🌹شهیدمحسن درودی🌹
چشماش مجروح شدو منتقلش کردند تهـران ؛
محسن بعد از معاینه دکتر پرسید:
آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه؟
میتونم دوباره با این چشم گریه کنم؟
دکتر پرسید: براچی این سوال رو
می پرسی پسر جون؟
محسن گفت:
چشمی که برا امامحسین(علیه السلام) گریه نکنه
بدرد من نمیخوره ....
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰☘
@Alachiigh
❌👆از کی تا حالا انگلستان دلواپس فرهنگ ایرانی شده؛ اصلا همینکه صدای انگلستان در بیاد یعنی دستش داره کوتاه میشه یا دمش داره قیچی میشه!
🔹اشکال نداره، مهمونی سفارت بگیرید دعوتشون کنید سفارت؛ ما هم یکم صفا کنیم
✍خانه سینما هم مثل بعضی اعضای شبکه نمایش خانگی نگران شده و بیانیه داده و استدلالهای عجیبی آورده!
♨️خانه سینما گفته سپردن نظارت به ساترا باعث افزایش «فشار روانی» به هنرمنده! و سانسور بحران حوزه فرهنگ رو پررنگتر میکنه!
کاش توضیح میدادن که بحران فرهنگی چیه و چطوری پیش میاد!!
❓ یعنی الان که نمایش خانگی در حال ترویج سیگار و مشروب و روابط آزاد و اومانیست و فمینیست و تحریف و ...هست، حال فرهنگ خوبه و اگه نظارت بیاد وسط بحران فرهنگی پیش میاد؟!
👈بله ممکنه بحران بوجود بیاد اما از نوع بحرانِ عیان شدن بیهنری مدیران و عوامل تولید فیلمها!
📝حمیرا رحمتی
#عموفیدل
#نمایش_خانگی
🎋〰☘
@Alachiigh
❌🔴 وقتی دشمن با تمام قوا در میدان است چرا عده ای به ما توصیه ترک میدان میکنند؟
بمن توصیه کردند که در مورد حجاب کمتر حرف بزنم.
در مورد لایحه هم هیچی نگم.
در مورد کشف حجابها هم سکوت کنم.
مسائل مهتری در مملکت هست، به اونها بپرداز.
هرچی دو دو تا چهارتا کردم دیدم دشمن ما چقدر بیکاره و بی عاره که میلیاردها دلار داره هزینه میکنه که زن و بچه ی ما رو بی حجاب کنه و براش اولویت داره ولی ما اینجا اولویتمون اول نونمونه.
توی فجازی هم فالورمونه.
توی سیاست هم قشر خاکستریمونه که ی وقت ازمون دلگیر و دلخور نشن، که اگر بشن، انتخابات نمیانا...
دارم عامیانه مینویسم تا همه سطوح بفهمند چه تفکری در حال جریانه.
سوپر مذهبیمون هم میگه خسته شدیم از بس راجع به این موضوع حرف زدی.
منم فقط ی جواب دارم، اونم اینه هر وقت دشمن اولویتش عوض شد و به فرهنگمون دیگه کاری نداشت، امثال بنده هم، تغییر موضع میدیم.
فاز دوم دشمن، درگیر کردن زنان مکشفه با زنان چادری است.
این فاز چند وقتی است اجرایی شده و هر از گاهی خبر درگیری یک سلیطه ی مکشفه با یک خانم عفیفه رسانه ای میشه.
احیانا عزیزانی که قائل بودند صرفا با کار فرهنگی باید این جریان جمع بشه، نظری، تزی، آنتی تزی، کوفتی، توصیه ای، زهرماری چیزی ندارن؟!
چقدر بد مینویسی؟
امیدوارم اون مسؤولی که بانی این وضعیت شده که ان شاء الله با اسم از اونها یاد خواهیم کرد، خانواده اش گرفتار چند سلیطه ی بی حیا شود و چادرش از سرش کشیده شود تا بفهمد درد یک همسر شهید وقتی که چادر را از سرش کشیدند چه بود.
🔴لعنت خدا بر مسؤولی که #حرام_سیاسی را #تخلف ترجمه کرد و از خط قرمز رهبری عدول نمود.
#تلخ_نوشت
#سیدفخرالدین_موسوی
🎋〰☘
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🚨اولین فیلم از اعترافات زن هتاکی که به بانوی محجبه و فرزند خردسالش در رشت حملهور شده بود.
