آلاچیق 🏡
⚜رمان نقاب ابلیس #قسمت17 (الهام) کتابهایی که داده هم بیشتر درباره سکولاریسم است و از زبان اندیشمند
⚜رمان نقاب ابلیس
#قسمت18
(مصطفی)
ضربه آرامی به در میخورد و مریم میآید داخل. همراه جواب سلامش آهی از ته دل میکشم. چقدر زحمت کشید سر آماده کردن بسته فرهنگی. قبل از توضیح من، خودش تکههای کاغذ پاره را روی میز میبیند. چند قدم به سمت میز برمیدارد و کتاب پاره شده سایه شوم را در دست میگیرد و نشانم میدهد:
-مصطفی چی شده؟ چرا اینا پارهست؟
به لبه میز تکیه میدهم:
-امروز اینا رو انداخته بودن دم در مسجد. نمیدونم چرا تا ما یه حرکت میزنیم سریع جواب میدن. نمیدونم چی رو میخوان به رخمون بکشن؟ اینکه انقدر جسورن و پشتشون گرمه؟ یا چی؟
مریم کتاب را - که از وسط دو نیم شده- روی میز میگذارد و برشورهای پاره شده را برمیدارد. وقتی عکس پاره شده آقا را میبیند، اندوه نگاهش چندبرابر میشود. حق هم دارد. من هم وقتی دیدم عکس آقا پاره شده، حس کردم قلبم را زخم زدهاند.
سرش را بالا میآورد و نگاهم میکند:
-میخوان ما دست برداریم، مصطفی!
با اینکه دلم مثل سیر و سرکه میجوشد، با لحنی دلگرم کننده میگویم:
-ولی ما دست برنمیداریم، درسته؟
هنوز تایید نکرده که الهام میآید داخل. سلام کرده و نکرده میپرسد:
-راسته که یکی از بستهها رو پاره پوره کردن انداختن در مسجد؟
با دست به کاغذهای پاره اشاره میکنم. الهام برعکس مریم، نمیرود که نگاهشان کند. بهتر، اگر عکس پاره شده آقا را ببیند، او هم قلبش زخم میشود.
-مصطفی اینا چرا اینجوری میکنن؟
دستی به صورتم میکشم:
-لابد میخوان شاخ و شونه بکشن که مثلا سرمون به کارمون باشه!
سکوت چند دقیقهای، باعث میشود صدای تمرین گروه سرود را بشنویم:
-ما در غلاف صبر/ پنهان چو آتشیم/ لب تر کند ولی/ شمشیر میکشیم!
مریم سکوت بینمان را میشکند:
-مصطفی صفر تموم شده ها! مامان اینا میخوان تدارک ببینن.
تازه یادم میافتد باید بساط عروسی را هم وسط این همه کار راه بیندازیم. آوار میشوم روی دیوار:
- وای کلا یادم رفته بود.
الهام نگاهی به من میکند و نگاهی به عکس آقا که پاره شده:
- آخه الان... الان باید همه انرژیمون رو بذاریم اینجا. اگه درگیر کارای عروسی بشیم...
مریم روی صندلی مینشیند:
-من با حسن حرف زدم. اونم همین رو میگه! عروسی دیر نمیشه اما اگه الان جلوی اینا واینسیم ممکنه خیلی دیر بشه ها!
الهام همانطور که با چسب نواری عکس آقا را میچسباند میگوید:
-اگه موافق باشی و موافق باشن، عروسی رو بندازیم عقب.
لبخند میزنم؛ حرفم را الهام زد. طعم انبه زیر زبانم میرود!
✨جھت مطالعہ، ذڪࢪ¹صلواٺ بہ نیٺ تعجیل دࢪ فرج،الزامےسٺ.
ادامه دارد...
#داستان_شب
#نویسنده_بانوشکیبا
🎋〰❄️
@Alachiigh
12.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴❌✘ من شک دارم به همه چیز!
❌🔴 کشور اسلامی که در دستگاههاش اینهمه فساد هست، آیا نباید به اسلامش شک کرد؟
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
#استاد_رائفی_پور
🎋〰❄️
@Alachiigh
خدا زمین رو مدور آفرید تا به انسان بگه
همون لحظهای که فکر میکنی به آخر دنیا رسیدی،
درست در نقطه آغاز هستی.
✨✨⚜✨✨
#مثبت_اندیشی
#انگیزشی
🎋〰❄️
@Alachiigh
🌹شهدای غواص🌹
یادداشت یک غواص دوران دفاع مقدس؛
♦️کسی چه می داند بر #غواص ها چه گذشت!
💢جانباز پاسدار «#مرتضیحقنظری» #غواص و رزمنده دوران دفاع مقدس در یادداشتی نوشت:«کسی چه می داند از ستون ۸۳ نفری ما فقط چند نفر سالم ماندند. کسی چه میداند شهدای غواص هر کدام در حد یک فرمانده گردان بودند.»
