى نماند مگر اينكه مقتول، قاتلش را بياورد و در حالى كه خون از رخساره‌‏اش فرو ميريزد، مأمور خدا او را گويد: تو او را كشته‏‌اى، قاتل را توان آن نيست كه كتمان نمايد از خداوند چيزى را (ترجمۀ غفاری و بلاغی). @Al_Meerath
... اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنَا وَ غَيْبَةَ وَلِيِّنَا وَ شِدَّةَ الزَّمَانِ عَلَيْنَا وَ وُقُوعَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الْأَعْدَاءِ عَلَيْنَا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا اللَّهُمَّ فَافْرُجْ ذَلِكَ بِفَتْحٍ مِنْكَ تُعَجِّلُهُ وَ نَصْرٍ مِنْكَ تُعِزُّهُ وَ إِمَامِ عَدْلٍ تُظْهِرُهُ إِلَهَ الْحَقِّ رَبَّ الْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُكَ أَنْ تَأْذَنَ لِوَلِيِّكَ فِي إِظْهَارِ عَدْلِكَ فِي عِبَادِكَ وَ قَتْلِ أَعْدَائِكَ فِي بِلَادِكَ حَتَّى لَا تَدَعَ لِلْجَوْرِ يَا رَبِّ دِعَامَةً إِلَّا قَصَمْتَهَا وَ لَا بِنْيَةً إِلَّا أَفْنَيْتَهَا وَ لَا قُوَّةً إِلَّا أَوْهَنْتَهَا وَ لَا رُكْناً إِلَّا هَدَدْتَهُ وَ لَا حَدّاً إِلَّا فَلَلْتَهُ وَ لَا سِلَاحاً إِلَّا أَكْلَلْتَهُ وَ لَا رَايَةً إِلَّا نَكَّسْتَهَا وَ لَا شُجَاعاً إِلَّا قَتَلْتَهُ وَ لَا جَيْشاً إِلَّا خَذَلْتَهُ وَ ارْمِهِمْ يَا رَبِّ بِحَجَرِكَ الدَّامِغِ وَ اضْرِبْهُمْ بِسَيْفِكَ الْقَاطِعِ وَ بِبَأْسِكَ الَّذِي لَا تَرُدُّهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ وَ عَذِّبْ أَعْدَاءَكَ وَ أَعْدَاءَ دِينِكَ وَ أَعْدَاءَ رَسُولِكَ بِيَدِ وَلِيِّكَ وَ أَيْدِي عِبَادِكَ الْمُؤْمِنِينَ... (کمال الدین وتمام النعمة، ج2، ص513-514). ... بار الها! به درگاه تو از فقدان پيامبر و غيبت ولىّ خود و سختى زمانه و وقوع فتنه‏ها و چيرگى دشمنان و كثرت دشمنان و كمى عددمان شكايت مى‏كنيم. بار الها! با فتح عاجل و نصرت عزّتمند خود و امام عادلى كه ظاهر مى‏سازى‏ فرج را برسان اله الحق ربّ العالمين. بار الها! از تو مسألت مى‏كنيم كه به ولىّ خود اذن دهى تا عدل تو را در ميان بندگانت ظاهر سازد و دشمنانت را در بلادت بكشد تا به غايتى كه اى خداى من! براى ستم ستونى نماند جز آنكه آن را درشكنى و بنايى نماند جز آنكه آن را نابود سازى و هيچ نيرويى نماند مگر آنكه آن را سست كنى و ركنى نماند مگر آنكه آن را نابود سازى و هيچ حدّى نباشد جز آنكه آن را شكست دهى و سلاحى نماند مگر آنكه آن را از كار بيندازى و پرچمى نباشد جز آنكه آن را سرنگون كنى و شجاعى نباشد مگر آنكه او را بكشى و لشكرى نماند جز آنكه آن را خوار سازى و سنگ خودت را بر فرق سر آنان بينداز و شمشير قاطع خود را بر آنها فرود آور و بأس خودت را كه از قوم مجرم بازنگردد بر ايشان ببار و به دست ولىّ خود و بندگان مؤمن خود دشمنان خود و رسولت را عذاب كن‏... (ترجمۀ پهلوان). @Al_Meerath