📍پ.ن ؛ هر غلطی میکنند و آخرش با یک عذرخواهی مسئله رو جمع می کنند. اینکه با این سرعت این فرد شناسایی و دستگیر شد قابل تقدیر هست اما نهادهای قضایی اجازه ندهند مسئله انقدر راحت جمع بشود و بقیه هنجارشکنان فکر کنند هر هتاکی می توانند انجام بدهند و با یک عذرخواهی و یک مجازات سطحی همه چیز تمام شود!
✅لطفا برخورد بازدارنده...
#حجاب
#برخورد_قاطع
تک تیرانداز انقلاب
🎋〰☘
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته قسمت #۶۰ مارگیر شروع کردیم به گشتن ... کل خونه رو زیر و رو کردیم ... تا
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته
قسمت #۶۱
ژست یک قهرمان
هر چند بعد از جمله محکمی که به سعید گفتم ... جسارتش بیشتر شد ... اما بدجور ترسیده بود ...
توی صحبت ها معلوم شد که ... بعد از اینکه مار رو خریده ... برده مدرسه و چند تا از همکلاسی هاش هم ... توی ذوق و حال جوانی ... پاشون رو گذاشتن جای پای سعید و شیر شدنکه اونها هم مار بخرن ... و ترسش از همین بود ...
عبداللهی ، افسر پرونده ... خیلی قشنگ با مورد سعید برخورد کرد ... و انصافا شنیدن اون حرف ها و نصیحت ها براش لازم بود ...
سعید هم که فهمید باهاش کاری ندارن ... آروم تر شده بود... اما وقتی ازش خواستن کمک شون تا طرف رو گیر بندازن... دوباره چهره رنگ پریده اش دیدنی شده بود ...
- مهران اگه درگیری بشه چی؟ ... تیراندازی بشه چی؟ ...
به زحمت جلوی خنده ام رو گرفتم ...
_وقتی بهت میگم اینقدر فیلم جنایی و آدم کشی نگاه نکن... واسه همین چیزهاست ... از یه طرف، جو می گیرتت واسه ملت شاخ و شونه می کشی ... از یه طرف، این طوری رنگت می پره ...
قرار شد ... سعید واسطه بشه ... و یکی از سربازهای کلانتری ... به اسم همکلاسی سعید و خریدار جلو بیاد ... منم باهاشون رفتم ...
پلیس ها تا ریختن طرف رو بگیرن ... سعید مثل فشنگ در رفت ...
آقای عبداللهی که ازش تشکر کرد ... با اون قیافه ترسیده اش ... ژست قهرمان ها رو به خودش گرفته بود ... و تعارف تکه پاره می کرد ...
_کاری نکردم ... همه ما در قبال جامعه مسئولیم ... و ...
من و آقای عبداللهی به زحمت جلوی
خنده مون رو گرفته بودیم ... آخر خنده اش ترکید ... و زد روی شونه سعید ...
_خیلی کار خوبی می کنی ... با همین روحیه درس بخون... دیگه از این کارها نکن ... قدر داداشت رو هم بدون ...
از ما که دور شد ... خنده منم ترکید ...
- تیکه آخرش از همه مهمتر بود ... قدر داداشت رو بدون ...
با حالت خاصی بهم نگاه کرد ...
- روانی ... یه سوسک رو درخته ... به اونم بخند ...
فیل و پیری
خسته از دانشگاه برگشته بودم ... در رو که باز کردم ... یه نفر با صدای مضطرب و ناراحت صدام کرد ...
_آقا مهران ...
برگشتم سمتش ... انسیه خانم بود ... با حالت بهم ریخته و آشفته ...
- مادرت خونه نیست؟ ...
نه ... دادگاه داشتن ...
بیشتر از قبل بهم ریخت ...
_چی شده؟ ... کمکی از دست من برمیاد؟ ...
سرش رو انداخت پایین ...
هیچی ...
و رفت ...
متعجب ... چند لحظه ایستادم ... شاید پشیمون بشه ... برگرده و حرفش رو بزنه ... اما بی توقف دور شد ...
رفتم داخل ... سعید چند تا از هم کلاسی هاش رو دعوت کرده بود ... داشتن دور هم فیلم نگاه می کردن ... دوست هاش که بهم سلام کردن تازه متوجه من شد ... سرش رو آورد بالا و نگاهی بهم کرد ...
- چیه قیافه ات شبیه علامت سوال شده؟ ...
نشستم کنارشون و یه مشت تخمه برداشتم ...
هیچی دم در انسیه خانم رو دیدم ... خیلی بهم ریخته بود... چیزی نگفت و رفت ... نگرانش شدم ...
با حالت خاصی زل زد بهم ...
_تو هم که نگران هر احمق بیشعوری که رسید بشو ...
و بعد دوباره زل به صفحه تلویزیون ...
