25.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹شهید حمیدرضا الداغی 🌹
🔴🎥 خواهش میکنم غم مارا بیشتر از این نکنید، راه حمید راه عزت بود
اولین گفتوگو با همسر و دختر حمیدرضا الداغی:
🔹به همسر خودم افتخار میکنم و از خدا تشکر میکنم که این عزت را به او داد.
🔹هیچکس هیچ جوری نمیتواند راهی که حمید رفت را به چیز دیگری بچسباند، راه حمید راه غیرت و جوان مردی بود.
🔹اگر میخواهید چیزی یاد بگیرید و حقیقت را ببینید فیلم ضربه خوردن حمید را بارها و بارها نگاه کنید.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰☘
@Alachiigh
14.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️سخنان ممنوعه❗
⁉️اگر انقلابی عمل شده بود❗👇
🔴❌"...و اما اشتباهی که ما کردیم این بود که
به طور انقلابی عمل نکردیم
و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد،
و دولت انقلابی
و ارتش انقلابی
و پاسداران انقلابی،
هیچ یک از اینها عمل انقلابی نکردند
و انقلابی نبودند.
اگرقلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم
و تمام مجلات فاسد
و مطبوعات فاسد
را تعطیل کرده بودیم،
و روسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم
و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم،
و روسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم،
و چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم
و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم،
این زحمتها پیش نمیآمد.
من از پیشگاه خدای متعال
و از پیشگاه ملت عزیز،
عذر میخواهم،
خطای خودمان را عذر میخواهم.
ما مردم انقلابی نبودیم،
دولت ما انقلابی نیست،
ارتش ما انقلابی نیست،
ژاندارمری ما انقلابی نیست،
شهربانی ما انقلابی نیست،
پاسداران ما هم انقلابی نیستند؛
من هم انقلابی نیستم.
اگر ما انقلابی بودیم،
اجازه نمیدادیم اینها اظهار وجود کنند.
تمام احزاب را ممنوع اعلام میکردیم.
تمام جبههها را ممنوع اعلام میکردیم.
یک حزب، و آن «حزب الله»، حزب مستضعفین.
و من توبه میکنم
از این اشتباهی که کردم،
و من اعلام میکنم به این
قشرهای فاسد در سرتاسر ایران
که اگر سر جای خودشان ننشینند،
ما به طور انقلابی با آنها عمل میکنیم..."
.
.
.
این وضعیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مون نبود!
#عموفیدل
#انقلابی
🎋〰☘
@Alachiigh
22.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴❌#اعتراف_قاتل_در_مترو !!
من هم توی قتل شهید شریکم! اما دستگیرم نمیکنن!!!😳😭
👌حتما ببینید
سهم ما از این خون چیه!؟
#شهید_غیرت
#حمیدرضا_الداغی
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازنشر
🔴❌📽 یکی از اهداف اصلی جنبش فواحش، به همینصراحت داره بیان میشه ولی برخی از روی غفلت یا بهعمد درحال تقلیل هدف این جنبشِ کثیف به صرفا حجاب و پوشش اختیاری هستند؛
💢 درصورتیکه:
اولا حجاب، نص صریح قرآن و ضروریِ دین و الزامات قانونی کشور است
دوما حذف حجاب و حیا و غیرت، پلهی اول اندلسسازی ایران است و پرواضح است اهداف عمیق ضد امنیتی و ضد فرهنگی را دنبال میکند
سوما حجاب بهانهست، ناموس و غیرت نشانهست
#حیا
#غیرت
#شرافت
#حمیدرضا_الداغی
#سیدعلیرضا_آلداود
#جنگ_شناختی
#سوادرسانهای
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته قسمت#هفتم رقابت امتحانات ثلث دوم از راه رسید ... توی دفتر شهدام ... از قو
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته
قسمت #هشتم
امتحان خدا یا ...؟
- آقا نمیشه یه لحظه بیاید دم در؟ ... کارمون واجبه ...
معلوم بود خسته و بی حوصله است ...
- یا بگو ... یا در رو ببند و برو ... سرده سوز میاد ...
چند لحظه مکث کردم ...
- مهران ... خودت گند زدی و باید درستش کنی ... تا اینجا اومدن تاوان گناهت بود ... نیومدن آقای غیور امتحان خداست...
امتحان خدا؟ ... یا امتحان علوم؟ ...
- آقا ما تقلب کردیم ...
یهو سر همه معلم ها با هم اومد بالا ... چشم هاشون گرد شده بود ... علی الخصوص مدیر و ناظم ... که توی زاویه در... تا اون لحظه ندیده بودم شون ...
- برو فضلی ... مسخره بازی در نیار ... تو شاگرد اول مدرسه ای ...
چرخیدم سمت مدیر ...
- سلام آقا ... به خدا جدی میگیم ... من سوال سوم رو یادم نمی اومد ... بلند شدن برگه ام رو بدم چشمم افتاد به برگه جلویی ... بعدشم دیگه ...
آقای رحمانی ... یکی از معلم های پایه پنجم ... بدجور خنده اش گرفت ...
- همین یه سوال؟ ... همچین گفتی: آقا ما تقلب کردیم ... که الان گفتم کل برگه ات رو با تقلب نوشتی ... برو بچه جون...
