🌺شهيد «خیرالله الطافی»
خدايا مردم مرا نمیشناسند و به من به چشم يک پاسدار يک مؤمن نگاه میکنند. مردم ظاهر مرا میبينند برای بعضیها حرف میزنم درس خداشناسی میگويم اما خودت میدانی و خودم نيز از مردم بهتر خودم را میشناسم و میدانم که پروندهام سياه است با همه اين ها با همه آنچه را که تو میدانی که من آرزوی دانائی و يا نادانی در نهان و آشکار کردهام.
تو را قسم به اهل بيت عصمت و طهارت میدهم که مرا ببخش خدا تو میدانی که بنده ضعيف و حقير و ذليل و مسکين و مستکين تو جز تو کسی را ندارد و خدا تو مردم را مامور به ظاهر کردی و مردم فريب ظاهرم را خوردهاند اما خودم میدانم که عاصی و گنهکارم و تو نيز بهتر مرا میشناسی که چه هستم پس بارالها مرا به کرم و عزتت ببخش و مرا عقوبت نکن از آنچه خلاف کرده ام و بازخواست نکن از آنچه وظيفه داشتم ولی بدان عمل نکردم.
@ala_allah
🌺گریه شهید زین الدین در مهمانخانه
پیش از عملیات خیبر، با شهید زین الدین و چند تا از دوستان دیگر رفتیم برای بازدید از منطقه ای در فکه. موقع برگشتن به اهواز، از شوش که رد می شدیم، آقا مهدی گفت: «خوب، حالا به کدام میهمانخانه برویم؟!»
گفتیم: «مهمانخانه ای هست بغل سپاه شوش که بچه ها خیلی تعریفش را می کنند.»
رفتیم. وضو که گرفتیم، آقا مهدی گفت: «هر کس هر غذایی دوست داشت سفارش بدهد.»
بچه ها هم هر چی دوست داشتند سفارش دادند. بعد رفتیم بالا، نماز جماعتی خواندیم و آمدیم نشستیم روی میز.
آقا مهدی همین طوری روی سجاده نشسته بود، مشغول تعقیبات. بعضی از مردم و راننده ها هم در حال غذا خوردن و گپ زدن بودند.
خدا شاهد است که من از ذهنم نمی رود آن اشکها و گریه ها و «الهی العفو» گفتن های عاشقانه آقا مهدی که دل آدم را می لرزاند.
موی بدنمان سیخ شد. این مردم هم با ناباوری چشمهاشان متوجه بالکن بود که چه اتفاقی افتاده است!
شاید کسانی که درک نمی کردند، توی دلشان می گفتند مردم چه بچه بازیهایی در می آورند!
شهید زین الدین توی حال خودش داشت می آمد پایین. شبنم اشکها بر نورانیت چهره اش افزوده بود با تبسمی شیرین آمد نشیت کنارمان. در دلم گفتم: «خدایا! این چه ارتباطی است که وقتی برقرار شد، دیگر خانه و مسجد و مهمانخانه نمی شناسد!»
غذا که رسید، منتظر بودم ببینم آقا مهدی چی سفارش داده است. خوب نگاه می کردم. یک بشقاب سوپ ساده جلویش گذاشتند. خیال کردم سوپ چاشنی پیش از غذای اصلی است! دیدم نه؛ نانها را خرد کرد، ریخت تویش، شروع کرد به خوردن....
از غذا خوری که زدیم بیرون، آقا مهدی گفت: «بچه ها طوری رانندگی کنید که بتوانم از آنجا تا اهواز را بخوابم.»
بهترین فرصت استراحتش توی ماشین و در ماموریتهای طولانی بود...
@ala_allah
🖼خدای بزرگ انسان را به اندازه
درد و رنجی که در راه خدا تحمل میکند پاداش میدهد
🌺شهید چمران
👆👆👆👆
@ala_allah
#ایران_قوی
⤵️رهبرانقلاب:
«یک روزی این دنیا دست دو قدرت بزرگ بود: قدرت آمریکا و قدرت شوروی سابق. هر دو در یک مسئله متّفق بودند و آن، ضدّیّت با جمهوری اسلامی بود. امام در مقابل اینها ایستاد، تسلیم نشد، صریح گفت «نه شرقی، نه غربی»؛ خیال میکردند نمیشود، خیال میکردند این نهال را میتوانند از ریشه بکَنند، این نهال امروز تبدیل شده به یک درخت تناور؛ غلط میکند فکرِ کندنِ آن را هم کسی بکند!»
