eitaa logo
آل عبا علیهم السلام
857 دنبال‌کننده
517 عکس
21 ویدیو
375 فایل
آدرس سایت: alaba.ir ← در صورت توانایی درخواست های شما را به صورت رایگان انجام میدهیم→ 📌 استفاده از طرح های کانال به هر شکل و صورتی موجب شادی ما خواهد شد ارتباط با ادمین کانال: @alaba_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
| شماره 11 (قسمت اول) 🔻يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَ أَوْلَادِكُمْ عَدُوّاً لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِن تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ🔺 📌اى کسانى که ایمان آورده اید! بعضى از همسران و فرزندانتان دشمن شما هستند، از آنها بر حذر باشید; و اگر عفو کنید و چشم بپوشید و ببخشید، (خدا شما را مى بخشد); چرا که خداوند آمرزنده و مهربان است 📝 «شأن نزول آیه این است: مؤمنی در مکه به رسول اکرم صلی الله علیه و آله ایمان می‌آورد. خود ایمان ‏آوردن در مکه مستلزم یک سلسله محرومیتهاست. زن و بچه انسان نه از این جهت که با او دشمن هستند، بلکه از باب نصیحت، خیلی دوستانه چیزهایی به او می‌گویند: رهایش کن، اصلاً حلاوت زندگی را از خودت و از ما گرفته‌ای و ما را دچار ناراحتی و رنج و تعب کرده‌ای. آن مؤمن به مرحله‏ای می‌رسد که می‌خواهد مهاجرت کند. مهاجرت شوخی نیست. مهاجرت یعنی چه؟ یعنی تمام خانمان را درهم ریختن. آن ‏وقت است که همسر می‌آید گریه کنان به دست و پا می‏افتد و هزار جور وظیفه و تکلیف شرعی برای آدم درست می‌کند و فرزند به نوعی دیگر. همسر، بچه شیرین دو ساله خودش را می‌آورد و می‌گوید: آخر حیفت نمی‌آید که این بچه را به امان خدا رها کنی؟ تو که از اینجا بروی دیگر برگشت نداری. شک ندارد که انسان نسبت به خاندان خودش مسؤولیت بزرگی دارد. این آیه معنایش این نیست که انسان مسؤولیتی را که نسبت به همسر و فرزندان خود دارد فراموش کند، ولی این را باید توجه کند که یک مسؤولیت الهی هم هست. آنجایی که یک فرد می‌خواهد به میدان شهادت برود، آنجا چه؟ ملاحظات خانوادگی در نهایت ‏درجه اهمیت است، ولی اگر پای یک چنین چیزی به میان آمد چطور؟ {انسان سه گونه دشمن دارد؛} دسته سوم کسانی هستند که با چهره دوستی می‌آیند و با قصد دوستی هم می‌آیند ولی رفتارشان و تقاضاهایشان به گونه‌ای است که از تیرباران کردن یک دشمن، بیشتر و بالاتر است. گاهی مادر انسان ضررش برای انسان از هر دشمنی بیشتر و بالاتر است. مادر با چهره دوستی و با قصد دوستی، با فرزندش رفتاری می‌کند که دشمن آن‏گونه رفتار نمی‌کند. یک امر کوچک را به عنوان مثال عرض می‌کنم: در بین‏ الطلوعین پدر می‌خواهد فرزندش را برای نماز بیدار کند. مادر خطاب به پدر می‌گوید: آیا دلت می‌آید بچه ‌ات را از این خواب خوش بیدار کنی؟ دلش برای این فرزند می‏سوزد و می‌خواهد به او مهربانی کند و او را ناراحت نکند و لذا او را برای نماز بیدار نمی‌کند. این مادر دشمنی است که با چهره دوستی و با قصد دوستی سراغ فرزند خود آمده است. پس معلوم می‌شود خطر دشمنی که با چهره دوستی و با قصد دوستی می‌آید و آنچه را که بر ضرر انسان است می‌خواهد، از خطر کافر و حتی منافق بیشتر است. لهذا قرآن در این آیه خطر این‏جور دشمنها را به انسان گوشزد می‌کند، دشمنی که با چهره دوستی و با قصد دوستی با انسان مواجه می‌شود»(1) این آیه به ما گوشزد می کند در امورات اجتماعی از جمله کارهای تشکیلاتی که بر ما واجب است، دخالت و مانع شدن اطرافیان نباید تاثیر داشته باشد. البته اگر خانواده یا افراد دیگری از ما جلوگیری کردند دلیل نمی شود با آن ها دشمنی کرد، بلکه ادامه آیه راه حل را توضیح داده است و ان شاءالله در قسمت بعدی، شرح شهید مطهری را بر این مطلب ذکر می کنیم (1): آشنایی با قرآن (شهید مطهری)، ج 7، صفحه های 198 و 202 (با اندکی حذفیات) 📚 سوره مبارکه تغابن، آیه 14 🌐Website: alaba.ir 🆔Channel: @alaba_ir
