💐✨💐✨💐✨💐
🍃یه روزهایی تو زندگیمون هست که هیچ اتفاق خاصی نمیفته
🍃ما به این روزها می گیم تکراری؛
ولی حواسمون نیست که می تونست اتفاق های بدی بیفته!🙏😊
💐✨💐✨💐✨💐
#مثبت_اندیشی
🍁〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
🌺دلارام من🌺 قسمت18 اگر برای نیما چنین اتفاقی میافتاد نه کسی ترغیبم میکرد عیادتش بروم و نه خودم می
🌺دلارام من🌺
قسمت 19
جای نیما خالی! شاید او هم اگر حامد را ببیند از او خوشش بیاید؛ زیرلب میگویم: نیما!
- خیلی دوست دارم ببینمش؛ اونم برادر ماست، نباید از خودمون دورش کنیم.
ناگاه طوری آه میکشد که شباهتی به آن حامد خوشحال ندارد: خوش به حال نیما، خیلی دلم میخواد یه بار دیگه مامانو بغل کنم، سرمو رو پاهاش بذارم؛ هروقت رفتم دیدنش خیلی سرد برخورد کرد، بابا خیلی مامانو دوست داشت، همیشه به یادش بود.
- دلت میخواست تو هم با مامان بزرگ میشدی؟
- مامان که آره، ولی این محیطی که توش بزرگ شدمو بیشتر دوست دارم؛ از بابا خیلی چیزا یاد گرفتم، شاید قسمت من و تو این بوده دیگه، تو جنبه زندگی پولداری رو داشتی، ولی من شاید نداشتم..
به گلستان شهدا میرسیم. همیشه عاشق اینجا بودهام اما حالا احساس دیگری دارم؛ حس کسی که تکهای از وجودش اینجاست، عزیزش اینجاست و صدایش میزند؛ دلم برای پدر میسوزد که هربار اینجا آمدم، به او سر نزدم.
موقع پیاده شدن هم در را برایم باز میکند؛ کم کم دارم عادت میکنم به محبتهایش؛ سلام میدهیم و وارد میشویم. حامد یک بطری گلاب میخرد و به من میدهد؛ بعد جلوتر راه میافتد تا جای مزار پدر را نشانم دهد. در قطعه مدافعان حرم دفنش کردهاند، چشمان مهربان و لبخند قشنگش را که از داخل عکس میبینم، قدم تند میکنم و از حامد جلو میافتم، حامد هم آرام قدم برمیدارد تا من راحت باشم.
به چندقدمی مزار که میرسم، ناگاه میایستم؛ احساس غریبی میکنم، کسی به جلو هلم میدهد و دستی به عقبم میکشد؛ زیر لب سلام میکنم و چند قدم مانده را آرامتر برمیدارم. خستهام، انگار بخواهم خستگی تمام هجده سال زندگیام را یک جا زمین بگذارم؛ انگار شارژم تمام شده باشد و بخواهم خاموش شوم؛ اینجا برایم نقطه صفر دنیاست، رمقم تمام شده که زانو میزنم یا بهتر بگویم، میافتم.
بعد از هجده سال، اولین بار بغضم با صدای بلند میشکند و هقهقم را خفه نمیکنم.
- چرا انقدر دیر؟ چرا زودتر پیدات نکردم بابا؟
وقتی لفظ بابا را به کار میبرم آتش میگیرم؛ نمیدانم بلند این حرفها را زدهام یا در دلم؟ مزارش را در آغوش میکشم، سرد است، خیلی سرد؛ نمیتواند جایگزین آغوش گرم پدر باشد؛ میبوسمش، اما آرام نمیشوم؛ حامد رسیده سر مزار، این را از زمزمه حمد و سورهاش میفهمم، پایین مزار نشسته و در سکوت، زمین را نگاه میکند، شاید میخواهد اشکهایش را نبینم، اما من چیزی جز پدر نمیبینم.
آرامتر که میشوم، بطری گلاب را دستم میدهد: میخوای سنگ قبرو بشوری؟
بوی خوش گلاب روانم را تسکین میدهد.
- اصلا انگار بابا داشتن به من نیومده... فقط تنهایی... تنهایی... تنهایی.
جواب حامد را که میشنوم، می فهمم این جمله را بلند گفتهام.
- اولا بابا زندست، دوما کسی که خدا رو داره تنها نمیمونه، سوما ما تنهات نمیذاریم؛ من هستم، مامان هانیه هست.
ناخودآگاه لب میجنبانم: بابا چهجور آدمی بود؟
- مومن بود، مهربون بود، بخشنده بود، شجاع بود، تو یه کلمه: خوب بود، خیلی خیلی خوب.
موقع اذان صبح تلفنم زنگ میخورد، چهکسی میتواند باشد جز حامد؟
- الو... سلام حامد.
- سلام آبجی... خوبی؟
- ممنون... کجایی چند روزه؟
- باور میکنی الان کجام؟
- کجایی؟
- حدس بزن!
- بگو دیگه!