همه فکر کردن شوخی می کنم اما کم کم با دیدن حالت من... معلوم شد اصلا شوخی نیست ... خیلی جدی دوباره به معلم مون نگاه کردم ...
- آقا اجازه ... لطفا سوال سوم رو به ما صفر بدید ... از ما گفتن بود آقا ... از اینجا گناهی گردن ما نیست ... ولی اگر شما باور نکنید و خطش نزنید ... حق الناس گردن هر دوی ماست ...
- عجب پر رویی هم هست ها ... قد دهنت حرف بزن بچه...
سرم رو انداختم پایین ... حتی دلم نمی خواست ببینم کدوم یکی از معلم ها بود ...
- اگر فکر کنم همه اش رو تقلب کردی و کلا بهت صفر بدم چی؟ ....
نامه های بی شاید ...
- با خودت فکر نکردی ... اگر فکر کنم همه اش رو تقلب کردی و کلا بهت صفر بدم چی؟ ...
ترسیدم جواب بدم ... دوباره یکی، یه چیز دیگه بگه ... اما سکوت عمیقی فضا رو پر کرد ... یهو یاد حرف حضرت علی افتادم که روی دیوار مدرسه نوشته بودن ...
- آقا ما اونقدر از شما ... چیزهای باارزش یاد گرفتیم که بنده شما بشیم ... حقی از ما وسط نیست ... نمره علوم رو ثلث آخر هم میشه جبران کرد ... اما ...
دیگه نتونستم حرفم رو ادامه بدم ... و سرم رو انداختم پایین... دوباره دفتر ساکت شد ...
- برو ... در رو هم پشت سرت ببند ...
کارنامه ها رو که دادن ... علوم 20 شده بودم ... اولین بار بود که از دیدن نمره 20 اصلا خوشحال نشدم ... کارنامه ام رو برداشتم و رفتم مسجد ... نماز که تموم شد ... رفتم جلو ... نشستم کنار امام جماعت ...
- حاج آقا یه سوال داشتم ...
از حالت جدی من خنده اش گرفت ...
- بگو پسرم ...
- حاج آقا ... من سر امتحان علوم تقلب کردم ... بعد یاد حرف شما افتادم که از قول امام گفتید ... این کار حق الناس و حرامه و بعدا لقمه رو حرام می کنه ... منم رفتم گفتم ... اما معلم مون بازم بهم 20 داده ... الان من هنوز گناه کارم یا نه؟... پولم حروم میشه یا نه؟ ...
خنده اش محو شد ... مات و متحیر مونده بود چه جوابی به یه بچه بده ... همیشه می گفت ...
- به جای ترسوندن بچه ها از جهنم و عذاب ... از لطف و رحمت و محبت خدا در گوششون بگید ... برای بعضی چیزها باید بزرگ تر بشن و ...
حالا یه بچه اومده و چنین سوالی می پرسه ... همین طور دونه های تسبیحش رو توی دستش بالا و پایین می کرد ...
- سوال سختیه ... اینکه شما با این کار ... چشمت مال یکی دیگه رو دزدیده ... و حق الناس گردنت بوده ... توش شکی نیست ... اما علم من در این حد نیست که بدونم ... آینده شما چی میشه ... آیا توی آینده تو تاثیر می گذاره و لقمه ات رو حرام می کنه ... یا نه ...
اما فکر کنم وظیفه از شما ساقط شده ... چون شما گفتی که این کار رو کردی ... و در صدد جبران براومدی ...
ناخودآگاه ... در حالی که سرم رو تکان می دادم ... انداختمش پایین ...
- ممنون حاج آقا ... ولی نامه عمل رو ... با فکر کنم و حدس میزنم و ... اما و اگر و شاید ... نمی نویسن ...
و بلند شدم و رفتم ...
تا شنبه دل توی دلم نبود ... سر نماز از خدا خجالت می کشیدم ... چنان حس عذابی بهم دست داده بود ... که حس می کردم اگر الان عذاب نازل بشه ... سبک تر از حال و روز منه ...
شنبه زودتر از همیشه از خونه اومدم بیرون ... کارنامه به دست و امضا شده ... رفتم جلوی دفتر ... در زدم و رفتم تو ...
⚜جھتِ مطالعہے هر قسمٺ؛،،
¹1صڵواٺ بہ نیٺ ِ تعجیݪ دࢪ فࢪج الزامیست
-ادامه دارد...
-نويسنده:سيدطاها ايمانی
#داستان_شب
#رمان
@Alachiigh
19.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥👆 چاقو تو رو نکُشت برادرم 😔🔪
روایت متفاوت #احمد_نوایی از لحظه شهادت #شهید_حمیدرضا_الداغی
✅پیشنهاد میکنم حتما ببینید 👌👌
#حجاب
#غیرت
#خیانت
#سکوت
#بی_تفاوتی
🎋〰☘
@Alachiigh
✨وقتی همهِ معجزه ها از سمت خداست
دیگه چرا غصه میخوری؟
.....
✨الهی تموم زندگیت با یه معجزهِ خدا تغییر کنه...
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
🎋〰☘
@Alachiigh
🌹شهید حسین همدانی🌹
دشمنـان ...نمیدانند و نمیفهمند !که ما برای شهادت مسابقه میدهیم و وابستگی نداریم و اعتقاد ما اینست که از سوی خــدا آمدهایم و بسوی او میرویم ..
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰☘
@Alachiigh