| شماره 11 (قسمت دوم) 🔻يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَ أَوْلَادِكُمْ عَدُوّاً لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِن تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ🔺 📌اى کسانى که ایمان آورده اید! بعضى از همسران و فرزندانتان دشمن شما هستند، از آنها بر حذر باشید; و اگر عفو کنید و چشم بپوشید و ببخشید، (خدا شما را مى بخشد); چرا که خداوند آمرزنده و مهربان است 📝 «{در دشمنی نوع سوم} اینجا سوء نیت در کار نیست، با حسن نیت دشمنی صورت می‌گیرد یعنی دشمنی از روی جهالت است. در صدر اسلام مسلمینی بودند که در مواردی که همسران و فرزندان مانع می‌شدند هیچ به حرف آنها گوش نمی‌کردند. بعدها که اوضاع به نفع مسلمین گردش کرد و خود آن همسران و فرزندان هم مجبور شدند مهاجرت کنند، بعضی از مسلمین می‌خواستند به انتقام آن روزهایی که آنها مانع بودند دیگر با آنها هیچ معاشرتی نکنند و آنها را از خودشان طرد کنند. قرآن می‌فرماید: شما به حرف آنها گوش نکنید ولی کینه آنها را هم در دل خود نگه ندارید، عفو کنید و صفح کنید. صفح با عفو تفاوت دارد. وقتی کسی کار خطایی می‌کند هم استحقاق معاقبه و مجازات دارد و هم استحقاق ملامت. عفو، گذشت از مجازات است ولی صفح یک درجه بالاتر است. صفح این است که انسان نه تنها آن مجازات معمول را انجام نمی‌دهد بلکه اصلاً نامش را هم نمی‌برد، به روی طرف هم نمی‌آورد، اسمش را هم نمی‌برد و لهذا اولیاءالله همیشه مقامی بالاتر از عفو دارند یعنی عفو آنها به ‌صورت صفح است. انَس بن مالک در خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله خدمت می‌کرد. می‌گوید رسول اکرم صلی الله علیه و آله در بسیاری از اوقات روزه می‏گرفتند و بعد هم غذای بسیار ساده‌ای، چه هنگام سحر و چه افطار، می‌خوردند و معمولاً افطاری ایشان یک مقدار شیر بود که من تهیه می‌کردم. یک شب که ایشان با عده‌ای از صحابه بودند خیلی دیر به منزل آمدند، آنقدر دیر که من خیال کردم ایشان در منزل یکی از اصحاب افطار کرده‌اند. من هم شیر را خودم خوردم و بعد هم رفتم و خوابیدم. وقتی که رسول اکرم آمدند حس کردم که ایشان هنوز افطار نکرده‌اند (ظاهراً انس بن مالک از کسی پرسید که آیا رسول اکرم صلی الله علیه و آله امشب جایی مهمان بودند و او گفت نه). هیچ چیز دیگری هم در دسترس نبود. رفتم و خودم را مخفی کردم. ایشان وقتی دیدند چیزی موجود نیست رفتند و خوابیدند. انس که خود قصه را بازگو کرده است و نه رسول اکرم، می‌گوید: رسول اکرم صلی الله علیه و آله تا زنده بودند چیزی در این مورد به روی من نیاوردند. این را می‌گویند صفح. قرآن می‌فرماید عفو کنید و صفح کنید.‏ «وَ تَغْفِروا». غفران از «غَفْر» به معنای پوشاندن است. باز «پوشاندن» درجه بالاتری‏است؛ یعنی روی {گناه‏} را با رحمت پوشاندن. چرا می‌گوییم «مغفرت» الهی؟ به این جهت که انسان گناهی به درگاه الهی مرتکب می‌شود که استحقاق مجازات دارد. خداوند متعال او را مجازات نمی‌کند و از او صفح می‌کند و به روی بنده‌اش هم نمی‌آورد و بالاتر اینکه روی آن را هم می‏پوشاند، روپوشی می‌کند. این «روپوشی» یکی از این جهت است که نمی‌گذارد دیگران از آن اطلاع پیدا کنند و {دیگر اینکه‏} از رحمت و فضل خودش هم چیزی اضافه به او می‌دهد. و لذا قرآن می‌فرماید: «وَإنْ تَعْفوا وَتَصْفَحوا وَ تَغْفِروا فَإنَّ اللهَ غَفورٌ رَحیمٌ». اگر در مورد همسران و فرزندان خطاکار عفو کنید و صفح کنید و غافر باشید بدانید که خداوند هم غفور و رحیم است. یعنی اگر چنین کنید همان کاری را کرده‌اید که خدا در مقابل بندگان گناهکار خود می‌کند؛ مظهر اسم «یا غفور» باشید، مظهر اسم «یا رحیم» باشید»(1). (1): آشنایی با قرآن (شهید مطهری)، ج 7، صفحه 203 (با اندکی حذفیات) 📚 سوره مبارکه تغابن، آیه 14 🌐Website: alaba.ir 🆔Channel: @alaba_ir