- روبروی پنجره فولاد!
- چی؟! کی رفتی؟ چرا منو نبردی؟
- هنوز داداشتو نشناختی! یکی از خصوصیاتم اینه که بیخبر میرم معمولا...!
- دیگه... بازم از خوبیات بگو!
- یکی دیگهش اینه که تا چیزی که میخوام رو نگیرم ول کن نیستم!
نزدیک طلوع است و صدای نقاره میآید؛ باصدایی شاد اما بغضآلود میگوید: آماده شو... میخوایم بریم کربلا... کربلامونو گرفتم!
جیغ میزنم: چی؟! چطور؟ راست میگی؟
- گفتم که چیزی که بخوامو میگیرم
همه چیز سریع جور میشود؛ حامد خودش دست به کار گرفتن روادید برای من و عمه میشود و من، تا همه چیز جمع وجور شود سر از پا نمیشناسم. تصاویر زائران در تلوزیون، بیقرارترم میکند و با فکر اینکه من هم چند روز دیگر در شمار آنها خواهم بود، از شادی میلرزم؛ هرچه از حامد میپرسم چطور کربلا را گرفته، یک کلمه جواب میگیرم: آقا که بطلبه طلبیده دیگه
حتی اجازه نمیدهد من و عمه دست به سیاه و سفید بزنیم؛ همه کارها را خودش بردوش گرفته؛ بالاخره عازم مرز هویزه میشویم؛ آه، هویزه! چه خاطراتی از اینجا دارم و حالا این سرزمین کربلایی مرا عازم کربلا میکند!
خوشبخت تر از من در دنیا وجود ندارد، چه از این بهتر؟ کربلا، پای پیاده، اربعین.
ادامه دارد...
#داستان_شب
🍁〰🍂
@Alachiigh
#کلام_نور
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۲۵۹ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
✦••✾🌹•🌟•🌹✾••✦
#آلاچیق
https://eitaa.com/Alachiigh
🌹شهید مهدی زین الدین🌹
🌺سردار عشق
✍بعد از چند شبانه روز بی خوابی، بالاخره فرصتی دست داد و حاج مهدی در یکی از سنگرهای فتح شده عراقی خوابید. پنج روز از عملیات در جزیزه مجنون می گذشت و آقا مهدی به خاطر کار زیاد فرصتی برای استراحت نداشت. چهره اش زرد بود و چشمان قرمزش از بی خوابی ها و شب بیداری های ممتد حکایت می کرد. ساعتی نگذشت که یک گلوله خمپاره صد و بیست روی طاق سنگر فرود آمد. داد زدم:«بچه ها آقامهدی» همه دویدند طرف سنگر هنوز نرسیده بودیم که او در حالیکه سرفه می کرد و خاک ها را کنار می زد دیدیم. کمکش کردیم تا بیرون بیاید. همه نگران بودند «حاج آقا طوری نشدین؟» و او عمانطور که خاک های لباسش را می تکاند خندید و گفت: انگار عراقی ها هم می دانند که خوا ب به ما نیامده..
〰〰〰〰
این سردار سرافراز اسلام در حالی که تنها ۲۵ سال داشت در ۲۷ آبان ۶۳ به همراه برادرش
🌹 مجید زین الدین🌹 در مأموریتی که از کرمانشاه به طرف سردشت آذربایجان غربی درحرکت بود در منطقه تپه ساروین با گروهک های ضد انقلاب درگیر و به فیض شهادت نائل آمدند
⭐️شادی روح پاک همه شهدا فاتحه و صلوات
#به_یاد_شهدا
🍁〰🍂
@Alachiigh
🔴دشمن بی پایان
🔺هشدار فائزه هاشمی به فيفا: فیفا گول نخورد، کرونا بهانه است که زنان را به ورزشگاه راه ندهند!
➕ فائزه هاشمی و امثال مسیح علینژاد دو روی یک سکه هستند؛ هدف این جماعت تحریم ورزش ایران و ممانعت از ایجاد شور و شعف ملی ازطریق افتخار آفرینی ورزشکاران کشورمان در عرصههای بین المللی است!
🔮 گفتمان
#همینقدر_تباه
🍁〰🍂
@Alachiigh
👤 توییت استاد #رائفی_پور
✍ برای #زنگنه کیفرخواست صادر شده است و باید در دادگاه پاسخ گوی #فساد_کرسنت باشد نه تلویزیون !
در کجای دنیا به چنین کسی آنتن می دهند؟
البته بنده موافق پخش علنی دادگاه ایشان از رسانه ها هستم…
Masaf
🍁〰🍂
@Alachiigh
اردشیر زاهدی وزیر خارجه پهلوی و داماد شاه درگذشت
یادی کنیم از صحبتهای بسیار جالب اردشیر زاهدی در بیبیسی که بسیار مورد توجه قرار گرفت...
بخشی از گفتگوی او با بی بی سی فارسی: «ایران»، آمریکا و همپیمانانش را به زانو درآورده
🔹من به سردار سلیمانی افتخار کرده و خواهم کرد؛ او خون خود را برای مملکتش داد.