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰❄️
@Alachiigh
⚠️🔥⚠️🔥⚠️
#پویـــــش_دااااغ:
دوستان انقلابی، بسیجی و متدین، برای مطالبه از مسئولین ما را یاری کنید✊
👈 در خواست تلقی کشف حجاب بعنوان یک جرم امنیتی:
با توجه به اینکه افراد کشف حجاب کرده، به نوعی خود را پیاده نظام دشمن قرار داده اند، لاجرم نیاز است تا این اقدام بعنوان یک جرم امنیتی لحاظ شود و ضمن اعلام به عموم مردم، برخورد قاطعی با این نوع جرم انگاری بشود.
#حجاب
#حجاب
#حجاب
🔴 لینک حمایت از پویش : 👇👇
https://farsnews.ir/my/c/183917
🔷🔹 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢 #توجه : حمایت شما زمانی ثبت نهایی شده که گزینه «حمایت میکنم» از حالت نارنجی به حالت سبز و به صورت «حمایت شده» در بیاید.
#نشر_حداکثری 🙏
#حجاب
#حمایت
🎋〰❄️
@Alachiigh
🔴❌📝 چین تنها یک روز پس از استقبال کم نظیر از رئیس جمهور ایران و امضای چندین سند مهم همکاری، دو اقدام بسیار مهم و معنادار انجام داده است
1⃣ تحریم دو غول صنعت هوایی و فضایی آمریکا
2⃣ رد درخواست جو بایدن رئیس جمهور ایالات متحده برای دیدار شی جین پینگ. این اتفاقات تقریبا بی سابقه اند!
#دستاورد_چین
#تحریم_آمریکا
🎋〰❄️
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌❌🎥 وقتی حجاب نباشد زنها باید دنبال مردها راه بیفتند!
✅ این ۷۲ ثانیه را همه، به ویژه دختران جوان باید ببینند و بشنوند. توجیهی ساده اما دقیق از لسان استاد ازغدی در بحث ضرورت عقلی
#استاد_ازغدی
#حجاب
🎋〰❄️
@Alachiigh
🇮🇷
📝 چند نکته جهت یادآوری به علی کریمی کم حافظه 🙂
🔻عبدالکریم سروش که از مخالفان معروف جمهوری اسلامی هست 😂
🔸تو تحمل شنیدن واقعیت درباره خودشیفته فراهانی رو نداری بعد میخوای از آزادی دفاع کنی؟؟!!🙄
🔹توی احمق بیسواد که تا همین دو سال پیش میخواستی رئیس یکی از فدراسیونهای جمهوری اسلامی بشی، نمیدونی سروش خیلی زودتر از تو در وادی مخالفت با جمهوری اسلامی افتاده ؟؟!🤔😏
🔺میگم شماها اپوزیسیون سواد که ندارید حداقل با همدیگه اتحاد داشته باشید که آبروی خودتونو نبرید. 😂
🎋〰❄️
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜رمان نقاب ابلیس #قسمت18 (مصطفی) ضربه آرامی به در میخورد و مریم میآید داخل. همراه جواب سلامش آهی
⚜رمان نقاب ابلیس
#قسمت19
(این قسمت را چند دور بخوانید!)
(مریم)
-ولی به نظر من، اعتقاد یه امر شخصیه. تو اجازه داری هر اعتقادی داشته باشی؛ اما حق نداری من رو مجبور کنی مثل تو فکر کنم. چون فکر هر آدمی برای خودش محترمه. تقدسی که شما میگید، فقط یه مسئله ذهنیه نه حقیقی. من به تو حق میدم موقع نماز احساس خوبی داشته باشی، تو هم به من حق بده که با کائنات لذت ببرم. این یعنی آزادی!
الهام چندبار با خودکار روی زمین میزند و درحالی که نگاهش روی زمین است، لبخند میزند:
-به نظرت سجده کردن مقابل یه گاو، عاقلانهست؟ یا سجده مقابل سنگی که خودت ساختیش؟
لبانش را جمع میکند و سر تکان میدهد:
-نه... یکم احمقانه به نظر میاد؛ خیلی احمقانه!
الهام با بی تفاوتی شانه بالا میدهد:
-ولی خیلیها توی هند، هنوزم همچین کارایی میکنن و بهش اعتقاد دارن. اینم یه اعتقاده، به نظرت محترمه؟
مهسا با انگشتانش بازی میکند. الهام لبخند میزند:
-ببین! اینکه یه عده به چیزی اعتقاد داشته باشن دلیل بر درستیش نمیشه! اگه بخوایم بگیم به تعداد همه آدمای دنیا عقیده و حرف درست وجود داره سنگ رو سنگ بند نمیشه چون هرکسی میتونه بگه حرف من درسته پس طبق حرفم کاری رو که میخوام انجام میدم! مشکل چیه؟ این که معیار رو گذاشتیم عقیده. عقیده یعنی چیزی که من عمیقا قبولش دارم و به روحم گره خورده. میتونه درست یا غلط باشه.