| شماره 12 🔻يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَّا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ🔺 📌اى کسانى که ایمان آورده اید! خود و خانواده خویش را از آتشى که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگه دارید؛ آتشى که فرشتگانى بر آن گمارده شده که خشن و سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمى کنند و آنچه را فرمان داده شده اند (بطور کامل) اجرا مى نمایند 📝 «ابوبصیر می گوید از امام صادق علیه السلام در مورد آیه «قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَاراً» پرسیدم که چگونه از اهل خویش محافظت کنیم؟ حضرت فرمودند: با دستور دادن و نهی کردن»(1). در اینکه این دستور دادن و نهی کردن در خانواده باید چگونه باشد شهید مطهری مطلب مناسبی را در ذیل آیه شریفه می فرمایند: « {کیفیت اِعمال این مسؤولیت: 1. از راه ارشاد و گفتن‏: } حال کیفیت {حفظ و نگهداری خاندان از آتش} چگونه است؟ دو راه دارد. یک راه ارشاد و راهنمایی است، گفتن، تعلیم و یاد دادن. اگر خود انسان می‌داند، خودش این کار را بکند؛ اگر نمی‌داند لااقل افرادی را که می‌ دانند، در داخل خانه بر آن ها بگمارد که به آنها تعلیم کنند، یا آنها را ببرد در جایی که چنین تعلیماتی وجود دارد. ولی به هر حال باید امر و نهی‏ های الهی، معارف الهی به وسیله پدر و مادر به گوش فرزندان برسد؛ مأمور ابلاغ و وسیله ابلاغ، آنها هستند. اگر بچه‌ای بزرگ بشود و به گوشش نرسد، مسؤولْ پدر و مادرند. {2. از راه عمل} از این بالاتر، عمل خود پدر و مادر است و مخصوصاً پدر؛ یعنی پدر در منزل اگر عملش به گونه‌ای باشد که پسر، دختر و همسر همیشه در وجود او حقیقت را ببینند، {خاندان او اهل حقیقت خواهد شد؛} در وجود او نه فقط نماز خواندن را ببینند، احترام به نماز را ببینند؛ ببینند اصلاً نماز برای او یک حقیقت محترمی است. بچه‌ای می‌بیند پدرش نماز می‌خواند، اما می‌بیند این نماز برای پدرش کوچکترین کارهاست. سر ظهر که به خانه می‌آید، از همه کارهایش فارغ شده می‌ خواهد ناهار بخورد، می‌گوید چقدر فاصله تا ناهار هست؟ پنج دقیقه. پس ما نمازمان را بخوانیم تا خیالمان راحت شود. نماز در دل بچه به صورت یک امر غیر مهم وارد می‌ شود؛ برخلاف آن بچه‌ای که می‌بیند برای پدر نماز مهمترین کارها و اصل هاست؛ حتی برنامه‏ اش را طوری نظیم می‌کند که نماز اول وقتش {از بین نرود؛} مسافرت می‌خواهد برود، می‌ گوید به گونه‌ ای برویم که اول مغرب به نمازمان برسیم. بعد این نماز را با آداب و مستحباتش انجام می‌دهد. اصلاً نماز در ذهن این بچه حالت‏ دیگری پیدا می‌کند. مرحوم پدر خودمان رضوان الله علیه، ما از بچگی این را می‌دیدیم که از نظر ایشان آنچه که مربوط به دین و مذهب بود در نهایت احترام بود؛ نماز یک حقیقت محترم بلکه محترم ترین حقیقت ها بود. ما حس می‌کردیم ماه رمضان که می‌آید واقعاً یک امر قابل احترامی می‌آید، یک امری می‌آید که دارد استقبال می‌شود، از ماه رجب و شعبان به استقبال می‌رفتند یعنی مرتب روزه مستحبی می‏ گرفتند؛ پیشواز می‌ رفتند. پیشواز رفتن {یعنی‏} مهمانی دارد می‌ آید که ما داریم استقبالش می‌ کنیم. آداب ماه رجب، آداب ماه شعبان و مستحبات این دو ماه عمل می‌ شد. معلوم بود که به سوی یک امر بزرگ و خطیر دارند می‌ روند. اگر بچه یک ذره قابل باشد در او اثر می‌گذارد. اگر در خانواده ‏ای بچه حس کند که پدر راستی را به دلیل اینکه راستی است {ترک نمی‌ کند و} دروغ اساساً به زبان این پدر نمی‌ آید، او راستگو می‌ شود. اما بچه‌ ای که می‌ بیند پدرش به خاطر کوچکترین منفعتی دروغ می‌ گوید، اگر پدر یک ساعت بنشیند بگوید بچه جان دروغ نگو، او نمی‌ تواند بپذیرد. بنابراین اینجا که قرآن دارد: «قوا انْفُسَکمْ وَ اهْلیکمْ» نکته دیگری هم هست و آن این است: قرآن اگر می‌گفت: «یا ایها الذین امنوا قوا اهلیکم» ای اهل ایمان خاندان خودتان را حفظ کنید، مطلب درست کاملی گفته بود. ولی وقتی فرمود: «قوا انْفُسَکمْ وَ اهْلیکمْ» خودتان را و خاندانتان را حفظ کنید، و اول «خودتان» را ذکر کرد، ضمناً اشاره به رابطه میان ایندو هست، یعنی تا خودتان را حفظ نکنید آنها را نمی‌توانید حفظ کنید. من نماز نمی‌خوانم ولی بچه! تو نماز بخوان، نماز چیز خیلی خوبی است! تو به من نگاه نکن اگر دروغ می‌گویم، تو راستگو باش! «نگاه نکن» حرف است. پدری که خودش را نتواند نگه دارد، بچه‌هایش را می‌تواند نگه دارد؟ این است که قرآن می‌گوید: «قوا انْفُسَکمْ وَ اهْلیکمْ» اول خودت را نگه دار، بعد برو سراغ زن و بچه. تو که خودت را نمی‌توانی نگه داری چطور زن و بچه‌ات را می‌توانی نگه داری؟ اول خود نگهداری، بعد غیر نگهداری.