_حقشه بلایی که سرش اومده ... با اون مازیار جونش ...
- برای مازیار اتفاقی افتاده؟ ...
_نه ... شوهرش می خواد دوباره ازدواج کنه ... مردک سر پیری ... فیلش یاد هندستون کرده ...
و بعد دوباره با حالت خاصی بهم نگاه کرد ... چشم هاش برق می زد ...
- دختره هم سن و سال توئه ... از اون شارلاتان هاست ... دست مریم رو از پشت بسته ...
⚜جھتِ مطالعہے هر قسمٺ؛،،
¹1صڵواٺ بہ نیٺ ِ تعجیݪ دࢪ فࢪج الزامیست
-ادامه دارد...
-نويسنده: #شهیدسيدطاهاايمانی
#داستان_شب
#رمان
@Alachiigh
گاهی باید از دیگران فاصله بگیری،
اگر اهمیت دادند،
ارزشت را خواهی فهمید…
و اگر اهمیتی ندادند،
خواهی فهمید که کجا ایستادی...
⚜✨✨
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
🎋〰☘
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🥀🥀
مردان میدان....
نه درجه ای ،نه تیپ و هیکل آنچنانی ،نه تجهیزات پیشرفته و امکانات خاصی....
یه تعداد آدم های معمولی
خداوند سربازان و یاوران دینش را از میان کسانی انتخاب میکند که با زاویه دید عینک ما مردم معمولی هستند
اینها در برابر جبهه جهانی کفر وتکفیر پیروز شدند
شاید دیدن چهره این شهدا حالمون رو خوش کنه
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰☘
@Alachiigh
36.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴❌نفوذ این شکلیه👆
⚠️در این چند دقیقه کوتاه می توانید بخشی از اعترافات مهم علینقی مشایخی، موسس دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف را در سال ۲۰۱۷ یا ۱۳۹۶ در یک کنفرانس خارجی، مشاهده کنید:
1️⃣هدف؛ توسعه جریان تکنوکرات در کشور
2️⃣انتقال موسسه موجود در سازمان برنامه و بودجه، به دانشگاه صنعتی شریف در قالب دانشکده مدیریت و اقتصاد و علت این انتقال
3️⃣مخالفت ابتدائی اعضای شورای دانشگاه شریف بخاطر صنعتی بودن این دانشگاه
4️⃣تفکر اقتصادی؛ اقتصاد بازار آزاد لیبرال
پ.ن:
⛔️نکته مهم این است که تحصیل کرده های تحت این تفکر، در دوران های مختلف، یا مسئولیت های مهم اقتصادی داشته اند و یا مشاوران اقتصادی دولت ها بوده اند.
#عموفیدل
#نفوذ
🎋〰☘
@Alachiigh
.
❌⭕️ قابل توجه برخی التقاطیها که با اصطلاح «جذب حداکثری» دکّان زدهاند.
⭕️فریب این افراد را نخورید. با تردید در تمسک به اصول کم کم تبدیل به یک فرد محافظهکار و سپس یک چهره معاملهگر میشوید.
🔰 مقام معظم رهبری مدظله العالی :
«من هیچ توصیه نمیکنم با کسی که مبانی انقلاب را قبول ندارد و ایجاد تردید در این مبانی میکند و دشمن را تزئین میکند و راه غلط را در مقابل پای ما میگذارد، با #مماشات رفتار کنیم؛ نخیر، آنجا با صراحت رفتار کنید، با قوّت رفتار کنید. و این [هم] که تردید ایجاد کنند، این ستون فقرات کار فرهنگی دشمن است؛ این، آن لُبّ جنگ نرم دشمن است که ایجاد تردید کنند. اگر کسی هم در مجموعهی کشور، داخل کشور همین کار دشمن را انجام میدهد، طبعاً باید در مقابل او #ایستاد. بالاخره کسانی به دشمن کمک میکنند؛ یعنی تزئین میکنند دشمن را»
#حمید_رسایی
🎋〰☘
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته قسمت #۶۱ ژست یک قهرمان هر چند بعد از جمله محکمی که به سعید گفتم ... جسار
#رمان_واقعی_نسل_سوخته
قسمت #۶۲
ریش سفیدها
براشون یه وکیل خوب پیدا کردم ...
اما حقیقتا دلم می خواست زندگی شون رو برگردونم ... برای همین پیش از هر چیزی ... چند نفر دیگه رو هم راه انداختم و رفتیم سراغ شوهر انسیه خانم ...
از هر دری وارد شدیم فایده نداشت ...