ارزیابی نمونه شواهد اتحاد اسلوب متن قرآنی و حدیث نبوی محمدمهدی شیرازی در بحثی با نام «کأنَّه قرآن؛ مطارحة علمیة عن الحدیث النبوی الذی یُشبِه القرآن وما اختُلف فیه هل من القرآن أم لا» در «المبحث الأول: هل من قرابة بین بیان القرآن و بین کلام النبی فی الإنشاء؟» پرسشی مطرح کرده که آیا الفاظ قرآن وحیانی است یا از طرف پیامبر (ص) است. وی برای پاسخ به این پرسش تلاش کرده احادیثی منسوب به پیامبر (ص) گردآوری کند که در آن‌ها متنی یافت شود که نزدیک به متون قرآنی باشد تا به وسیلۀ آن‌ها ادّعا کند که قرآن اسلوب نزدیک به اسلوب گفتاری پیامبر (ص) دارد و الفاظ باید از منشأ واحدی سرچشمه گرفته باشد. به نظر می‌رسد نوع گزینش شواهد و نیز تحلیل شواهد در این نوشتار اشکال‌های اساسی داشته باشد؛ بر این اساس در نوشتۀ حاضر به روش عمومی و برخی از شواهد او توجّه می‌شود. https://deraayaat.ir/quranictext/
راضی به قتل کسی در خون او شریک است حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِي حَدِيثٍ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ ع قَتَلَ ذَرَارِيَّ قَتَلَةِ الْحُسَيْنِ ع بِفِعَالِ آبَائِهِمْ فَقَالَ ع هُوَ كَذَلِكَ فَقُلْتُ وَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى مَا مَعْنَاهُ قَالَ صَدَقَ اللَّهُ فِي جَمِيعِ أَقْوَالِهِ وَ لَكِنْ ذَرَارِيُّ قَتَلَةِ الْحُسَيْنِ ع يَرْضَوْنَ بِأَفْعَالِ آبَائِهِمْ وَ يَفْتَخِرُونَ بِهَا وَ مَنْ رَضِيَ شَيْئاً كَانَ كَمَنْ أَتَاهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِيَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ فِي الْمَغْرِبِ لَكَانَ الرَّاضِي عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرِيكَ الْقَاتِلِ وَ إِنَّمَا يَقْتُلُهُمُ الْقَائِمُ ع إِذَا خَرَجَ لِرِضَاهُمْ بِفِعْلِ آبَائِهِمْ... (عیون أخبار الرضا، ج1، ص273). عبد السّلام بن صالح هروىّ گويد: به حضرت رضا عليه السّلام عرض كردم: نظرتان در باره اين حديث كه از امام صادق عليه السّلام روايت شده است، چيست، كه حضرت فرموده‏اند: زمانى كه قائم عليه السّلام قيام كند فرزندان قاتلان حسين عليه السّلام را بخاطر كردار پدرانشان خواهد كشت؟ حضرت فرمودند: همين طور است، عرض كردم پس معنى اين آيه چيست: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏» (هيچ كس بار گناه ديگرى را به دوش نخواهد كشيد- انعام: 164)؟ فرمودند: خداوند در تمام گفتارهايش درست گفته است، لكن فرزندان قاتلان حسين عليه السّلام از كردار پدرانشان راضى هستند و به آن افتخار مى‏كنند و هر كس از كارى راضى باشد مثل كسى است كه آن را انجام داده، و اگر كسى در مشرق كشته شود و ديگرى در مغرب از اين قتل راضى باشد، نزد خدا با قاتل شريك خواهد بود، و قائم عليه السّلام در هنگام قيام خود، بخاطر رضايتشان از كردار پدران، ايشان را خواهد كشت... (ترجمۀ مستفید و غفاری). @Al_Meerath