| شماره 13 🔻وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ🔺 📌(به خاطر بیاور) هنگامى را که لقمان به فرزندش ـ در حالى که او را موعظه مى کرد ـ گفت: «پسرم! چیزى را همتاى خدا قرار مده که شرک، ظلم بزرگى است.» 📝 در مورد نصیحت‌های لقمان حکیم به فرزندش همه ما حرف هایی را شنیده‌ایم و فعلاً قصد نداریم آن اندرزهای مفید را اینجا ذکر بکنیم؛ ولی نکته ای در این آیه قرآن وجود دارد: پدر یک خانواده باید امر موعظه کردن و یاد دادن مسائل دینی به فرزندانش را برعهده بگیرد و فقط مسئول نان آوری خانه نیست، بلکه امر تربیت فرزندان در خانه هم بر عهده ایشان است. آیت الله مظاهری نکات دیگری نسبت به این آیه دارند که ذکر می‌شود: «1- «يٰا بُنَيَّ» پسركم، عزيزم، جانم، يعنى وقتى با پسرت با دخترت مى‌خواهى حرف بزنى بگو عزيزم، جانم. 2- «وَ هُوَ يَعِظُهُ» يعنى با موعظه با تلّطف، با مهربانى با او حرف بزن. 3- «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ»: با استدلال»(1) (1): تربیت از نظر اسلام، ص 196 📚 سوره مبارکه لقمان، آیه 13 🌐Website: alaba.ir 🆔Channel: @alaba_ir
| شماره 14 🔻الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ🔺 📌آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل مى کنید، و او توانا و آمرزنده است 📝 در تفسیر این آیه حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل شده است و بعضی از کلام آن حضرت را نقل می کنیم و متن کامل را در پاورقی می آوریم: «منظور خداوند {از أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً} این نیست که چه کسی بیشتر عمل انجام می دهد، بلکه چه کسی عملش درست تر است و درستی عمل به این است که از خداوند بترسد، نیت صادق و نیکی داشته باشد. سپس حضرت فرمودند: خالص کردن عمل از خود انجام عمل سخت تر است. و عمل خالص آن است که دوست نداشته باشی کسی بخاطر آن تو را تشویق کند و فقط دوست داری خداوند بابت آن از تو راضی باشد»(1). بارها در کارهای فرهنگی و تشکیلاتی با دیگران بحث کرده ایم که کمّیت در یک کاری مهم تر است یا کیفیت؟ از این آیه شریفه و این حدیث مبارک اینگونه به دست می آید که کیفیت مهم تر است. اینکه انسان واقعاً این مراسمات و برنامه هایی که انجام می دهد قصد داشته باشد فقط برای رضای خداوند باشد و دوست نداشته باشد دیگران او را تشویق کنند. در مراسمی که برگزار می کنیم مطئمن باشیم کارهای ما مورد رضایت خداوند است و عملی در این برنامه ها که مخالف احکام دینی است انجام ندهیم. البته به این نکته باید دقت شود که اگر کمّیت با کیفیت همراه باشد بسیار خوب و عالی است (1): عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَام‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا قَالَ لَيْسَ يَعْنِي أَكْثَرَ عَمَلًا وَ لَكِنْ أَصْوَبَكُمْ عَمَلًا وَ إِنَّمَا الْإِصَابَةُ خَشْيَةُ اللَّهِ وَ النِّيَّةُ الصَّادِقَةُ وَ الْحَسَنَةُ ثُمَّ قَالَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتَّى يَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلُ الْخَالِصُ الَّذِي لَا تُرِيدُ أَنْ يَحْمَدَكَ عَلَيْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ النِّيَّةُ أَفْضَلُ مِنَ الْعَمَلِ أَلَا وَ إِنَّ النِّيَّةَ هِيَ الْعَمَلُ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَّ- قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ يَعْنِي عَلَى نِيَّتِهِ؛ الکافی، ج 2، ص 16، ح 4 📚 سوره مبارکه ملک، آیه 2 🌐Website: alaba.ir 🆔Channel: @alaba_ir
| شماره 15 (قسمت اول) 🔻قالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمي‏ لَيْلاً وَ نَهاراً (5) فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائي‏ إِلاَّ فِراراً (6) وَ إِنِّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ في‏ آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً (7)ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهاراً (8)ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً (9)🔺 📌(نوح) گفت: «پروردگارا! من قوم خود را شب و روز (بسوى تو) دعوت كردم، (5)‏ امّا دعوت من چيزى جز فرار از حقّ بر آنان نيفزود! (6) و من هر زمان آنها را دعوت كردم كه (ايمان بياورند و) تو آنها را بيامرزى، انگشتان خويش را در گوشهايشان قرار داده و لباس هايشان را بر خود پيچيدند، و در مخالفت اصرار ورزيدند و به شدّت استكبار كردند! (7) سپس من آنها را با صداى بلند (به اطاعت فرمان تو) دعوت كردم، (8) سپس آشكارا و نهان (حقيقت توحيد و ايمان را) براى آنان بيان داشتم! (9) 📝 همانطور که می دانید حضرت نوح علیه السلام به مدت 950 سال تبلیغ نمودند(1)، قرآن کریم