_این چیزی نیست که بشه درستش کرد ... خسته شدم از دست این زن ... با همه چیزش ساختم ... به خودشم گفتم ... می خواستم بعد از عروس شدن دخترم طلاقش بدم ... اما دیگه نمی کشم ... یهو بریدم ...
با ناراحتی سرم رو انداختم پایین ...
_بعد از این همه سال زندگی مشترک؟ ... مگه شما نمی گید بچه هاتون رو دوست دارید و به خاطر اونها تحملش کردید ...
_نمی دونم چی شد ... یهو به خودم اومدم و سر از اینجا در آورده بودم ... اصلا هم پشیمون نیستم ... دو تا شون اخلاق ندارن ... حداقل این یکی پاچه مردم رو می گیره ... نه مال من رو که خسته از سر کار برمی گردم باید نق نق هم گوش کنم ...
از هر دری وارد می شدیم فایده نداشت ... دست از پا درازتر اومدیم بیرون ... چند لحظه همون جا ایستادم ...
- خدایا ... اگر به خاطر دل من بود ... به حرمت تو ... همین جا همه شون رو بخشیدم ... خلاصه خلاص ...
امتحانات پایانی ترم اول ... پس فردا یه امتحان داشتم ... از سر و صدای سعید ... یه دونه گوشی مخصوص مته کارها ... از ابزار فروشی خریده بودم ...
روی گوشم ...
غرق مطالعه که مادرم آروم زد روی شونه ام... سریع گوشی رو برداشتم ...
- تلفن کارت داره ... انسیه خانمه ...
از جا بلند شدم ...
- خدایا به امید تو ...
دلم با جواب دادن نبود ... توی ایام امتحان ... با هزار جور فشار ذهنی مختلف ...
اما گوشی رو که برداشتم ... صداش شادتر از همیشه بود ...
_شرمنده مهران جان ... مادرت گفت امتحان داری ... اما باید خودم شخصا ازت تشکر می کردم ... نمی دونم چی شد یهو دلش رحم اومد و از خر شیطون اومد پایین ... امروز اومد محضر و خونه رو زد به نام من ... مهریه ام رو هم داد ... خرجیه بچه ها رو هم بیشتر از چیزی که دادگاه تعیین کرده بود قبول کرد ... این زندگی دیگه برگشتی نداره ... اما یه دنیا ممنونم ... همه اش از زحمات تو بود ...
دستم روی هوا خشک شد ...
یاد اون شب افتادم ... "خدایا به خودت بخشیدم" ... صدام از ته چاه در می اومد ...
- نه انسیه خانم ... من کاری نکردم ... اونی که باید ازش تشکر کنید ... من نیستم ...
⚜جھتِ مطالعہے هر قسمٺ؛،،
¹1صڵواٺ بہ نیٺ ِ تعجیݪ دࢪ فࢪج الزامیست
-ادامه دارد...
-نويسنده: #شهیدسيدطاهاايمانی
#داستان_شب
#رمان
@Alachiigh
✳️کسانی که دچار سردی معده و کبد، رفلاکس و نفخ هستند:
میتوانند به غذایشان فلفل سیاه اضافه کنند.
اما چون این ادویه،درجه گرمی بالایی دارد نباید در مصرف آن زیادهروی کرد.
#تغذیه
#سلامت
#سلامت_بمانید
🎋〰☘
@Alachiigh
🌹شهیدسیدکاظم_موسوی_الاندی🌹
🥀به گفته یکی از همرزمانش شهید می خواست زودتر به منزل برگردد تا به پدرش در کارهای کشاورزی کمک کند. مرخصی هم گرفت. اما آن شب خواب می بیند که سیدی به او می گوید: هر چه فرمانده ات به تو گفت گوش کن. کار پدرت با من. با این خواب شهید پشیمان شد و به منزل نیامد و در مأموریتی که فرمانده اش گفت شرکت کرد و در همان مأموریت با اصابت ترکش خمپاره به شهادت نائل آمد.
راوی : خواهربزرگوارشهید
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰☘
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🥀شهادت امام محمد باقر علیهالسلام تسلیت باد
لحظه های آخر رسید
🎙 #مهدی_سلحشور
#زمینه
👌بسیار دلنشین
🎋〰☘
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌⭕️ هر جا خط را گم کردید آتش دشمن را نگاه کنید ببینید کجا را می زند| شهید همت
🔴 رها کردن فضای مجازی افتخار ندارد
🔺متأسّفانه در فضای مجازی کشور ما هم که آن رعایتهای لازم با وجود این همه تأکیدی که من کردم صورت نمیگیرد و در یک جهاتی واقعاً ول است. همهی کشورهای دنیا روی فضای مجازی خودشان دارند اِعمال مدیریّت میکنند، [درحالیکه] ما افتخار میکنیم به اینکه ما فضای مجازی را ول کردهایم! این افتخار ندارد. فضای مجازی را بایستی مدیریّت کرد.