@ala_allah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹مقایسه قدرت ایران در دوران پهلوی با بعد انقلاب اسلامی
#ایران_قوی
#ایران_مستقل_پیشرفته
👆👆👆👆👆👆👆👆
👌👌👌👌👌👌👌👌
✅☑️✅☑️✅☑️✅☑️
@ala_allah
#ما_پای_انقلابمان_میمانیم
⤵️پاسخ 🌺شهید ملا برهان عالی به درخواست دانشگاه علوم اسلامی الازهر مصر 🗣(راوی: آرام منبری از شاگردان شهید)
در سال 1387 از طرف مجمع تقریب مذاهب اسلامی در تهران همایشی برگزار شد تحت عنوان «غزه، نماد وحدت» در این همایش مهمانانی از کشورهای مختلف جهان حضور داشتند و زبان غالب همایش زبان عربی بود.
از استان کردستان هم جمعی از روحانیون در این همایش شرکت کرده بودند، برابر اعلام مسئولین همایش قرار شد یک نفر از روحانیون کردستان به نمایندگی از روحانیون استان در همایش سخنرانی کند، حاج ماموستا عالی را انتخاب کردیم، خدمت ایشان عرض کردند، می توانی با عربی صحبت کنی، فرمودند: به اذن الله و با کمک او سعی خواهم کرد.
وقتی در مقابل جمع قرار گرفت و بیاناتش را بدون نوشته آغاز کرد، آنچنان با فصاحت صحبت کرد که خیلی ها او را نمیشناختند تصور میکردند، زبان مادری ملا برهان عربی است، کلامشان بسیار فصیح و روان و مستدل بود و همه حاضران، خصوصاً مهمانان عرب زبان، وی را مورد تحسین و تشویق قرار دادند.
پس از جلسه یکی از مفتی های مصری خدمت حاج ماموستا رسید و ضمن تقدیر و تشکر فراوان از او، گفت: من فکر نمیکردم در کردستان ایران علمایی این چنین دانشمند وجود داشته باشد، شما با این همه علم و آگاهی و درایت، باید در بهترین دانشگاههای جهان اسلام کرسی استادی داشته باشید، واقعاً حیف است که طالبان علم در دنیای اسلام از وجود شما بی بهره باشند، من استاد دانشگاه الازهر مصر هستم، اگر قبول کنید به الازهر بیایید من تعهد میدهم تمام امکانات را برای شما فراهم کنم، هر شرایطی را که داشته باشید آنها را میپذیریم، فقط به شرط قبول و پذیرش شما.
حاج ماموستا فرمودند: استاد؛ من ریشه در این آب و خاک دارم و متعلق به این سرزمین هستم، اینجا سرزمین من است، اگر توانی داشته باشم ترجیح میدهم از آن در وطنم ایران استفاده کنم، چون پیشینیان ما گفته اند: چراغی که به منزل رواست به مسجد حرام است، درست است الازهر یک مرکز علمی مهم در جهان اسلام است، اما ما هم در استان کردستان حوزههای علمی خوبی داریم و باید در راستای تقویت آنها تلاش کنیم، لذا ضمن احترامی که برای شما و همکارانتان در دانشگاه الازهر قائل هستم، هیچ وقت چنین پیشنهادی را نخواهم پذیرفت و سرزمین مادریم را ترک نخواهم کرد.