شیوه تبلیغاتی این پیامبر عظیم الشان را در طول این سالیان، در سوره نوح ذکر می کند. یعنی به عبارتی خداوند دارد به مبلّغین می گوید راه و روش شما باید مثل شیوه حضرت نوح علیه السلام در این 950 سال باشد. تیتر مطالبی را که در این آیات خداوند می فرماید را ذکر می کنیم و شرح آن را از کلام شهید مطهری استفاده می کنیم: 1- دعوت به صورت تمام وقت و پیگیری در تمامی ساعات؛ 2- دعوت در مکان های عمومی؛ 3- دعوت از افراد به صورت خصوصی؛ 4- مردم این زمان نسبت به مردم زمان انبیا گذشته بیشتر مستعد هدایت هستند. «نوح که از اکثریت مردم خودش مأیوس می‌شود، با خدای خود راز و نیاز می‌کند: خدایا من چنین کردم چنین گفتم. قرآن همان راز و نیازهای نوح با خدا درباره قومش را بازگو می‌کند. این برای آن است که نکاتی که در گفته نوح بوده است نکات آموزنده‏ای است و از این جهت قرآن تکرار می‌کند که برای ما هم درس باشد. انسان با خدای خودش همه جور حرف می‌زند و همه چیز را باید در میان بگذارد؛ ولی اینکه قرآن برای همه مردم نقل می‌کند برای آن نکاتش است. اولاً نوح به عنوان یک مبلّغ دین نشان می‌دهد که چگونه آدمی بوده و در واقع یک مبلّغ دین چگونه باید باشد. می‌گوید خدایا من شب و روز مردم را خواندم و از پا نایستادم. این «شب و روز، پی‏درپی» آن پیگیری یک نفر داعی الی الله و دعوت کننده به دین را نشان می‌دهد. این تأییدی است که قرآن دارد می‌کند؛ یعنی ببینید! نوح این چنین بوده است. لجاج آن مردم در حدی بوده است که انگشت ها را در گوششان می‌کردند که نشنوند، رداهایشان را به سرشان میکشیدند که چشمشان هم به قیافه نوح نیفتد. با همه اینها می‌گوید: خدایا! من انواع رنگ ها و شکل ها را در تبلیغ به کار بردم. گاهی علنی، بلند، به صورت سخنرانی، بالای مثلاً تپه‏ها می‌رفتم داد میکشیدم و برای عموم مردم اعلام می‌کردم: دَعَوْتُهُمْ جِهاراً. این یک نوع تبلیغ است که اثر مخصوص به خود دارد. ولی یک وقت هم هست که افرادی را به طور خصوصی باید رفت دید و دردهای آنها را به طور خصوصی دریافت کرد و این دعوت خصوصی گاهی اثری می‏بخشد که دعوتهای عمومی نمی‏بخشد. ثُمَّ انّی اعْلَنْتُ لَهُمْ وَ اسْرَرْتُ لَهُمْ اسْراراً به هر دو گونه رفتار کردم، علنی و جهار، و سرّی و خصوصی. می‌رفتم افراد را می‌دیدم، در کنارشان می‌نشستم، با آنها حرف می‏زدم، به طور خصوصی درد دل می‌کردم. این کار را هم کردم، چون گاهی این کار اثری دارد که آن دعوت های علنی و عمومی ندارد.»(2) (1): وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسينَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ؛ و ما نوح را بسوى قومش فرستاديم؛ و او را در ميان آنان هزار سال مگر پنجاه سال، درنگ كرد؛ اما سرانجام طوفان و سيلاب آنان را فراگرفت در حالى كه ظالم بودند – سوره مبارکه عنکبوت، آیه 14 (2): آشنایی با قرآن (شهید مطهری)، ج 9، ص 161 📚 سوره مبارکه نوح 🌐Website: alaba.ir 🆔Channel: @alaba_ir
| شماره 15 (قسمت دوم) 🔻قالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمي‏ لَيْلاً وَ نَهاراً (5) فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائي‏ إِلاَّ فِراراً (6) وَ إِنِّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ في‏ آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً (7)ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهاراً (8)ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً (9)🔺 📌(نوح) گفت: «پروردگارا! من قوم خود را شب و روز (بسوى تو) دعوت كردم، (5)‏ امّا دعوت من چيزى جز فرار از حقّ بر آنان نيفزود! (6) و من هر زمان آنها را دعوت كردم كه (ايمان بياورند و) تو آنها را بيامرزى، انگشتان خويش را در گوشهايشان قرار داده و لباس هايشان را بر خود پيچيدند، و در مخالفت اصرار ورزيدند و به شدّت استكبار كردند! (7) سپس من آنها را با صداى بلند (به اطاعت فرمان تو) دعوت كردم، (8) سپس آشكارا و نهان (حقيقت توحيد و ايمان را) براى آنان بيان داشتم! (9) 📝 «این مطلب را به مناسبت «وَ اسْرَرْتُ لَهُمْ اسْراراً» می‌گویم: اوایل تحصیل ما در قم، در حدود سال 1320، من سفری به اصفهان رفتم. چون یکی از دوستانمان، هم‏ مباحثه ما(1)، اهل نجف ‏آباد بود با همدیگر به نجف‏ آباد رفتیم. در آنجا من با یک آقای پیرمردی آشنا شدم- خدایش بیامرزد- به نام حاج شیخ احمد نجف‏ آبادی. ما در قم می‌دیدیم هیچ جا به اندازه نجف‏ آباد اصفهان طلبه ندارد. در همان زمان- با اینکه آن وقت طلبه قم مثل حالا زیاد نبود- پنجاه شصت طلبه فقط از نجف‏آباد بود. هیچ نقطه دیگر که به اندازه آنجا باشد، بلکه شهرهای بزرگ هم، این قدر طلبه نداشت. چطور شده که اینها اینقدر طلبه دارند؟ به مردی در خود نجف‏آباد که پسر خود او هم طلبه بود- و طلبه خوبی هم بود- برخورد کردم. الآن هم آن مرد، زنده و پیرمرد است. او جریان زندگی خودش را گفت و ما فهمیدیم که این آقا شیخ احمد چه رمزی در این نجف‏آباد به کار برده که این‏گونه شده است. آن مرد می‌گفت من تا حدود بیست و پنج‏سالگی یک آدمی بودم که نسبت به مسائل مذهبی خیلی لاقید و بی ‏اعتنا بودم، و بالخصوص جریانی را هم نقل می‌کرد که پدر من مرده بود؛ وصیّش یک آقای پیشنمازی بود و او بعد با ما که صغیر بودیم چگونه رفتار کرد و من دیگر از دین و مذهب و همه چیز تنفر داشتم. روزی ما در باغمان مشغول زراعت بودیم (زارع بود و هنوز هم زراعتکاری داشت) دیدیم یک آقایی برای اولین بار پیدا شد و آمد در باغ. با خود گفتم بلا رسید؛ حالا این آمده از جان ما چه می‌خواهد؟ لابد آمده که از ما چیزی به یک عنوانی بگیرد. برعکس تا آمد اوّل کاری که کرد {این بود که پرسید}(2) این باغ شما چگونه است و چقدر محصول دارد (خودش هم اول زارع و بچه‏زارع بوده). {در ضمن این صحبت ها}(2) او را معاینه و مطالعه می‌کند و وضع خاص او را در نظر می‌گیرد. باید آن را در نظر گرفت و افراد را یکیک معالجه کرد {نه اینکه دستور کلی داد.} مثل اینکه اطبا از معالجه دست بردارند، فقط بروند پشت رادیو دستورهای کلی بدهند. دستورهای کلی بیمار را معالجه نمی‌کند، معاینه خصوصی می‌خواهد. بعد معلوم شد برنامه او برای دیگران هم در این شهر همین بوده است. آن مرد ادامه داد: کم کم ما را وادار کرد که درس بخوانیم. می‌گفت در همین حال چه عیبی دارد شما بیایید درس بخوانید. می‌رفت افرادی را آزمایش می‌کرد و در این بین عنصرهای مستعد را پیدا می‌کرد. بعد آمد برای اینها جلسه تشکیل داد و در آن جلسه به اینها سواد می‏آموخت. اگر سواد فارسی نداشتند سواد فارسی و اگر سواد فارسی داشتند عربی می‏آموخت. کم کم اینها را بالا می‌آورد در حدی که از کتاب‌های عربی از قبیل‏ عروةالوثقی‏ و از کتاب‌های فارسی اخلاقی کاملاً استفاده می‌کردند؛ و هیچ نمی‏گذاشت که اینها دست از کارشان بردارند. با ما می‌رفت هیزمکشی؛ عصر که از هیزمکشی برمی‌گشت می‌آمد در جلسه. همین که اینها را خوب آماده کرد و واقعاً ساخت و به اینها یک معلومات حسابی داد که مسائل را خوب یاد گرفتند در حد یک مسئله ‌دانی که مثلاً عروةالوثقی‏ را بفهمد، اخلاق را خوب یاد گرفتند در حدی که یک جامع ‏السعادات‏ را بتوانند بفهمند و بخوانند و معنی کنند، کمی از تاریخ اسلام و تفسیر و امثال این ها را خوانده باشند، همین که این ها را ساخت، گفت هرکدام از شما باید جلسه تشکیل بدهید. اینها را در این شهر پخش کرد و باز هرکدامشان یک عده دیگر را مثل او پیدا کردند. نمی‌دانم هنوز هم ادامه دارد یا نه. نجف‏آباد به این صورت درآمد که در هر گوشه‏ای از این شهر یا نیمه‏ شهر جلسه‏ای بود و فردی مردم را اداره می‌کرد، کسی که از خود مردم بود و همان برنامه‏ او را اجرا می‌کرد و این مرد- خدا او را بیامرزد- واقعاً توانست یک تحولی در یک شهر به وجود بیاورد. این خودش یک تجربه است.»(2) (1): آیت الله منتظری (2): افتادگی از نوار
| شماره 15 (قسمت سوم) 🔻قالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمي‏ لَيْلاً وَ نَهاراً (5) فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعائي‏ إِلاَّ فِراراً (6) وَ إِنِّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ في‏ آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً (7)ثُمَّ إِنِّي دَعَوْتُهُمْ جِهاراً (8)ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً (9)🔺 📌(نوح) گفت: «پروردگارا! من قوم خود را شب و روز (بسوى تو) دعوت كردم، (5)‏ امّا دعوت من چيزى جز فرار از حقّ بر آنان نيفزود! (6) و من هر زمان آنها را دعوت كردم كه (ايمان بياورند و) تو آنها را بيامرزى، انگشتان خويش را در گوشهايشان قرار داده و لباس هايشان را بر خود پيچيدند، و در مخالفت اصرار ورزيدند و به شدّت استكبار كردند! (7) سپس من آنها را با صداى بلند (به اطاعت فرمان تو) دعوت كردم، (8) سپس آشكارا و نهان (حقيقت توحيد و ايمان را) براى آنان بيان داشتم! (9) 📝 «شما می‌بینید قرآن چیزهایی را نقل می‌کند که انسان می‌بیند در این زمان نیست. نوح بیچاره می‌گوید خدایا شب و روز به دنبال این مردم دویدم، به صورت علنی دعوتشان کردم، به طور خصوصی دعوتشان کردم، بیخ‏‌گوشی، با لطف و خوشی، همه‌‏گونه، ولی با همه اینها هرچه من به طرف آنها می‌رفتم آنها بیشتر از من فرار می‌کردند، بدگویی می‌کردند، فحش می‌دادند. من تا با آنها حرف می‏زدم انگشتهایشان را به گوششان می‌کردند، می‌گفتند حرفهای نحست را نمی‌خواهیم بشنویم. لباسشان را به سرشان {میکشیدند مبادا} چشمشان به من بیفتد...