🎙امام خامنهای
یک فروردین ۱۴۰۰
#فضای_ول_مجازی
🎋〰☘
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
#رمان_واقعی_نسل_سوخته قسمت #۶۲ ریش سفیدها براشون یه وکیل خوب پیدا کردم ... اما حقیقتا دلم می
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته
قسمت # ۶۳
قسم به رحمت تو
طول کشید تا باور کنم ... اما چطور می شد این همه همخوانی و نشانه اتفاقی باشه؟ ...
به حدی سریع، تاوان دل سوخته یا ناراحت کردنم رو می دادند ... که از دل خودم ترسیدم ... کافی بود فراموش کنم بگم ...
خدایا ... به رحمت و بخشش تو بخشیدم ...
یا به دلم سنگین بیاد و نتونم این جمله رو بگم ...
خیلی زود ... شاهد بلایی می شدم که بر سرشون فرود می اومد ... بلایی که فقط کافی بود توی دلم بگم ...
خدایا ... اگه تاوان دل شکسته منه ... حلالش کردم ...
و همه چیز تمام می شد ...
#خدا به حدی حواسش به من بود ... که تمام دردی رو که از درون حس می کردم ...
و جگرم رو آتش زده بود ... ناپدید شد ...
وجود و حضورش ... سرپرستی و مراقبتش از من ... برام از همیشه قابل لمس تر شده بود ... و بخشیدن به حدی برام راحت شده بود ... که بدون هیچ سختی ای می بخشیدم ...
خدایا ... من محبت و لطف رو از تو دیدم و یاد گرفتم ...
حضرت علی گفته ... تو خدایی هستی که اگر عهد و قسمت نبود ... که ظالم و مظلوم در یک طبقه قرار نگیرن ... هرگز احدی رو عذاب و مجازات نمی کردی ...
تو خدایی هستی که رحمت و لطفت ... بر خشم و غضبت غلبه داره...
نمی خوام به خاطر من، مخلوق و بنده ات رو مجازات کنی ...
من بخشیدم ... همه رو به خودت بخشیدم ...
حتی پدرم رو... که تو و بودنت ... برای من کفایت می کنه ...
و بخشیدن به رسمی از زندگی تبدیل شد ... دلم رو با همه صاف کردم ... از دید من، این هم امتحان الهی بود ...
امتحانی که تا امروز ادامه داره ... و نبرد با خودت ... سخت ترین لحظاته ... اون لحظاتی که شیطان با تمام قدرت به سراغت میاد ... و روی دل سوخته ات نمک می پاشه ...
ولش کن ... حقشه ... نبخش ... بزار طعم گناهش رو توی همین دنیا بچشه ... بزار به خاطر کاری که کرده زجر بکشه... تا حساب کار دستش بیاد ... حالا که خدا این قدرت رو بهت داده ... تو هم ازش انتقام بگیر ...
و هر بار ... با بزرگ تر شدن مشکلات ... و له شدن زیر حق و ناحق کردن انسان ها ... فشار شیطان هم چند برابر می شد ... فشاری که هرگز در برابرش تنها نبودم ...
و خدایی استاد من بود ... که #رحمتش بر #غضبش ... غلبه داشت ...
خدایی که شرم توبه کننده رو می بخشه و چشمش رو روی همه ناسپاسی ها و نامردمی ها می بنده ...
خدایی که عاشقانه تک تک بنده هاش رو دوست داره ... حتی قبل از اینکه تو ...
به محبتش فکر کنی ...
⚜جھتِ مطالعہے هر قسمٺ؛،،
¹1صڵواٺ بہ نیٺ ِ تعجیݪ دࢪ فࢪج الزامیست
-ادامه دارد...
-نويسنده: #شهیدسيدطاهاايمانی
#داستان_شب
#رمان
@Alachiigh
🔴 برای تسکین دیسک کمر چکار کنیم...
افراد مبتلا به دیسک کمر باید شبها از پتو به جای تشک استفاده کنند تا گودی کمر آنها به حالت عادی برگردد.
#دیسک_کمر
#سلامت
#سلامت_بمانید
🎋〰☘
@Alachiigh
🌹شهید محمودرضا بیضائی🌹
برای من میدان انقلاب تهران، شلمچه یا دمشق فرقی نمیکند، هرجا حرف انقلاب هست، ما هستیم...
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰☘
@Alachiigh