#اطلاعیه #فراخوان
💠 حدود چند ماه می شود که سلسله مطالبی با عنوان #خاطرات_تربیتی در حال ارسال است و مورد استقبال اعضای کانال قرار گرفته است.
📝بر آن شدیم تا از تجربیات و خاطرات اعضای کانال هم استفاده بکنیم؛ لذا عزیزانی که قصد دارند در این امر خیر مشارکت بکنند و تجربه های خود را با افراد دیگر به اشتراک بگذارند، خاطرات خود را برای این ID ارسال کنند: @alaba_admin
❗️در ذهن دوستان هم این شبهه پیش نیاد که ممکن است کار ما بوی ریا بدهد، بلکه ان شاءالله به این شکل نیست و جهت نشر خوبی این کارها صورت می گیرد و در ضمن اسمی از شخصی برده نمی شود تا شبهه ریا بوجود آید.
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 9
🔸شکایت می کرد که بچه ها رو اردو بردیم قم، با اینکه محوریت اصلی اردو زیارت حضرت معصومه علیها السلام است، ولی شب ها که برنامه رفتن به حرم داریم بچه ها برای زیارت نمی آیند!!!
🔹گفتم: برنامه ای رو که امروز اجرا کردید چی بود؟
🔸گفت: امروز صبح بچه ها رو از محل اسکان پیاده بردیم کوه خضر نبی علیه السلام و تا حدودای نماز ظهر هم اونجا بودیم(بالا رفتن از کوه سختی خاص خودش رو دارد). ظهر هم توی اردوگاه مسابقه، ورزش و بازی داشتیم؛ شب هم قرار بر این بود که بریم زیارت ولی خیلی از بچه ها مخالفت کردند و نمی آمدند!
🔹تذکر دادم که، از صبح برنامه بچه ها رو پر کردید، بسیار خسته شان کردید و انرژی برای اون ها نمونده، چجور توقع دارید که شب هم حال داشته باشند و به زیارت بیایند؟ خود من هم اگر بودم حال اومدن به زیارت رو نداشتم! باید توی اردو ها جوری برنامه ریزی کنید که خستگی برنامه های قبل بر روی برنامه های بعد تأثیر نگذارد.
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 10
🔸شکایت می کرد از اینکه وقتی میخواهد بیاید مسجد، بعضی از دوستان و بچه های محله بهش ایراد میگیرند که تو میخواهی ریا بکنی (از اینکه به نماز جماعت میروی قصد ریا کردن داری. دوستانش می گفتند ما نماز رو توی خونه بصورت فرادا می خونیم تا ریا نشود)
🔹یاد حدیث امام رضا علیه السلام افتادم و بهش گفتم: امام هشتم می فرمایند که یکی از دلایل وجود نماز جماعت اخلاص است. یعنی نماز جماعت تمرین اخلاص کردن است، جلوی چند صد نفر داری نماز میخونی ولی تمام توجه خودت رو دادی به خدا و می گویی خدایا فقط به عشق تو آمدم نماز جماعت! در ضمن اون افرادی که توی خونه نماز میخونن کار بزرگی نکردند؛ رفتند توی یک فضایی که دیده نمی شوند و فکر میکنند این طریق اخلاص کردن هست.
🔸در آخر بهش گفتم: افرادی که همچین حرفی میزنند یا جاهل هستند یا اینکه یک مرضی نسبت به نماز جماعت و مسجد دارند.
📜 امام رضا علیه السلام می فرمایند: اِنَّما جُعِلَتِ الْجَماعَةُ لِئَلَّا یَکُونَ الْاِخْلاصُ وَ التَّوْحیدُ وَ الْاِسْلامُ وَ الْعِبادَةُ للَّهِ اِلَّا ظاهِراً مَکْشُوفاًمَشْهُوراً؛ نماز جماعت از آن رو وضع شده است تا اخلاص، توحيد، اسلام و عبادت خداوند آشكار و هويدا باشند و شهرت يابند.