مهسا چشم تنگ میکند:
-یعنی تو میگی عقیده هیچکس کاملا درست نیست؟
حرف الهام را کامل میکنم:
-حالا فرض کن ما یه قانون بخوایم که مثلا باهاش یه معاهده بین المللی بنویسیم. هرکدومم یه عقیده داریم و یه چیز میگیم. چکار باید بکنیم؟ کدوم عقیده رو معیار بذاریم؟
مهسا تند و فرز جواب میدهد:
- خب ولی همه عقل داریم. عقل معیاره دیگه! انسانیت معیاره!
-خب با این حساب، پرستیدن گاو و بت، بی بندوباری، خشونت، تثلیث (اعتقاد به سه خدایی در مسیحیت) غیر عقلانیه و ما به عقاید محترم یه تعداد زیادی از مردم جهان بی احترامی کردیم. حالا اگه بخواد قانون ما اجرا بشه، تکلیف اون مردم چیه؟
-اعتقاد یه چیز شخصیه!
الهام میگوید:
- اما رفتار هرکسی بر اساس اعتقادشه و رفتارای ما توی جامعه اثر میذاره. پس چه بخوایم چه نخوایم، عقیده یه امر اجتماعیه. اگرم تلاش کنی تو قلبت نگهش داری، دیگه اسمش اعتقاد نیست، در حد یه نظریهست.
ادامه حرفم هنوز مانده است:
-اما گفتی انسانیت خیلی چیز خوبیه اگه در حد یه کلمه باقی نمونه! انسانیت تعریف میخواد. کی تعریفش میکنه؟
-یه سری اصول انسانی تو همه جای دنیا ثابت و مقدسه. مثل عفت، صداقت، عدالت، صلح...
الهام نمیگذارد حرفش کامل شود:
-مگه خودت نگفتی تقدس یه مسئله ذهنیه، نه حقیقی؟ چطور میتونی قوانینت رو براساس چیزای ذهنی بسازی؟ بعد هم خیلی از مردم دنیا همینا رو قبول ندارن و بهشون عمل نمیکنن. چون به نفعشون نیست. برای همینه که میگیم معیار آدما نیستن؛ معیار حقیقته. بله مردم همه یه سری چیزا رو قبول دارن، همین رو میگیم فطرت. اما اگه همون مردم از عقیدهشون برگردن، حقیقت تغییر نمیکنه. آدما بخاطر مقام خلیفه اللهی قابل احترام و باارزشن، معیار حقیقته و ارزش آدما به نزدیکیشون به حقیقت. چون حقیقت ثابت و واحد و واقعی و عقلانیه. حالا این حقیقت چه چیزی میتونه باشه جز خدا؟ توحیدم یعنی همین که معیارمون خدا باشه فقط.
لبخند پیروزمندانهای میزنم:
-جپس تقدسم یه چیز حقیقیه؛ هرچیزی که الهی باشه مقدسه. قانون الهی، نماینده الهی، کتاب الهی...
-یعنی شما میخواید عقیدهتون رو بهم تحمیل کنید؟
پیداست دنبال جوابی دندان شکن میگردد که این را میگوید. الهام لبخند میزند:
-ما نمیتونیم کسی رو مجبور کنیم چطور فکر کنه، ولی میتونیم حقیقت رو نشون بدیم.
-از کجا میدونید حرفتون حقیقته؟ حقیقت آزادیه!
-آزادیای که شما میگی خودشم نمیدونه حقیقت کجاست؟ این رو خودت گفتی! مبنای حرف ما هم کتاب خداییه که توی تاریخ بشر انقدر واضح و مشخص بوده که حتی نیاز به استدلال هم برای اثباتش نیست، گرچه استدلالهای محکمم وجود داره!
به ساعتش نگاه میکند و بلند میشود:
- ببخشید من باید برم. بعدا با هم صحبت میکنیم. خوشحال شدم.
الهام با مهسا دست میدهد:
-جمعه به مناسبت میلاد پیامبر(ص) جشن داریم. خوشحال میشم ببینمتون.
لبخندی ساختگی میزند:
- مرسی، فعلا.
تا دم در بدرقهاش میکنم:
-یا علی.
✨جھت مطالعہ، ذڪࢪ¹صلواٺ بہ نیٺ تعجیل دࢪ فرج،الزامےسٺ.
ادامه دارد...
#داستان_شب
#نویسنده_بانوشکیبا
🎋〰❄️
@Alachiigh
🔴 دستمال توالت رنگی و معطر باعث؛👇
🔸عفونتهای قارچی
🔸آلرژی و التهاب
🔸سرطان دهان رحم
🔸عفونتهای مجاری ادراری
+ این دستمالها حاوی مواد التهابزا و خطرناک هستند.
#مراقبت
#سلامت
#سلامت_بمانید
@Alachiigh