📚برگرفته از کتاب ذکر عالی
@ala_allah
#بیشتر_بدانیم
🚨 روایت احسان_نراقی از مقایسه زندگی شاه و امام توسط مردم
حکومت پهلوی حکومت شبه مدرنیسم بود. اگرچه به مدرن بودن تظاهر می کرد ولی جز ظواهر مدرن چیزی نمی دید. این حکومت بسیار به دنبال آن بود که در میان حکومت ها و دولت های دیگر خود را نشان دهد و از همین روی به برگزاری جشن ها و مراسمات پرهزینه گرایش یافت:
«فکر جشن ها از سال 1336 در ذهن او پدید آمده بود. و خدا می داند تا سال 1350 که سال برگزاری آنها با جلال و شکوهی بی سابقه در تاریخ معاصر بود چه پول سرسام آوری خرج شده و چه قراردادهای عجیب و غریبی با معماران، دکوراتورها، مبل سازها، جواهر سازها، بازسازی کنندگان و سایرین که در ضمن اکثرشان فرانسوس بودند،بسته شده است! همین افراط در تبلیغات و هزینه ها بود که موجب رنجش مردم ایران گردید و به آیت الله خمینی امکان داد تا از منزل بسیار محقرانه اش در شهر نجف واقع در کشور عراق یعنی جائی که در تبعید بسر می برد در مقابل اقتدار شاه قد علم کند و او را به عنوان یک جاه طلب و خودکامه ای بی کفایت معرفی نماید. از سال 1343 {آیت الله}خمینی تقریبا به صورتی مخفی در تبعید زندگی می کرد و اعلان وقوع جشن های تخت جمشید زمینه ای را که ایشان انتظار داشتند جهت اقدامی موثر علیه سلطنت پدید آورد خصوصا که شاه در این مورد به شدت می خواست بزرگ نمایی کند.»
📚منبع: احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، ترجمه: سعید آذری، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1381، چاپ ششم، ص 60
@ala_allah
🖼سندی درباره بزگترین ستاد سالگرد تولد جهان!!/ از امیرعباس هویدا تا داریوش همایون
در این سند صورت اسامی اعضای ستاد عملیاتی بزرگداشت صدمین سالگرد تولد رضاشاه بنیانگذار سلسله پهلوی مشاهده می شود. ظاهرا تدارک برگزاری مراسم سالگرد تولد در دودمان پهلوی آنقدر سخت و ثقیل بود که می بایست جمعی از سران ارتش در برنامه ریزی آن سهیم می بودند.
#بیشتر_بدانیم
👆👆👆👆
@ala_allah
#انقلاب_اسلامی
#ولایت_مطلقه_فقیه
#نایب_برحق_امام_زمان
🔴🔵 بزرگترین خطر
⤵️ آیه الله حائری شیرازی (ره):
🔹 در شطرنج، شاه سفید یا سیاه را نمیکشند؛ ماتش میکنند که نتواند حرکت کند. وقتی حرکت نکرد، باخته است. اجانب دنبال این نیستند که رهبرما را ترور کنند، دنبال این هستند که ماتش کنند؛ انفعال در او ایجاد کنند؛ درصدد این هستند که حرفش اثر نکند.فرمانش اثر نکند. یعنی راههای حرکت او را ببندند. جلوی تحرکش را ببندند. از هر راهی برود، کیش بشود، از هر نقطهای بخواهد حرکت کند، راهها را بر او ببندند. آنها دنبال این هستند که مطلبی از ایشان صادر بشود، اما واقع نشود!
🔹 مثلا بگوید «اقتصاد مقاومتی»، اما هیچ تغییری نکند. بگوید «همدلی و همزبانی»، اما همانطور که افراد بودند، باشند. اگر این طور شد، این بزرگترین ضرر است. بزرگترین خطر در جمهوری اسلامی این است که رهبر در یک موردی حرف بزند و یکچیز دیگر از آب دربیاید.
🔺 این «کیش» شدن است؛ اگر تکرار شد، «مات» شدن است و ما نباید بگذاریم، کار به اینجا بکشد.
📚 کتاب تمثیلات سیاسی اجتماعی ص۴۳
@ala_allah
🌺شهیدمجیدمحمدی
ما که رفتیم!
از دار دنیا چیزی ندارم الا یک پیام،
یقهی تان را میگیریم اگر ولایت فقیه
را تنها بگذارید.
@ala_allah
برادران وخواهران حزب الله وامت شهیدپرور ؛
مواظب باشید قضیه عاشورا دوباره تکرار نشود
ونگذاریدخدای نکرده حسین زمانی تنها بماند
که ان شاءاللّٰه این چنین نخواهد شد.
🌺 شهید حاج جوادرسولی
@ala_allah