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 11
🔸پیرغلامی تعریف می کرد یک سری افرادی رو جذب هییت کرده بودم که تیپ و ظاهر خوبی نداشتند. عده زیادی اشکال می کردند که چرا افرادی با همچین تیپ و قیافه ای رو دور خودت جمع میکنی؛ وقتی این ها نماز نمی خونند برای چی میاریشون هییت!!!
🔹می گفت یک شب که دیگه فشار ها زیاد شده بود، بعد مراسم رفتم میکروفون رو گرفتم و صحبت کردم، که این ها رو امام حسین علیه السلام جذب هییت کرده، و بنده تا اینجا تونستم جذبشون بکنم و اگر شماها میتونین بیاین نماز خونشون بکنید!
🔸ادامه داد که اون زمان توی تاکسی سرویس کار می کردم، یک روز یکی از همون افرادی که ظاهر خوبی نداشت سوار ماشینم شد. بهم گفته بود از اون وقت که توی هییت از ما دفاع کردی، نماز خون شدم...
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 12
🔸 در ضمن نامه اش می نویسد: پدر و مادرم بعد از دو دختر، پسری بدنیا آوردند. شور و شعف و جشن زایمان مادرم را فراموش نمی کنم. پدر و مادرم به قدری او را لوس کردند که در دو سالگی من و خواهرم را به شدت کتک می زد و گاز می گرفت و ما جرئت دفاع نداشتیم. هرچه می خواست بدون چون و چرا برایش تهیه می کردند. بچه ها را اذیت می کرد. برای مدرسه رفتنش عنایت زیادی به خرج می دادند، اما او زیر بار مسئولیت و انجام تکالیف نمی رفت و به حرف آموزگار گوش نمی داد، بدین جهت نتوانست به تحصیلات ادامه دهد و ترقی نکرد. اکنون که بزرگ شده، سوادی ندارد. منزوی و کم حرف و از خود راضی است. زیر بار هیچ کاری نمی رود. بی دلیل با این و آن قهر و دعوا می کند. به خواهرانش محبت ندارد. عاقبت کار او معلوم نیست.
🔹 آری، برادر بی چاره ام قربانی تربیت غلط والدین و افراط در محبت آنان شده است .
📜منبع: کتاب تربیت؛ آیت الله ابراهیم امینی
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 13
🔸 دختر پنج ساله ای بودم که با دختر خاله ام بازی می کردم. ناگهان هیولای وحشتناکی را با سری بزرگ و چشم های درشت و دندان های گراز و شنلی سیاه و چکمه های مشکی در وسط حیاط دیدیم که با صداهای عجیب می خواست ما را بخورد. ما جیغ کشیدیم و به دالان(راهرو) تاریکی فرار کردیم. من از ترس آن قدر به دیوار چنگ زده بودم که انگشتانم زخم شده بود. از ترس بیهوش شدم و دیگر چیزی نفهمیدم. به قرار مسموع مرا نزد دکتر برده و از مرگ نجات داده بودند.
🔹 این عمل غیر انسانی چنان در من اثر گذاشت که تا مدت ها در گوشه و کنار مخفی می شدم و اندک صدایی مرا به وحشت و اضطراب می انداخت و جیغ می زدم. اکنون که بزرگ شده ام، مبتلا به ضعف اعصاب و سوزش قلب شده ام. همیشه غمناکم و احساس بیهودگی میکنم. به کار و زندگی بی علاقه ام. حال معاشرت و رفت و آمد ندارم. اضطراب و دلهره دارم.
🔸 بعداً فهمیدم که دختر عمهِ دختر خاله ام با گذاشتن یک دیگ بزرگی بر سرش، خودش را به صورت لولو خور خوره در آورده بود تا ما را بترساند و مسئول بیماری و ضعف اعصاب من است.
📜منبع: کتاب تربیت؛ آیت الله ابراهیم امینی
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 14
🔸با عکس پسر شهیدم وارد دانشگاه شدم. همان لحظه ورودم یک دختر جوانی آمد و با داد و بی داد گفت: پول جنگ کردنش رو گرفتی و حالا هم می خوای سهمیه دانشگاه بگیری؟
🔹مادر شهید می گفت، اول دوست داشتم با همون عکس به صورتش بزنم ولی خودم رو کنترل کردم و در جوابش گفتم: دخترم بیا بریم پیش مادرت، من به مادرت میگم که 200 میلیون بهت میدم فقط این دخترت رو بده، بِبَریم سرش رو بِبُریم. به نظرت مادرت قبول می کند؟
🔸حضور من هم توی این دانشگاه فقط بخاطر این بود که به عنوان سخنران دعوت شده بودم.