(1) نوح یک پیغمبری بوده که در حدود هزارسال عمر کرده است. به مرحله‏ای می‌رسد که دیگر بکلی مأیوس می‌شود که نه این مردم و نه اولادشان {صالح نخواهند شد.} به دلیل اینکه در خودشان و حتی در نسل اینها آدم صالحی در آینده وجود ندارد نفرین می‌کند و عذاب الهی نازل می‌شود؛ در صورتی که من خیال نمی‌کنم اکنون مردم در آن حد سرسختی و لجاج داشته باشند یعنی مردم به نسبت بهتر شده‌اند؛ و البته این را همه مفسرین گفته‌اند: خدا که این همه لجاجهای اقوام گذشته با پیغمبران خودشان را در قرآن بازگو کرده است، برای این است که همه و خود پیغمبر بدانند که ای پیغمبر! اگر مردم تو لجاج و عناد به خرج می‌دهند گذشتگان از اینها بدتر بودند، و مردم مسلمان هم اینقدر یأس و ناامیدی به خودشان راه ندهند. یکی از فکرهای بسیار غلط همین است که ما مردم زمان خودمان را جنساً از مردم زمان پیشین بدتر بدانیم، چون وقتی که بدتر بدانیم فوراً مأیوس می‌شویم، وقتی که مأیوس بشویم رها می‌کنیم، وقتی رها می‌کنیم بدیهی است که مردم بد می‌شوند. پس بدترین چیزها یأس و ناامیدی از مردم به این سرعت است.»(2) (1): افتادگی از نوار (2): آشنایی با قرآن (شهید مطهری)، ج 9، ص 161 📚 سوره مبارکه نوح 🌐Website: alaba.ir 🆔Channel: @alaba_ir
| شماره 16 (قسمت اول) 🔻فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً(10) يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً(11) وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً(12)🔺 📌{حضرت نوح علیه السلام گفت:} به آن‌ها گفتم: «از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است...(10) تا باران هاى پربركت آسمان را پى در پى بر شما فرستد،(11) و شما را با اموال و فرزندان فراوان كمك كند و باغ هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختيارتان قرار دهد!(12) 📝 در شماره ۱۵ آیات تشکیلاتی قسمتی از شیوۀ تبلیغاتی حضرت نوح علیه السلام را ذکر کردیم. اینجا به مسئلۀ دیگری اشاره شده است که شهید مطهری بسیار زیبا به آن اشاره می‌کند: « می‌گوید من به مردم نوید دادم، آثار خیر ایمان مردم در همین دنیا را به آن‌ها بازگو کردم. این خودش تبلیغ را نشان می‌دهد. گاهی ما اشتباه می‌کنیم و این اشتباه ناشی از اشتباهات دیگران است و بیشتر از مسیحی ها به ما رسیده است. برتراند راسل، فیلسوف معروف زمان ما- که چند سال پیش فوت کرد و خیلی پیر بود و یک آدم لامذهبی بود و بیشتر ضد کلیسا بود و عجیب ضد کلیسا بود- تعبیر جالبی دارد، می‌گوید کلیسا به مردم می‌گوید: شما مجبورید از میان دو بدبختی یکی را انتخاب کنید: یا باید بدبختی دنیا را انتخاب کنید تا در آخرت خوشبخت باشید، یا اگر بدبختی دنیا را انتخاب نمی‌کنید و می‌خواهید در دنیا خوشبخت باشید پس بدبختی بزرگتر را در آخرت تحمل کنید. بعد می‌گوید من چنین خدایی را قبول ندارم که برای بشر تحمل یکی از دو بدبختی را فرض کرده باشد؛ چرا؟ حالا که بشر را خلق کرده مگر امکان ندارد که بشر به هردو خوشبختی برسد، که خدا بگوید: تو اگر خوشبختی آخرت را می‌خواهی حتماً باید به قیمت بدبختی دنیا آن را بگیری، و اگر خوشبختی دنیا را می‌خواهی به قیمت بدبختی آخرت باید بپذیری. اگر این جور است من اساساً خدا را قبول ندارم. شاید منطق خیلی از ما همین باشد که ‏ای مردم! یکی از دو بدبختی را اجمالاً باید بپذیرید، خدا حاضر نیست که ببیند شما هر دو خوشبختی را دارید. این ضد تعلیمات انبیاست. نمی‌خواهم بگویم ضد تعلیمات فقط قرآن است؛ ضد تعلیمات انبیاست از جمله خود عیسی مسیح. امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه می‌فرماید: انَّ الْمُتَّقینَ ذَهَبوا بِعاجِلِ الدُّنْیا وَ اجِلِ الْاخِرَةِ (1) متقین، هم سعادت دنیا را می‌خواهند هم سعادت آخرت را. اشتباه این است که ما خیال می‌کنیم گناهان به دلیل اینکه سعادت دنیاست گناه است، به عبارت دیگر به دلیل اینکه سعادت است گناه است ولی سعادت دنیا، در صورتی که اساس این منطق در اسلام بر این است که گناه فقط به دلیل اینکه بدبختی است گناه است. البته میان خوشبختی در دنیا و تسلیم لذت‌های فوری شدن باید تفکیک کرد.»(2) (1): نهج البلاغه، نامه 27 (2): آشنایی با قرآن (شهید مطهری)، ج 9، ص 167 📚 سوره مبارکه نوح 🌐Website: alaba.ir 🆔Channel: @alaba_ir