🔹تروریست کسانی هستند که برخلاف قوانین ترور میکنند و بعد میگویند افتخار میکنیم که ترور کردیم.
🔹غلط میکنند کسانی که تغییر حکومت در ایران را عامل پیشرفت میدانند.
🔹آمریکا و شرکایش مانند اسرائیل و سعودی در برابر ایران به زانو درآمدند.
🔹ایرانیهایی که در خارج میگویند بروید آنجا بمب بیاندازید، به نظرم آنها دیگر ایرانی نیستند و شرافتشان را فروختند و از خارج پول بگیرند.
🔸در دوران پهلوی چندین میلیارد پول برای خرید طیاره(هواپیما) و ... دادیم اما امروز ایران خودش هواپیما و زیردریایی میسازد، من به آنها افتخار میکنم.
Bisimchimedia
🍁〰🍂
@Alachiigh
#فوری
#اطلاعیه_مهم
لطفا عزیزانتون رو مطلع کنید👇👇
📍 مردم اصفهان هوشیار باشند!
زاینده رود آب میخواهد نه جان!!!
👈مردم شهید پرور اصفهان؛ مواظب" جنگ نرم دشمن و خبرنگارنما ها "باشید و اخبار را از #منابع موثق و رسانه های مجوزدار شهر پیگیری کنید🔔
✍️بهادری
مردم شهید پرور اصفهان 📣📣
🔴🔴 اجازه ندهید امروز، عزیزانتان، تحت تاثیر شعارهای دشمنان داخلی به بهانه دفاع از حقآبه کشاورزان که چون گرگی در لباس میش پنهان شده اند و آهنگ مطالبهگری حقآبه کشاورزان عزیز را سر داده اند گرفتار شوند.
👈افراد معلومالحالی که با تولید محتواهای مختلف در فضاهای مجازی قصد دارند جوانان و عزیزان خانواده من و شما را با نقشه از قبل تعیین شده به میدان شهر بیاورند تا بتوانند، شعلهور شدن آتش تفرقه را نظاره گر باشند🔥
💢 آیا با خود فکر کرده اید حال که وزیر نیرو در سفر خود به اصفهان در ماه جاری با جدیت اعلام نموده اند، ((پای اجرای عدالت در موضوع آب و ساماندهی زایندهرود ایستاده است)) این تبلیغات تشنج زا برای چیست؟
⭕️ ایا با خود فکر کرده اید چرا با صراحت اعلام نموده که بسیاری از مشکلات به دلیل وجود #بیقانونی است؟
🛑 آیا فکر کرده اید چرا وزیر نیرو اعلام کرده اند اگر تخلفی اتفاق افتاده باید اصلاح شود و کسی که از تخلف منفعتی برده قطعا ناراحت خواهد شد؟
✍ وزیر نیرو با جدیت بیان کرده اند پای اجرای عدالت در موضوع آب ایستاده ام ((یعنی متخلفان منتظر مجازات و رسوا شدن باشند)) 👉🏻👉🏻
⛔️ پس چرا بعضی میخواهند با هوچیگری صبوری کشاورزان ما را تبدیل به یک تخلف کنند؟ 🤔
آنها که هستند و به دنبال چه میگردند؟
✅ بدون شک مطالبهگری کشاورزان ما برای گرفتن حق آبه شان یک #حق است .
✅ تجمع شان دربستر خشکیده زایندهرود جهت شنیدن اعتراضشان و احترام به صبوریهایشان یک #حق است.
⚠️همه ما میدانیم دنیا با بیآبی دست و پنجه نرم میکند .
👈🏻👈🏻 آگاه باشیم که جاری شدن آب در بستر خشک زاینده رود بستگی به درایت و مدیریت مسئولین و مردم ما دارد
⛔️بستر خشک زاینده رود، #آب میخواهد، نه #جان! 😓
🔺اجازه ندهید امروز، جان عزیزانتان دستمایه #کوته_فکری افرادی باشد که با شعار و هوچیگری در پی کسب نام هستند.
✍ خبرها را از منابع #موثق و رسانههای اصلی شهر پیگیری کنید و مطالبه کشاورزان را به قلم مطالبهگر خبرنگاران واقعی و فعالین اجتماعی دلسوز محیط زیست بسپارید.
⛔️ امروز با توجه و تعصب به حضور عزیزانتان در کانون گرم خانواده،،، نقشههای شوم دشمنان آشکار و پنهان شهر گنبدهای فیروزهای را نقش بر آب کنید و اجازه ندهید خبرنگارنماها همچون کاسه داغ تر از آش،،، حال که میلیاردها ریال بودجه برای تامین آب و تکمیل تونل ها و...در دست اقدام قرار گرفته ،،، با تشویش اذهان عمومی، کشاورزان و مردم شهید پرور اصفهان را از رسیدن به حق و حقوقشان، دور سازند.
🍁〰🍂
@Alachiigh