📜منبع: نقل از مادر یکی از شهدای مدافع حرم
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 15
🔸طی 24 ساعت دوتا خبر بد بدستم رسید که اگر قطعی می شدند، یک هزینه مالی بسیار زیادی رو باید پرداخت می کردم و اصلاً توانایی پرداخت همچین مبلغی رو نداشتم.
🔹ایام ماه محرم بود؛ شب منزل یکی از دوستان روضه بود. قبل از اینکه وارد روضه بشوم دستم رو به دمپایی و کفش هایی که دم در بودند زدم و خدا رو به حق خاک کفش عزاداران امام حسین علیه السلام قسم دادم که مشکلم حل بشود!
🔸مراسم که تمام شد ظرف 30 دقیقه دوتا مشکل حل شد، حتی به یک حدی رسید که سود مالی هم کردم...
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 16
🔸یکی از بستگان نزدیک ما دو دختر داشت یکی باهوش و دیگری کم هوش. هر دو به دبستان رفتند. دختر بزرگ تر که کم هوش بود، غالباً نمره های بدی می آورد و دختر کوچک تر نمره های خوب. مادر آن ها پیش هرکس می نشست، از دختر کوچک تعریف می کرد و از دختر بزرگ بدگویی. دختر کوچک را نوازش می کرد و آفرین می گفت و به دختر بزرگ می گفت: خاک بر سرت، دختر گنده بی عرضه! پول ها را حرام می کنی و چیزی یاد نمی گیری. حیف از این غذاها که می خوری و لباس ها که می پوشی. بدبخت تنبل! آخر چه خواهی شد.
🔹دختر بزرگ اکنون شوهر کرده و مادر چند فرزند شده است، اما یک زن طبیعی و سالم نیست و احساس حقارت می کند. ساکت و منزوی است. در مهمانی ها گوشه ای می نشیند و حرف نمی زند. وقتی به او می گوییم: تو هم چیزی بگو. آهی می کشد و می گوید: چه بگوییم؟
🔸قبلاً چندین مرتبه او را نزد دکتر اعصاب بردند. دکتر بعد از معاینه و گفت و گو به آن ها گفت: این دختر خانم مریض نیست، بلکه پدر و مادرش مریض هستند که این دختر بی گناه را به چنین روزی انداخته اند. یک روز دکتر از او پرسید: می توانی غذا درست کنی؟ دختر گریه کرد و گفت: می توانم، اما هر وقت غذایی درست می کنم، پدر و مادرم به آن اعتنا نمی کنند و می گویند: ما شاءالله به خواهرت... او خوب می تواند غذا درست کند.
📜منبع: کتاب تربیت؛ آیت الله ابراهیم امینی
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 17
🔸خواهری داشتم که دو سال از من بزرگ تر بود. پدر و مادرم مرا بیش تر از خواهرم دوست می داشتند. به من بیشتر اظهار محبت می نمودند. هرچه می خواستم فوراً برایم تهیه می کردند. در همه جا از من تعریف و تمجید می نمودند. اما توجه چندانی به خواهرم نداشتند.
🔹اما خواهرم خیلی به من اذیت و آزار می کرد. در گوشه و کنار و در غیاب پدر و مادر مرا کتک می زد. مرتب با من دعوا و قهر می کرد. ناسزا می گفت و مسخره می کرد. اسباب بازی هایم را قایم و خراب می نمود. این خواهر همیشه مرا رنج می داد و حاضر نبود یک دقیقه خوشحال و راحت باشم. همیشه در فکر بودم که چرا مرا اذیت می کند؟ مگر من چه کرده ام؟ خواهرم حسادت می کرد و شاید علتش همان تبعیضی بود که پدر و مادر بین من و خواهرم می گذاشتند و به من بیشتر محبت می نمودند. آن ها می خواستند به من خوبی کنند، اما نمی داستند که خواهرم انتقام می گیرد و شبانه روز مرا رنج می دهد.