| شماره 16 (قسمت دوم) 🔻فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً(10) يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً(11) وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً(12)🔺 📌به آن‌ها گفتم: «از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است...(10) تا باران هاى پربركت آسمان را پى در پى بر شما فرستد،(11) و شما را با اموال و فرزندان فراوان كمك كند و باغ هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختيارتان قرار دهد!(12) 📝ادامه کلام شهید مطهری: «شخصی بود، یک نسبت خیلی دوری هم با ما داشت، در جایی زمین هایی تهیه کرده بود و زراعت و کشاورزی می‌کرد. با من همسن بود. خیلی قوی و چالاک و بلکه پهلوان و اصلاً قهرمان بود. بعدها چون پول هم پیدا کرده بود افتاد دنبال عیاشی و شرابخواری. در این سه چهار سال اخیر به یک وضعی افتاد که اطبا هم می‌گفتند اثر شرابخواری زیاد است. بعد رفت در امریکا چقدر پول خرج کرد و حالا تازه برگشته است. البته این اواخر ادعا کردند که توبه کرده و وقتی به مشهد می‌رود حرم می‌رود و نماز می‌خواند. ولی بالاخره این عیاشی‌ها {نتیجه‌اش این است.} مگر هر عیاشی برای انسان خوشبختی است؟ چهار صباح انسان عیاشی کند بعد به یک چنین عواقبی گرفتار بشود! اگر شراب را منع کردند نه از باب این است که تو را به سعادت می‌رسانده، بلکه از باب اینکه در همین دنیا هم تو را بدبخت می‌کند. قمار اگر حرام است نه اینکه چون تو را در دنیا خوشبخت می‌کند حرام است، بلکه چون در دنیا هم تو را بدبخت می‌کند. هرگناهی به این دلیل گناه است که انسان را از نظر جسمی یا روحی، فردی یا اجتماعی بدبخت می‌کند. غیبت چرا حرام است؟ چون تخم کینه پاشیدن در مردم و اجتماع است. جامعه اگر جامعه غیبت‌کن شد و همه دشمن یکدیگر شدند، به فرد هم دیگر خوش نمی‌گذرد. تهمت زدن برای چه حرام است؟ دروغ گفتن برای چه حرام است؟ و هر گناهی را که شما در نظر بگیرید به دلیل اینکه بدبخت‌کننده است حرام است نه به دلیل اینکه خوشبخت کننده در دنیاست و خدا مضایقه دارد- العیاذ بالله- که بنده‌اش هم در دنیا خوشبخت باشد هم در آخرت. اگر واقعاً خوشبختی دنیا باشد خوشبختی آخرت هم هست. خوشبختی واقعی خوشبختی دنیا و خوشبختی آخرت هردوست، با همدیگر توأم است. این است که ما می‌بینیم این مبلّغ بزرگ، این شیخ‌‏الانبیاء، نوح نمی‌آید به مردم بگوید که ای مردم! از این‌دو یکی را انتخاب کنید؛ برعکس، می‌گوید این راهی که من می‌گویم اگر آن را پیش بگیرید نه تنها آن عذاب‌هایی که در کمین شماست نخواهد آمد، نعمت‌های خدا از زمین و آسمان به شما رو می‌آورد. منطق قرآن این‏گونه است. وَ لَوْ انَّ اهْلَ الْقُری‏ امَنوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْارْضِ(1)‏ اگر مردم اجتماعات و جماعت‌ها، مردم قریه‏‌ها {و به طور کلی‏} مردم ایمان و تقوا را پیش بگیرند برکت‌ها را از بالا و پایین بر این‌ها فرو می‏ریزیم، درهای برکت‌ها را از آسمان و زمین به روی آن‌ها می‌‏گشاییم. قرآن می‌گوید اگر ایمان و تقوا داشته باشید خدا ثروت و قدرت هم به شما می‌دهد. وَ لا تَهِنوا وَ لا تَحْزَنوا وَ انْتُمُ الْاعْلَوْنَ انْ کنْتُمْ مُؤْمِنینَ(2). پس بسیار غلط است که کسی در منطق تبلیغ خودش به آن شکل کلیسایی- به قول راسل- سخن بگوید که چاره‏‌ای نیست، یکی از این دو بیچارگی را باید متحمل شد: یا باید در دنیا بدبخت بود یا در آخرت؛ این که خیلی سخت است که انسان برای چهار روز دنیا بیاید بدبختی آخرت را متحمل بشود، پس چند روز {دنیا را با بدبختی می‌گذرانیم!} خیر، تقوا را باید داشت نه بدبختی. تقوا داشتن یعنی تحمل محرومیت های کوچک در همین دنیا برای {گریز از} محرومیت بزرگتر در همین دنیا، به این معنا که انسان اگر دورنگر نباشد نمی‌تواند در همین دنیا انسان باشد. ولی این معنایش تحمل بدبختی نیست؛ عین خوشبختی است.»(3) (1): سوره مبارکه اعراف، آیه 96 (2): سوره مبارکه آل عمران، آیه 139 (3): آشنایی با قرآن (شهید مطهری)، ج 9، ص 167 📚 سوره مبارکه نوح 🌐Website: alaba.ir 🆔Channel: @alaba_ir
| شماره 17 🔻وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ🔺 📌و منّت مگذار و فزونى مطلب 📝 «وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَکثِرُ منت نگذار که کار خودت را بزرگ بشماری. (این خیلی عجیب است!) شرط اصلی برای هدایت و دعوت مردم ناچیز شمردن خود است. بنای کارت بر این نباشد که دائم بخواهی سر مردم یا به خدای خودت منت بگذاری که: منم که اینقدر دارم برای این مردم زحمت میکشم، منم که این همه دارم فداکاری می‌کنم، من هستم که چنین می‌کنم. منت‌گذاری در کارت نباید باشد، تو باید اهل خدمت باشی نه اهل منت، که اگر منت بگذاری معلوم می‌شود خیلی خودت را بزرگ می‌بینی، کار خودت را زیاد می‌بینی، استکثار می‌کنی، دائم خود و کارهای خود را می‌بینی؛ چنین نباش.اینها نشان می‌دهد که یک نفر که می‌خواهد مردم را به خدا دعوت کند هیچ وقت نباید خودبین، خودخواه، خودپرست باشد، بخواهد سرمردم منت بگذارد یا به خدا منت بگذارد که خدایا من چقدر به این بندگان تو خدمت کردم؛ نه، منت در کار تو نباید باشد.»(1) (1): آشنایی با قرآن (شهید مطهری)، ج 10، ص 103 📚 سوره مبارکه مدثر، آیه 6 🌐Website: alaba.ir 🆔Channel: @alaba_ir