هنگام شهادت لبخند عمیقی روی لب هایش نقس بسته بود.
گفتم :(( طاها می دونی قصه این لبخند چیه؟:))
………………………………
گفتم:((صبح روزی که بابات میخواسته شهید بشه با دوستاش دور هم جمع بودن یکی از هم رزم های بابات به نام اقای حسین هریری می پرسه بچه ها میدونید
موقع شهادت امام حسین(ع) میاد بالای سرمون؟
یکی جواب میده ما به شوق همین لحظه اس که میجنگیم...
اون یکی میگه:هرکس شهید شد و اهل بیت (علیهم السلام) و دید یه نشونه ای بذاره!
یکی میپرسه مثلا چیکار کنه؟
بابات میگه …"بخنده" ☺️
#به_وقت_کتاب 📚📚📚
#تعطیلات_ڪرونایی😷
کتاب:رؤیای بیداری
شهید مصطفی عارفی به روایت همسر....
#مستند_شهید_عارفی_امروز_شبکه_۲_تالحظاتی_دیگـــــر
@Alabdzahra🍃🍃🍃