🔸اکنون که پدر و مادرم از دنیا رفته اند، خواهرم بی اندازه مهربان شده است و حاضر نیست کوچک ترین ناراحتی برای من به وجود آید.
📜منبع: کتاب تربیت؛ آیت الله ابراهیم امینی
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 18
🔸با حالت تمسخر و توهین می گفت: شماها وقتتون رو توی مسجد هدر میدید، اصلاً این همه موندن توی مسجد فایده اش چیه؟؟
🔹بهش گفتم: این حدیث پیامبر را شنیدی: مومن در مسجد مانند ماهی در آب است؟
🔸گفت: خوب که چی مثلاً؟
🔹گفتم: ماهی برای زنده موندن باید توی آب باشه، اگه مدتی بیرون آب باشه می میرد. ماهم برای اینکه زندگی معنویمون از بین نره داخل مسجد میایم، یعنی در واقع برای زنده موندن حتماً باید به مسجد بیایم.
📜 رسول الله صلّی الله علیه وآله فرمودند: المومن فی المسجد کالسمک فی الماء؛ مومن در مسجد مانند ماهی در آب است. هرچند که مشهور است این سخنِ پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله است ولی ما سندی برای این حدیث پیدا نکردیم.
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 19
🔸توی اردوها و مسابقات مختلف دیده اید که جهت شاد کردن فضا از مسابقاتی مانند هندونه خوری، ماست خوری و... استفاده می شود.
🔹یه زمانی به یکی از سرگروه ها می گفتم که این مسابقات خوب نیست، می پرسید علت مخالفتت با این مسابقات چیه؟
🔸گفتم: اولاً توی این مسابقات احتمال اسراف کردن بسیار زیاده؛ ثانیاً در اینجور مسابقات برای رسیدن به یک هدف مادی (جایزه) از بعضی مستحبات دست می کشیم (مانند آرام غذا خوردن، با بسم الله خوردن و...)، بعضی مکروهات رو انجام می دهیم و داریم به بچه ها به شکل غیر مستقیم آموزش می دهیم که جهت رسیدن به اهداف مادی می توان بعضی مستحبات را ترک کرد یا بعضی مکروهات را انجام داد؛ ثالثاً این مسابقات اکثراً به این صورت است، که جهت شاد کردن مخاطبین باید چند نفر بالا بیایند و با این حرکات مورد تمسخر دیگران قرار بگیرند.
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 20
🔸 روزی یکی از ثروتمندان تهران برای حساب و کتاب اموالش نزد ما آمد و پس از رسیدگی به آن ها بازگشت. پس از مدتی دوباره او را به همراه یکی از دوستانش در دفتر دیدم، در حالی که بسیار ناراحت بود. هنگامی که علت ناراحتی اش را پرسیدم گفت: حاج آقا! همسر و فرزندانم دست به دست هم دادند و با حیله های مختلف تمام اموال و سرمایه ام را از تملک من خارج و مرا از منزل بیرون کرده اند! اکنون هر شب در منزل یکی از بستگان به سر می برم.
🔹سپس اضافه کرد: خوشا به حال دوستم! کار درست را او انجام داد!
🔸گفتم: چطور؟
🔹گفت: او فرزندانش را از کودکی، همراه خود به مجالس مذهبی و دینی می برد. ماه مبارک رمضان، در برنامه های مساجد، و ایام عزای سیدالشهدا علیه السلام در مجالس عزاداری شرکت می کردند. اکنون فرزندانش، صالح و متقی و عصای دست پدر هستند اما من بر اثر اصرار و پافشاری همسرم، فرزندانم را برای ادامه تحصیلات به خارج فرستاده و در تربیت آن ها کوتاهی کردم و اکنون تاوان اشتباهاتم را می دهم.
📜منبع: کتاب خاطراتی از استاد؛ آیت الله العظمی مکارم شیرازی
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 21
🔸 از کلاس چهارم در یک مدرسه اسلامی ثبت نام کردم. از درس قرآن خیلی عقب بودم و حتی یک کلمه بلد نبودم. اما هم کلاسیهایم به خوبی از عهده خواندن قرآن برمیآمدند. اوّلین زنگ قرآن آموزگار با خوشرویی از من پرسید: آیا چیزی از قرآن بلدی؟ با ناراحتی گفتم: نه. گفت: اشکالی ندارد، من به تو درس میدهم و میدانم که از بهترین شاگردان خواهی شد. هر چه میخواهی از من بپرس. با گفته آموزگار من چنان تشویق شدم که تصمیم گرفتم عقب افتادگی قرآن را جبران کنم. آن قدر کوشش کردم که تا آخر سال در درس قرآن از بهترین شاگردان شدم. حتی گاهی به جای آموزگار درس میدادم و قرآن صبحگاهی را میخواندم.
📜منبع: کتاب تربیت؛ آیت الله ابراهیم امینی
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 22
🔸 عصر روز پنج شنبه، هجدهم فروردین هزار و سیصد و نود بود که تلفن همراهم زنگ خورد. گوشى را برداشتم، گفتند: منتظر باش، حضرت آقا با شما کارى دارند. ارتباط برقرار شد و استاد پس از سلام و احوال پرسى فرمودند:
«نامه هایى که در آن ها گناه یا مشکل حیثیّتى یا روابط نامشروع جنسى مطرح شده و نویسنده حکم شرعى آن را پرسیده، جوابش را زیر همان نامه ننویسید، بلکه در نامه اى جداگانه بنویسید و نویسنده را مخاطب قرار ندهید بلکه شخص غایبى مخاطب شما باشد تا اگر نامه به دست اطرافیان صاحب نامه افتاد، آبرویش نرود.»
📜منبع: کتاب خاطراتی از استاد؛ آیت الله العظمی مکارم شیرازی
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
جزوه خاطرات تربیتی 4.rar
399.5K
📍 #جزوه #خاطرات_تربیتی شماره 4 (شامل پنج خاطره)
🌐Website:alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 23
🔸 روزى يكى از خانم ها مى گفت: «زن جوانى كه تازه ازدواج كرده بود، در ماه رمضان به مسجد آمده بود و احكام نماز جماعت را درست نمى دانست و اشتباهى كرد و خودش گفته بود پس از مدتى طولانى، براى اولين بار است كه به مسجد آمده. بعد از نماز، پيرزنى كه بى سواد بود و ادعاى تديّن مى كرد به او پرخاش كرد و گفت: چگونه زنى به سن و سال تو نبايد نمازش را درست بخواند و همين گونه صحبت كردن پيرزن با او موجب شد كه از مسجد برود و ديگر در آن مسجد ديده نشد».
🔹 يك بار خودم شاهد بودم كه جوانى دعائى مى خواند و آخر آن «بِرَحمَتِكَ يَا اَرحَمَ الرَّاحِمِينَ» نبود و او گفت. يك وقت پيرمردى بلند شد و گفت: «آخرِ اين دعا «بِرَحمَتِكَ يَا اَرحَمَ الرَّاحِمِينَ» ندارد اگر غريبه اى بيايد و بشنود اين طورى مى خوانى، مى گويد افرادى كه در اين مسجد مى آيند سواد ندارند، امام جماعت مسجد سواد ندارد كه به تو تذكر دهد، تو كه دقيق دعا را نمى توانى بخوانى نخوان». آن قدر بد برخورد كرد كه خدا مى داند، من شرمنده شدم و گفتم اين جوان كه شايد 15 سال هم نداشت عوض اين كه از او تقدير شود، اين گونه با او برخورد مى شود در حالى كه اگر هم اشتباه كرده بود بايد درست به او تذكر داده مى شد.
🔸 ما واقعاً مسؤوليم و بايد در آخرت جوابگو باشيم، اگر روز قيامت از ما بپرسند چه كسى به شما گفته بود اين گونه امر به معروف كنيد؟ چه داريم بگوئيم؟
📜منبع: کتاب اخلاق اسلامی در نهج البلاغه؛ آیت الله مکارم شیرازی
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 24
🔸 محرم سال 1395 بود، برای مراسم عزاداری به مدرسه امام امیرالمومنین علیه السلام در قم رفته بودم.
🔹با اینکه یک جوان 17 ساله بودم ولی حین ورود به مراسم دیدم آیت الله مکارم خودشان از دور به احترام ما دست بلند کردند و سلام دادند؛ منم به نشانه احترام دست بر روی سینه گذاشتم و ادای احترام کردم. توی ذهنم فکر کردم که با بنده نیستند ولی وقتی دیدم دم در هیچ کس به غیر من نیست، متوجه شدم با بنده سلام کردند.
🔸چند دقیقه گذشت و یک پیرمردی از جلوی آیت الله رد شد و آیت الله به احترامشون نیم خیز از صندلی بلند شدند و برای ادای احترام دست بر سینه گذاشتند، و حتی یادم می آید آن مرد اصلاً متوجه احترام آیت الله نشد و رد شد رفت.
🔹تمام این لحظات به یادماندنی شاید کمتر از پنج دقیقه اتفاق افتاده بود ولی اثر تواضع و ادب این است.
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
جزوه خاطرات تربیتی 5.rar
414.5K
📍 #جزوه #خاطرات_تربیتی شماره 5 (شامل پنج خاطره)
🌐Website:alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 25
🔸 به بچه ها گفتم برید هیزم جمع بکنید و بیارید.
🔹بعد یک ساعت با خستگی زیاد که هیزم ها جمع شد، بنزین ریختم روی هیزم ها و آتششون زدم! اکثر بچه ها با تعجب نگاه می کردند که چه کاری می خواهم بکنم.
🔸بهشون گفتم توی این یک ساعت خیلی خسته شدید و حتی دست بعضی از شماها هم زخم شد ولی من در یک لحظه همه این ها رو آتش زدم. حالا فرض بکنید یک شخصی چندین سال زحمت بکشد و ثواب جمع بکند ولی بخاطر چند لحظه غیبت کردن تمام این ثواب هایش بسوزد... .
📜امام صادق علیه السلام فرمودند: اَلغِيبَةُ تَأكُلُ الْحَسَنَاتِ كَمَا تَأكُلُ النَّارُ الحَطَبَ؛ غیبت خوبی ها را می خورد همانگونه که آتش چوب را می خورد (بحارالانوار، ج 72، ص 257، ح 48). برای جلوگیری از اسراف می توانید بعد از اتمام صحبت ها، از این هیزم ها برای درست کردن چای یا غذا استفاده بکنید.
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir
#خاطرات_تربیتی | شماره 26
🔸 در یکی از حسینیه ها برای نوجوانان مراسم روضه هفتگی برگزار می شد و توی مراسماتشون اکثراً حاضر می شدم.
🔹یک روز برای بنده کاری پیش آمد و خواستم یکم دیرتر بروم و بچه ها زودتر از من رفتند. بعد چند دقیقه تلفنم زنگ خورد و یکی از بچه ها گفت: نیا مراسم!
🔸گفتم: چرا؟
🔹گفت: بخاطر بازی فوتبال، مراسم رو تعطیل کردند و الان توی حسینیه تلوزیون گذاشتند و دارند بازی رو تماشا می کنند. در ضمن خودشون گفتند که استخاره هم انجام دادند و استخاره هم خوب در آمد.
🔸گفتم: که اولاً اون برکت و تأثیری که روضه اباعبدالله جهت جذب، تثبیت، رشد و... می گذارد، نه استخر، نه فوتبال و نه چیز دیگری می گذارد؛ ثانیاً استخاره مال زمانی است که شخص ذهنش به مطلبی نرسد، بعد مشورت کند و باز با مشورت مشکل حل نشود و سپس استخاره می کند. هر آدم نیمه عاقلی می داند که هیچ چیز قابل مقایسه با روضه نیست، و اینکه بخاطر جذب یا هر مسئله دیگری این روضه رو تعطیل کنیم و فوتبال برگزار کنیم، در واقع بدبختی اون مجموعه رو نشان می دهد.
🌐Website: alaba.ir
🆔Channel: @alaba_ir